علی دایی : در قاموس من باخت نیست

علی دایی : در قاموس من باخت نیست

وقتی به سالن کنفرانس مجموعه ایران تایر می رسیم خبر می دهند که «علی آقا» باشگاه را روی سرش گذاشته. در سالن والیبال سایپا بازی بسیار داغی بین مهندس هاشمی مدیرعامل باشگاه در یک سوی تور و علی دایی سرمربی نارنجی ها در سوی دیگر در جریان است و هر دو برای هم کری می خوانند. دایی با حالتی نیم شوخی و نیم جدی به مدیر خود کنایه می زند که «آقای مهندس این امتیازها خوردن ندارد،...»

هاشمی هم در مقابل معتقد است که به اندازه کافی در این بازی - سابقاً دست گرمی و حالا کاملاً جدی- به دایی آوانس داده است. دایی و تیمش با تعصب تمام می جنگند و برنده می شوند و آقای مدیر برای اینکه از سنگینی شکست بکاهد با لبخند می گوید؛ «به هر حال باید با مربی تیم مان راه بیاییم،»

اما یکی از اطرافیان او به آمادگی بدنی دایی اعتراف می کند؛ «هنوز هم آماده ترین مهاجم سایپا دایی است. حیف که دیگر نمی تواند بازی کند،» لحظاتی بعد دایی با لباس تیم ملی آلمان سر تمرین عصرگاهی سایپا حاضر می شود. برای لحظه یی به این فکر می افتد که چطور کاشانی مدیرعامل پرسپولیس به فکر الگوی قطبی افتاده؛ «یک مربی ایرانی بین المللی،» قطبی نسخه تکراری همان الگویی است که دایی در فصل گذشته در فوتبال ایران به جا گذاشت؛ بکن باوئر ایران.

دایی در حالی مقابل ما می نشیند که حالا عضو کمیته فنی فیفا است. یعنی در زمره کسانی که می توانند در مورد تحولات آینده فوتبال دنیا نظر بدهند، اما نه پست بین المللی اش، نه رکورد گل های ملی اش، نه پشتوانه غنی تحصیلی اش، نه تسلط به دو زبان آلمانی و انگلیسی مانع از این نمی شود که هفته یی دو بار با دیگر بازیکنان سایپا بر سر کلاس زبان انگلیسی بنشیند. پس از پیروزی بر پاس در آستانه بازی با ذوب آهن خیالش راحت تر از قبل شده. او به ذوب آهن به چشم یک نعل آهنی به نشانه شانس نگاه می کند. پیروزی اواخر فصل قبل بود که سایپا را به جاده قهرمانی بازگرداند و این جمعه رویارویی دوباره با ذوب آهن تضعیف شده می تواند به معنای حضور دیگر بار سایپا در کورس قهرمانی باشد.

در این مصاحبه ابراهیم صادقی کاپیتان سایپا هم سرمربی را همراهی می کند.

کلاوس شلاپنر یکی از همراهان بکن باوئر در سفر تیم ملی آلمان به ایران می گفت مهارت قیصر تنها در فوتبال نیست و در بسیاری رشته های ورزشی مثل گلف و تنیس هم به مدارج حرفه یی نزدیک شده است. این موضوع در مورد شما هم صدق می کند؟

من اگر یک بازی را شروع کنم، دوست دارم در آن برنده شوم. البته ورزش های خیلی متنوعی کار نمی کنم ولی در ورزش هایی که با توپ سر و کار دارند یک مقداری بیشتر مهارت دارم و در همه آنها دوست دارم برنده شوم.

مثلاً چه ورزش هایی؟

بسکتبال، والیبال، تنیس، تنیس روی میز، اسنوکر، بیلیارد و....

و می خواهید همیشه در همه اینها برنده باشید؟چه انگیزه یی باعث می شود بخواهید هر بازی را ببرید؟

در قاموس ما باخت نیست. در زندگی من باخت معنی ندارد.

حتی مصلحتی هم نمی بازید؟

نه، تا حالا نشده مصلحتی ببازم. با برادرهایم که بازی می کنیم هم از جام جهانی جدی تر هستیم.

می گویند شما در بازی زندگی خیلی به خانواده تان آوانس می دهید. آیا نسبت به آنها هم حس برتری طلبی دارید؟

حساب خانواده فرق می کند. اصلاً حساب زندگی از ورزش جداست. من در ورزش دوست دارم ببرم، اما هیچ موقع در زندگی شخصی حس برتری طلبی نداشته ام.

حتماً هفته پیش شما هم دیدید خداداد عزیزی به جایی رسید که جلوی دوربین ها اعتراف کرد در مربیگری کم آورده و تیمش دیگر نمی تواند پیروز شود. شما هم چنین حالتی را در مربیگری لمس کرده اید؟

بله، در مربیگری همیشه نمی توانید برنده شوید ولی خدا را شکر می کنم تیمی را بار آورده ام که انگیزه بردن در تک تک بازیکنانش رخنه کرده. همه با انگیزه و با وجود تا دقیقه 90 تلاش می کنند.

ببینید شما فصل قبل هر جا تیم تان کم می آورد خودتان را تزریق می کردید به تیم. تعویض طلایی تان، خودتان بودید. الان چطور؟

الان خوشبختانه بچه های بزرگ تر، مخصوصاً آقای صادقی کاپیتان تیم این کار را انجام می دهند. بچه ها حرف شنوی خیلی خوبی از او دارند.

آقای صادقی وقتی آقای دایی در تیم بازی می کردند سطح انگیزه تیم چقدر با حالا فرق داشت که روی نیمکت هستند؟

صادقی؛ بخصوص وقتی که در اواخر بازی وارد زمین می شد انگیزه تیم از این رو به آن رو می شد ولی حالا ما یاد گرفته ایم که مثل ایشان به تیم انگیزه بدهیم.

فصل قبل به عنوان کاپیتان تیم در زمین به آقای دایی دستور هم می دادید؟

صادقی؛ دستور که نه، اما در شرایط سنگین گاهی به او می گفتم فلان کار را می کنیم و ایشان قبول می کرد. الان هم یاد گرفته ام که مشابه همان رفتار ایشان را در زمین شبیه سازی کنم.

مگر جذبه یاد گرفتنی است؟

صادقی؛بله مثلاً یک بار مربی ما تمرین هندبال گذاشت که در هندبال هم علی دایی بیشترین گل را زد. خب دیدن این انگیزه روی آدم تاثیر می گذارد.

دوست دارم صادقانه جواب دهید. آیا شده یک بازی حیاتی را ببازید؟ چه واکنشی داشته اید؟

چرا شده، باخت را قبول کرده ام و با خودم عهد کرده ام که دفعه بعد برنده باشم. در زندگی آدم به خیلی بن بست ها می رسد ولی باید از اینها درس گرفت.

اما شما با توجه به انگیزه بالای تان برای بردن خیلی بیشتر از سایرین تحت تاثیر شکست قرار می گیرید.

بله، حتی شده که باخته ام و شب خوابم نبرده. مثلاً بعد از باخت به راه آهن تا صبح نخوابیدم. احساس می کردم در حق تیمم ظلم شده.

آن شب چه کار می کردید؟ راه می رفتید؟ توکل می کردید؟

هیچی فقط فکر می کردم. توکل در دعا همیشه باید سرجایش باشد اما این را یاد گرفته ام که چه در برد و چه در باخت دعا کنم. همیشه از خدا خواسته ام چیزی را که به صلاحم است برایم پیش بیاورد. اگر صلاح می داند ببازم و اگر صلاح می داند ببرم ولی همیشه تلاش کرده ام در یک بازی برنده باشم. اگر هم با نهایت تلاشم ببازم باز هم از خودم راضی هستم.خوشبختانه الان هم با مجموعه یی کار می کنم که همه شان می خواهند ببرند. قبل از بازی با پاس بچه ها تمرین متفاوتی با بقیه هفته ها انجام دادند و من به دلم گواه شده بود که می بریم. تیم ما در هر سه بازی خوب بود و آن دو باخت اول انگیزه مضاعفی شد که بقیه بازی هایمان را تا انتهای فصل ببریم.

سوالی بعد از شکست های دو هفته اول شما پیش آمده بود. اینکه آیا دایی توانسته در دوره بدنسازی لورانت موفق باشد؟

ما در اردبیل و بعد در قبرس بهترین بدنسازی را انجام دادیم. مشکل ما این بود که بعضی بچه ها در دوره بدنسازی حضور نداشتند. بازی با فجر سپاسی یک ربع آخر در انحصار تیم ما بود در حالی که ده نفره بودیم. هم در مقابل فجر و هم در مقابل پاس ما در لحظات آخر به گل رسیدیم که این نشان می دهد از نظر آمادگی جسمانی مشکل نداریم.

مشکلی برای پیدا کردن یک علی دایی دیگر که شما را در زمین کمک کند، ندارید؟

نه به هیچ وجه، کم کم بدون علی دایی بودن دارد در تیم ما جا می افتد. ما یک گروه هستیم و همه باید با هم نتیجه بگیریم. خوشبختانه بازیکنانی داریم که می توانند جای خالی من و آنهایی که رفته اند را پر کنند. ما توان مالی مان آنقدر نبود که بازیکنان بزرگ بگیریم. بازیکنانی که گرفته ایم ممکن است از نظر اسمی مطرح نباشند ولی تا آخر فصل خودشان ستاره می شوند.

کلاس های زبان هفتگی که برای بازیکنانتان گذاشته اید به این خاطر نیست که قصد ترانسفر کردن آنها را در آینده دارید؟

اصلاً مساله ترانسفر در میان نیست بلکه من اعتقاد دارم اگر بچه هایمان یک زبان دیگر یاد بگیرند با دنیای تازه یی آشنا خواهند شد. در قبرس متوجه شدم که خیلی از بچه هایمان به خاطر نداشتن زبان نمی توانستند با محیط ارتباط برقرار کنند.

شما به دو زبان آلمانی و انگلیسی تسلط دارید اما چرا در دوره های مربیگری بین المللی شرکت نمی کنید؟

من اصلاً در مورد همین دوره هایی که یک عده از آقایان می گذرانند مشکل دارم. طرف می رود یک ماه تمرینات یک تیم را تماشا می کند و می گوید دوره بین المللی گذرانده ام. خب من که پنج سال خودم در تمرینات باشگاه های آلمانی شرکت داشته ام.

می گویند در دوره اخیر B-Licence سایر محصلین حتی از نحوه امتحان عملی کوچینگ شما یادداشت برمی داشتند. چطور راضی شدید که اولین بار در چنین کلاسی شرکت کنید؟

مهمترین انگیزه ام حضور آقای محصص بود. دیگر چنین فرد یا شخصیتی در فوتبال ما پیدا نمی شود. ولی اینکه می گویید چطور اولین بار در یک کلاس شرکت کرده ام این است که من در تمام دورانی که بازی می کردم از جزوه ها و CDهای آموزشی بسیاری استفاده می کردم و هیچ وقت بیکار ننشسته ام. کار کردن زیر نظر مربی بزرگی مثل هیتسفلد هم کم نیست. به علاوه من شوق زیادی دارم چیزهایی را که در اروپا یاد گرفته ام به شاگردانم بیاموزم.

آقای صادقی شما به عنوان یک ناظر سوم، تفاوت سبک و شیوه مربیگری ورنر لورانت با علی دایی را در چه چیزهایی می دیدید؟

صادقی؛ من در دوره بدنسازی تابستانی نبودم، ولی حدوداً می دانم که تمرینات سایپا از نظر بدنسازی در دوره لورانت و علی دایی خیلی به هم نزدیک بود. هر دو به نظم و انضباط در تمرین و در طول بازی خیلی اهمیت می دادند.

شایع شده بود سال گذشته لورانت در اردوی شمال تمرینات وحشتناکی را اعمال می کرد، آقای دایی همین اندازه سختگیر است؟

صادقی؛ اتفاقاً تمرینات شمال به شکل تفریحی بود. ما بیشتر تنیس فوتبال و کارهایی مثل این انجام می دادیم. خبرها به اشتباه به شما رسیده است چون لورانت در آن دوره اصلاً به بازیکنان فشار نیاورد.

از نظر تاکتیکی و سبک بازی چطور؟ دایی و لورانت چه شباهت یا تفاوتی با هم دارند؟

صادقی؛ نه اینکه بخواهم لورانت را پائین بیاورم ولی لورانت خیلی کم با ما کار تاکتیکی می کرد و تقریباً تمام تاکیدش روی آمادگی جسمانی تیم بود طوری که مثلاً هیچ تمرینی روی ضربات ایستگاهی نداشتیم. وقتی هم که پس از پنج هفته رفت طبیعی بود که آنچنان سبک و تاکتیکی وجود نداشت که علی دایی بخواهد ادامه بدهد.

آقای دایی عده یی اعتقاد دارند شما ادامه دهنده راه لورانت و در اصل یک مربی آلمانی برای سایپا محسوب می شوید.

نه من چنین چیزی را قبول ندارم چون در فوتبالی که با سایپا ارائه می دهیم، فقط پیرو فوتبال آلمان نبوده و نیستیم. من در فوتبال هرگوشه دنیا هر نکته یی که ببینم سعی می کنم از آن استفاده کنم.

یعنی شما خود را یک «مربی مولف» می دانید. آن وقت فوتبال ایده آل شما چه شکلی است؟

من فوتبالی را می پسندم که روی زمین باشد و بازیکنان تعداد پاس های زیادی به هم بدهند. از اینکه بازیکنم زیر توپ بزند متنفرم و این را بارها سر تمرینات گوشزد کرده ام.

در این مدت سایپا به هیچ وجه مثل بعضی تیم های دیگر «زیر توپ بکش» نبوده و سعی کرده ایم کیفیت فوتبالمان را به سطح بین المللی برسانیم.

یعنی دارید برای بازی های لیگ قهرمانان آسیا آماده می شوید؟

اگر منظورتان این است که ما به جام های داخلی فکر نمی کنیم در اشتباه هستید. ما همه اش را می خواهیم. از الان هم به پرسپولیس هشدار می دهم، با اینکه خودم را یک پرسپولیسی می دانم، روزی می رسد که سایپا در صدر جدول جای پرسپولیس را خواهد گرفت.

آقای دایی خیلی ها دوست دارند بدانند الگوی مربیگری شما کیست؟

بیشتر از هر مربی دیگری من به هیتسفلد توجه دارم. هم با او کار کرده ام و هم او را یک مربی بزرگ می دانم که فوتبال تازه یی را معرفی می کرد. چیزهای زیادی از او یاد گرفته ام که سعی می کنم در سایپا به کار ببندم.

شما از وقتی به سال های پایانی بازی تان رسیدید همیشه به عنوان یکی از گزینه های ریاست فدراسیون در آینده نزدیک مطرح بودید. آیا به این خاطر به سمت مربیگری نیامدید که مثل افرادی چون بکن باوئر تجربه هایتان را برای ریاست کامل کنید؟ و در این صورت آیا دوره مربیگری تان کوتاه نخواهد بود؟

در حال حاضر من هیچ برنامه دیگری جز مربیگری ندارم و بارها گفته ام از پشت میزنشینی بدم می آید. دوست دارم سر زمین بر سر بازیکنانم فریاد بزنم تا اینکه در پشت صحنه باشم.

عالم سیاست چطور؟ وسوسه نشده اید مثل برخی دیگر از ورزشکاران مطرح در انتخابات شرکت کنید؟

نه به هیچ وجه، اگر یکسری آقایان ورزشکار وارد سیاست شده اند شاید به این خاطر بوده که در خودشان دیده اند آنجا موثرتر از ورزش هستند. ولی در مورد من چنین چیزی صدق نمی کند. من به ورزش وفادار می مانم و همین جا می گویم هرگز وارد سیاست نخواهم شد.

اثری که ورزش روی جامعه می گذارد، سیاست ندارد. وقتی حسین رضازاده آن وزنه ها را روی سینه و بعد بالای سر می برد، صدها سیاستمدار با هم نمی توانند تاثیری را که او روی مردم می گذارد داشته باشند.

در ضمن من باور دارم ورزشکاری بین مردم جاودانه می شود که همیشه در ورزش بماند. ما در ایران الگویی مثل آقای تختی را داشته ایم و من از نزدیک شاهد الگویی مثل فرانتس بکن باوئر بوده ام.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.