پارس جزو رسانه های سیاسی این شهر است که هدفشان را مبارزه با جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده اند و در حال حاظر قسمت عمده برنامه سازان سیاسی لس آنجلس در این تلویزیون فعالیت می کنند.
صاحب و مدیر تلویزیون پارس، امیر شجره است که قبل از تأسیس تلویزیون پارس از بنیانگذاران رادیوی بیست و چهار ساعته صدای ایران بود، از او پرسیدیم که آیا از ابتدا می خواسته کار سیاسی کند یا در فکر پول در آوردن هم بوده است؟
علت آمدن ما به اینجا تجارت نبود، یعنی از بد حادثه کلاً آمدیم، درنتیجه اصلاً فکر ما در آن زمینه نبود که پول دربیاوریم، در این فکر بودیم که چه باید برای وطنمان بکنیم و چه می توانیم بکنیم که مملکت ما به راه درست برود و ما به آنجا برگردیم، نه اینکه اینجا بمانیم چون از ابتدا فکرما در ماندن اینجا نبود و متأسفانه فکر ما اصلاً به پول درآوردن نرسید.
کما اینکه با حداقل امکانات زندگی می کنیم ولی من فکر می کنم که توانستیم کاری بکنیم که درست است که تأثیر سریع و فوری در کوتاه مدت نتوانستیم به آن گونه که می خواستیم بگذاریم ولی می دانم که در درازمدت تأثیری گذاشتیم که اگر تداوم پیدا بکند نتیجه خواهد داد.
ولی به هر حال رسانه اگر دولتی نباشد باید روی پای خودش بایستد و آن هم از طریق آگهی، شما از نظر گرفتن آگهی چون سیاسی هستید مشکلی ندارید؟
ما از نظر آگهی بسیار اشکال داریم، مخصوصا با مشاغلی که می توانند آگهی بدهند چون تجارتشان بیشتر در رابطه با ایران است.
آنها به ما آگهی نمی دهند شاید از روابطشان می ترسند یا رعایت می کنند، میزان آگهیهای بین المللی، چون کار ما به اصطلاح بین المللی است، سرتاسر آمریکا اروپا و ایران است.
خیلی از آگهی دهنده ها شاید چون کارشان محلی است برایشان صرف نمی کند که به تلویزیون پارس آگهی بدهند یا به تلویزیون مشابه چون احتیاجی ندارند که آگهی آنها در شهرهای دیگر پخش بشود.
آن سری مشاغلی که آگهی آنها ملی یا بین المللی است با تلویزیونهای ما ها که اسم سیاسی داریم کار نمی کنند و از این نظر بسیار در مضیقه ایم.
پارس و تلویزیونهای مشابه منبع دیگر درآمدشان کمک مستقیم مردم بود که به عنوان مثلاً آبونمان یا حمایت به ما کمک می کردند، آن هم به علت تعدد تلویزیونها بتدریج کم شد، حالا چه سیاسی و چه غیرسیاسی.
مردم دیدند که چندین تلویزیون هست که به قول معروف حق انتخاب پیدا کردند، کنترل از راه دور در دستشان است و آن را می چرخانند، در نتیجه آن درآمد هم بی نهایت کم شد یعنی اصلاً به صفر نزدیک شد.
هدف همه این است که برگردیم کشورمان و کشور ما جایگاه خودش را، آن چیزی که شایسته اش است، در آن جایگاه قرار بگیرد، از نظر بین المللی اعتبار خودش را پیدا بکند |
درآمد دیگری که ما الآن داریم و خیلی به ما کمک کرده تا بتوانیم روی پایمان بایستیم، یک مقدار وقتی است که ما مجبوریم بفروشیم به مشاغل، مثل جواهر فروش، فرش فروش، پزشک یا وکیل که اینها بتوانند برای کار خودشان تبلیغ بکنند.
یعنی من می توانم بگویم که شصت یا شصت و پنج درصد در آمد ما از اینهاست حدود سی، سی و پنج درصد کمک مردم و آگهی و همیشه هم لب مرزیم، یعنی با یک باد یک کمی تندتر واقعاً این ور و آن ور می شویم و هیچوقت آن طور که می خواهیم ثبات نداریم که مطمئن باشیم تا کی می توانیم ادامه بدهیم.
آن کسانی که برنامه سازند و برای شما برنامه می سازند حقوق می گیرند از شما؟
خوشبختانه دوستانی که در تلویزیون پارس هستند اکثراً از من پولی دریافت نمی کنند، با تعدادی از آنها بر سر اسپانسر و آگهی توافق کردیم خودشان زحمت کشیدند چند تا اسپانسر پیدا کردند، عده ای هم برای دل خودشان آمده اند اینجا کار می کنند ولی خوب کادر فنی و کادر اداری را ما حقوق می دهیم.
از وقتی که دوبی به صورت امروزی اش درآمده و ایرانیها در آنجا زیاد شدند و تجارتخانه ها و صنایع به آنجا رفتند خیلی از تلویزیونها وضعشان بهتر شده، شما هم از آگهیهای دوبی سهمی دارید؟
ما اصلاً، صفر.
ما نه از ایران آگهی داریم نه از دوبی، بیشتر آگهیهایمان مال آمریکاست، کاناداست، خیلی معدود هم از اروپا که آن هم بیشتر کنسرتهایی است که در اروپا برگزار می شود و دوستان لطف دارند به ما آگهی می دهند به علت اینکه می گویند بیننده زیاد دارید و مردم می بینند.
ما از ایران و دوبی که به اصطلاح از منابع اصلی درآمد تلویزیونهای غیرسیاسی اند اصلاً سهمی نداریم.
یعنی خودتان دنبال آنها نرفتید یا اینکه آنها به خاطر اینکه شما برنامه های سیاسی دارید دنبال شما نیامدند؟
یکی دو تا از بازاریابهایی که قبلاً با ما همکاری می کردند درسفرهایی که به دوبی داشتند وقتی که عنوان کرده بودند کسی علاقه نداشته که به تلویزیونهای مشابه ما آگهی بدهد در نتیجه آنها هم تلاش نمی کنند چون می دانند تلاش بی فایده است، می روند دنبال جاهایی که آگهی می دهند، ما تلاشمان را کردیم ولی هیچوقت نتیجه نداده است.
سؤالی که می خواستم بکنم درباره وضع کلی رسانه ها و مطبوعات فارسی زبان در لس آنجلس، تا آنجایی که من شاهد بودم اینها هیچ گونه هماهنگی و همکاری با هم ندارند این دلیلش چی هست؟ آیا دلیلش رقابت تجارتی است؟ خوب چون بین آنهایی که سیاسی اند که رقابت تجارتی وجود نمی تواند داشته باشد، چه دلیلی دارد که اینها نمی توانند روابطشان، حالا من نمی گویم همکاری ولی حداقل دوستانه باشد؟ چون من خودم بعضی وقتها تماشا می کنم می بینم بعضی از تلویزیونها دست از سر همدیگر برنمی دارند و بازار تهمت رواج دارد، حتی بعضی سیاسیها هم باهم زیاد نمی سازند، این علتش چیست؟
درآمد دیگری که ما الآن داریم و خیلی به ما کمک کرده تا بتوانیم روی پایمان بایستیم، یک مقدار وقتی است که ما مجبوریم بفروشیم به مشاغل، مثل جواهر فروش، فرش فروش، پزشک یا وکیل که اینها بتوانند برای کار خودشان تبلیغ بکنند |
منهای رقابتهای مالی که طبیعتاً وقتی آدم بخواهد خودکفا بشود یعنی خودش را از نظر مالی نگاهداری بکند و روی پای خودش بایستد طبیعتاً این رقابتها هست، در راه مسائل سیاسی هم که می گویید، یک مقداری ما اختلاف، شاید اختلاف نظر داریم با هم.
علتش هم اینکه هیچوقت نشده که ما بتوانیم سر موضوع مشخصی با هم به توافق برسیم و موضوع مشخصی را دنبال بکنیم.
بازهم من فکر می کنم مقداری ریشه مالی پیدا می کند، بعد هم اینکه خوب آدم باید تشخیص بدهد برای چه هدفی کار می کند.
این قبلاً هم صحبت شده که ما می خواستیم بنشینیم با هم هماهنگ بشویم ولی هر دفعه سری مشکلاتی که من واقعاً نمی توانم بگویم دلیلش چیست باعث شده که این همبستگی و هماهنگی به هم بخورد.
آن چیزی که شخص خود من دنبالش هستم که واقعا هم برایم مسئله مالی به هیچوجه مهم نیست، این است که ما در شرایط کنونی که داریم زندگی می کنیم، چرا اینجا هستیم، بویژه ما افرادی که به قول شما یا مردم داریم کار سیاسی می کنیم که من فکر می کنم کار سیاسی نمی کنیم داریم وظیفه خود را انجام می دهیم، یعنی آدمی که دور افتاده از وطن از روی اجبار، طبیعتاً وقتی می خواهد به حقش برسد خوب این اسمش می شود سیاسی ولی من می گویم حقش است، مسئله سیاسی چیز دیگری است.
در هر حال هدف همه این است که برگردیم کشورمان و کشور ما جایگاه خودش را، آن چیزی که شایسته اش است، در آن جایگاه قرار بگیرد، از نظر بین المللی اعتبار خودش را پیدا بکند.
در این زمینه ها ما خواه ناخواه یکرنگیم یعنی خواسته های همه ما همین است، حداقل توقع خود من همین است که ما باید در این زمینه ها با یکدیگر هماهنگ باشیم و برآیند این نیروها خواه ناخواه در سیستم آینده عمل خواهد کرد، چه یک طرف جمهوریخواه باشد چه یک طرف سلطنت طلب باشد یا هر مسلک دیگری داشته باشد.
اگر در نهایت هدف، آزادی ایران از این وضعیت باشد، درست شدن وضع ایران در سطح جهانی باشد، پس اینها هم جهتند با هم، تا حدودی با چند درجه اختلاف اما برآیند این نیروها می تواند نیرویی باشد که بعداً تاثیرگذار باشد.
ولی متأسفانه وقتی این نیروها در خلاف جهت هم یا درفاصله بیشتر از هم قرار می گیرند متأسفانه نه تنها به هم کمک نمی کنند بلکه همدیگر را خنثی می کنند.
غیر از این اختلاف سلیقه و اختلاف نظر، من دقت کردم که بازار تهمت و افترا در اینجا زیاد است، حالا من ریشه هایش را نمی دانم مثلاً فرض بکنید تلویزیونهایی را که کار سیاسی نمی کنند و سرگرم کننده یا تجاری اند متهم می کنند که با حکومت ایران کار می کنند یا حکومت ایران از آنها حمایت می کند، این به خاطر این هست که اینها آگهی بیشتری می گیرند و وضع مالی شان از بقیه بهتر است که تهمتها به آنها زده می شود یا دلایل دیگری دارد؟
من فکر نمی کنم که این مسئله به آن صورتی که شایع است باشد، وابسته به جمهوری اسلامی و غیروابسته به جمهوری اسلامی.
یک مقدار ما خودمان تأثیر خودمان را بیرنگتر کردیم، یکی اینکه یک مقدار عوامل نفوذی یا نا آگاه سیاسی درون ما پیدا شد |
طبیعتاً ببینید کار آنها سرگرم کردن است هیچ مزاحمتی حداقل از نظر ظاهر برای حکومت ایران ایجاد نمی کنند مگر اینکه قسمت موسیقی آنها یا نمایشنامه هایشان که شاید برای حکومت خوشایند نباشد ولی من فکر می کنم که حکومت دیگر فکر این چیزها نیست.
آنها به این فکر می کنند که مردم هر چه می توانند سرگرمتر باشند، به غیر از تلویزیونهای ایرانی، تلویزیونهای سرگرم کننده دیگری هم از کشورهای دیگر الآن در ایران هست که هیچ مزاحمتی برای ایران ندارند و نمی شود گفت از آنها حمایت می شود اما راحت تر می گذارند کارشان را بکنند.
مشاغل که می خواهند که برای خودشان تبلیغ کنند ممکن هم هست بعضیهایشان وابسته به ایران هم باشند، ممکن است به آنها بگویند آقا که اگر می خواهید آگهی بدهید به آن تلویزیون بهتر می توانید بدهید، این را دیگر خودشان می دانند.
مسلم این است که چون آنها سرگرمی را انتخاب کردند دستشان برای این کار بازتر است و باز هم مسلم است که ماها این طرف قضیه در خلاف جهت آن آبی که جمهوری اسلامی توی جوی انداخته می خواهیم شنا بکنیم.
آنها ما را مزاحم خودشان می دانند و سعی دارند جلوی ما را بگیرند، در نتیجه نیروهایشان را بسیج کرده اند که امواج ماهواره ما را در ایران سد کنند، آنها می توانند ما را توی ایران تضیعف بکنند، سنگ بیندازند جلوی ما یا مثلاً اگر یک کاسبی فردا عشقش کشید به تلویزیون پارس آگهی بدهد به او بگویند شما این کار را نکنید که این اتفاق افتاده است.
ولی همین تلویزیون های سرگرم کننده این برنامه هایی که پخش می کنند حتما یک سری جوانها، یک سری زیادی از جوانها آنها را نگاه می کنند و عادت می کنند به موسیقی غربی، به فرهنگ غربی، به فرهنگ ایرانیهای در غرب، به آن چیزهایی که خوشایند نیست برای حکومت ایران، یعنی یک نسلی در حال بزرگ شدن با این تلویزیونها و همین طور با تلویزیونهای شماست که در آینده ممکن است برای حکومت ایران مزاحم باشند، یعنی فکر نمی کنم که آنها بخواهند که برنامه های هنری و موسیقی و به قول خودشان موسیقی لس آنجلسی در ایران رواج پیدا کند.
من گفتم ممکن است در این زمینه ها فکر بکنند، خود من هم فکر می کنم که با خواست اصلی آنها منطبق نیست ولی یک چیزی هم در نظر بگیرید که در دنیای ارتباطات بین المللی با وجود ماهواره و اینترنت و نظام ارتباطی گسترده ای که امروز پیش آمده آنها قادر نخواهند بود که جلوی این را بگیرند چون طبیعتاً راه دیگری برای گسترش آن وجود دارد.
اینها بیشتر انرژی خود را گذاشته اند که جلوی کسانی را بگیرند که دارند مستقیماً به پنجره شان سنگ می اندازند، آن یکی را جلویش را نمی توانند بگیرند چون اگر بخواهند جلوی برنامه های سرگرم کننده را شما فرض کنید از طریق کانالهای ایرانی بگیرند خوب ترکیه هم هست، ای بی سی هم هست، ام بی سی هم هست، کانالهای سینمایی هم هست، ام تی وی هم هست، همه اینها روی ماهواره اند، در نتیجه مردم می توانند ارتزاق هنر را بکنند یا موسیقی یا غیره را.
فکر می کنید چقدر در ایران نفوذ کرده اید؟
با آماری که می گیریم نفوذ خوبی داشتیم ولی مشکلی پیش آمده که این نفوذ را کمرنگتر کرده و مقداری به هم ریخته و آن اختلاف بین رسانه هاست .
اگر این اختلاف بین رسانه ها از ابتدا پیش نمی آمد، یعنی اگر ما ها دراین حد عمل می کردیم که اختلافاتمان را خارج از صفحه تلویزیون یا میکروفون رادیو یا صفحه روزنامه می آوردیم، اگر در جلسات بسته تری این اختلافات را حل می کردیم، شاید تأثیر خیلی بیشتری می داشتیم.
یک مقدار ما خودمان تأثیر خودمان را بیرنگتر کردیم، یکی اینکه یک مقدار عوامل نفوذی یا نا آگاه سیاسی درون ما پیدا شد، حالا اگر من می گویم عوامل نفوذی یا نا آگاه نمی توانم صددرصد بگویم که فلان آقا که آمده فلان روز ادعا کرده مثلاً من این کار را در مورد ایران می کنم و از جو آماده فکری ایرانیها استفاده می کنم و همه منتظر معجزه ای هستند مثل ظهور امام زمان، حالا یک دفعه فکر کنند که آدمی هم در خارج ظهور می کند که می تواند کاری بکند، خوب اینها یا آگاهانه این کار را کرده اند یا نا آگاهانه.
اگر آگاهانه این کار را کرده اند پس از یک جا سر چشمه می گرفته که بیایند چنین فضایی درست بکنند، یا نا آگاه بودند و جامعه را فریب دادند.
این کارها بیشتر به اعتماد مردم لطمه می زند و ذوق و شوق آنها راکه گرایش پیدا بکنند به قطبی که می تواند کاری بکند ضعیفتر می کند.
آقای شجره از رسانه های لس آنجلس بخصوص سیاسیها انتقاد می شود که به خاطر دور بودن از ایران طی بیست و هفت هشت سال گذشته از جامعه ایران اطلاعات کافی ندارند و مسائلی مطرح می کنند که در ایران برای مردم ملموس نیست و به آن عادت ندارند.
این درست است چون بالاخره ما آن شعله آتش را از دور تماشا می کنیم، تا گرما به ما برسد کمی سردتر می شود، سرما تا به ما برسد کمی گرمتر می شود.
این را قبول دارم ولی یجهت دیگری را قبول ندارم، اینکه در خود ایران هم طی این مدت در اثر تبلیغات و در اثر اعمال فشارهایی در داخل، مردم را به یک سری عادت وادار کرده اند یعنی مردم یواش یواش دارند به این حکومت عادت می کنند ولی ما به آن عادت نمی کنیم برای اینکه ما اینجا ایستاده و در انتظاریم.