در سلسله مطالب مربوط به بررسی تاریخچه دشمنی دنیا با ایالات متحده آمریکا، تلاش بر این است که هر بار بعد تازه ای از این دشمنی ها ریشه یابی شود.
بخش دوم این مطلب به مواضع آمریکای لاتین در برابر ایالات متحده آمریکا می پردازد.
آمریکای لاتین و همسایه مداخله گر شمالی
دشمنی با ایالات متحده در آمریکای لاتین با آنچه در اروپا می گذرد از زمین تا آسمان فرق دارد، نه از آن مباحث فیلسوفان فرانسوی خبری هست و نه از ملاحظات دیپلماتیک.
رئیس جمهور ونزوئلا همتای آمریکایی خود را "چهارپای ابله" می خواند و هنرمندان و نویسندگان آمریکای لاتین بدون تعارف سیاست خارجی آمریکا و فرهنگ آن را لگدمال می کنند.
در این نیم قاره، دشمنی با آمریکا خصومتی است عریان و عیان و آغشته به اشک و خون.
مردم آمریکای لاتین دکترین مونرو، رئیس جمهور آمریکا در اوائل قرن نوزده را فراموش نکرده اند که آمریکای لاتین را حیات خلوت واشنگتن نامید و در اخطاری صریح به اروپائیان گفت که ایالات متحده مداخله دنیای قدیم در قاره نو را دیگر تحمل نخواهد کرد.
مفهوم عملی دکترین مونرو آن شد که برای 150 سال مداخله نظامی در آمریکای لاتین، حق انحصاری ایالات متحده شد و در این مدت واشنگتن بیش از پنجاه بار به نیم قاره جنوبی لشکرکشی کرد که چند مورد آن برای سرنگون کردن حکومتهای منتخب مردم بود.
احساس مردم آمریکای لاتین نسبت به آمریکا را دشمنی بخوانیم یا نوعی حسادت، واقعیت امر این است که بیشترآنها می دانند که در طول 150 سال گذشته، روابط بین شمال و جنوب این قاره همیشه بر پاشنه منافع شمال چرخیده و از این موضوع بشدت ناراضی اند |
از نظری دیگر، مداخلات آمریکا در آمریکای لاتین را صرفاً سیاستی امپریالیستی خواندن بحث را در چارچوبی فلسفی و روشنفکرانه محدود می کند و به نیمه دیگر معادله بی توجه می ماند که بررسی علل بی کفایتی حکومتهای محلی یا کم اعتنایی مردم آمریکای لاتین به سرنوشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود است.
کاراکاس، پایتخت ونزوئلا نقطه ثقل دشمنی امروزی آمریکای لاتین با ایالات متحده است، تمام شهروندان باید از سابقه دخالتها و کودتاهای واشنگتن باخبر باشند و بدانند که ایالات متحده یک امپراطوری است، با این شعارکه قدرتی بزرگ و مؤثراست ولی با هدفهای شوم .
آگوستو مونتیل، نماینده کنگره ونزوئلا معتقد است که از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، ایالات متحده خود را در صدر و سقف دنیا می بیند مثل قراولی که باید از بالا مواظب همه باشد.
مونتیل حتی اقدامات بانک جهانی و صندوق بین الملی پول بر اساس توافقنامه واشنگتن برای آزاد کردن تجارت بین قاره ای را به زیان کشورهای جنوب دیده و می گوید از مکزیک تا آرژانتین همه معتقدند که این اقدامات حق حاکمیت و استقلال سیاسی کشورهای منطقه را از بین برد و تنها رهبری که برای مبارزه با این رژیم اقتصادی وارد صحنه شد هوگو چاوز، رئیس جمهور ونزوئلاست.
آنهایی هم که نه اهل شعارند و نه جانبداری از این و آن، قدرت و نفوذ آمریکا در ونزوئلا را خیلی محدود می دانند.
آنتونیو هراره وجانت، بازرگان تحصیلکرده آمریکا و ساکن کاراکاس، آمریکا را ناتوان و نفوذ سازمان جاسوسی آن، سیا را تخیلی می داند و در اثبات این ادعا به نیم قرن ناکامی آن در کوبا اشاره می کند.
رئیس جمهور ونزوئلا همتای آمریکایی خود را چهارپای ابله می خواند و هنرمندان و نویسندگان آمریکای لاتین بدون تعارف سیاست خارجی آمریکا و فرهنگ آن را لگدمال می کنند |
نظر سوم متعلق به آنهایی است که می گویند ایالات متحده سالهاست آمریکای لاتین را فراموش کرده است.
یکی از آنها السا کادوزا، تحلیلگر سیاسی اهل کاراکاس است که می گوید حملات 11 سپتامبر 2001 نگرش استراتژیک دولت جورج بوش را دگرگون کرد.
خانم کادوزا معتقد است که مبارزه با تروریسم، سیاست واشنگتن درباره تجارت را هم تغیر داد که باز به زیان آمریکای لاتین تمام شد و به خصومت علیه آمریکا بیشتر دامن زد که او در زندگی شخصی و مطالعات تخصصی خود نظیرش را به یاد ندارد.
با وجود این، السا کادوزا دوگانگی ای در رابطه آمریکای لاتین با آمریکا می بیند، از طرفی خصومت همراه با شعار و از طرف دیگر شناخت اهمیت اقتصادی همسایه شمالی به عنوان شریک بازرگانی.
ونزوئلا به عنوان سرسخت ترین دشمن ایالات متحده در آمریکای لاتین از جهات اقتصادی موقعیتی استثنائی دارد.
درآمد سرشار نفت به دولت هوگو چاوز امکان داده بهای مایحتاج مردم را با یارانه های دولتی پایین نگاه دارد و با کمک پزشکان کوبایی بهداشت و درمان همگانی را بهبود بخشد.
رضایت طبقات کم درآمدتر را از دولت می توان همه جا دید و شنید و هیچکس هم آن را مرهون توجهات آمریکا نمی داند اما از طرف دیگر، هوگو چاوز نمی تواند مسئولیت بیست درصد تورم سالانه و غیراقتصادی شدن تولید کشاورزی به علت یارانه های دولتی برای واردات خارجی را به گردن آمریکا بیندازد.
ادموند ساوده، رئیس اتاق بازرگانی ونزوئلا و آمریکا با صراحتی کم سابقه از دشمنی رسمی با ایالات متحده انتقاد می کند، کاهش میزان سرمایه گذاری آمریکا در ونزوئلا بزرگترین نگرانی اوست، کمبودی که به عقیده وی وظیفه جبرانش با دولت است.
اما این گونه نگرانیها سخنانی نیست که نظر هوگو چاوز را به خود جلب کند، مشاوران رئیس جمهور، انقلابیهای جوانی اند مثل اوا گالنجه ، آمریکایی - ونزوئلایی بزرگ شده در نیویورک ولی وفادار به وطن اصلی.
خانم گالنجه رفتار آمریکا با ونزوئلا را متکبرانه و توهین آمیز توصیف می کند گویی که ونزوئلا قادر به اداره امور خود نیست.
اوا گالنجه می گوید اینکه آمریکاییها خود را بهترین بدانند از آنها بهترین نمی سازد و اگر قانون اساسی ایالات متحده را ملاک بگیریم می بینید که فقط حقوق سیاسی و مدنی شهروندان خود را تضمین می کند و در آن از حق بهداشت و درمان یا آموزش و مسکن خبری نیست در حالی که در کوبا اگرچه آزادی سیاسی مردم محدود است ولی حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آنها بیشتر است، اوا گالنجه می گوید باید دید چه کسی می خواهد بین این دو نظام قضاوت کند.
واشنگتن حکومت هوگو چاوز را تهدیدی علیه آزادی و دموکراسی در آمریکای لاتین می داند ولی طرفداران رئیس جمهوری ونزوئلا می گویند تهدید او فقط علیه سلطه جویی ایالات متحده در منطقه است.
پوسترهای بزرگ در خیابانهای کاراکاس پوشیده از سخنان رهبر انقلابی ونزوئلاست و همه حاوی این پیام برای واشنگتن که ما حاکم بر مقدرات خود هستیم پس به خانه ات بازگرد و ما را به حال خود بگذار.
ولی همه می دانند که اگر آمریکا دست از آمریکای لاتین بشوید، عواقب اقتصادی آن دلپذیر نخواهد بود.
با وجود این، آگوستو مونتیل، نماینده مجلس ونزوئلا می گوید: "برای واشنگتن دوست و شریک، کسی است که مطیع و فرمانبردار باشد و در تجارت آزاد، آمریکا فقط در فکر تحمیل سیاستهای خود است و من به این نه آزادی می گویم و نه دموکراسی، این دیکتاتوری است".
پوسترهای بزرگ در خیابانهای کاراکاس پوشیده از سخنان رهبر انقلابی ونزوئلاست و همه حاوی این پیام برای واشنگتن که ما حاکم بر مقدرات خود هستیم پس به خانه ات بازگرد و ما را به حال خود بگذار، ولی همه می دانند که اگر آمریکا دست از آمریکای لاتین بشوید، عواقب اقتصادی آن دلپذیر نخواهد بود |
مانند دیگر نقاط دنیا، در آمریکای لاتین هم این عادت هست که گناه و مسئولیت تمام کمبودها و نارساییهای خودی را به گردن هدفهای پنهانی آمریکا بیندازند.
اوتو رایخ که اصلاً اهل کوباست و تا چند سال پیش سفیر ایالات متحده در ونزوئلا بود می گوید وقتی دشمنی با آمریکا در این منطقه را عمیقتر مطالعه کنی می بینی بیشتر از عقبماندگی و کمبودهای کشورشان سرچشمه می گیرد.
او تاریخ تحولات سیاسی در شمال و جنوب قاره آمریکا را خیلی شبیه می داند و فساد و بی کفایتی و نبود شوق ابتکار میان مردم جنوب را علت اصلی عقب ماندن از شمال.
ولی این گونه تحلیل سیاسی همان چیزی است که جولیا سوایگ، نویسنده آمریکایی کتاب "آتش خودی" آن را تکبر و فخرفروشی می خواند و معتقد است که این گونه اشارات بیش از مداخلات فیزیکی واشنگتن آنها را عصبانی می کند.
پنج سال پیش چند تانک ارتشی کاخ ریاست جمهوری در کاراکاس را محاصره کردند و هوگو چاوز را دست بسته بردند.
عدم پشتیبانی مردم کودتا را نافرجام کرد و بعد از دو روز رئیس جمهور به کاخ بازگشت و آمریکا را به طرحریزی کودتا متهم کرد.
واشنگتن فوراً این اتهام را تکذیب کرد ولی مثل همیشه مایه تفریح و خنده مردم محلی شد چون در هر صورت آنها آمریکا را مقصر می دانند.
اما همه در ونزوئلا خصومت بیش از حد نسبت به آمریکا را به سود کشور خود نمی دانند.
السا کادوزا می گوید برای ونزوئلا خطرناک خواهد بود اگرهوگو چاوز بخواهد بعد از فیدل کاسترو خود را پرچمدار ضدیت با آمریکا معرفی کند، و یکی از این علائم خطر را افزایش بی سابقه بودجه نظامی ونزوئلا می داند.
به هر تقدیر، احساس قاطبه مردم آمریکای لاتین نسبت به آمریکا را دشمنی بخوانیم یا نوعی حسادت، واقعیت امر این است که بیشترآنها می دانند که در طول 150 سال گذشته، روابط بین شمال و جنوب این قاره همیشه بر پاشنه منافع شمال چرخیده و از این موضوع بشدت ناراضی اند.
ولی در عین حال مردم آمریکای لاتین بخوبی می دانند که بدون همکاری اقتصادی با همسایه قدرتمند خود در شمال، اقتصاد ملی آنها خیلی ضعیفتر و روند پیشرفت آن کندتر خواهد بود، همسایگی ای غیردوستانه ولی ظاهراً غیرقابل اجتناب.
ولی در خصومت دنیای عرب با آمریکا که موضوع مطلب بعدی است حتی این حس همسایگی هم وجود ندارد.