امام زمان: دست از سر من بردارید ( ابراهیم نبوی)

امام زمان: دست از سر من بردارید .( ابراهیم نبوی)

دعای ندبه و دعای فرج شان بخورد توی سرشان، من که می دانم می خواهند چکار کنند. می خواهند من ظهور کنم، بعد مرا بگذارند سرکار و مجبورم کنند هر پپه بازی در این سالها درآوردند گردن بگیرم. من که نمی آیم بخاطر یک مشت کور و کچل با آبروی چند قرن خانواده ام بازی کنم.

لطفا مرا رها کنید
گفتگو با امام زمان در مورد اظهارات اخیر آیت الله مشکینی

با توجه به اظهارات اخیر آیت الله مشکینی در مورد دخالت امام زمان در انتخابات مجلس هفتم و توضیحات دفتر ایشان، و با توجه به اینکه ظاهرا نصف مسوولان روحانی مملکت از امام زمان به عنوان مشاور یا کارشناس یا عضو هیات امنا استفاده می کنند، تصمیم گرفتیم با ایشان مصاحبه ای انجام داده و از نظرات ایشان مطلع شویم.
سووال: اخیرا آیت الله مشکینی در سخنرانی خود اعلام کردند که :«چند ماه پیش فرشتگان الهی اسامی نمایندگان مجلس هفتم را به پیشگاه حضرت امام زمان(عج) برده و آن حضرت لیست را تأیید و امضا کرد و گرنه انتخاباتی برگزار نمی‌شد.» لطفا بفرمائید شما چه نقشی در انتخابات داشتید و علت حضور و ظهورتان در این جریان چه بود؟

جواب: واقعیتش را بخواهید من اصولا در انتخابات شرکت نکردم. من یادم نمی آید که لیستی که آن خانم آورده بودند چه بود، معمولا هر ماه چند تا لیست از جمکران و قم و عراق می آورند و از ما انتظار دارند در مورد آن نظر بدهیم. من اصولا این جور لیست ها را نگاه هم نمی کنم و امضا هم نمی کنم. ایشان اگر لیست را دارند نمونه امضای مرا نشان بدهند. و تا آنجا هم که می دانم اینها هیچ وقت برای انتخابات برای من لیست نمی فرستادند. من این شایعات را تکذیب می کنم.
سووال: اخیرا رییس دفتر آیت الله مشکینی با اشاره به اظهارات ایشان گفت : طبق روایات اهل بیت (ع)، از هر شب قدر تا شب قدر دیگر لیست حوادث و وقایع جهانی که از جمله نصب و عزل‌های مختلف کشوری می‌باشد توسط فرشتگان به حضور اقدس حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفدا عرضه می‌گردد و آن حضرت آنچه را که بخواهند امضاء یا رد می‌کنند و آیت الله مشکینی نیز روی حسن ظنی که به انتخاب شدگان مجلس هفتم داشته‌اند ، در نماز جمعه آرزو کردند که انشاء الله انتصاب آنها مورد رضایت آن حضرت قرار گرفته باشد.
جواب: من یک ناراحتی دارم و آن اینکه اصلا قرار نبود این چیزها به مردم گفته شود. من در چند ماه گذشته تعدادی حکم و نامه و دستور حمله و عملیات انفجاری و از این جور چیزها آورده بودند و گذاشته بودند توی کارتابل من، در این چند ماه من حتی وقت نکردم یکی از آن ها را درست و حسابی نگاه کنم. مثلا دیده بان حقوق بشر یک بیانیه داده بود در محکومیت ایران، هفتاد و سه صفحه، من که نمی رسم اینها را بخوانم، همینطور یک تورقی کردم، ولی واقعیتش را بخواهید امضا نکردم. بعدش یک طوری می شود می اندازند گردن آدم. شما فکر کنید من اینطوری که این آقای محترم می گوید لابد باید در ماه پانصد تا نامه از دویست کشور را امضا کنم، می شود روزی سیصد نامه، من که ماشین امضا نیستم. از طرف دیگر، اینها خودشان بین خودشان دعوا هست، ستاد نمازجمعه نجف علیه تهرانی ها اعلامیه می دهد، تهرانی ها علیه نجفی ها، من که نمی آیم خودم را ضایع کنم برای این آدمها. تازه! من از اول هم گفتم لطفا پای مرا به دعواهایتان نکشانید، می زنند همدیگر را می کشند می افتد گردن من و خانواده، این وسط هم فقط پای من گیر است. یک اطلاعیه آورده بودند از یکی از این گروههای بچه دانشجو برای حمله به سفارت انگلیس در تهران، دیدم دو تا آیه قرآن را عوضی نوشته، تازه انتظار دارند من زیر اطلاعیه شان را هم امضا کنم. در مورد انتخابات تهران هم من دیدم مردم شرکت نکردند، من هم نامه شان را پاره کردم و انداختم توی سطل آشغال. اگر راست می گویند اصل نامه را بیاورند.
سووال: اخیرا آقای موسوی تبریزی دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم از آقای مشکینی خواست تا در نخستین فرصت و درخطبه‌های نماز جمعه این شهر به خاطر اظهارات اخیر خود عذرخواهی کند.
جواب: ای آقا! چه عذرخواهی! ایشان ضایع بازی انتخابات را انداختند گردن من، مگر برای اولین بار است؟ تازه! اگر قرار به عذرخواهی باشد من دلم خیلی از دست اینها پر است. بهتر است دهن من را باز نکنند، چون ممکن است حرفهایی بزنم که حالشان را بدجور بگیرم. اینها خجالت نمی کشند! هر روز یک دستک و دنبک درست می کنند و هر بی عرضگی را می اندازند گردن من. من از دست همین ها قایم شدم، ول نمی کنند.
سووال: بسیاری از مردم از شما سووال می کنند چرا ظهور نمی کنید؟ خیل مشتاقان شما هر هفته دعای ندبه می خوانند و هر روز دعای فرج می خوانند و از شما می خواهند ظهور کنید و با شمشیرتان گردن ستمگران را بزنید.
جواب: اولا که دعای ندبه و دعای فرج شان بخورد توی سرشان، من که می دانم می خواهند چکار کنند. می خواهند من ظهور کنم، بعد مرا بگذارند سرکار و مجبورم کنند هر پپه بازی در این سالها درآوردند گردن بگیرم. من که نمی آیم بخاطر یک مشت کور و کچل با آبروی چند قرن خانواده ام بازی کنم. چند سال پیش چند تا از همین آقایان قم جمع شدند و پیغام و پسغام دادند که من ظهور کنم. من می خواستم ببینم مزه دهن شان چیست. هنوز حرف از دهنم درنیامده شروع کردند به گریه و زاری و هی جیغ می زدند. بعد که ساکت شدند دیدم کلی شرط و شروط دارند، اولا که گفتند باید فورا آمریکا و اسرائیل را نابود کنم، انگار من نشستم روی نیروگاه هسته ای و هزار تا هواپیما دارم، جوری از من حرف می زنند که مردم فکر می کنند من قاتلم و تنها کارم این است که ملت را بکشم. از من انتظار دارند اینقدر کفار را بکشم که تا پای رکاب اسبم خون جمع شود، آخر عقلتان کجاست؟ اگر با اره برقی هم سر ببرند اینقدر خون جمع نمی شود، تازه! اگر خون کمی جمع شود فورا منعقد می شود. آخرش هم می دانم، آرزوی شان این است که من بیایم و همه مخالفان شان را نابود کنم و حکومت را بدهم دست شان. بعدش خودم را همین آقای مرتضوی به اتهام مخالفت با ولایت فقیه و اغتشاش و تشویش اذهان عمومی می اندازد زندان و خودشان مشغول معامله نفت می شوند. فکر می کنند من در غیبت هستم نمی دانم چه خبرهایی است. همان روز که پیشنهاد می کردند من ظهور کنم اولا می گفتند باید موهایت را کوتاه کنی، شلوار مشکی بپوشی با پیراهن سفید، کفش اسپورت بپوشی، آقاجان! بس کنید، اصلا من نمی خواهم ظهور کنم.
سووال: آیا فکر نمی کنید باید حساب امت حزب الله را از مسوولان جدا کرد؟
جواب: کاملا درست است. من همین فکر را می کنم. ولی آنهایی که در خیابان می آیند از من انتظارات عجیب و غریبی دارند. مدتی من می خواستم ظهور کنم، دیدم شعار می دهند برای دفن شهدا مهدی بیا مهدی بیا. فهمیدم اینها می خواهند مرا بفرستند بهشت زهرا تا کار کفن و دفن انجام دهم. من نمی فهمم، یعنی نباید بعد از هزار و چهارصد سال به کار تخصصی آدم اهمیت بدهند؟ یعنی بعد از این مدت که من در غیبت بودم باید بیایم کفن و دفن کنم؟ این بی احترامی است. یک عده ای هم فکر می کنند و فکر می کردند من وظیفه مراقبت های پزشکی را به عهده دارم، شعار می دادند خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار، منظورتان چیست؟ یعنی من باید مواظب باشم تا رهبر کشور زنده بماند تا من ظهور کنم؟ از طرفی من واقعا به اینها اعتماد ندارم، شما فکر می کنید اگر من ظهور کنم و در جایی با شورای نگهبان یا رهبری اختلاف داشته باشم، چه خواهد شد؟ من مطمئن نیستم که اینها نظر من را بپذیرند.
سووال: اما قبول کنید که مردم به شما احتیاج دارند
جواب: من این را قبول دارم. ولی دنیای امروز تخصصی شده، هرکسی کاری دارد. راستش را بخواهید بعد از اینکه من دیدم آقای ابطحی اینهمه راجع به اینترنت حرف می زند، یک سری به وبلاگ ها زدم، البته حسین درخشان هم زیاد در این مورد حرف زده بود، رفتم به اینترنت و نوشته هایی که بعضی ها برای من نوشته بودند خواندم. یک آقایی در وبلاگ لحظه ای با امام زمان نوشته است: سلام امام زمانم، گیجم، منگ، خراب، له و لورده، بگذریم! چی چی بگذریم؟ من نمی فهمم چرا هر دیوانه بازی را به دین نسبت می دهند، آدم وقتی گیج و منگ و له و لورده( آخر شما بگوئید این طرز حرف زدن با امام زمان است؟ نه احترامی! نه ادبی!) می شود یا باید کلردیاز پوکساید بخورد یا برود پیش روانکاو. من که روانکاو نیستم. یکی دیگر در همان زمان در همین وبلاگ نوشته: سلام امام زمانم، شما خبر دارین که تهران زلزله می آد یا نه؟ خانم محترم! من امام زمان هستم، رئیس مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران که نیستم. یک عده انتظار دارند من هم مثل وزرای جمهوری اسلامی هرکاری که به من تکلیف می کنند بپذیرم، درحالی که اصلا زلزله نگاری دست من نیست، تازه خود خدا هم اگر ازایشان سووال کنم به من جواب نمی دهند.
سووال: آیا فکر نمی کنید که اگر شما ظهور کنید مردم شرایط بهتری خواهند داشت؟
جواب: کدام مردم؟ من فکر می کنم به محض اینکه ظهور کنم حداقل باید شش ماه کنفرانس مطبوعاتی برگزار کنم تا مردم بفهمند که سیاستهای من با سیاستهای جمهوری اسلامی یکی نیست، من مطمئن نیستم در این مدت امنیت داشته باشم. مردم می خواهند من هم وزیر امورخارجه باشم و توی دهن آمریکا بزنم و هم فرمانده جنگ باشم و اسرائیل را نابود کنم و هم رئیس درمانگاه باشم. هر روز کلی مریض می آورند به جمکران تا من درمانشان کنم. بعد کسانی که در جمکران روضه می خوانند برای درمان می روند انگلیس. من نمی دانم چرا این مردم این همه برای ظهور من عجله دارند، هر روز فریاد می زنند عجل علی ظهورک، عجل علی ظهورک، نمی گذارند آدم سر صبر و با خیال راحت کارش را بکند. واقعا من در کار این ملت مانده ام، چند سال است که هرجا می روم می بینم نوشته اند، یا مهدی ادرکنی، چی چی رو ادرکنی؟ انتظار دارند من آنها را درک کنم. چی را باید درک کنم؟ خودشان نمی فهنمد چه می گویند بعد من باید درکشان کنم. بخدا من هر کار می کنم از درک کارهای این مردم عاجزم. آخر من چطور شما را درک کنم؟ از یک طرف چندهزار نفر از هواداران رهبری ثبت نام می کنند برای عملیات استشهادی، بعد رئیس قوه قضائیه که طرفدار رهبری است، می گوید بعضی ها می خواهند چهره خشنی از اسلام نشان دهند. به نظر شما من چطور باید این را درک کنم؟ از یک طرف زور می زنند که با آمریکا رابطه برقرار کنند، از طرف دیگر عده ای را بخاطر طرفداری از برقراری رابطه با آمریکا می گیرند. بعد می گویند یا مهدی ادرکنی! من چه چیزی را باید درک کنم. من که هیچی خود حاج آقای بزرگ هم نمی تواند از کار اینها سردربیاورد.
سووال: چرا مردم را با ظهور خود روشن نمی کنید؟
جواب: آقای محترم! من در کنار این عاشقان احساس امنیت نمی کنم. در یک وبلاگ به اسم محض یار این جمله را نوشته اند: آیا کسی می تواند آن قیافه جذاب را ببیند و دست از ترنج بشناسد و جان خود را فدا نکند؟ ... چه خوش است جمال ظاهری شما را هم ببینیم و به صورتتان نظاره کنیم...ای قربان آن جمالی که آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری. آخر شما بگوئید این طرز حرف زدن است؟ آیا مردم فکر بد نمی کنند؟ چی کار به جمال ظاهری من دارید؟ خجالت هم چیز خوبی است. لابد من بخواهم ظهور کنم یک ساعت همه این آقایان با ریش و پشم می خواهند آدم را وسط خیابان ماچ مالی کنند. زشت است، خجالت بکشید. یک حرفهایی در می آورند که آدم روش نمی شود بگوید.
سووال: پس با این توضیحاتی که فرمودید فعلا قصد ندارید تشریف بیاورید؟
جواب: باید بیشتر فکر کنم. فعلا این دوستان کاری کرده اند که من باید دائما برایشان از کیسه خرج کنم. هرکسی برایشان هرکاری می کند می گویند اجرت با امام زمان، خب! چرا خودتان حسابش را نمی کنید، به من چه ربطی دارد. از من انتظار دارند که مشکل همه مستضعفان و پابرهنگان را حل کنم، انگار من مالک کارخانه کفش نایک هستم، ملت را فقیر می کنند و قول می دهند که وقتی من آمدم همه چیز درست می شود، خدا هم بیاید نمی تواند مشکلات این کشور را حل کند.
سووال: در پایان از شما انتظار دارم پیامی به ملت بدهید.
جواب: من پیامی ندارم که بدهم. فقط می خواهم بگویم مرا رها کنید، یک مشت مشنگ جمع شده اند و فریاد می کشند که: اگر مرا رها کنی تو را رها نمی کنم/ سر از تنم جدا کنی چون و چرا نمی کنم. آخر این شد حرف؟ من روی حرف دیوانه ای که بدون چون و چرا دراز می کشد تا کسی که عاشقش است سرش را خرت و خرت ببرد، چطور حساب کنم؟ عجب بدگیرهایی هستید، یعنی چه که اگر مرا رها کنی تو را رها نمی کنم. من با این ها نمی توانم کنار بیایم. از طرفی می گویند همه عاشق من هستند، یک آقا یا خانم محترمی هم پیدا شده و برای من یک سایت درست کرده به اسم هلو مهدی(hellomahdi) و در حالی که سایت توده ای ها در روز 20هزار تا بیننده دارد و سایت غیراخلاقی 35هزار بیننده روزانه دارد، سایت امام زمان روزانه 50 تا 60 عدد بیننده دارد، آن وقت می گویند همه منتظر شما هستند. من روی این حرفها نمی توانم حساب کنم. من به شما پیشنهاد می کنم ببینید این سایت های مذهبی چقدر بیننده دارند، آنوقت از من دعوت کنید ظهور کنم. (لطفا اینجا را ببینید)، ضمنا یک آهنگ هایی هم می خوانند که من شرم می کنم فکر کنم اینها طرفدار من هستند. خودشان به خودشان می گویند دیوانه، من چه باید بگویم؟ (لطفا اینجا را گوش کنید) من دیگر پیامی ندارم، فقط اعلام می کنم که من اصلا در انتخابات نقشی نداشتم و از این آقایان هم می خواهم دست از سر من بردارند.

نظرات کاربران ( خواننده - خوزستان - ایران )
خیالی جالب بود من که خوشم اومد
سه‌شنبه 8 آبان 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.