این مستند بلند را افسر سونیا شفیعی، مستندساز ایرانی، به یاری همسر سویسی خود مارتین فرای ساخته است. فیلم پس از نمایش های پراکنده و شرکت در چند جشنواره سینمایی این هفته چند بار در کانال تلویزیون اروپایی "آرته" نمایش داده می شود.
افسر شفیعی پس از پنج سال اقامت و تحصیل سینما در سویس با دوربین فیلمبرداری به میهن خود بر می گردد تا با خانواده خود دیدار کند. سفر به وطن و تجدید دیدار با خویشان به ثبت لحظاتی تکان دهنده از زندگی سه نسل از زنان خانواده او می انجامد که خود او هم در میان نسل سوم قرار گرفته است!
نخستین دیدار زن جوان با خانواده در فرودگاه تهران، پس از سالها غربت و دوری از عزیزان، با شور و شوق زیادی همراه است. اما این شادمانی دوام چندانی ندارد و شالوده مقدمه "بی آزار" فیلم در بخش های بعدی درهم می شکند. پوسته عاطفی بیرونی آهسته کنار زده می شود تا لایه های ژرف و پنهان واقعیت به چشم بیاید.
در طول فیلم تار و پود پیوندهای خانوادگی که به ظاهر از مهر و عاطفه سرشته شده، به تدریج از هم می گسلد و شیرازه روابطی که بر پایه سنت های "ازلی و ابدی" شکل گرفته است به سادگی از هم می پاشد.
حسرت های دیرین زن ایرانی
فیلمساز پس از ورود به تهران در نخستین فرصت، بنا به سنت آشنای ایرانی، به دیدار بزرگان خانواده، پدربزرگ و مادربزرگ خود می رود و از زوج سالخورده درباره انگیزه ها و ریشه های پیوندشان سؤال می کند. این نیشتری بر جان خسته و زجرکشیده مادربزرگ است تا با بی باکی کم نظیری از خاطرات دور، حرمان ها و حسرت های خود بگوید. دملی چرکین و دیرین ره باز می کند و با درد و اشک بیرون می ریزد.
فیلمساز پس از ورود به تهران فورا به دیدار بزرگان خانواده، پدربزرگ و مادربزرگ خود می رود |
پیرزن در واپسین سالهای زندگی بر عمر از دست رفته افسوس می خورد، و تاراجگر این عمر کسی نیست جز "یار و مونس زندگی" او، همسرش، همین پدربزرگ که در کنار اوست و هنوز هم حاضر نیست از مزایای ناموجه خود دست بردارد.
مادربزرگ را در سیزده سالگی شوهر داده و به خانه مردی فرستاده اند که در زندگی هیچ مسئولیتی نمی شناخته و از همسر خود جز کلفتی و همخوابگی انتظاری نداشته است. زن نه تنها درد یک زناشویی تحمیلی را صبورانه تحمل کرده بلکه تمام بار خانواده را به تنهایی به دوش کشیده است. از سالهای گرانبهای جوانی چشم پوشیده تا بتواند "خانواده" را به سامان برساند. وجود او ذره ذره آب شده تا "کانون خانواده" گرما بگیرد.
در پلان بعدی فیلم و در گفتگوی فیلمساز با مادرش در می یابیم که تمام سنت های سنگین و خفت بار در زندگی مادر نیز عینا تکرار و "بازتولید" شده است، تا به نسل بعد برسد، که خواهر فیلمساز و خود او را در بر می گیرد.
هدف فیلمساز از رخنه به اندرونی خانه ها و کنکاش در پستوی خاطرات ارائه تصویری زنده و پویا از زندگی سه نسل زنان جامعه ایران است. فیلم با چند برش سنجیده نیروی شگرف و عظمت روحی "قهرمانان" خود را آشکار می کند، تا شاید گرهی از کلاف سردرگم زندگی زن ایرانی گشوده شود.
فراسوی کلیشه های رایج
فیلم در تصویر زنان شهرنشین ایرانی آگاهانه از دو کلیشه رایج یا دو برداشت قالبی دوری می کند.
نخستین دیدگاه به تصویر زن "عامی" ایرانی بر می گردد. "ضعیفه"ای که در بند سنتها و عادت های دیرین زندانی است. موجودی زبون و "توسری خور" که از دنیای تیره و تار خود هیچ آگاهی روشنی ندارد.
نخستین دیدار زن جوان با خانواده در فرودگاه تهران، پس از سالها غربت و دوری از عزیزان، با شور و شوق زیادی همراه است |
دومین دیدگاه به برداشتی کلیشه ای از "رهایی" مربوط می شود که زن ایرانی را در هیئتی کلی در چارچوب نظریه ها و برداشت های نظری قالب گیری می کند و لاجرم از نیازها و خواهش های او بیگانه می ماند.
اهمیت فیلم مستند "دیوارهای شهر" یا "تهران خصوصی من" در این است که با فاصله گیری از الگوهای خشک ذهنی به خود زندگی رجوع می کند. تاریخ و نظریه خاموش می شود تا زنان بی واسطه زبان باز کنند و از دردی، نه تنها پنجاه ساله، بل هزاران ساله سخن بگویند.
فیلم با ارائه چند نمونه زنده نشان می دهد که زن ایرانی با هر روز زندگی در تقلایی سخت و خستگی ناپذیر با سرنوشت خود درگیر بوده است. در جامعه مردسالار زیر این سرنوشت پشت خم کرده اما هرگز به آن تسلیم نشده است. مردان او را به بند کشیده اما بر روح طغیانی او دست نیافته اند. در درازنای سرگذشت رنج آلودش لحظه ای از یاد نبرده که انسانی طبیعی است و باید حق برابر خود را از جامعه طلب کند.
فیلم نماهای داخلی را با تعادلی مناسب و شایسته در کنار یا در تقابل با صحنه های بیرونی زندگی شهری (در نمونه تهران) قرار می دهد.
بیان مستند
رفتار دوربین به شکل ستایش انگیزی ساده، صمیمانه و صبورانه است، به "سوژه" احترام می گذارد و به تماشاگر اجازه می دهد که با گذار از تنش ها و هیجان های عاطفی به تصویری عینی (اوبژکتیو) و بی طرفانه برسد. روشن است که هدف فیلمساز نه تحریک احساسات بلکه درک و شناخت موقعیت های زنده بوده است.
نوار صدای فیلم کاستی هایی دارد که به شفافیت تصاویر آسیب می زند. روایت های زنان در بیشتر موارد گویا و مؤثر و بی نیاز از هر توضیحی است، اما با وجود این گفتار توضیحی فیلم (که دستکم در نسخه آلمانی اصلا شیوا نیست) بی دلیل وارد می شود و به معنای واقعی کلمه، بیان تصویری را مختل می کند. صداهای فرعی، اثرات صوتی و به ویژه موسیقی بی هدف فیلم به دقت و صراحت تصاویر، که وجه برجسته فیلم است، آسیب زده است.
شناسنامه فیلم:
نام فیلم: دیوارهای شهر – تهران خصوصی من یا خانواده من در تهران
کارگردان: افسر سونیا شفیعی
فیلمنامه: افسر شفیعی و مارتین فرای
دوربین: مارتین فرای
با شرکت: زهرا ضیابادی، مه لقا پور اسکندری، افسر شفیعی، سونا شفیعی، شهره شفیعی، سعید شفیعی و...
کشور سازنده: سویس ۲۰۰۶
پخش بین المللی: مارس ۲۰۰۷