اسیدپاشى شوهربه خاطر دادخواست طلاق

اسیدپاشى شوهربه خاطر دادخواست طلاق

شوهر کلاهبردار وقتى با دادخواست طلاق همسرش روبه رو شد، با پاشیدن اسید، زن جوانش را سوزاند.این ماجرا، زمانى رخ داد که زن جوان همراه شوهر و ۲ دختر خردسالش در کنار جاده لاهیجان خوابیده بود.

ماجرا، زمانى رخ داد که زن جوان همراه شوهر و ۲ دختر خردسالش در کنار جاده لاهیجان خوابیده بود.
قربانى که مهناز نام دارد، ۳۸ بهار از زندگى اش مى گذرد. او با بدنى باند پیچى شده روى تخت بیمارستان شهید زارع شهرستان سارى بسترى است.کابوس هاى ۱۷ سال زندگى مشترک دردناک با همسرش لحظه اى رهایش نمى کند. هنوز باور ندارد، از سوى مردى که ۱۷ سال زیر یک سقف زندگى کرده، مورد چنین انتقامجویى خصمانه اى قرار گرفته باشد.
او در عین حال به زندگى ۲ دختر ۸ و ۱۲ ساله اش مى اندیشد که از این به بعد، آنها چگونه زندگى خواهند کرد.او لحظه اى آرام و قرار ندارد. به خاطر پاشیدن اسید به بدن و چهره اش سوزش و درد جانکاهى تمام وجودش را فراگرفته است. در حالى که بغض گلویش را فشرده سرش را به سوى خواهرش بر مى گرداند.خواهر مهناز با صداى بغض آلودى به او مى گوید؛ گروه حوادث روزنامه ایران به دیدارت آمده اند. مهناز که به سختى حرف مى زند، از خواهرش مى خواهد جزئیات زندگى و ماجراى هولناک اسید پاشى را براى خبرنگاران بازگو کند.خواهر مهناز براى ما مى گوید: خانواده ما و خانواده شوهرخواهرم - غلام - در لاهیجان زندگى مى کنند.۱۷ سال قبل غلام و خانواده اش به خواستگارى خواهرم «مهناز» آمدند. آن زمان شوهرخواهرم خود را تاجر برنج معرفى کرده بود. خانواده ما به دلیل این که خانواده او را مى شناختند بدون انجام تحقیقات لازم جواب مثبت دادند.
مدتى پس از ازدواج مشخص شد که شوهر خواهرم بى کار است بعد هم براى این که رازش نزد خانواده ما فاش نشود خواهرم را براى ادامه زندگى به شهر دیگرى برد. از آن زمان او آزار و اذیت هاى خود را نسبت به خواهرم شروع کرد.هر شب شمارى از دوستان ناباب خود را به خانه مى آورد و از خواهرم مى خواست تا از میهمانانش پذیرایى کند. وقتى خواهرم اعتراض مى کرد او را به باد کتک مى گرفت.پس از مدتى خواهرم به تصور این که با آمدن بچه اخلاق شوهرش تغییر خواهد کرد، صاحب بچه شد.
با این که آنها صاحب ۲ دختر بودند، اما آزار و اذیت ها و خوشگذرانى هاى غلام هر روز بیشتر مى شد تا این که مهناز دریافت شوهرش تحت عنوان تاجر برنج از افراد بسیارى کلاهبردارى کرده و پلیس در تعقیب اوست. از این رو تصمیم گرفت براى نجات خود و ۲ دختر خردسالش از همسرش جدا شود. بنابراین زمانى که غلام به اتهام کلاهبردارى در زندان بود، فرصت یافت تا به خواسته اش برسد و از این زندگى جهنمى نجات پیدا کند.بنابراین وقتى دانست غلام به ۵ سال زندان محکوم شده است به دادگاه خانواده مراجعه کرد و دادخواست طلاق خود را تسلیم کرد. وقتى نامه احضاریه دادگاه به دست شوهرش در زندان رسید، او خشمگین و عصبانى شد. به همین خاطر چند بار سعى کرد همسرش را از طلاق منصرف کند. اما خواهرم در تصمیم خود جدى بود، غافل از این که آن مرد براى خواهرم نقشه شومى کشیده است. پس از مدتى غلام با سپردن وثیقه از زندان آزاد شد و به اتفاق دوستانش به خانه رفت و مهناز را به باد کتک گرفت که در جریان این درگیرى خواهرم از ناحیه مچ دست دچار آسیب جدى شد.
بعد از آن غلام با چرب زبانى هایش سعى کرد تا مهناز را فریب دهد تا او شکایت نکند. به همین خاطر با التماس به او گفت: من به بچه ها قول دادم پس از آزادى آنها را به دریا ببرم. بدین ترتیب از خواهرم خواست تا در این سفر آنان را همراهى کند و بعد از بازگشت از هم جدا شوند.مهناز نیز قبول کرد و بعدازظهر روز ۲۲ تیر همراه او و فرزندانش به سمت لاهیجان به راه افتاد.وقتى آنها سوار بر خودروى شخصى به شهرستان لنگرود رسیدند غلام به بهانه این که کارت بنزین خود را نیاورده است، از همسر و فرزندانش خواست چند دقیقه اى کنار دریا به انتظار بایستند تا او بنزین تهیه کند. سپس خود پاى پیاده به راه افتاد و دقایقى بعد با یک گالن ۱۰ لیترى که در آن مایع قرمزرنگى وجود داشت، برگشت.سپس غلام همراه خانواده اش با خودروى پیکان به سمت لاهیجان به راه افتاد.در میانه راه غلام فرزندانش را به شهر بازى برد.
همزمان با تاریکى هوا او از خانواده اش خواست تا شب را در شهر بازى بخوابند.اما مهناز مخالفت کرد و بدین ترتیب شبانه به راه افتادند. تا اینکه، بعد از طى مسافتى غلام به بهانه اینکه خسته شده و قادر به رانندگى نیست، در کنار جاده توقف کرد. وقتى مهناز و فرزندانش کنار جاده به خواب رفته بودند، ناگهان مرد خشمگین نیمه هاى شب گالن اسید را به روى همسرش پاشید. مهناز که تصور مى کرد شوهرش قصد دارد با بنزین او را به آتش بکشد، بلافاصله به طرف جاده فرار کرد. اما ناگهان در اثر سوختگى شدید بى حال روى زمین افتاد. همان موقع غلام براى پایان دادن به زندگى همسرش ماشین را روشن کرد و به طرف او حمله ور شد.فرزندان مهناز که با فریادهاى مادرشان از موضوع باخبر شده بودند، بلافاصله مادر را در آغوش گرفتند و التماس کنان، از پدر خواستند تا به مادرشان رحم کند. از این رو غلام با صرف نظر از قتل مهناز بلافاصله از آنجا گریخت.
این در حالى بود که اسید روى لباس مهناز به قسمتى از بدن ۲ دخترش که او رادر آغوش گرفته بودند نیز آسیب رساند.
بدین ترتیب مهناز و فرزندانش نیمه هاى شب توسط چند رهگذر به بیمارستانى در شهرستان لاهیجان منتقل شدند. اما به دلیل شدت سوختگى او بلافاصله به بیمارستان شهید زارع سارى انتقال دادند و تحت ۴ عمل جراحى موفقیت آمیز قرار گرفت. اما همچنان او در بیمارستان بسترى است و قرار است تحت چند عمل جراحى دیگر قرار گیرد. خواهر مهناز در حالى که نگران سرنوشت خواهر و خواهرزاده هایش است ادامه داد: خواهرم روحیه خوبى دارد. اما شوهرش پیوسته و تلفنى تماس مى گیرد و مهناز و فرزندانش را تهدید به مرگ مى کند. حال آن که وقتى براى شکایت به کلانترى رفتیم، مأموران اظهار داشتند که خواهرم باید شخصاً به کلانترى مراجعه و شکایت کند. اما هم اکنون با وضعیت او این کار غیرممکن است.مهناز نیز در گفت وگو با خبرنگار ما، در حالى که به شدت نگران وضع آینده خود و فرزندانش است درباره این حادثه گفت: همسرم مرد شکاک و بدبینى بود و همواره بر سر این موضوع با من درگیرى داشت.
سرانجام هم مرا در آتش خشم و خودخواهى هایش سوزاند. او در حالى که به شدت نگرا ن سرنوشت ۲ دختر خردسال و سرنوشت مبهم خود است از مسئولان قضایى و انتظامى استان گیلان خواست تا هر چه سریع تر شوهر فرارى اش را شناسایى و به سزاى اعمالش برسانند.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.