اگر هم اطمینان دقیق به این که فلان قطعه، توانسته است احساس شوخ طبعی و یا تلخ اندیشی را برانگیزد {وجود دارد}، قدری دشوار است و به عوامل پیچیده ای بر میگیردد که سلیقه و زیباشناسی شنوندگان را ساخته است و شرایطی که هنگام شنود، از نظر ذهنی و از نظر فضای زیستی در آن قرار دارند.
سه عامل خیلی بنیادین در موسیقی هست که دستکاری ظریف در آنها میتواند، قطعه را در موقعیت مجازی قرار دهد و امکان طنز آوری را به آن بدهد. اول از همه، سونوریته یا صدادهی ساز است. هر سازی از هر فرهنگ و هر ملیتی، صدادهی و رنگ و زنگ و طنین مخصوصی دارد که کاربرد مشخص و طبعا تداعی مشخصی را دارد. در موسیقی ایرانی، صدای سه تار نماینده تاملات ژرف نگرانه درونی و جذبه های عرفانی است؛ در حالی که صدای سرنا، نماینده دشت های باز و جمعیت زیاد و روحیه سلحشورانه است.
صدای مخصوص هر ساز، اولا" نماینده فرهنگ آن قوم است و ثانیا" نمادی از حالاتی که آن ساز برای اجرایش شکل گرفتند است و برای نشان دادن آن تکامل پیداکرده است. از آنجا که موسیقی ایرانی، به ویژه موسیقی حوزه شهر نشینی آن، در طی تاریخ، براساس روایت اسطوره و گفتگو یا محاکات درونی مجری با خویشتن و محارم در فضای عرفانی شکل گرفته است، تغییراتی که بطور عادی و حین نوازندگی میتوان در سونوریته یا صدادهی آن داد، بسیار ظریف و همه در حدودی است که به آن بیان عرفانی بتواند کمک کند و از محدوده نرم طبیعی خود خارج نمیشود که در موقعیتی مجازی قرار بگیرد.
مناطق مختلفی روی سیم های تار، سه تار و کمانچه به عنوان مضراب خور ساز شناخته شده اند که این حدود را نشان میدهند. در عوض، سازهای اروپایی که برای موسیقی ای با قابلیت های روایی و تصویر سازی ساخته شده اند، انعطاف بیشتری برای برخورداری از حالات غیر فرم دارند، به طور مثال، صدای روشن و درخشان ترومپت، با افزودن صدا خفه کن یا سوردین، تبدیل به صدایی تودماغی و مضحک می شود. با این صدا در کارتونهای والت دیسنی، برای تداعی صدای اردک آشنا هستیم.
جالب اینجاست که در بسیاری از ارکسترهای ایرانی دهه 1330 در رادیو تهران، از ترومپت سوردینه با همان صدای مضحک در اجرای قطعات سنگین و جدی استفاده میشد و گویی اصلا متوجه این ناهنجاری و فقدان هرگونه حس زیبایی شناسی نبودند! در حالی که موسیقیدانان قدیم مثل مرتضی نی داوود و موسیقی شناسان تحصیل کرده نظیر هرمز فرهت به استفاده از این ساز در ارکسترهای رادیو معترض بودند. در اینجا به یکی از نمونه های موسیقی معاصر که از این ساز بهره برده است گوش میکنیم:
بشنوید قسمتی از موسیقی هزاردستان را که القا کننده حس کمیک است www.harmonytalk.com/music/s2/hanane-hezardastan-tanz-trumpet-23%20-%20Track.MP3
آهنگساز این قطعه خود نوازنده هورن بود و با تکنیک سازهای بادی آشنایی کامل داشت. استفاده از سوردین برای این قطعه از آگاهی است. این قطعه، مربوط به سکانسی از یک سریال تلویزیونی است، یعنی در اینجا، موسیقی مورد نظر ما اصلا در ارتباط با تصویر ساخته شده است؛ ولی بدون ارتباط با آن نیز القای حس طنز را انجام میدهد. احتمالا اکثر حاضران در اینجا با من هم عقیده هستند که صدای ترومپت، به شکل مطلوب و نرمالی اجرا و شنیده نمی شود و منظوری غیر از شنیدن و لذت بردن ساده از یک قطعه موسیقی، مورد نظر بوده است.
دومین عامل، وزن و ضرب است. اوزان موسیقی هر ملتی، مثل صدادهی سازها، از طرفی نماینده فرهنگ موسیقایی آن ملت هستند و از طرف دیگر نماد بیان احساساتی خاص، شناخته شده اند. نغمه ای با ریتم مشخص را در قالب ریتمیک متفاوتی با اصل آن، اجرا کردن، تجربه ای است که گاه با شکست مواجه میشود، گاه ممکن است به خلق اثر تازه ای بیانجامد و در موارد نادری، میتواند موقعیتی مجازی را ترسیم کند که بنا به نقش و کارکرد طنز، حس شوخ طبعی و یا حس تلخ و طعنه داشته باشد. غالبا برای ایجاد موقعیت طنز، یک اثر مشهور کلاسیک را در قالب ریتمهای معروف به مطربی و رو حوضی برده اند و با اجرای ان در این قالب ها، نتیجه گرفته اند.
سومین عامل، لحن و بیان و شیوه اجرا است. در این مورد سخن گفتن دشوارتر است، زیر سخن از مرزهای صرفا فنی خارج میشود و به مرزهای هنری و زیبا شناختی میرسد. شاید با ارائه یک مثال بتوان نقش این عامل را بهتر نشان داد، تا این که درباره آن سخن گفت؛ یعنی در اینجا هم باز، موسیقی است که خودش را توضیح میدهد، نه کلمات و واژه ها. لحن انتخابی در بیان، در شیوه اجرا شکل میگیرد و مشخص میشود.
منبع: سایت هارمونیک