عده ای جوان با لباس نظامی خانه را قرق کرده بودند و نمی گذاشتند کسی وارد شود.
نمی دانم از نیروهای انتظامی بودند یا گارد مخصوص آیت الله یا بسیجیان جان برکف. فرقی هم نمی کرد. ناامیدی در چشمهای خلق کاسه به دست موج می زد.
هر چند دقیقه یکبار یک اتومبیل شیک، اکثرا پاترول یا تویوتا با شیشه دودی سر می رسید و سربازها از میان جمعیت راهش را باز می کردند تا وارد خانه شود. گاهی وقتها هم کسی یا کسانی پای پیاده راهشان را از میان جمعیت به سمت دروازه ی ویلا باز می کردند و با نشان دادن کاغذی به دربان های مسلح وارد می شدند. عجیبتر اینجا بود که هر چند دقیقه یکبار سربازها یک آدم گرسنه - یکی مثل ما را - در حالی که ساندویچی هم در دست داشت، با لگد و فحش و داد و بیداد از داخل خانه بیرون می انداختند.
بعد از تحقیقات چند دقیقه ای و پرس و جو از مردم کتک خورده ی ساندویچ بدست کشف کردیم که خیلی ها از دیوار ویلا که در کوچه پشتی قرار داشت بالا رفته و خود را به حریم سفره نذری می رسانند و البته طبق توضیحاتی که شنیدیم، آن پایین چندتن از همین برادران نظامی منتظر ایستاده و کسانی را که پایین می پریدند با لگد وپس گردنی به در خروجی هدایت می کردند و برای اینکه خدا را خوش بیاید ساندویچی را هم که تشکیل شده بود از یک تکه نان آبگوشت دیده به وی عنایت می نمودند. ظاهرا کسانی را که می بایست به فیض خوردن نائل شوند از قبل انتخاب و دعوت کرده بودند و به نظر می رسید که اکثرا یا از مسئولین یا از روحانیون سرشناس هستند.
پانزده سال از آن شب آبگوشتی می گذرد و من در این مدت دنبال جواب این سوال می گردم که ثواب چنین سفره ای چند تا کاخ در بهشت و چند حوری بهشتی ست؟
پی نوشت ها:
اول: به نظر من نیاز به حفظ خود در مقابل قدرت، علت اصلی دورویی ست. بویژه در جامعه ما که همیشه قدرت حاکم یک طرف و مردم عادی طرف دیگر بوده اند، این ویژگی رشد پیدا کرده و طی نسل ها تقریبا در خیلی از ماها که عادتی و غیرآگاهانه زندگی می کنیم ریشه دوانده است
دوم: این بحث سفره های نذری در اصل جزئی از واقعیت بزرگتری ست. یعنی تلاش برای نزدیک شدن به اصحاب قدرت با ریا کاری و مومن نمایی. اگر دقت کنید، ریاکاران عزیز و مبتکر دهها راه دیگر هم برای این کار اختراع کرده اند
سوم:یادمه قدیمها دوران بچگی که در روستا زندگی می کردیم وقتی حاجیx روز عید قربان نذری می داد، اول از همه بین خانه های کسانی که فقیرتر بودند پخش می کرد. تا اونجا که یادمه هیچ کس برای گرفتن نذری نمی آمد و فرد نذر کننده موظف بود خودش غذا را به در خانه های مردم ببردبعدها - سال ها بعد - در شهرها معمولا اینطور بود که حاجی ها وقتی نذری می دادند اول از همه بین قوم و خویش خودشان و همسایه هایشان - بدون توجه به اینکه طرف فقیر یا غنی است - پخش می کردند. با گذشت زمان همه چیز عوض شد
چهارم: مشکل اصلی به نظر من در رفتار آخوندهای دولتی بعد از انقلاب است که پستی و حقارت را در جامعه نهادینه کرده اند. جمهوری اسلامی همه چیزمان را گرفت. یه وقتی خدایی داشتیم که همین نزدیکی ها بود. حالا برای رسیدن به همان خدا باید از واسطه ای به نام ولی فقیه استفاده کنیم که دست هیچ کس غیر از چاپلوسان درگاه بهش نمی رسه.
پنجم: خیلی از نذری هایی که افراد ثروتمند می دهند در حقیقت نوعی رشوه ی مخلوط با چاپلوسی ست. یعنی یک رفتار جدید که طی بیست و پنج سال گذشته در جامعه چنان نهادینه شده که اصلا کسی بهش فکر نمی کنه.