تئاتر نصر را نهادهای دولتی که متولی آن هستند سال هاست که رها کرده اند و به آن نمی رسند. یک عده هم هستند که با کارهایی که می کنند، سعی می کنند جوری بهش آسیب بزنند و بعد از چند سال بگویند دیگر نمی شود کاری برای این بنا کرد و بعد خرابش کنند و پاساژ بسازند.»
این بخشی از حرف های یکی از کاسب هایی است که در چند قدمی قدیمی ترین سالن تئاتر تهران مغازه لوازم الکتریکی دارد. به گزارش میراث خبر به دنبال انتشار خبر تخریب و سرقت بخشی از تئاتر نصر تهران برای دیدن وضعیت آن راهی خیابان لاله زار شدیم. براساس اخباری که منتشر شده بود؛ قدیمی ترین سالن تئاتر پایتخت که از چند سال پیش به دلیل نامساعد بودن صحنه و کمبود امکانات تعطیل و رها شده است، این روزها وضعیت مناسبی ندارد.همان سالنی که در سال 1318 با تشکیل سازمان پرورش افکار به همت «سید علی نصر» که دوست دار تئاتر و موسس شرکت کمدی در ایران بود . همان تالاری که روزی دکتر مهدی نامدار، بهرامی، عنایت اله شیبانی، احمد دهقان، فضل اله بایگان و رفیع حالتی به همراه عبدالحسین نوشین، علی دریابیگی و معزالدیوان فکری، در کنار مدرسه تئاتری به نام هنرستان هنرپیشگی تهران را در اردیبهشت ماه 1318در لاله زار که آن روزها عروس خیابان های تهران بود تاسیس شد. اما این روزها نه در لاله زار خبری از شانزلیزه است و نه از آن آدم ها کسی باقی مانده است. این را یکی دیگر از مغازه دارانی که سال هاست در کنار نصر به کسب و کار مشغول است؛ گفت. می گفت:« پدرم می گفت یک روزی ناصرالدین شاه این خیابان را برای تفریح مردم ساخت و یک روز سالن های تئاتر و سینمای شهر این جا بود و حالا شده بازار سیم و چراغ. از آن همه سالن تئاتر کدام یک مانده است؟ از جامعه باربد تنها اسمی بر یک کوچه و تئاتر نصر را که خیلی از همین جوان هایی که این جا کار می کنند نمی شناسند.» این را راست می گفت؛ وقتی از سر لاله زار پرسان پرسان به سمت میدان امام خمینی می آمدیم از بیشتر مغازه دارانی که می پرسیدیم تئاتر نصر کجاست؟ یا اظهار بی اطلاعی می کردند یا آدرس دقیق نمی دادند. انگار نه انگار که بخشی از تاریخ تئاتر ایران در این خیابان ثبت شده است. شاید هم حق داشتند، آستانه ورودی تالار نصر همان جایی که روزی احتمالا تراکت های نمایش و گیشه بلیت فروشی قرار داشت؛ یک مغازه اغذیه فروشی بود. همان کسی که اجازه نداد از پشت در نیمه باز نیز سالن را ببینم. گفت:« شما مجوز دارید؟ من که کلید ندارم اجازه بدهم بروید داخل.»
وقتی از سرقت صندلی ها و بخش دیگری از اموال تئاتر نصر می پرسم می گوید:« من نمی دانم این جا چه خبر شده که این سئوال را می پرسید؟ چه کسی ممکن است صندلیهای چوبی و پوسیده این جا را بدزدد؟ اصلاً چنین خرت و پرتهایی به درد چه کسی میخورد؟!چنین خبرهایی فقط برای این است که بگویند ما به فکر این جا هستیم وگرنه تمام وسایل این تئاتر سر جایش است.»
وقتی می گویم خوب برای اثبات حرف های خود اجازه بده از داخلش دیدن کنیم. مثل همکاران دیگری که آمدند، می گوید:«کلیدِ این جا دست من نیست، خودشان هر ماه میآیند سرمیزنند و همه چیز را بررسی میکنند.آن هایی هم که آمدند از جهاد دانشگاهی آمدند و کلید داشتند.»
وقتی می پرسم چه کسانی هر ماه از این جا بازدید می کنند؛ از مسئولان جهاد دانشگاهی، وزارت ارشاد، میراث فرهنگی و کمیته امداد نام میبرد که همه اینها نهادهایی هستند که می توانند بر تئاتر نصر نظارت کنند.
اما یکی از فروشندگانی که در نزدیکی تئاتر نصر مغازه دارد؛ می گوید:« مدت هاست که کسی از تئاتر نصر بازدید نکرده است. هیچ کس جز آقای صالح پناهی و همین ساندویچ فروشه سراغ این سالن قدیمی نمی آیند.»
این نظر را بی اطلاعی مسئولان سازمان میراث فرهنگی و کارشناسان میراث تهران تایید می کند. فروشنده همسایه تئاتر نصر می گوید:« سه سالی هست که در این جا را بسته اند. » سی و هفت سالی هست که همان جا مغازه داشته و از روزهای خوب نصر به خوبی خبر دارد:« بعد از انقلاب یکی دو سال این جا اصلا خوب نبود. رها شده بود. بعد کمیته امداد امام به عنوان ملک بی صاحب آن را تملک کرد. بعد هم جهاد دانشگاهی آمد. یک آقایی بود که توی تلویزیون کار می کنند چند سالی این جا بود و تئاتر روی صحنه آورد.»
اسم آن هنرمند را به یاد نمی آورد. اما مجید جعفری را می گفت که بعد از انقلاب با احیای تئاتر نصر چندین نمایش به صحنه آورده بود.
می گفت:«چند سالی خوب بود. این جا سر پا بود. اما تعطیلش کردند. بعد هم رهایش کردند.»
از ساندویچ فروشی که در حریم این سالن قرار دارد می پرسم:« می گوید این یکی دو ساله آمده این جا. باباش صاحب بوفه تئاتر نصر بود. حالا آمده این جا کاسبی راه انداخته و به اصطلاح از این جا مراقبت می کند.»
درباره سرقت صندلی ها و بخش هایی از سالن تئاتر برخلاف یکی دو تا از همکارانش که معتقدند:«بردن این صندلیهای به هم چسبیده، نیاز به یک خاور دارد. اگر این چنین باشد، کِی بردهاند که ما ندیدهایم؟!» می گوید:« صندلی که هیچی خیلی اموال دیگر را بردند و هیچ کس خبر دار نشد.»
به مجسمه ای که در سر در تئاتر نصر است اشاره می کند. می گوید:« یک مدتی همش می گفتند باید این مجسمه را پوشیده شود. رویش تخته کشیدند و یک روپوش کرباسی. اما از وقتی رهاش کردند حتی متوجه نشدند که این پوشش پوسیده و افتاده است. حتی همین را هم درست نکردند. کی به سراغ نصر می آید؟»
یکی دیگر از مغازه داران می گوید:« از قصد می خواهند این جا را خراب کنند. این بلایی است که سر گراند هتل هم آمد. یک چند سالی رها می شود و بعد به بهانه ای که کاری نمی شود برایش کرد، یک بلدوزر و بعد هم یک پاساژ ساخته می شود. این سرنوشت همه ساختمان های قدیمی لاله زار است.»
در میان حرف های این همسایه چند ساله تئاتر نصر به یاد تلاش چند ساله مسئولان فرهنگی تئاتر و وزارت ارشاد و میراث فرهنگی و فرهنگستان هنر ایران می افتم که به دنبال مکان مناسبی برای راه اندازی موزه تئاتر ایران هستند. یاد حرف های عزتالله انتظامی که سال هاست پیشنهاد کرده است که تئاتر نصر را موزه تئاتر کنند. به یاد صدها هنرمند تئاتری می افتم که مدت ها منتظر می مانند که تنها برای بیست سی اجرا یکی از سالن های تئاتر شهر را بگیرند. مگر نه این که سید علی خان نصر و احمد دهقان در سال 1318 در مدت زمان کوتاهی تالار کوچکی با ابعاد 5×15 در مکان هنرستان احداث کرد که گنجایش آن به 80 صندلی لهستانی می رسید تا دانشجویان هنرستان بتوانند تئاتر اجرا کنند. سالنی که در سال 1319 و به نظر عده ای دیگر در سال 1320 _ در همین محل با کمک شهرداری تبدیل به تماشاخانه تهران شد. هنوز هم بقایای آن هست در کنار گراند هتل تالار تهران و همین تالار نصر امروزی با 650 صندلی.
شنیده ام درون تئاتر نصر در سالن انتظار در کنار بوفه ، تصاویر دیوارکوب مینیاتورهای ایرانی و در چوبی که زمانی به حیاط گراند هتل باز می شده، به چشم می خورد. آیینه کاری های دیوار و سقفی که شنیده ایم حتی به آن نیز رحم نشده است. شاید اگر می شد رفت داخل تئاتر نصر در کنار دیدن تن خسته این سالن 86 ساله تهران خاطره اجرای نمایشنامه های سید علی خان نصر تا اجرای «ننه انسی» گوهر مراد تا لی کو و خسیسی که مجید جعفری به صحنه آورد را حس کرد.