آرمین: قران به پیامبر نمیگوید که به زور عدالت را بر پاکند
آرمین: قران به پیامبر نمیگوید که به زور عدالت را بر پاکند
سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تاکید کرد که حکومت دینی باید تمام مولفههای یک حکومت را رعایت کند.
به گزارش ایسنا محسن آرمین، دراردوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران وعلوم پزشکی تهران که در اردبیل برگزار میشود، گفت: بحث حکومت دینی یک بحث جدید نیست و پس ازانقلاب و در محدوده ی ایران محدود نمیشود. در دوره عثمانی نشانههای ناکارآمدی و ضعف حکومت عثمانی مشخص بود و از اواخر دوره عثمانی درجامعهی اسلامی این بحث با آشکار شدن بحث خلافت عثمانی و فروپاشی سیاسی آن مطرح شد، دغدغههای اینکه چگونه خلافت و حکومت اسلامی با توجه به مقتضیات زمان و برداشتی از حکومت اسلامی وجود داشته باشد که پاسخگوی نیازهای جامعه باشد، در آثار شیخ محمد عبده دیده میشود؛ او تلاش میکند که مدلی از حکومت دینی ارائه دهد که پاسخگوی نیاز آن روز جامعهی اسلامی باشد.
آرمین درادامه با اشاره به آثارزیانباراستعمار در کشورهای اسلامی گفت: با نفوذ وگسترده شدن استعمار، اندیشهی اصلاحی و اعتدالی حکومت اسلامی که رگههای آن در ایران در اندیشههای «آخوند خراسانی» و «علامه نائینی» دیده میشد، به حاشیه رفت و یک حرکت واکنشی و گفتمان رادیکالی در جهان اسلام شکل گرفت که اخوان مسلمین و افرادی مانند حسن البنا و سید قطب آنرا شکل دادهاند که امروز از آن به نام بنیادگرایی اسلامی یاد میکنیم.
وی افزود: عبده به دنبال طراحی یک حکومت دموکراتیک اسلامی اما رادیکال و تفکری واکنشی براساس ستیزهجویی با غرب بود؛ که اسلام هیچ نیازی به اندیشهها وساز و کارهای غربی ندارد و خود تمام این نکات را میتواند داشته باشد.در ایران نیز تفکرات واکنشی به وجود آمد، اما به دلیل اندیشهی شیعی این تفکرات بسیار معتدلتر از مصر بود.
سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ادامه افزود: در مشروطه، اندیشهی دینی به وسیلهی آخوند خراسانی و نایینی در قرائتی دموکراتیک ارائه میشد که تشکیل پارلمان با دین سازگار ارائه شود، اما با قدرت گرفتن حکومتهای وابسته و پیدا شدن آثار سو استعمار وغارت منابع ملی از یک سو، گفتمان واکنشی و افراطی در ایران شکل گرفت و از سوی دیگر، جریان فکری سکولار که قائل به فردی کردن دین بود، تشکیل شد. شکل عامیانهتر گفتمان واکنشی درافکار مرحوم نواب و اشکال پیشرفتهتر آن در قالبهای دیگر خود را نشان داد؛ به طوری که اندیشههای مرحوم طالقانی ومرحوم شریعتی در این طیف می گنجد.
این نماینده سابق مجلس با اشاره به انقلاب اسلامی افزود: انقلاب اسلامی تلفیقی از مجموعهی گفتمانهای مختلف در این زمینه بود که در نتیجه به تئوری ولایت فقیه رسید. پس از جنگ و رحلت حضرت امام(ره) فضای تئوریک و دینی در بحث سیاسی دستخوش تحولات جدید شد و افکار جدیدی به آن وارد شد. با ورود برخی ضعفها برخی اندیشههای سکولار شکل گرفت که با وجود مسلمان و معتقد بودن برخی متفکران، آن معتقد بود که دین نباید وارد سیاست و حکومت شود. مرحوم بازرگان در اواخر عمر خود به این نتیجه رسیده بود واین تفکر از سوی دکتر سروش نیز مورد استقبال قرار گرفت. در مقابل آن گفتمان دیگری شکل گرفت که در نظریهی ولایت فقیه دیدگاههای رادیکالتری ارائه داد و به تفکر حضرت امام در تئوری ولایت فقیه محدود نشد و نظریاتش چالشهای بسیار زیادی در جامعه ایجاد کرد. بحث انتصابی یا انتخابی بودن ولی فقیه یا اینکه آیا حکومت دینی مشروعیتاش را از خدا میگیرد، یا مردم و مباحث دیگری از این بحث از سوی این تفکر رادیکالی مطرح شد؛ در حالیکه در دوران حضرت امام (ره) هیچ گاه شاهد چنین مباحثی نبودهایم. این تفکر رادیکالی هم اکنون تقریبا به نوعی به عنوان تفکر رسمی مطرح است. این تفکر تناقضهای ایجاد شده بین جمهوریت واسلامیت را به نفع اسلامیت کنار میزند.
آرمین درادامه به ورود دیدگاهای روشنفکری در حکومت دینی اشاره کرد و گفـت: در میان روشنفکران در حکومت دینی، میان حکومت دینی و نظام دینی تفکیک قائل شدند، به این معنا که نظام غیردینی و حکومت باید دینی باشد و برخی روشنفکران براساس کارکردی که برای دین در عرصهی حکومت قائل بودند؛ یک حکومت دینی تعریف کردند. این تفکر معتقد است که دلیلی ندارد که نظام عنوان دینی به خود بگیرد، بلکه یک حزب اسلامی نیز میتواند در حکومتی که عنوان دینی ندارد، یک دولت اسلامی تشکیل دهد؛ نظیر آنچه در ترکیه اتفاق افتاده است. اینها منکر حضور دین در عرصهِ اجتماع نیستند، اما قائل به حکومت اسلامی هم نیستند. برخی دیگر در بحث حکومت دینی معتقدند که میتوان یک حکومت دینی در جهان امروز ارائه داد و تصویری قابل قبول از این حکومت به نمایش گذاشت .
آرمین در ادامه به تشریح این دیدگاه پرداخت و گفت: براساس این دیدگاه حکومت یک امر عرفی است؛ به این معنا که برای درک رسیدن به ضرورت حکومت، نیازی به دین وجود ندارد، از سویی دیندارای وجه فردی و جمعی است. این روشنفکران نمیخواهند دین را به وجهه فردی آن تغییر دهند. اگر بپذیریم که ماهیت دین برای رستگاری و سعادت بشر است این فرد برای رسیدن به تعالی رشد و کمال نیاز به بستر اجتماعی برای بروز استعدادهایش دارد.
آرمین درادامه به ورود دیدگاهای روشنفکری در حکومت دینی اشاره کرد و گفـت: در میان روشنفکران در حکومت دینی، میان حکومت دینی و نظام دینی تفکیک قائل شدند، به این معنا که نظام غیردینی و حکومت باید دینی باشد و برخی روشنفکران براساس کارکردی که برای دین در عرصهی حکومت قائل بودند؛ یک حکومت دینی تعریف کردند. این تفکر معتقد است که دلیلی ندارد که نظام عنوان دینی به خود بگیرد، بلکه یک حزب اسلامی نیز میتواند در حکومتی که عنوان دینی ندارد، یک دولت اسلامی تشکیل دهد؛ نظیر آنچه در ترکیه اتفاق افتاده است. اینها منکر حضور دین در عرصهِ اجتماع نیستند، اما قائل به حکومت اسلامی هم نیستند. برخی دیگر در بحث حکومت دینی معتقدند که میتوان یک حکومت دینی در جهان امروز ارائه داد و تصویری قابل قبول از این حکومت به نمایش گذاشت .
آرمین در ادامه به تشریح این دیدگاه پرداخت و گفت: براساس این دیدگاه حکومت یک امر عرفی است؛ به این معنا که برای درک رسیدن به ضرورت حکومت، نیازی به دین وجود ندارد، از سویی دیندارای وجه فردی و جمعی است. این روشنفکران نمیخواهند دین را به وجهه فردی آن تغییر دهند. اگر بپذیریم که ماهیت دین برای رستگاری و سعادت بشر است این فرد برای رسیدن به تعالی رشد و کمال نیاز به بستر اجتماعی برای بروز استعدادهایش دارد.
آرمین در بخش دیگری از سخنان خود گفت: دین دارای اهدافی است که یکی از اهداف آن ایجاد قسط و عدالت اجتماعی در جامعه است و این که بستری فراهم شود که انسان بتواند آزادانه وآگاهانه مسیر کمال را طی کند، بر این مبنا این روشنفکران معتقدند؛ حکومت میتواند یک ابزار درجهت تحقق این هدف دین باشد وما به این معنا حکومت دینی داریم. حال سوال اینجاست که ملاکهای یک حکومت دینی چیست؟
آرمین در پاسخ به این سوال گفت: در قران تاکید شده است؛ پیامبر وظیفه دارد تا مردم را آگاه کند و عقل و وجدان مردم را بیدارکند، تا آنها بپاخیزند و عدالت و قسط را برپا کنند. نکته اینجاست که قران به هیچ وجه به پیامبر نمیگوید که به زور و یا ضعف اقدام به برپایی عدالت کند؛ بلکه برپایی عدالت وظیفهی مردم است و پیامبر باید آنها را به این وظیفه آگاه کند. براین مبنا میتوان گفت که اصل مشارکت مردم در حکومت دینی یک اصل پایهای و مهم است.
سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ادامه داد: دومین ملاک در حکومت دینی اصل تضاد توحید و استبداد است؛ به این مفهوم که یک حکومت دینی به هیچ وجه نمیتواند استبدادی باشد؛ چراکه استبداد با اصل توحید دین در تضاد است. یکی دیگر از ملاکهای حکومت دینی این است که سازو کار و تصمیمات حکومت نباید با مبانی دینی و موازین آن مغایر باشد، البته حکومت دینی نیامده است که مردم را به بهشت ببرد و یا در زمین بهشت ایجاد کند؛ بلکه وظیفهی آن فقط ایجاد قسط وعدالت در بستری از معنویت و اخلاق است.
آرمین در ادامه به تفاوت دین حکومتی با حکومت دینی تاکید و گفت: دین از حکومت فربهتراست؛ بنابراین میتوان تصور کرد که ما یک حکومت دینی داشته باشیم، اما به هیچ وجه یک دین حکومتی نداریم. به عبارتی نهاد دین از نهاد حکومت جدا است، نه به این مفهوم که دین از سیاست جدا باشد؛ این دو مساله با هم تفاوت اساسی دارند.
وی در بخش پایانی سخنان خود گفت: بنابراین در دیدگاه این نوع از روشنفکران، حکومت دینی قدسی نیست و میتوان تمام ارکان آن را به نقد کشید.
در پایان محسن آرمین به سوالات دانشجویان نیز پاسخ گفت.