نامه ۶ صفحهای پسر طمعکار به پدر و افشای سرقت ۲۳ کیلو طلا
نامه 6 صفحهای پسر طمعکار به پدر و افشای سرقت 23 کیلو طلا
پسر طمعکار محموله 23 کیلویی طلای پدرش را هنگام انتقال از اصفهان به شیراز به سرقت برد؛ او در یک نامه شش صفحهای جزئیات ارتکاب سرقت با همدستی سه تن دیگر را برای پدرش عنوان و اظهار پشیمانی کرد. 
سرگرد محمد نظری، مسوول اطلاعرسانی پلیس آگاهی تهران این پرونده را این گونه تشریح کرد: مرد میانسالی که به همراه همسر و پسرش در کار جابهجایی محمولههای طلا فعالیت میکرد، دوازدهم اسفند ماه سال گذشته در جاده «اصفهان ــ شیراز»، برای خواندن نماز به همراه همسرش توقف کرد. وی از مدتها قبل در شغل «کیفی» (جابهجایی طلاجات) مشغول به کار بود و در این کار همسر و پسرش «رسول» نیز به خاطر امنیت بیشتر، او را همراهی میکردند. این بار قرار بود، یک محموله 23 کیلویی طلا را از اصفهان که محل سکونتش بود به شیراز منتقل کند. دقایقی از غیبت این زوج میانسال نگذشته بود که پسر جوان با توجه به محموله سنگین طلا و برنامهریزی قبلی با در دست داشتن کلید خودرو، پشت فرمان نشسته و بدون پدر و مادرش با خودرو و طلاها به سمت شیراز فرار کرد. در میان راه نیز با «مجتبی» پسر یکی از بستگانشان تماس گرفته و از آنجا که نقشه سرقت از پیش طراحی شده بود، او را در جریان سرقت طلاجات قرار داد. با رسیدن «رسول» به شیراز که محل سکونت «مجتبی» نیز بود، اقدام دو جوان برای فروش 23 کیلو طلاجات در بازار شیراز آغاز شد، این در حالی بود که «رسول» از شیراز با پدرش تماس گرفته و او را در جریان سرقت طلاجات قرار داد و اعلام کرد: خودرو را در شیراز رها کرده است. این دو متهم ابتدا طلاها را پیش شخصی به نام «مهدی» که در کار طلافروشی بود، بردند؛ غافل از این که سرقت محموله 23 کیلویی طلا در شیراز به گوش طلافروشها رسیده و به همین دلیل نه تنها «مهدی» بلکه سایر طلافروشها نیز از خریداری جواهرات خودداری کردند، چرا که احتمال میدادند این طلاها همان محموله به سرقت رفته باشد. بدین ترتیب این دو جوان که برای فروش طلاها با مانع مواجه شده بودند، طی تماسهای مکرر با شخصی به نام «رضا» که مالخر بود، آشنا شده و با او قرار گذاشتند که طلاجات را به دست او در تهران برسانند تا او اموال را بفروشد. «رضا» از آن دو خواست تا طلاجات را در جعبههای پلمپ شده به پیش پدرش در تهران ببرند. بر این اساس «رسول» و «مجتبی» نیز بستهها را به درب منزل پدر «رضا» منتقل کرده و پدر مالخر نیز بیاطلاع از محتوای جعبهها، آن را زیر پله حیاط منزل قرار داد. در این حال روز بعد «رضا» از تبریز به تهران بازگشته و با تحویل گرفتن بستههای حاوی طلا، دو جوان را به شخصی به نام «سعید» که کارمند شرکتی در تهران است، آشنا کرد و پیشنهاد داد که برای فروش آسان طلاجات باید آنها را ذوب کرد. با هماهنگی صورت گرفته بین این چهار تن، طلاها ذوب شدند، اما وقتی زمان تحویل گرفتن پولها رسید، «رضا» مدعی شد: مقدار طلاجات 13 کیلو بوده و در قبال آن به «مجتبی» و «رسول» 130 میلیون تومان میدهد و این در حالی بود که ارزش واقعی طلاهای ذوب شده 300 میلیون تومان بوده است. بدین ترتیب به رغم درگیری «رسول» و «مجتبی» با دو متهم دیگر، آنها که در جهت ذوب اقدام کرده بودند، طلاها را گرفته و میان خود تقسیم کردند. مسوول اطلاعرسانی پلیس آگاهی تهران در ادامه اظهار کرد: این در حالی بود که «رسول» با کلاهی که بر سرش رفته بود، از کرده خود پشیمان شده و تصمیم گرفت تا شرح سرقت را به اطلاع پدرش برساند، از این رو در یک نامه شش صفحهای از روز سرقت تا تحویل گرفتن پولها را در این نامه نوشته و با پست به درب منزلشان در اصفهان ارسال کرد. سرگرد نظری ادامه داد: زمانی که پدر زیان دیده با نامه پسرش مواجه شد به سرعت آن را در اختیار پلیس قرار داد تا تحقیقات برای شناسایی و دستگیری افراد یاد شده در نامه انجام شود، از این رو با توجه به ارتکاب آخرین جرم در تهران، پرونده به دایره 17 مبارزه با سرقت اماکن پلیس آگاهی تهران منتقل و بررسیهای کارآگاهان برای دستگیری متهمان آغاز شد. به گفته وی، در اولین مرحله از تحقیقات، با توجه به شناخته شده بودن «رضا» به عنوان مالخر، وی در یک اقدام غافلگیرانه دستگیر شد و با احضار پدر وی به آگاهی و اظهارات اعلام شده در خصوص جعبههای تحویل گرفته، او به خرید اموال مسروقه اعتراف کرد. سرگرد نظری همچنین گفت: در ادامه تحقیقات نیز سی و یکم تیر ماه سال جاری، «مجتبی» در شیراز شناسایی و دستگیر شد، اما با توجه به همدست بودن در این پرونده با قرار وثیقه آزاد شد. تحقیقات پلیس برای دستگیری «سعید» و «رسول» متهمان اصلی این پرونده همچنان در دست انجام است.