همه ما اغلب در خبرها خوانده یا شنیده ایم که در پی سانحه هوایی ، خلبان هواپیما با چتر نجات از مرگ حتمی رهایی یافته است . آیا تا حالا از خود پرسیده اید که این چتر نجات چیست و چگونه جان خلبان ها رو نجات می دهد ؟ eject Seat یا همان صندلی پرتاپ شونده ، دقیقآ مانند چتری است که چتربازان موقع پرش از هواپیما از آن استفاده می کنند . این چتر که البته مجهز تر از نوع چتر بازان است در زیر صندلی خلبان تعبیه شده است . و کمر بند های ایمنی صندلی در حقیقت بند های همان چتر است که خلبان قبل از پرواز و بعد از نشستن روی صندلی آن را از روی شانه های خود عبور داده و به قلاب های صندلی وصل می نماید .
البته این رو اضافه نمایم که صندلی پرتاب شونده فقط مخصوص هواپیماهای شکاری است . و در هواپیماهای مسافربری تعبیه نگردیده است . وقتی خلبان شکاری مورد هدف قرار می گیرد .یا این که به دلایل نقص فنی هواپیما تعادل خود رو از دست می دهد ، و خلبان بعد از این که مطمئن می شود که هیچ امیدی به حفظ طیاره نیست ، با فشار دادن دگمه ای با فشار به بیرون پرتاپ می گردد و به دنبال آن چتر به طور اتوماتیک باز شده و جان خلبان رو نجات می دهد .بیان این نکته خالی از لطف نیست که بدانید در زمان جنگ تحمیلی بسیاری از خلبانان ما با وجودی که هواپیمای آن ها آسیب دیده بود و یا بخاطر اصابت گلوله مسلسل آتش گرفته بود ، تا آخرین لحظات بفکر سالم نشاندن هواپیما بوده و در این راه به شهادت رسیدند .
در اوج جنگ تحمیلی ، زمانی که خلبانان شجاع و دلیر شکاری ما خواب را از دشمن بعثی ربوده بودند و با حملات شبانه روزی خود جلوی حمله متجاوزان عراقی رو می گرفتند ، مقرر شد که در نزدیک ترین مکان به مرز ، باند فرود اضطراری برای آن دسته از هواپیماهایی که در جنگ تن به تن آسیب می دیدند ، تهیه شود . بعد از بررسی های کارشناسی ، جاده کرمانشاه به اسلام آباد را که تقریبآ مسطح و طولانی بود برای این منظور آماده شده بود . خوب به خاطر دارم در یکی از خملات شدید به ما ماموریت دادند که در جاده فوق مستقر شده تا در زمان نیاز ، جاده مراسلاتی رو به فرودگاه تبدیل نماییم .
با کمک برادران سپاه و ژاندارمری دوسوی جاده بسته شده ، و ما بعد از بررسی اجازه فرود به شکاری های آسیب دیده رو می دادیم . چه شب هایی در چادر های کنار جاده به سر بردیم . خاطره مهمان نوازی مردمان خون گرم این منطقه هرگز از خاطرم فراموش نمی شوند . ( حتمآ خاطرات این ماموریت را خواهم نوشت ) . بله همان طور که اشاره کردم اکثر خلبانان شکاری ما برای حفظ سرمایه ملی از جان شیرین خود می گذشتند و علی رغم تآکید فرماندهان عملیات از پرش خوداری نموده و تا آخرین ثانیه ها تلاش برای نشاندن هواپیماها می کردند . تاریخ زرین دفاع هوایی ما سرشار از این رشادت هاست .
ترس یا بد شانسی ؟!!
اگر چه خیلی سعی می کنم از حاشیه پردازی خودداری نمایم ، ولی خب بیان بعضی واقعیت ها اجتناب ناپذیر است . بنده به عنوان یک راوی بی طرف موظف به نوشتن واقعیت های تلخ هم هستم . ( همه اش که نباید تعریف کرد !! ) باز هم در یکی از روزهای جنگ در پایگاه هوایی دزفول ، یکی از همین خلبان های ما وقتی از ماموریت برون مرزی بر می گشته ، هواپیمایش نمی دانم نقص فنی پیدا کرده بود یا زده بودنش ، طیاره رو با هزار بدبختی با سلام و صلوات به سمت پایگاه می آورد . وقتی مطمئن می شود که دیگر نشستن درون هواپیما جایز نیست ، با زدن دگمه پرش از طیاره به بیرون می پرد . اما از شانس بد او ، از آن جا که طیاره روی خلبان اتوماتیک تنظیم شده بود ، بعد از ترک خلبان همچنان به سوی باند فرود ادامه مسیر می دهد و در نهایت با کمال تعجب به راحتی در باند فرود می آید !! البته این خلبان شجاع بعد ها به خاطر همین مسئله تنبیه هم می شود !!
یک بی احتیاطی دیگر :
فکر کنم جنگ تمام شده بود که این اتفاق تلخ روی داد . همان طور که می دانید برای محافظت از آشیانه هواپیماها و رمپ پرواز، از سربازان برای نگهبانی استفاده می کنند . یک روز در پایگاه نهم شکاری که در بندرعباس واقع شده است ، طبق روال همیشگی یک پست نگهبانی از آشیانه هواپیما مراقبت می نمود . یکی از سربازان نگون بخت که احتمالآ حوصله اش از سکوت و خلوتی حاکم بر آشیانه به سر آمده بود ، برای تماشا داخل کابین یک فروند هواپیمای شکاری مستقر در آشیانه می شود . شاید هم حس کنجکاوی اش اون طفلک رو وسوسه نموده بود و یا مثل من می خواست ببینه اون تو چه خبره ..؟
سرباز با قرار دادن اسلحه اش در گوشه ای بعد از مطمئن شدن از نیامدن کسی ، به آرامی و با دلهره خاصی پا به درون کابین شکاری می گذارد . این رو هم بگم که وقتی کسی برای اولین بار چشمش به آلات دقیق و عقربه های رنگارنگ داخل کابین می افتد واقعآ برای لحظه ای مبهوت پیچیدگی و ظرافت این پرنده آهنین می شود . این موضوع رو من در اغلب نمایشگاهایی که به افتخار ده مبارکه فجر برگزار می شد و طی آن از هر نمونه از هواپیماهای موجود در نیروی هوایی یک فروند به معرض دید همگان قرار می گرفت ، به عینه دیده بودم که وقتی مردم عادی اجازه بازدید از کابین خلبان رو می یافتند ، چگونه مات و مبهوت می شدند .
خب احتمالآ آن سرباز هم که فرصت کافی داشت ، با خیالی آسوده غرق در عظمت ابزارهای پرنده می شود . و باز شاید هم حس همذات پنداری اش که در وجود اکثر مردم نهفته است ، برای دقایقی خود رو در قالب یک خلبان شکاری فرض کرده و در همین حالات روحی اقدام به ور رفتن به فرامین و سایر ادوات پرواز می کند . شاید در خیال خود بر فراز خاک دشمن سیر می نمود که چگونه با فشار دادن دگمه ای بمب یا موشکی رها گشته و دمار از روزگار دشمن بعثی در می آورد ... و شاید هم نامزد خود رو در بیرون هواپیما تجسم کرده و برای نشان دادن مهارت های پروازی اش ، همانند نو جوانانی که پشت فرمان اتومبیلی نشسته ، اقدام به چرخوندن فرامین و ... نموده بود ..
به هر حال در هر شرایطی که بود ، ناخودآگاه دست بر دگمه ejection ( پرتاپ کننده ) برده و با زدن دگمه آن ، در یک لحظه همانند موشکی با سرعت زیاد صندلی رها گشته و بدون این که قربانی لحظه ای برای تفکر داشته باشد ، به سقف بتونی آشیانه کوبیده می شود . و در یک چشم به هم زدن سرباز مادر مرده جان به جان آفرین تسلیم می شود . روح اش شاد . این رو هم اضافه کنم که در همه هواپیماها بر روی کلید های مهم و خطرناک پوشش ویژهای چون درپوش قرار می دهند که به رنگ قرمز از سایر کلید ها متمایز می گردند . و در اطراف آن با علامت هایی قرمز رنگی که معمولآ به شکل مثلث است و روی آن جمله ی خطر یا خطرناک به زبان انگلیسی درج شده است ..
اما هزار افسوس که این سرباز ما معنی آن کلمات هشدار دهنده رو درک نکرده و با زدن آن جان شیرین خود را فدای کنجکاوی اش نمود . من در طول خدمت ام در نیروی هوایی یکی چند مورد دیگر از این حوادث رو شنیده بودم . که در یک مورد در همین پایگاه شکاری مهرآباد ، متخصصی هنگام کار به این مصیبت دچار گشته بود . حتی در خود آمریکا هم شاهد چنین حوادث دردناک بوده ایم .. به امید این که هرگز شاهد این فجایع غمناک نباشیم
منبع : وبلاگ خاطرات یک خبرنگار