من از این چرخ لندن خوشم نیامد

من از این چرخ لندن خوشم نیامد

حالم خوب است. هیچ مشکلی هم ندارم با هیچ کسی. و اینها که می‌نویسم حرف دلم است و نظر شخصی‌ام. (توضیح واضحات)
من از این چرخ لندن خوشم نیامد! چرا باید هرچیزی که در بوق و کرنا می‌کنند و برایش میلیونها دلار تبلیغ می‌کنند اینقدر طرفدار داشته باشد؟ چرا هر کسی که به لندن می‌رود باید سوار این غول آهنی هم بشود؟ خبری نیست بابا... هیچ خبری نیست.
نمی‌دانم چرا اسم این غول را چشم لندن گذاشته‌اند، مرا به یاد هر چیزی می‌انداخت به جز چشم (قاعدتا منظورشان دید با شعاع ۴۰کیلومتری است که از بالای این چرخ ۱۳۵متری خواهید داشت). بعضی‌ها آنرا سمبل انگلستان هم می‌دانند و به نظر من کم لطفی به این کشور با این همه ساختمانها و مناظر و... است.

از اشکالات (چه رویی دارم من!) عمده لندن نداشتن دورنمای زیباست، مناظری نظیر جمشیدیه و بام تهران و توچال و... در لندن وجود ندارند، دلیل اصلیش هم مسطح بودن بیش از حد این شهر است و این قضیه از بالای این غول آهنی بیشتر به چشم می‌خورد. یکی از معضلات اصلی من در لندن عکس گرفتن بود. عکس گرفتن از این شهر واقعا زیبا و کارتونی کار آسانی نیست. هیچوقت دقت کرده‌اید که اکثر عکسهای لندن مثل بیگ‌بن و وستمینستر، همین چشم لندن، تاور بریج (پل مشهور)، کلیساها و موزه‌های مشهورش و... از یک زاویه گرفته شده‌اند؟ برای اینکه واقعا پیدا کردن زاویه زیبای دیگری ممکن نیست و این علتی ندارد جز بافت شهری کم‌ارتفاع و نسبتا فشرده لندن.

خلاصه اینکه اگر رفتید لندن این ۱۵ پوند را بدهید کارت حافظه دوربین بخرید و از این چرخ زیبا عکس بگیرید و بیخودی وسوسه سوار شدن به آن برای دیدن مناظر بدیع را به دلتان راه ندهید. چیزی نخواهید دید جز مشتی ساختمان درهم و برهم. منظره رود تیمز هم تفاوت چندانی با روی زمینش ندارد (به جز یکی دو زاویه)! به عقل من هم شک نکنید لطفا، خیلی آدم ایرادگیری نیستم ولی نمی‌دانم چرا از این سواری لذت چندانی نبردم.

ولی اگر بحث منظره را کنار بگذاریم چرخ و فلکی با این آرامش سوار نشده بودم، آب در دلتان تکان نمی‌خورد و اگر هم تابستان باشد نسیم کولر کابین‌ نوازش‌تان می‌کند. به دلیل بارانهای همیشگی لندن انتظار شیشه‌های خیلی تمیزی هم نداشته باشید که مزید می‌شود به دلایل قبلی برای امتحان نکردن این غول گنده. نکته جالب دیگر هم اتصال چرخ به محور اصلی توسط کابلهای نه چندان ضخیم است که با تصویر قبلی‌ام از چرخ‌وفلکها که همیشه با ستونهای آهنی به مرکز متصل شده‌اند خیلی فرق داشت.

به هر حال توصیه می‌کنم اگر هم تصمیم گرفتید سواری کنید شب را امتحان کنید، شاید تجربه بهتری کسب کردید. ولی دیدن این چشم زیبا را فراموش نکنید و حتما سری هم به موزه دالی که کنارش هست بزنید.

چند نکته:

  • اگر با همه این اوصاف تصمیم گرفتید سواری کنید اگر امکانش را دارید بلیطتان را از اینترنت بخرید تا دچار صف عریض و طویشل نشوید.
  • سواری یک دور (در حدود ۲۰ تا ۲۵ دقیقه) طول می‌کشد و در اواخر کار پس از اعلام بلندگوی داخل اطاقک از شما عکس یادگاری گرفته می‌شود و می‌توانید هنگام خروج با پرداخت ۷ یا ۱۰ پوند یک یا هر دو عکسی که از شما گرفته‌اند را بخرید. (قبل از سوار شدن محل دوربین‌ها را پیدا کنید که بدانید چه طور باید ژست بگیرید!!)
  • اگر از بازرسی بدنی و کیف شخصی‌تان ناراحت می‌شوید این چشم عزیز را بیخیال شوید.
  • صف سوار شدن بگیر نگیر دارد و گاهی خلوت می‌شود؛ تعداد کسانی که در یک کپسول سوار می‌کنند به تعداد کسانی که در صف ایستاده‌اند ربط دارد و از ۱ تا ۱۲ نفر متغییر است.
  • جالب است که پس از پیاده شدن افراد دو نفر کپسول را با چیزی شبیه فلزیاب بازرسی می‌کردند که مبادا بمبی چیزی جاسازی شده باشد.
  • منبع: وبلاگ مخلوج
  • https://makhlooj.blogspot.com/2007/07/blog-post_31.html

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.