سالهاست که درد را می شناسیم. درمانش هم مشخص است. علم نوین فوتبال، نه مشمول تحریم هاست و نه به کارگیری آن شکافتن اتم و حتی کندن بیستون می طلبد. می دانیم که در ضربات پنالتی ضعیف هستیم و می دانیم که برای رفع این نقص، فرمول ها و روش هایی هم وجود دارد. این را هم می دانیم که گذر پوست فوتبال به دباغ خانه پنالتی، یک امر عادی است ولی باز هم دست روی دست می گذاریم و درد پنالتی را دوا نمی کنیم تا روزی که یک ملت را به همین دلیل دچار افسردگی کنیم و ککمان هم نگزد.
* * * خلاصه اش این است: از حدود 15 سال پیش که تولید خودرو در ایران از مرز دهها هزار دستگاه در سال فراتر رفت و در اندک زمانی به یک میلیون دستگاه در یک سال رسید، می شد حتی اگر ریاضی مسوولان نیز ضعیف بود، با یک ماشین حساب، میزان سوخت مورد نیاز این همه خودرو را محاسبه کرد و با مقایسه آن با تولید بنزین در داخل، دریافت که به زودی بخش بزرگی از درآمدهای کشور، صرف واردات بنزین خواهد شد و مشکلات بعدی را به دنبال خواهد داشت. این اتفاق، البته رخ نداد تا اینکه بناگاه متوجه شدند که بیش از کل بودجه عمرانی کشور در یک سال صرف بنزین می شود و یک فاجعه بزرگ اقتصادی و زیست محیطی در کشور رخ داده است.
در طول همه این سالها که تولید خودرو و سپس واردات آن سیر صعودی داشت و مسوولان با غرور و افتخار از ارتقای صنعت خودروسازی و شکستن رکوردهای تولید و ... سخن می گفتند، کمتر در اندیشه بهبود موتور خودرو برای کاهش مصرف، دوگانه سوزکردن، توسعه ناوگان حمل و نقل عمومی و ساخت پالایشگاه برای تولید بنزین مورد نیاز کشور بودند و سرانجام درست هنگاهی که بحران بنزین در آستانه نقطه انفجار قرار گرفت، سیستم مدیریت اورژانس که فعال ترین نوع مدیریت ایرانی است، بار دیگر از راه رسید و سختگیرانه ترین، ابتدایی ترین و البته شاید ناگزیرترین گزینه را انتخاب و بر جامعه تحمیل کرد: سهمیه بندی!
* * * این دو مثال، بیش از آنکه خود، محور اصلی بحث باشند مقدمه ای بودند برای شکل گیری یک "نگرانی راهبردی": آیا "آینده نگری" از ژن های ایرانیان حذف شده است؟
شاید هم، مساله تا این حد عمیق نباشد و فقط سوء مدیریت و روزمرگی باعث شده است ایرانی ها و به ویژه مدیران ایرانی، تقویم نداشته باشد و فقط در محدوده همان روز کاری تصمیم بگیرند و کاری به آینده نداشته باشند.
هر چه باشد، این، یک مشکل جدی است که فقط خود را در مساله پنالتی ها و بنزین نشان نداده و اگر نیک بنگریم در بسیاری از مسایل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و حتی فرهنگی فقدان عنصر آینده نگری باعث شده است کشور دچار بحران های بسیار جدی شود.
گذشتگان ما، چه نیکو و چه ساده و بی آلایش گفته اند که "اول چاه را بکن، بعد منار را بدزد" تا به آیندگان خود آینده نگری را یاد دهند ولی امروز، ما، فرزندان ناخلفی برای آنان شده ایم.
+0
رأی دهید
-0
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.