"شیطان شاید رحم کند" اسم کتاب تازه ای است که برای بزرگداشت سده تولد ایان فلمینگ، خالق آن مامور شکست ناپذیر اینتلیجنت سرویس، در لندن منتشر خواهد شد. کتاب درباره زندگی و یا ۱۴ رمان اصلی فلمینگ نیست که آخرین آن "اختاپوس" ۴۱ سال پیش منتشر شد. داستان جدید ادامه مأموریت جیمز باند خواهد بود که نویسنده آن آقایی است به اسم سباستین فوکس که به اعتراف خودش آخرین باری که یکی از داستانهای جیمز باند را خواند سیزده سالش بود که وقتی از ۵۴، که سن او باشه، کم کنیم میشه ۴۱ سا ل پیش.
سباستین که نوشتن کتاب تازه را از بنیاد ایان فلمینگ سفارش گرفته نویسنده رمانهای پرماجرای جاسوسی نیست. او برای نوشتن کتاب "رد پای انسان" که درباره روانشناسی در قرن نوزده بریتانیا است، پنج سال تحقیق کرد، روشی را که بعد از قبول سفارش بنیاد فلمینگ، روی پروژه زنده کردن جیمز باند هم بکار گرفت و بعد با تعجب گفت فکر نمی کردم در جمله بندی و پرداخت شخصیت ها تا این حد به ایان فلمینگ نزدیک باشم.
وقتی بنیاد ایان فلمینگ برنامه بزرگداشت سده تولد ایان فلمینگ را اعلام کرد همه مطمئن بودند که نویسندگانی مثل جان لوکاره یا فردریک فورسایت انتخاب خواهند شد که در گیرایی رمان های جاسوسی آنها جای حرف نیست ... ولی دیدیم که نشدند! بعدا گفته شد که سابقه مشترک روزنامه نگاری فلمینگ و فوکس در این انتخاب نقش داشته، ولی گمان نمی کنم سابقه کار دیگر، و به مراتب مهمتر، ایان فلمینگ موجب انتخاب سباستین فوکس شده باشد، چون ایان فلمینگ سالها مامور اینتلیجنت سرویس بود و خیلی ها معتقدند که جیمز باند ضمیر پنهان خود او است.
"شیطان شاید رحم کند" اسم کتاب تازه ای است که برای بزرگداشت سده تولد ایان فلمینگ، خالق آن مامور شکست ناپذیر اینتلیجنت سرویس منتشر خواهد شد |
از کتاب مهمتر، این فیلمهای جیمز باند است که برای بنیاد ایان فلمینگ و فیلم سازان سودآور بوده و به همین دلیل بعد از تبدیل چهاردهمین و آخرین رمان جیمز باند به فیلم و به ته دیگ رسیدن کار و کاسبی پرسود، چند فیلم هم بر اساس یادداشتهای پراکنده و ناتمام ایان فلمینگ ساختند که هیچ ارتباطی به جاسوس بازی های دوران جنگ سرد بین دو بلوک غرب و شرق نداشت و یخ کرد.
حالا مژده که داستان "شیطان شاید رحم کند" بازگشتی است به همان جاسوس بازی ها در سال های جنگ سرد، ولی باید صبر کرد و دید که همان گیرائی قلم ایان فلمینگ را داره که در چند جمله خواننده را از صحنه ای هولناک به گوشه ای دنج و رمانتیک می برد و تا می آمدی فکر کنی که جیمز از خطر جسته و با یک جاسوسه پشیمان از گذشته اش مشغول نوشیدن یک گیلاس مارتینی تگری است، با اصابت تیری خطا به پیشخدمت بار صحنه کاملا عوض می شد.
حالا با کدورت تازه در روابط لندن و مسکو بر سر یافتن عامل قتل یک مامور سابق اداره امنیت روسیه در لندن، موضوع برای نوشتن کتاب های بیشتر کم نخواهد آمد. بخصوص اینکه بریتانیا آندره لوگووی، یک مامور سابق اداره امنیت روسیه را متهم کرده که در لندن آلکساندر لیتویننکو، یک مامور سابق دیگر همان دستگاه، را با آلوده کردن به مواد رادیو اکتیو مسموم کرده و کشته، اگرتا اینجا ماجرا به اندازه کافی جیمز باندی نشده این را هم اضافه کنم که آقای لوگووی، متقابلا اداره جاسوسی بریتانیا را به دست داشتن در خوراندن ماده مهلک پولونیوم ۲۱۰ به آلکساندر لیتویننکو متهم کرده است. با اخراج دیپلمات ها از هر دو طرف و محدودشدن رفت و آمدها بین دو کشور ماجرا آنقدر پیچیده شده که حالا حالاها ادامه خواهد داشت. اما اصل قضیه واقعا انقدر مخوفه که گمان نمی کنم حتی به فکر ایان فلمینگ مرحوم هم می رسید که برای حذف رقیب مواد رادیو آکتیو تو فنجان چای او بریزد.
با این همه ماجراهای جنایی و تنش بین لندن و مسکو، مطمئن باشید که برای چند سال کتاب و فیلم با نام سودآور جیمز باند خواهیم داشت. اما فعلا انتشارات ایان فلمینگ قول داده تا بهار آینده کتاب "شیطان شاید رحم کند" را منتشر کند.