تن و سیاست - جنسیت و جامعه (۱۳)

تن و سیاست

ماه‌منیر رحیمی

جنسیت و جامعه را از "سکس و فرد"،‌ به "سکس و خانواده" رساندیم. از امروز به بخش "سکس و اجتماع" وارد می‌شویم و نخست به ارتباط تن با قدرت سیاسی می‌پردازیم.

این برنامه را بشنوید و ذخیره کنید.

دانشمندان رشته‌های گوناگون علوم انسانی، مانند فلسفه، روانشناسی، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، دین‌شناسی، زبانشناسی، ادبیات، نقد ادبی و تاریخنگاری نشان داده‌اند حیات جنسی انسان رابطه‌ی متقابل و بسیار پیچیده‌ای دارد با شخص و جامعه.
جدا از جنبه‌های فردی، پیشرفت علوم تجربی و به ویژه دانش پزشکی نشان داد که زندگی جنسی انسان تنها به هدایت غریزه و طبیعت شکل نمی‌گیرد و پیش نمی‌رود، بلکه بررسی پدیده‌ی جنسیت بدون شناخت تأثیر فرهنگ، جامعه و سیاست کامل نخواهد بود.

دردهه‌های پایان سده‌ی بیستم مطالعه در مورد شیوه‌های اعمال قدرت بر حیات جنسی پیشرفت چشمگیری کرد. دانشمندان چون ژاک لاکان (Jacques Lacan)، مارسل موس (Marcel Mauss) و میشل فوکو (Michel Foucault) نشان دادند که فرهنگ و سیاست می‌توانند مهارکننده‌ی اصلی جنسیت باشند. کسانی مانند فوکو به تفصیل گفتند که یکی از گیراترین عرصه‌ها برای اعمال قدرت، جنسیت است. به این ترتیب فهم کاملاً متفاوتی از جنسیت در میان دانشمندان پدید آمد.

چه گونه اعمال قدرت بر زندگی جنسی و کنترل سکس برای تحکیم قدرت انجام می‌گیرد؟ مفاهیم و رفتارهای جنسی در غرب از چه زمانی معنا و شکل کنونی را یافت؟ این تحول چه مسیری را طی کرد؟ تن چه ارتباطی با سیاست دارد؟
دکتر احمد نقیب‌زاده، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران که در مورد ارتباط سکس و قدرت نیز پژوهش ویژه کرده است، این پرسش ها را به اجمال پاسخ می‌گوید:

مسأله‌ی بدن در روابط اجتماعی و در جامعه‌شناسی در قرن نوزدهم تا حدودی مورد توجه بود، ولی بیشتر در قرن بیستم ابتدا مارسل موس بیان کرد و بعد کسانی مانند میشل فوکو که قدرت را تکنولوژی سیاسی بدن تعریف کردند. به این معنا که از بدن خواسته می‌شود که کار بکند، ژست بگیرد، تعظیم بکند. یا کسانی مانند ژیل دولوز و گوهه بری که بدن را ماشینی پرهوس و پرانرژی توصیف می‌کنند. بنابراین وجود انسان به هرصورت هرچه هست و نیست با بدن سروکار دارد. همان طور که ژیل دولوز می‌گوید واقعاً غرایز، انرژی و چیزهای پیچیده‌ی دیگری هم هست، از جمله غریزه‌ی جنسی.
مسأله‌ی خود غریزه‌ی جنسی و رابطه‌اش با قدرت و سیاست بیشتر با فروید مطرح شد. البته قبل از وی هم باز کسانی بودند که اشاراتی داشتند، ولی او بهتر از همه این مسأله رامطرح کرد، منتها به‌صورت انفرادی و نیز بیشتر روی روانشناسی فرد و مسائلی که به فرد مربوط می‌شود. منتها در دهه‌ی ۱۹۳۰ که مسأله‌ی فاشیسم گسترش پیدا کرد، با هیچ منطقی قابل توجیه نبود. یعنی شما نمی‌توانستید آن را براساس منطق سیاست، منطق اقتصاد، منطق اجتماعی بیان کنید. بنابراین روانشناسی می‌بایستی به کمک بیاید و این طور بود که مجدداً جریان فروید و مارکسیسم شکل گرفت در تشریح مسائل روانی و سیاست. این جا بود که موضوع‌ها و مطالب بسیار مهمی مطرح شد از زوایای مختلف، مثلاً این که خود سیاست مدار ِ در واقع خشن و قدرت‌طلب چه ویژگی‌هایی دارد و چه سرکوب هایی در او صورت گرفته است تا بدین شکل درآمده که به قول فرویدیست‌ها غریزه‌ی مرگ یا تاناتوس در او قوت گرفته است و چون مرگ را نسبت به خودش نمی‌تواند به‌کار ببرد، فرافکنی می‌کند به دیگران.

بیشتر ازهمه ویلهلم رایش بود که این رابطه‌ی فاشیسم و مسائل جنسی را مطرح کرد و فکر می‌کنم از این زاویه خیلی به کمک ما می‌آید که مسائل امروز ِ بسیاری از کشورها به خصوص کشورهای اسلامی، عربی و ایران را ما از این دیدگاه مطرح بکنیم. الیکه دوری هم یک مقاله‌ی خیلی جالبی نوشت در مورد خاطرات سیاسی عرب و مثلاً انقلاب ۱۹۵۸ عراق را از این زاویه تشریح کرد که چه طور کشتارها صورت می‌گرفت و بعد بدن، بدن کشته‌شده،‌ وقتی به دست مردم می‌افتاد، چه معامله‌ای با آن می‌کردند؛ بیشتر با اسافل اعضایش کار داشتند. و این خودش می‌رساند که واقعاً پشت این حرکت های اجتماعی و این خشونت‌ها یک مسائل روانی در ارتباط با غریزه‌ی جنسی در هر صورت وجود دارد.

دکتر نقیب‌زاده توضیح می‌دهد که چه گونه دیکتاتورها هم از سکس برای تحکیم قدرت شان استفاده می‌کنند:

ویلهلم رایش هم همین نکته را مطرح می‌کند و این که اساساً تمام دیکتاتورها با این غریزه سروکار دارند برای محدودکردنش. علتش هم این است که شما سرکوب را از سرکوب غریزه‌ی جنسی در حقیقت شروع می‌کنید.اگر بتوانید غرایز کسی را سرکوب بکنید، این آدم آدمی مطیع، آدمی ترسو و درعین‌حال آدمی متوهم بارمی‌آید. به همین دلیل هم شاید بسیاری از دیکتاتورها، اگر خوب دقت کنید، روی این مسأله تحت عنوان مسائل اخلاقی خیلی کار داشتند. مثلاً فرانکو در اسپانیا،‌ خود هیتلر و همه‌ی فاشیستها به‌نحویی خیلی نسبت به روابط بین دو سکس حساس بودند. آن چه ویلهلم رایش می‌گوید واقعاً در عمل هم قابل اثبات است. یعنی در جوامعی که غریزه‌ی سکسی سرکوب می‌شود یا روابط ناسالمی وجود دارد، این توهم‌زدگی و این ترسوبودن یکی از ابعاد رابطه‌ی سلطه‌آمیز سیاسی در جامعه را رقم می‌زند و بسیاری از رفتارهای اجتماعی را هم تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد.

احمد نقیب‌زاده بار دیگر بر رابطه‌ی خشونت اجتماعی و سکس تأکید می‌کند:

مثلاً اگر نگاه بکنید در بسیاری از این جوامع خشونت، خشونت طلبی و میل به خشونت اساساً یکی از پارامترهایی‌ست که کاملاً به چشم می‌آید. مثالی که باز ویلهلم رایش می‌زند این [است] که می‌گوید یک پلیس مثلاً در سوئد اگر با یک فرد خاطی روبه‌رو شد، به او یک تذکر می‌دهد با کمال ادب و بعد از او می‌خواهد که رفتارش را اصلاح بکند. اما در عربستان سعودی همین پلیس وقتی با یک فرد خاطی روبه‌رو می‌شود، در حقیقت او را آماج حملات و نفرت و خشونت خودش هم قرار می‌دهد. انگار خوش حال شده از این که موضوعی پیدا کرده و می‌تواند روی او این کینه و حرص را فروبریزد.
بسیاری از حوادث اجتماعی که ما نگاه می‌کنیم،‌ در این کشورهای جهان سوم و به خصوص در خاورمیانه، می‌بینیم که این توهم‌زدگی اولاً سبب می شود که مردم خیلی راحت توی خیابان بریزند. یعنی شما با یک تلنگر می‌توانید احساسات آن ها را برانگیزید و آن ها را بریزید توی خیابان و بعد وقتی ریختند، اولین چیزی که ازشان سرمی‌زند در حقیقت رفتارهای خشن و خشونت‌آمیزی هست. که پشت سر این رفتارها در واقع یک تحلیل فرویدیستی قرار دارد و ما نمی‌توانیم با هیچ منطق دیگری این قضیه را توجیه کنیم. این است که این خشونت و خشونت‌طلبی در حقیقت ریشه‌هایش برمی‌گردد به دوران کودکی و جوانی...

مخصوصاً در کشورهایی که این قضیه با یک تابو هم همراه است؛ تابویی که خوب باز نشده و کسی نمی‌داند چی هست و برای چی مثلاً این قضیه باید ممنوع باشد و برای چی باید راجع به آن حرف زده نشود، می‌بینید که آن وقت در دیسکورس های سیاسی هم خودش را نشان می‌دهد. یعنی وقتی می‌خواهند یک کسی را سرکوب بکنند، وقتی می‌خواهند یک کسی را از جامعه حذف بکنند یا درحقیقت او را همراه با سرکوب جسمی، سرکوب روانی و شخصیتی هم بکنند، باز می‌بینید که از این عبارات بسیار استفاده می‌شود. مثلاً وقتی نویسنده‌ای مثل سعیدی سیرجانی را می‌گیرند. خب سعیدی سیرجانی یک چیزهایی نوشته بود و یک رژیم سیاسی می‌تواند بگوید من به این دلایل او را دستگیر کرده‌ام. ولی همراه با این، تهمت‌هایی هم به او زده می‌شود. به چه دلیل این تهمت‌ها باید در کنار مسائل سیاسی مطرح بشود؟ یعنی اغلب کسانی را که گرفته‌اند‌ اگر شما نگاه بکنید، می‌بینید که در کنارش، تهمت به هم جنس بازی، لواط کاری و این ها هم آمده. مخصوصاً در مورد زن ها، در مورد این که باید مسائل اخلاقی جامعه حفظ بشود، باز شما می‌بینید کاملاً مسائل روانی پیچیده‌ای پشت‌اش هست. وقتی می‌خواهند خانم ها را محدود بکنند،‌ حرف های چندش‌آوری می‌زنند،‌ مثلاً لباس‌پوشیدن آن ها را مسخره می‌کنند مثلاً در قالب یک دیالوگ که دیدید چه جوری لباس پوشیده بود، یک حالی شدم،‌ قلقلکم شد و... یکجوری این مسأله را می‌خواهد بیان بکند که در حقیقت یک انگی هم زده باشد.

ببینید در مجموع، در کردارها و در گفتارها شما مسأله‌ی سکس و عقده‌های سکسی را کاملاً عیان می‌بینید؛ در جوامعی که به هرصورت بسته هستند و هیچ راجع به این موضوع ها و مسائل جنسی و سکسی در آن صحبت نشده است. واقعاً در اروپا الان خیلی وضعیت بهتر است. شما می‌دانید که در حوادث می ۶۸ یکی از مقالاتی که نوشته شد و خیلی سروصدا کرد:
" La misère sexuelle des étudiants."یعنی فقر جنسی دانشجویان. یعنی در تحلیل آن حوادث هم این قضیه وجود داشت و چندتا از نویسندگان این مقاله را نوشتند و به این قضیه توجه کردند. برای اینکه شروعش هم در حقیقت با همین قضیه بود. وقتی یک دانشجوی کوبایی، اگر اشتباه نکنم، می‌خواست با دوست‌دخترش وارد خوابگاه بشود و نگذاشتند، شورش ها از آن جا شروع شد. در اروپا هم همین مسائل وجود داشت، منتها فضا بازتر بود و بحث راجع به این مسائل صورت می‌گرفت، ولی در کشورهایی مثل کشور ما راجع به آن صحبت نمی‌کنند. ولی در اغلب درگیری‌ها و خشونت‌های اجتماعی شما این پارامتر را کاملاً عیان می‌بینید و در خشونت‌های اجتماعی، در نوع اعتراضات و در نوع مقابله با این اعتراضات، هر دو، این مسأله کاملاً خودش را نشان می‌دهد.


Couple Lying on Question Mark Bed

نقیب‌زاده به وضعیت کشورهای ایدئولوژیک اشاره کرد. برای روشن‌شدن بیشتر سخن او و به عنوان نمونه، نگاهی بیندازیم بر سکس و روابط میان زن و مرد در کشورهای سابق کمونیستی.
سوفیا معلم زبان انگلیسی، ۴۵ ساله، از زمان حکومت حزب کمونیست بر اتحاد جماهیر شوروی سابق می‌گوید:

پیش از هرچیز باید بگویم، من آن موقع خیلی جوان بودم و نمی‌توانستم مسائل مربوط به امور جنسی را عمیقاً درک کنم. ولی تا جایی که از نوجوانی‌هایم یادم می‌آید،‌ سکس همیشه در روسیه یک موضوع ممنوع بود. حتا وقتی فیلم‌های غربی از تلویزیون پخش می‌شد،‌ صحنه‌های سکسی آن حذف می‌شد، مثلاً بوسید و این ها. سانسور یا به دلیل مسائل سیاسی بود یا سکسی. یعنی هیچ وقت نمی‌توانستی فیلم‌های اروتیک یا پورنوگرافی را توی سینما یا تلویزیون ببینی.

چرا؟

خب این برای کمونیسم یک کد اخلاقی بود. می‌دانید کمونیسم هم یک جور مذهب بود.

منظورتون ایدئولوژی ست؟

بله... ولی ایدئولوژی این جا همان مذهب است؛ یک جور مذهبی که همه چیز مبتنی بر قواعد آن بود. همه ی نهادها،‌ همه چیز باید طبق مقررات و رمزهای اخلاقی کمونیسم می‌بود. یک بخش از این کدهای کمونیسم هم همین بود که کل اجتماع را با قواعد استاندارد اخلاقی خودش کنترل بکند. یک جوکی وجود دارد که البته اصل آن در یک گفت‌وگوی جدی تلویزیونی اتفاق افتاد. فرد آمریکایی از طرف مقابلش که یک روس بود، در مورد سکس در کشورمان سئوال کرد. بعد از یک مکث طولانی او جواب داد: ما در اتحاد جماهیر شوروی سکس نداریم...
خیلی جالب است و حالا مثل یک جوک شده است و همه توی روسیه این جمله را حفظ‌ شده اند که "ما سکس نداریم". البته که سکس داشتیم، ولی در موردش بحث و صحبت نمی‌کردیم،‌ اسمش را هم نمی‌آوردیم.

از او می‌پرسم آن هنگام اگر یک همسر به رابطه‌ای غیر از رابطه‌ی رسمی زناشویی وارد می‌‌گشت، چه گونه با او برخورد می‌شد؟


با او خیلی دعوا و بحث می‌کردند. اول او را به جلسه‌ی حزب کمونیست احضار می‌کردند. توی محل کار یا ملأعام یا جلوی همه‌ی همکارهایت بازخواست‌‌ات می‌کردند. فکرمی‌کنم خیلی غیرانسانی بود. تا جایی که آدم کارش را از دست می‌داد یا اخراجش می‌شد.

از سوفیا می‌پرسم روابط جنسی و مسائل مربوط به آن امروز در روسیه چه گونه است؟

حالا من فکر می‌کنم از یک طرف افراط به طرف دیگرش افتاده‌ایم. حالا همه جا واقعاً پر از تبلیغ‌های پورنوگرافی و روسپی‌ها و حتی سکس با بچه‌هاست. به نظر می‌آید تقریباً نصف آگهی‌ها، چه توی دفترچه‌های زرد شهری، چه توی روزنامه‌های پرتیراژ مثلاً مسکو یا شهرهای بزرگ دیگر، چه روی دیوارها و تابلوها و چه در رسانه‌ها مربوط به روسپی‌هاست و وسایل تحریک‌کننده‌ی سکسی. انگار نصفی از جمعیت به شکلی با این موضوع روسپی‌گری مرتبط اند.

سوفیا دلیل این تندروی‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در مورد مسائل جنسی را طبیعی می‌داند.

هر چه کمتر آزادی داشته باشیم و هرچه بیشتر زیر فشار باشی، به هر طریقی،‌ زیر فشار مذهب،‌ زیر فشار هر ایدئولوژی یا رژیم، و هرچه بیشتر زندگی شخصی‌تان را زیر فشار بگذارند،‌ چه شما به آن موضوع علاقه داشته باشید و چه نداشته باشید، و هرچه کمتر راجع به آن موضوع فرصت پرداختن و حرف‌زدن داشته باشی،‌ بیشتر به آن فکر می‌کنی. پس هرچه بیشتر آزادی داشته باشی،‌ توی زندگی خصوصی‌ات هم بیشتر به تعادل می‌رسی.

از سوفیا می‌خواهم یک نمای کلی از فرهنگ عمومی روسیه و آن منطقه در مواجه با مسائل جنسی در اختیارمان بگذارد.


فرهنگ کلی روس ها چیزی بین غرب و شرق است. بین فرهنگ اروپا و فرهنگ شرقی. ما توی فرهنگ مان خیلی چیزها از غرب داریم و خیلی چیزها هم از شرق. من البته راجع به تک تک روس ها حرف نمی‌زنم. در مورد یک کشور به‌طور کلی می‌گویم؛ در مورد یک ملت که خیلی چیزها را از فرهنگ شرقی تأثیر می‌پذیرند. بنابراین من فکر می‌کنم ما به شما نزدیکتریم؛ از خیلی جهات و به خصوص توی زندگی شخصی ما خیلی چیزهای فرهنگی مشترکی داریم. ولی مطمئنم که توی ایران باید سخت‌گیری بیشتر باشد، به خاطر تأثیر حکومت اسلام.

سوفیا هرگونه ایدئولوژی را چون مذهب می‌داند که می‌تواند حتا از مهار شخصی‌ترین بخش زندگی خصوصی افراد به مثابه یک ابزار استفاده کند.

موضوع دین و سکس را در بخش‌های بعدی سلسله برنامه‌ی «جنسیت و جامعه»‌ پی می‌گیریم.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.