در پاسخ دکتر ملکی به سروش آمده است :جناب آقای دکتر سروش
پاسخ من را به شما در روزنامه هممیهن، بسیاری از دوستان مشترکمان زیادهروی در ادب و احترام نسبت به شما تلقی کردند و مورد ایراد، اما میدانم چرا آنقدر عصبانی شدید که در جواب پیشنهاد دوستانه من که نوشتم:
اعتراف به اشتباه کار مردان بزرگ است به جای اینکه مرتب مسوولیت را به گردن این و آن بیندازید، اعتراف کنید به سهم خودتان در نتایج انقلاب فرهنگی دخیل بودهاید. این کار نشانه شجاعت و بزرگواریست و در گذشته بسیاری از بزرگان چنین کردهاند.
شما القابی از جمله تندخو، بازجو صفت، مجرم تراش، توبهگیر، پوزشخواه، بیادب، جرم خود را به دیگران نسبت داده، اعتراف گیر، ناجوانمرد، بیشفقت، ناسالم، بیصداقت، حقیقت ناطلب و بالاخره فاقد استقامت به من عطا کردید، متشکرم.
تمام این صفات که از سوی جناب دکتر بار من شده، به خاطر این است که نوشته بودم:
<آن روزها که شما بهعنوان ایدئولوگ، حکومت دینی را تئوریزه میکردید، من بهخاطر دفاع از دانشگاهیان در زندانهای رژیمی که شما مدافع آن بودید، زیر سختترین ]...[ بودم و با قبول همه مسوولیتها، مانع دستگیری حتی یکی از همکارانم در شورایعالی و شورای مدیریت دانشگاه شدم.
و هنوز هم در جای جای نوشتهتان این ارادت نسبت به عاملین انقلاب فرهنگی و بلایی که سر دانشگاهها آمد، به چشم میخورد. این حقیقت را اگر من و هزاران استاد و دانشجو در سلولهای زندان اوین و دیگر زندانها از سال 60 و از زبان شما در تلویزیونهای مداربسته زندان میشنیدیم، امروز در نوشته شما میخوانیم.
و اما دور از اخلاقترین قسمت نامهتان آنجاست که میفرمایید: و ببینید دست چه کسانی به پاکسازیها آلوده است و جستوجو کنند که آن 100 نفر چه کسانی، دکتر نصر، دکتر زرینکوب، زریاب خویی، مهدی محقق، دکتر کاتوزیان....
در پاسخ اتهامات شما پیشتر نوشته بودم:
از آقای سروش و دیگر معترضین به اخراج دکتر نصر تقاضا میکنم لیست اخراجیهای وابسته به رژیم شاهنشاهی که بلافاصله پس از انقلاب انجام شد و لیست استادان پاکسازی شده پس از انقلاب فرهنگی که وظیفهاش اسلامی کردن دانشگاه بود را منتشر کنند تا سیهروی شود هر که در او غش باشد.
و باز هم مجددا این تقاضا را تکرار میکنم، چرا این کار را نکرده و نمیکنید؟ شما که توانستهاید لیست استادان پیش و پس از انقلاب فرهنگی را اگرچه مغلوط و غیرحقیقی بهدست آورید، حتما قادر خواهید بود نام استادانی را که بهزغم شما در زمان ریاست من پاکسازی شدند، تهیه کنید. این کار را انجام دهید تا بر همگان روشن گردد تفاوت ره از کجاست تا به کجا. شما در میان 100 اخراجی که لیست آنها برای تصمیمگیری نهایی به دفتر نخست وزیری فرستاده شد، ناآگاهانه و مغرضانه نام چند نفر را آوردهاید که نهتنها در زمان مسوولیت بنده پاکسازی نشدند، بلکه صاحب مشاغلی در دانشگاه هم بودند.
دکتر مهدی محقق در زمان تصدی من بر ریاست دانشگاه تهران، سرپرست دانشکده دماوند بود، دکتر کاتوزیان تا روز بستهشدن دانشگاهها ریاست دانشکده حقوق را بهعهده داشت و دو فرد نامبرده در زمان انقلاب فرهنگی از دانشگاه اخراج شدند.
آقای دکتر سروش، شما نیش ... خود را به تن همه فرو کردهاید، حتی دانشجویان، چگونه به خود حق میدهید به نمایندگان دانشجویانی که این روزها تعدادی از آنها به اتهام تحصن اعتراضی بهمناسبت 18تیر [ ]...[در زندان] به سر میبرند، توهین کنید، تنها و تنها به دلیل اینکه نظرات شما در مورد انقلاب فرهنگی را نقد کردهاند. شما آنها را متهم میکنید که با دشمنان کرنش و بر دوستان یورش میبرند. بگویید در مقابل کدام دشمن کرنش کردهاند؟
برخورد این روزهای شما با استادان و دانشجویان که در نامهتان منعکس است، نمونهای است از موضعگیریهایتان در آن روزهای قدرتمداریتان.
خداوندا به جاهلان ما شعور و به عالمان ما صداقت، شجاعت و تقوا عطا کن.
دکتر محمد ملکی ۲۲ تیر ۱۳۸۶