تا اطلاع ثانوی، بحرین متعلق به ماست
تا اطلاع ثانوی، بحرین متعلق به ماست
یادداشت روز کیهان" آواز کوچه باغی" به قلم حسین شریعتمداری، در تاریخ 18تیر1386حساسیت های زیادی را در محافل سیاسی داخل و خارجی خصوصا منطقه خلیج فارس برانگیخت. تا آنجا که پرچم مقدس کشورمان مورد اهانت جمعیت معترض بحرینی در منامه قرار گرفت..
همچنین نقل محافل سیاسی است که سفر اخیر و بدون برنامه منوچهر متکی به بحرین برای دلجویی و استمالت از مقامات بحرینی به خاطر سرمقاله کیهان صورت گرفته است. حال سوالی که به ذهن می رسد آنست که ابراز پشیمانی و دلجویی مسئولین ایرانی از منامه چه دلیل موجهی دارد؟ مگر حسین شریعتمداری چه خطایی را مرتکب شده است؟ مگر مقامات کشورهای عربی و حاشیه خلیج فارس برای صدور هر روزه بیانیه های خود و شورای همکاری خلیج فارس بر علیه ایران و نقض حاکمیت ملی کشورمان در خصوص جزایر سه گانه ، از ما پوزش می خواهند؟
پس از این همه اعتراض رسمی و نیمه رسمی مقامات ایرانی نسبت به رژیم حقوقی جزایر سه گانه، تا کنون حتی یکبار بصورت روشن از زبان یکی از مقامات عرب، نشنیده ایم که بر حق سرزمینی ایران صحه بگذارد.آسمان که به زمین نیامد! حسب اتفاق، مقاله حسین شریعتمداری، یادداشت کاملاً مستندی بود،در قبال مشتی لاطائلات اعراب در مورد جزایر سه گانه که به دلیل عدم واکنش مناسب مقامات ایرانی، کم،کم امر بر آنها مشتبه شده که حق نیز با آنهاست؛ دیروز خلیج فارس بود، امروز جزایر سه گانه ،اهواز و فردا هم احتمالا تهران!
شاید باید این حرکت تاکتیکی را چون قانونی نانوشته حمایت کرد،که هربار اعراب ادعایی واهی نسبت به جزایر سه گانه را مطرح کردند، در جواب روزنامه های مهم و پرشمارگان کشور حق ایران نسبت به بحرین و جزایر سه گانه را یادآور شوند.«سرمقاله، تیتر اول،صفحه اول »قطعاً اگر این اقدام صورت پذیرد و ده ها بار نیز تکرار گردد، بدلیل ضعف تاریخی و سندی، اعراب عقب خواهند نشست.آنها شاید بتوانند فرد،گروه،سازمانی را با دلارهای نفتی بخرند، اما نمی توانند تاریخ را از نو بنویسند و آن را تغییر دهند.
نگارنده تا به امروز همیشه از منتقدان روش کیهان و مدیریت آن بوده است، ولی دلیلی نیست که در مقابل واکنش صحیح شریعتمداری و کیهان، بازهم انتقاد کند! تمام نشریات راست دنیا معمولا نسبت به تمامیت ارضی کشور خود عموما با بیشترین حساسیت ممکن برخورد می کنند و مگر کیهان اقدامی غیر این انجام داده است؟ درست در قامت یک نشریه راست از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران به دفاع پرداخته است.
این بسیار خوشایند است که عمداً یا سهواً روزنامه کیهان نه فرد و گروهی! را کشف کرد، و نه معاندین و معارضین را مورد عتاب، اهانت قرار داد. تنها در قامت یک روزنامه راست کلاسیک مقاله ای گیرا و مستند را منتشر کرد. در مقابل آن همه مقالات سراسر کذب روزنامه های عربی، دلیلی برای سکوت وجود ندارد، چه بهتر آنکه تریبونی بالاخره پس از دو دهه زیگزاگ رفتن سرانجام در جهت درست خود قرار بگیرد و از جانب ملت ایران حق حاکمیت ملی سرزمین ایران را فریاد کشد و اعراب توهم زده را از خواب بپراند. اگر آنها تن شان برای سرزمین شان می لرزد چرا تن ایرانیان نلرزد و چرا مدام تن ایشان را نلرزانیم تا اصل رعایت محدود سرزمینی را رعایت کنند؟
کسی حقی برای ما متصور نیست، ما خود برای احقاق حقوق خود باید تلاش کنیم. مگر نه اینکه قرارداد "هویدا – شفیق" در سال 1352 در خصوص رژیم حقوقی رود هیرمند دائر بر حق ایران نسبت به یک/دوم آب این رودخانه که از افغانستان سرچشمه می گیرد، امروز به دلیل سهل انگاری مسئولین ما توسط مقامات کابل نقض می شود؟ مگر نه اینکه بیش از یک هزار روستا و شهر و زمین های زراعی سیستان از کمبود آب و نقض رژیم حقوقی رود هیرمند توسط افغانستان آسیب های فراوانی دیده است؟
مگر نه مفاد قرارداد 1975 الجزیره بین شاه وقت ایران و صدام حسین هنوز که هنوز است بطور تمام و کمال اجرا نمی شود و رژیم حقوقی اروند رود آنچنان که شایسته است از سوی مقامات ایرانی مورد توجه قرار نگرفته، و مقامات عراقی هم خویش را به آن راه می زنند.
و مگر نه اینکه قرارداد 1940 ما بین حکومت وقت ایران و جمهوری شوروی سابق در خصوص رژیم حقوقی دریای خزر با سهل انگاری ما مورد تجاوز روسیه امروزی و اقمارش قرار گرفت؟ قراردادی تا آن حد مشخص که سهم ایران را از دریای خزر 50 درصد می دانست، امروز چه بلایی بر سراش آمده است؟ سهم ایران به چند درصد تقلیل یافته است؟ اصولاً به ملت ایران این موضوع چه ارتباطی دارد که شوروی تکه تکه شد؛ این نافی حقوق سرزمینی و مرزی ایران نبوده و نیست. اما همین مصلحت اندیشی ها و همین امتیازدهی ها کار را به جایی رسانده که حق ایران را 8درصد از آب دریای خزر هم نمی دانند.
کیهان و حسین شریعتمداری اگر میخواهند در قد و قواره یک روزنامه راست میهنی قرار بگیرند، بسیار بهتر است که به اینگونه مسائل و حقوق سرزمینی ایران بپردازند تا کشف گروه هایی مثل عنکبوت و...
همچنین باید به مقامات عربی خاطرنشان ساخت، تا زمانی که حق ایران نسبت به جزایر سه گانه به رسمیت نشناسند و دست از ادعای واهی خویش برندارند؛ حق حاکمیت بحرین نیز از سوی ایران به رسمیت شناخته نخواهد شد، پس تا اطلاع ثانوی بحرین متعلق به ایران است.
*** رضا سلیمانی
آواز کوچه باغی
مقاله اصلی کیهان
«آواز کوچه باغی» اصطلاح شناخته شده ای در فرهنگ قدیم تهران است و در مواردی به صورت ضرب المثل درآمده است. به گفته قدیمی ترها- که امروزه تعدادشان زیاد نیست- در آن سال های نه چندان دور که تهران شهر خلوتی بود و پاسی از شب گذشته، سکوت همه جا را فرا می گرفت. افرادی که به هر علت، ناچار بودند در ساعات پایانی شب از کوچه های تاریک و خلوت عبور کنند و احیاناً از تاریکی و خلوتی می ترسیدند برای غلبه بر ترس با صدای بلند زیر آواز می زدند. این آوازها به آواز کوچه باغی معروف بود- یا یکی از انواع آوازهای کوچه باغی بود- و هنگامی که صدای عابری به این آواز بلند می شد و چهچهه پایانی آن با کلماتی مانند حبیب من... عزیز من... امان امان و... در فضا می پیچید، برخی از اهالی محل که دل و دماغ بیشتری داشتند و انگیزه رهگذر آوازه خوان را می شناختند، سر از پنجره بیرون می آوردند و با جملاتی نظیر دمت گرم!... دارمت! و ... با او همراهی می کردند، یعنی این که، نترس! خوف نکن! ما بیداریم...
پنج شنبه هفته گذشته وزرای خارجه، دفاع و امنیتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در پایان اجلاس سه روزه خود در ریاض، بار دیگر- و به روال چند ساله اخیر- با صدور بیانیه ای از ادعای مالکیت امارات متحده عربی بر جزایر سه گانه تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی حمایت کردند و از جمهوری اسلامی ایران خواستند از طریق مذاکره به اختلافات موجود درباره مالکیت این سه جزیره پایان دهد!
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس- عربستان، کویت، امارات عربی متحده، بحرین، قطر و عمان- که سابقه تشکیل هیچیک از آنها به 100سال نمی رسد، به خوبی از حاکمیت قطعی ایران بر جزایر سه گانه و اسناد این حاکمیت بلامنازع باخبرند و حتی در دورترین افق های ذهن خویش هم نمی توانند تصور روزی را داشته باشند که این حاکمیت کمترین خدشه ای پیدا کند، بنابراین انگیزه آنها از تکرار این ادعای واهی و بی اساس هرچه باشد، احتمال خروج این سه جزیره از حاکمیت ایران نیست. پس ماجرا چیست؟
برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید به اسنادی که حاکمیت قطعی ایران بر جزایر سه گانه را نشان می دهد اشاره کرد؛
1- علاوه بر نقشه های متعددی که از دوران یونان باستان - قبل از میلاد مسیح- برجای مانده و در آنها از تمامی جزایر خلیج فارس با عنوان بخشی از سرزمین ایران یاد شده است، در سده های اخیر نیز تمامی نقشه های رسمی که از سوی کشورهایی نظیر انگلستان، فرانسه، روسیه، پرتغال، اسپانیا و... تهیه شده و به عنوان اسناد رسمی نگهداری می شوند، جزایر خلیج فارس- از جمله سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی- را بخشی از خاک ایران دانسته اند. از جمله دولت انگلیس که بیش از دو سده در منطقه حضور داشته و در مواردی نیز با دولت های وقت ایران درگیر بوده است، در مجموع 23نقشه رسمی از منطقه تهیه کرده که در تمامی آنها- بدون استثناء- جزایر سه گانه متعلق به ایران است.
2- در سال 1830کاپیتان جی.بی.بروکس GBBRUCKS از سوی کمپانی هند شرقی- وابسته به دولت استعماری انگلیس- نقشه ای رنگی از خلیج فارس تهیه می کند. در این نقشه رنگی که نسخه هایی از آن در وزارت خارجه انگلیس و مخزن اسناد سازمان ملل متحد نگهداری می شود، 3 جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به رنگ خاک ایران ترسیم شده است. کاپیتان بروکس نزدیک به 12 سال برای تهیه این نقشه در منطقه خلیج فارس بود.
3- در سال 1835 «ساموئل هنل» از سوی دولت انگلیس مامور تعیین حدود کشورها در خلیج فارس می شود. هنل در نقشه خود یک خط فرضی در آبهای خلیج فارس ترسیم می کند که جزایر سه گانه در قسمت فوقانی- شمالی- این خط فرضی قرار داشته و متعلق به ایران دانسته شده است.
4- در ژانویه سال بعد- 1836- سرگرد «موریسن» جانشین ساموئل هنل، ماموریت او را پی می گیرد و پس از مذاکره با شیوخ خلیج فارس نقشه ای که به تایید آنها رسیده بود را تهیه می کند. در این نقشه، جزایر سه گانه در عمق بیشتری از قلمرو ایران قرار گرفته است.
5- در سال 1881 نیروی دریایی انگلیس بار دیگر نقشه ای از منطقه خلیج فارس تهیه می کند که در آن جزایر سه گانه و خاک ایران، رنگ مشترکی دارند.
6- در سال 1886 دایره اطلاعات دولت انگلیس نقشه ایران را با رنگ یکسان جزایر و خاک ایران تهیه کرده و در 12 ژوئن همان سال این نقشه از سوی وزیر مختار انگلیس در تهران به ناصرالدین شاه تحویل می شود.
7- در سال 1908، دولت ایران امتیاز استخراج خاک سرخ -سنگ آهن- ابوموسی را به ونگهاوس آلمانی می دهد که دولت انگلیس به دلیل تیرگی روابط خود با آلمان، به ایران اعتراض می کند، دولت انگلیس در اعتراض خود خواهان کسب امتیاز استخراج خاک سرخ برای شرکت های انگلیسی است یعنی تاکید بر حاکمیت ایران...
و از ده ها سند دیگر، از جمله احکامی که دولت های وقت ایران برای انتصاب حکام- استانداران- خود در بندرلنگه- که شبه جزیره یاد شده بخشی از آن بوده است- صرف نظر می کنیم.
8- اصلی ترین- و تنهاترین- سندی که امارات برای اثبات ادعای خود ارائه می کند نامه ای است که شیخ یوسف فرماندار ایرانی بندرلنگه در سال 1882 به شیخ حمید القاسمی حاکم راس الخیمه می نویسد و در آن به عنوان تعارف و ابراز ادب- که آن هنگام بسیار متداول بوده و در بسیاری از نامه های مشابه دیده می شود- نوشته بود؛ ابوموسی از آن شماست (یعنی در خدمت شما هستیم!)
نکته درخور توجه این که شیخ یوسف در ادامه همین نامه خطاب به حاکم راس الخیمه می نویسد «بلد لنجه بلدکم» یعنی شهر بندرلنگه هم شهر شماست و عجیب آن که اماراتی ها وقتی به این نامه استناد می کنند جمله اخیر را که به وضوح نشان می دهد جمله قبلی فقط یک تعارف بوده است، حذف می کنند!
9- در حقوق بین الملل و قوانین مربوط به مرزها و سرزمین ها، حاکمیت یک کشور بر یک منطقه از چند راه به اثبات می رسد. از جمله «مالکیت تاریخی»، حاکمیت موثر- یعنی افراشته بودن پرچم، نصب حکام، حضور نیروی نظامی و...- که تمامی این ملاک ها و معیارهای حقوقی از حاکمیت قطعی ایران بر جزایر سه گانه حکایت دارند.
10- در میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، همراهی بحرین با سایر کشورهای عضو حساب جداگانه ای دارد، زیرا بحرین بخشی از خاک ایران بوده است که در جریان یک زد و بند غیرقانونی میان شاه معدوم و دولت های آمریکا و انگلیس از ایران جدا شده است و امروزه اصلی ترین خواسته مردم بحرین بازگشت این استان جدا شده از ایران به سرزمین اصلی و مادری آن، یعنی ایران اسلامی است و بدیهی است که این حق مسلم ایران و مردم استان جدا شده آن نباید و نمی تواند نادیده گرفته شود.
11- و اکنون با توجه به اسناد یاد شده که از حاکمیت قطعی و بلامنازع ایران بر جزایر سه گانه حکایت می کند، باید به این پرسش بازگشت که انگیزه اصلی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از طرح ادعای واهی حاکمیت امارات بر جزایر سه گانه چیست؟ و آیا این ادعا می تواند غیر از وحشت آنان از زلزله ای که انقلاب اسلامی بر حکومت های قرون وسطایی و غیرقانونی آنها انداخته است علت دیگری داشته باشد؟ تمامی دولت های یاد شده با دخالت مستقیم قدرت های استکباری شکل گرفته اند و مردم کمترین دخالتی در تعیین دولت، سیاستگذاری ها و تصمیم سازی های آن نداشته و ندارند. از سوی دیگر تمامی دولت های عضو این شورا در میان مردم خود به همکاری با رژیم صهیونیستی- و دستکم بی تفاوتی در مقابل جنایات این رژیم علیه مردم مظلوم فلسطین- متهم هستند. حاکمان دولت های یاد شده به خوبی می دانند که در عصر بیداری اسلامی- با الگوی انقلاب اسلامی- حاکمیت یک خانواده بر سرنوشت مردم و غارت ذخایر ملی، امکان پذیر نیست و از آنجا که لرزه منجر به فروپاشی رژیم های غیرقانونی خود را ناشی از الگوی جمهوری اسلامی ایران می دانند- و در این مورد حق دارند!- دشمنی با ایران اسلامی را به عنوان یکی از اهداف استراتژیک خود برگزیده اند... و چه گزینش خطرناکی، نه برای ایران، که برای ادامه حاکمیت خودشان.
حسین شریعتمداری