همه چیز زیر سر انگلیسهاست
![]() |
| بارتولی که توانست انان، قهرمان جهان، را حذف کند، حتی در فرانسه هم برترین تنیس باز نیست |
جالب اینجاست که در نیمه اول مسابقه که انان از حریف جلو بود، چنان نگاههای تحقیرآمیزی به او می کرد و مرتب مشت گره کرده خود را حواله اش می داد، که من بی رگ خونسرد هم اگر جای ماریون بودم، دو تا ناسزا نثارش می کردم. اما او به آرامی تحمل کرد و بعد که خوردش کرد با مهربانی دستش را فشرد و بغلش کرد. دیدنی تر از همه قیافه والتر، پدر ماریون، بود که از هیجان در آستانه سکته کردن بود. والتر بارتولی خودش پزشک است اما کار و زندگیش را رها کرده و مربی دخترش شده است.
تغییر بازی ماریون در نیمه ست دوم و روحیه و نیروی عجیبی که یکباره بدست آورد همه را تعجب زده کرد، اما او پس از مسابقه رازش را فاش کرد. او پس از پایان مسابقه گفت زمانی که فکر می کرد بازی را باخته است ناگهان در میان تماشاچیان چشمش به پیرس برازنان، بازیکن نقش جیمزباند مامور مخفی انگلیسی، افتاد و نیروئی تازه پیدا کرد. او با التماس در تلویزیون از جیمزباند خواست که فردا هم به ویمبلدون بیاید تا او بتواند در فینال ونوس ویلیامز را هم شکست دهد و قهرمان شود. البته ساعتی بعد باند از طریق یکی از خبرنگاران پاسخ داد که فردا مجبور است به یک عروسی برود، اما در ویمبلدون حضور معنوی خواهد داشت.
ما را بگو که تابحال فکر می کردیم جیمزباند فیلم است. نگو که واقعی است و حتی در مسابقات تنیس هم می تواند کاری کند که قهرمان جهان در مقابل یک بازیکن گمنام شکست بخورد. حتی خودش هم که نیست حضور معنویش قرار است بازهم پارتی بازی کند. بی خود نیست که می گویند همه چیز زیر سر انگلیسها است.
پنج ساعت چسبیده به صندلی
امروز زمین شماره یک ویمبلدون صحنه یکی از زیباترین و پرهیجانترین مسابقاتی بود که من در طول این بیست و هفت هشت سالی که این مسابقات را از نزدیک دنبال می کنم شاهدش بودم. مسابقه ای که 4 ساعت و 59 دقیقه طول کشید و هر لحظه اش زیباتر از لحظه قبل بود. من که به خاطر ندارم هیچوقت برای تماشای یک مسابقه تنیس 5 ساعت از روی صندلی تکان نخورده باشم.
![]() |
|
| اخلاق و رفتار خوش و تنیس جالبی که باگداتیس بازی می کند، خیلی ها را بسویش جلب کرده است |
همزمان با این مسابقه، در زمین مرکزی 3 مسابقه انجام شد. اول رافائل نادال، توماس بردیچ از جمهوری چک را در 3 ست شکست داد. بعد راجر فدرر، در 4 ست بر خوان کارلوس فررو اسپانیائی پیروز شد و اواخر مسابقه ونوس ویلیامز و آنا ایوانوویچ بود که سرانجام مسابقه ای که صحبتش را می کردم بین نوواک جوکوویچ از صربستان و مارکوس باگداتیس قبرسی با پیروزی جوکوویچ به پایان رسید.
واقعا باید به جوکوویچ دست مریزاد گفت که توانست در دقایق پایانی این مسابقه مشکل کنترل اعصاب خود را حفظ کند و برای رویاروئی با نادال حضور خود در نیمه نهائی را تضمین کند. اما حیف است که تنها برنده را بیاد بیاوریم و درباره باگداتیس، که داستان زندگی جالبی دارد، حرفی نزنیم. البته باید اعتراف کنم که، به چشم خواهر مادری، از باگداتیس خوشم می آید چون من را به یاد بعضی از همشاگردیهای تخس در مدرسه می اندازد.
باگداتیس که 22 ساله است از 5 سالگی با پدرش که در قبرس دکان لباس فروشی دارد و دو برادر بزرگترش تنیس بازی میکرده. وقتی 13 سالش بود، پدرش که استعداد او را تشخیص داده بود، او را به مدرسه تنیسی در پاریس فرستاد. بچه 13 ساله که برای اولین بار از پدر و مادرش جدا شده بود چنان احساس غربتی در پاریس می کرده که، حالا خودش می گوید، هرشب تا صبح نمی خوابیده و در اتاقش گریه می کرده. اما همان چند ماهی که با گریه و زاری گذشت چنان ساختش که وقتی به قبرس بازگشت بازیکن شماره یک آماتور آن کشور کوچک شد.
باگداتیس در مدت کوتاهی که در تور بازیکنان حرفه ای بوده، دستاوردهای زیادی داشته. او در اولین سالی که به صورت تمام وقت داخل تور شد، تا ردیف دوازدهم جدول رده بندی جهانی بالا رفت. سال گذشته در جام آزاد استرالیا به فینال و در ویمبلدون به نیمه نهائی رسید و در طول همین دو سه سال، حدود دو میلیون دلار جایزه نقدی دریافت کرده است. از همه اینها گذشته، اخلاق و رفتار خوش و تنیس جالبی که باگداتیس بازی می کند، خیلی ها را بسویش جلب کرده و طرفداران زیادی دارد که یکیش، همانطوری که قبلا عرض کردم، بنده هستم.
انشاالله سال آینده باز هم ببینیمش و باز هم از حضورش کیف کنیم.

