خاطره بسیار جالب از ملاقات دکتر حسابی و رضاشاه
خاطره بسیار جالب از ملاقات دکتر حسابی و رضاشاه
دکتر مهدی خزعلی، فرزند آیت الله خزعلی که مدیر مسؤول "کتاب سفید" (ویژه اطلاعات پزشکی) است، در شماره جدید این کتاب که اخیراً منتشر شده، با تمجید از رضا شاه نوشت که در جستجوی رضا خانی از میان مسؤولان است تا نیاز کشور را بفهمد و نگوید برای ما صد سال زود است.
یادش به خیر، ملاقاتی داشتم با پروفسور حسابی (پدر علم فیزیک ایران) - که خدایش رحمت کند - می گفت: "وقتی خواستم دانشگاه تهران را تاسیس کنم با وساطت یکی از دوستان وقت ملاقاتی از وزیر مارف وقت گرفتم، پس از توضیح طرح، وزیر معارف از من پرسید: "دانشگاه بسازید که چه بشود؟" و من عرض کردم: "دکتر و مهندس ها که برای تحصیل به فرنگ می روند، در مملکت خودمات تربیت کنیم." و او پاسخ داد: "تربیت دکتر و مهندس برای ما صد سال زود است و باید فرنگی ها برای ما اینکار را بکنند."
متاثر از کوته فکری وزیر معارف و ناامید از انجام رسالتی که بر دوش داشتم از دفتر وزیر خارج شدم، رفیق شفیق که آزدگی مرا دید برای تسلی خاطر گفت: " من می توانم از اعلیحضرت (رضا خان) برایت وقت ملاقات بگیرم مشروط به اینکه وزیر معارف نفهمد که من این وساطت را انجام داده ام!" وقت ملاقات با رضا شاه تعیین شد، برای او طرح تاسیس دانشگاه تهران را شرح دادم، و شاه پرسید "که چه شود؟" عرض کردم، به جای آنکه جوانان ما به فرنگ بروند در مملکت خودمان دکتر و مهندس آموزش دهیم و رضا شاه باز پرسید" که چه شود؟" و عرض کردم: " این جاده ها و راه آهن را آلمان ها می سازند! مهندسین خودمان آن را بسازند و ... شاه بسیار استقبال کرد و گفت بروید طرحتان را بنویسید به مجلس می گویم رای بدهد! و من از همان شب شروع به نگارش طرح دانشگاه کردم.
فردای آنروز از دربار به در خانه ام آمدند، تعجب کردم که با من چه کار دارند، دیدم یکصد هزار تومان پول فرستاده اند که اعلیحضرت فرموده اند، کارتان را شروع کنید و طرحتان را نیز بنویسید. و این همان مبلغ خرید زمین دانشگاه تهران است و کار ساخت و ساز همزمان با نوشتن طرح آغاز شد.
و اینکه بیش از هفتاد سال می گذرد، و تاریخ تکرار می شود، به واسطه دوستی شفیق با مسئولی بلند پایه در سال 1385 ملاقات داشتم، شرح جامعی از اطلاع رسانی و ضروریات آن را در ایران اسلامی بیان کردم، در گزارش شاهد مثال از آمریکا و اروپا داشتم، شرح جامعی از اطلاع رسانی و ضروریات آن را در ایران اسلامی بیان کردم.
اینکه در امارات با جمعیت کمتر از 3 درصد ایران 3 میلیون نسخه و قریب 2 میلیون نسخه تولید می شود و در آمریکا 150 میلیون نسخه تولید می شود و راهکارهای توسعه اطلاع رسانی در ایران را به سمع مبارک رساندم، آن عزیز مسئول فرمود: "کشور ما، هنوز فرهنگ رانندگی ندارد و در مسیر هزار بار جلوی شما می پیچند، تا چه رسد به فرهنگ اطلاع رسانی، برای ما اطلاع رسانی خیلی زود است!!!"
من نیز آزرده از دفتر وزیر خارج شدم و خاطره تلخ پروفسور حسابی و وزیر معارف وقت سینه ام را سنگین کرد. ایکاش دوست شفیق می توانست برای من نیز رضاخانی در میان مسئولان پیدا کند تا من نیز آن کنم که حسابی کرد.
دوستان اگر می شناسید مردی که نیاز کشور را بفهمد و نگوید برای ما صد سال زود است، ما آماده ایم که آستین بالا زده و اطلاع رسانی را از بی سروسامانی نجات بخشیم.»
منبع: کنفدراسیون دانشجویان ایرانی