از طهران تا تهران

از طهران تا تهران

تهران یکصد سال پیش صاحب بلدیه یا شهرداری شد، البته این شهر یکصد و اندی سال پیش از این که صاحب بلدیه شود، پایتخت شده بود و چند بار از مرزها و برج و باروهایی که اطرافش کشیده بودند، بیرون زده بود. تاسیس بلدیه هم نتوانست رشد این شهر را مهار کند. تهران قلب ایران شده بود، هنوز هم هست، تکلیف سیاست، اقتصاد، فرهنگ، هنر، ورزش، همه در تهران روشن می شود.

تهران - عکس از بابک برزویه

تهرانی یک فرهنگ شده، یک روش زندگی، یک رویا و حتی یک نفرین. این شهر رویاهای بسیاری از مهاجرین را برآورده کرده است و حالا آنها پس از چندین نسل تهرانی شده اند.

رابطه مردم ایران با تهران یک رابطه عشق و نفرت است. شهری است که در طول چند قرن اخیر مثل بچه عزیزدردانه با آن رفتار شده که هرچه خواسته برایش فراهم بوده و چندان هم به کیفیت پیشرفت آن توجه نشده است.

برخی می گویند هزینه این عزیزدردانگی را بسیاری دیگر از شهرها پرداخته اند.

تهران در عین حال نوعی حس بی اعتمادی را نیز با خود دارد. نگرانی از اینکه در این "اقیانوس بی ساحل" چه ممکن است بر سر تازه واردان بیاید، حتی دل آنهایی که برای گردش کردن به این شهر سفر می کنند را ممکن است به لرزه درآورد چه برسد به آنهایی که دل به دریا می زنند و به این شهر مهاجرت می کنند.

آنهایی که می آیند البته زود تردیدها را فراموش می کنند و در این اقیانوس، جزیره ای می یابند که با آنها یکجوری قرابت دارد. یا هم زبانند یا همشهری و هم ولایتی؛ از هرجا که آمده باشی و هر علاقه ای که داشته باشی در تهران کسی را خواهی یافت که همصحبتت شود.

تهران شهری است که در سراشیبی دامنه کوه های البرز واقع شده و همین سراشیبی و اینکه تا کجای آن بالا رفته باشید و کجای آن مامن گزیده باشید، تا حد زیادی تعیین می کند که در چه رده اجتماعی قرار دارید.

تا چند سال پیش، یعنی تا وقتی که هنوز قلب تجارت تهران در بازار این شهر می تپید و هنوز مراکز خرید در گوشه و کنار شهر ساخته نشده بود، یکی از اعیان ترین شیوه های زندگی این بود که صبح ها از شمال شهر به سمت جنوب بروید (برای رفتن به محل کار- احتمالا حجره ای در بازار) و عصرها از جنوب به سمت شمال؛ یعنی در شمال شهر زندگی کنید و در جنوب شهر (بازار) تجارتخانه داشته باشید.

تهران شهری است که در سراشیبی دامنه کوه های البرز واقع شده و همین سراشیبی و اینکه تا کجای آن بالا رفته باشید و کجای آن مامن گزیده باشید، تا حد زیادی تعیین می کند که در چه رده اجتماعی قرار دارید

بگذریم که بیشتر مردم برعکس این مسیر را طی می کردند؛ یعنی صبح ها از جنوب راهی شمال می شدند تا به محل های کاری خود برسند و عصرها برعکس تا به خانه خود بروند. حالا هم که دیگر این قاعده عوض شده و شرکتهای پولساز در همه جای شهر پخش شده اند، به ویژه در شمال شهر.

سراشیبی شمال به جنوب، تهران را به دو قسمت بالای شهر و پایین شهر تقسیم کرده، سراشیبی نفسگیری که وقتی به سمت بالا می روی نفسگیر است اما وقتی به سمت پایین می روی، دیگر رفته ای، آنقدر می روی تا به تهش برسی و هیچ ترمزی هم نگهدارت نخواهد بود.

جایی برای زندگی

شهر فقط محلی برای زندگی اجتماعی نیست. فراتر از این است. یک شهر یک هویت است، شخصیت دارد، زندگی می کند، به دنیا می آید بزرگ می شود و بر محیط اطراف خود تاثیر می گذارد و از آن تاثیر می پذیرد. ساکنانش عاشقش می شوند و نسل پشت نسل در آن زندگی می کنند و به ریشه داشتن در آن می بالند یا از آن متنفر می شوند و ترکش می کنند.

شهر وارد زندگی آدم ها می شود و بخشی از هویت آنها. مردم معمولا در اولین برخورد، از روی شهر زادگاهشان قضاوت می شوند. "همشهری" یعنی قابل اعتماد، یعنی دوست، یعنی آشنا.

در این صفحه قصد داریم به "تهران" به عنوان یک پدیده بپردازیم، نگاهی به گذشته آن خواهیم کرد، در محلاتش چرخی خواهیم زد و تصویری از زندگی امروز شهر تهران را در قالب گزارش، عکس و فیلم ارائه خواهیم داد.

شما هم می توانید با گزارش، عکس و فیلم در این صحفه همکاری کنید.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.