جوانان قم چگونه زندگی می کنند

جوانان قم چگونه زندگی می کنند

اینجا زندگی چیز قابل توجهی نیست

اردوان روزبه

شنیدن فایل صوتی

بدون هیچ تعارفی قبول می‌کنم، به عنوان کسی که برای اولین سفر (آن هم برای مدتی کوتاه) وارد یک شهر مانند قم شده است، فقط می‌توانم بخش‌ها و یا به تعریفی لایه‌هایی از آن را ببینم. اما همین گذر و نظر خود می‌تواند شروع خوبی باشد برای آنکه دیگران نیز از منظر خود و یا با دانسته‌های بیشتر به بررسی موضوع بپردازند. من اگر می‌خواستم جامعیت گزارش کامل شود و بتوانم از هر طرف به موضوع موشکافانه نگاه کنم بدون شک باید مدتی مدید را در قم می‌گذراندم. با آن مردم زندگی می‌کردم و با اقشار مختلف ارتباط می‌داشتم تا بتوانم تمامی زوایا را بررسی کنم. اما سؤال این است: آیا این نمی‌تواند موضوع را تبدیل به نوشتاری طولانی و بیشتر یک کتاب مردم‌شناسی و یا ساختارشناسی اجتماعی در حوزه‌‌ی آکادمیک کند؟ در سفرم به قم با محمد جاهد دیندار آشنا شدم. جوانی با تحصیلات در رشته‌ی حقوق و شاغل در یکی از مؤسسات تحقیق علوم دینی. شاعر و روزنامه‌نگار. او اگرچه نماینده‌ی تمامی جوانان این شهر نیست اما می‌توان گفت نماینده‌ی فکری بسیاری از جوانان هم‌سن‌وسال و هم‌فکر خود است. وی کسی بود که پذیرفت با یک مصاحبه از دغدغه‌های خود بگوید و با این کار در شناخت بیشتر قم مرا یاری کند. بی‌شک آنچه در پی می‌آید نگاه محمد جاهد دیندار است.


نمی‌دانم چرا اسمش را می‌گذارم: فارنهایت 451

محمد به من بگو جوانان قم چطور زندگی می‌کنند؟ اکثراً در جاهایی که رفتم اگر جوان دیدم طلبه بود. به نظرم کمتر جوانان عادی را در این شهر دیدم...

حرف شما درست است. اما باید دید شما کی بیرون آمدید و کجاها رفته‌اید. مثل بسیاری از جاهای دیگر بچه‌های قم چندین دسته هستند. گروهی کار می‌کنند و بیشتر اوقات محل کارشان هستند. تخصصی و غیر تخصصی که صبح تا شب مشغول کارند. بخشی دیگر دانشجوها هستند که در ساخلوهای خودشان یعنی دانشگاه‌ها هستند و کم بیرون می‌آیند. اما همه‌ی اقشار را اگر بخواهید کنار هم ببینید باید بروید در یک بعدازظهر به محله‌ای موسوم به صفائیه که محل گشت‌وگذار تمام مردم قم است. چیزی که اینجا برای من هم جلب توجه می‌کند، روحیه‌ی مرده‌ای است که صبح در این شهر احساس می‌شود و بعدازظهر هم به‌رغم اینکه شلوغ‌تر می‌شود قابل لمس است. اصلاً انگار نه انگار که در این شهر چیز جالب توجه یا نکته‌ای که آدم را به وجد بیاورد وجود دارد. تفریحی به آن معنا وجود ندارد. چه از نظر بوستان و پارک، یک پارک دور شهر بود که زنانه—مردانه شده و بوستان‌های کوچک دیگر هم همین وضع را دارد که خوب طبیعی است آدم مایل است با دوستی برود پارک که به همین دلیل امکانش نیست. نهایت اجتماع مختلط در روز چهارشنبه‌سوری در آخر سال است که تبدیل به یک درگیری می‌شود. بسیاری هم که می‌افتند در وادی تفریحات غیرمتعارف. خلاف می‌کنند.


گفتی خلاف. تفریح، غیر متعارف‌اش چگونه است؟

آخرین آماری که رسانه‌ها اعلام کردند، هفتاد، هشتاد نفر در روز سیزده‌به‌در با مشروب تقلبی مسموم شدند که تعدادی از آنها هم کشته شدند. ظاهراً فروشنده‌هایش را که گرفته بودند می‌گفتند به دلیل اینکه فقط الکل صنعتی را با آب مخلوط می‌کرده‌اند این اتفاق افتاده. شاید این از تقاضای زیاد بوده. اینجا مشروب‌خواری از دو فرهنگ ناشی می‌شود. یکی، آنهایی که از گذشته و بنابر آموزه‌های خانوادگی‌شان می‌خورده و می‌خورند و گروهی دیگر که با فشار بدبختی و نیاز به فرار و فراموشی سراغش می‌روند. همان‌طوری که مواد مخدر را مصرف می‌کنند. این می‌شود که از شهر مذهبی مثل قم می‌شنویم که چندین نفر یک‌باره به دلیل مصرف مشروبات الکلی، مسموم و کشته می‌شوند.

در مورد مواد مخدر هم همین‌طور است؟

محله‌هایی از قدیم اینجا معتادپرور بوده و هستند. سه راه سرگردونی، زندآباد و نیروگاه که خیلی راحت همه چیز توزیع می‌شود.

به نظر من اینجا یک تضاد‌هایی هست نظر تو چیست در این مورد؟

من خودم هم می‌بینم. بگذارید برایتان دو ماجرا نقل کنم. یک روز دیدم یک آقایی با لباس روی شلوار و ظاهری کاملاً مذهبی که خانمش هم از پشت سر می‌آمد داشتند از وسط خیابان رد می‌شدند. خانم با این که چادر سرش بود اما تیپ جالبی داشت، شلوار جین با پاچه‌های بالازده و یک جفت اسپرت سفید که هیچ تناسبی با چادرش و آقایی که همراهش بود نداشت. یا به عکس، یک بار هم نزدیک قبرستان شیخان سر یک چهارراه دیدم خانمی داشت عبور می‌کرد که روبنده زده بود و بعد روی آن عینک دودی. تو تاکسی مردم می‌خندیدند و می‌گفتند که این بنده خدا چطور می‌تواند جلویش را ببیند.

از رابطه‌ی دختر و پسر بگو...

بعضی جاها جا افتاده که دختر و پسر می‌توانند با هم رابطه داشته باشند. اما در بسیاری از موارد این مرز ممنوع است و باید به روش یواشکی و تلفنی و از این جور کارها باشد.

شاید تکراری است، اما صیغه صحبتی است که من اینجا از خیلی‌ها راجع بهش چیز می‌شنوم. برایم می‌توانی بیشتر توضیح بدهی؟

بعضی‌ها مخالفند و برخی موافق. مخالفان در عرف این را ناپسند می‌دانند. اما بعضی هم آن را یکی از راهکارهای کاهش فساد و فحشا می‌دانند و می‌گویند بگذاریم قانونی شود تا همه از آن استفاده کنند نه فقط آخوندها و علماء. کسی به شوخی می‌گفت خودشان مشکلی ندارند اما به ما که می رسد، مسأله‌دار می‌شود.

من شنیده‌ام گروه‌هایی هستند که کار هماهنگی را انجام می‌دهند. درست است؟

من می دانم کسانی هستند که به قول بچه‌ها «اهلش» هستند و طالب‌ها برای پیدا کردن می‌روند سراغ آنها. من که هر دری زدم این کار را بکنم نشد. شاید معتمد نبودم. اگر طلبه می‌بودم یا روحانی قضیه آسان‌تر بود. حالا اگر من به فساد کشیده شوم تکلیف چیست؟ راستش نمی‌دانم چه باید گفت...

یک روز زندگی محمد جاهد دیندار چگونه است؟

صبح می‌روم سرکار تا بعدازظهر. مقداری‌اش به بیهودگی می‌گذرد. قبلاً درگیر انتشار مجله بودم بیشتر سرگرم بودم اما الان نه. می‌روم خانه، کمی اینترنت و مطالعه و بعد می‌خوابم و فردا روز از نو، روزی از نو. این دوره دست‌کم چیز قابل توجهی نیست که آدم بخواهد دلش را به آن خوش کند. سینما اصلاً نمی‌روم چون اکثر چیزهایی که پخش می‌شود تاریخ گذشته است. کافی‌شاپ البته تعدادی باز شده اما من فکر می‌کنم روحیه‌اش را می‌خواهد.

اینجا کنسرت موسیقی هم برگزار می‌شود؟

من ندیدم. هرگز نشنیده‌ام.


طلبه دیده‌ای که موسیقی گوش کند؟

یک مورد می‌شناختم که حاج آقا موسیقی گوش می‌کرد. با صدای زن. نمی‌دانم چه دیدگاهی برای خودش داشت ولی این جور افراد معمولاً در برخورد با جوانان هم ملایم‌تر هستند.

اگر بخواهی قم را در یک کلمه تعریف کنی...

به قول دوستی که اولین بار اینجا را دیده بود: شهر فرشته‌ها!

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.