روزنامه نگاری سیاسی در خارج از ایران - گفتگو با عباس پهلوان

روزنامه نگاری سیاسی در خارج از ایران

عباس پهلوان یکی از شناخته شده ترین روزنامه نگاران ایران قبل از انقلاب است، او چهارده سال سردبیر مجله فردوسی بود که به نشریه روشنفکران ایران شهرت داشت.
عباس پهلوان
پهلوان می گوید وضع رسانه های فارسی زبان لس آنجلس به خوبی سالهای اولیه حتی به خوبی ده سال پیش نیست

پس از انقلاب، عباس پهلوان مدتی زندانی شد و سپس به پاریس رفت، در فرانسه با گروههای مخالف جمهوری اسلامی همکاری رسانه ای داشت و اکنون سیزده سال است که در لس آنجلس سردبیر عصرامروز یکی از دو نشریه یومیه این شهر است.

از عباس پهلوان درباره سیاست و مواضع عصر امروز پرسیدیم :

ما مخالف جمهوری اسلامی هستیم، مخالف دخالت دین در سیاست و حکومتیم و طرفدار مردمسالاری و دموکراسی در ایران؛ در نتیجه، بیشتر مطالب ما مقاله است تا خبر.

در عین حال ما خبرهایمان را قبلاً از رادیوها می گرفتیم و حالا از سایتهای اینترنتی می گیریم از جمله بی بی سی اما خود ما تغییرات عمده ای در نوع ارائه این خبرها می دهیم، یعنی مطابق با همین روشی که خودمان داریم، مثلاً خبرگزاری ایران می گوید آقای بوش مدعی است که در ایران آزادی نیست، ما می نویسیم آقای بوش گفت که در ایران آزادی نیست.

اضافه بر اخبار و مقالات پیامهای تلفنی داریم، شعرهای معاصر داریم و هر روز یک غزل داریم و یک ستون شعر نو.

می دانم که تیراژروزنامه را به من نخواهید گفت ولی فکر می کنید در لس آنجلس این نشریه شما را چند نفرمی خوانند؟

پنج مغازه این نشریه را در سرتاسر لس آنجلس پخش می کنند، از چهار صبح در فروشگاههای ایرانی و کتابفروشیها.

اضافه بر آن ما از طریق اینترنت که تمام صفحاتمان در آن منتشر می شود، تعداد بیشماری خواننده در خارج از این شهر حتی چند برابر خواننده در لس آنجلس داریم، در سراسر اروپا و ایران، خیلی ایمیل برای ما می فرستند از اروپا از خیلی از جاهای دیگر و فکر می کنم از طریق اینترنت خیلی بیننده دارد.

خیابان وستوود لس آنجلس
 خواننده های ما کسانی اند اغلب چهل ساله به بالا، پسر من نمی تواند فارسی بخواند با اینکه فارسی خوب صحبت می کند فقط تیترها را می تواند بخواند اما مسئله این است که با وجود اینکه بعضی مجلات صفحه های انگلیسی گذاشته اند و دو تا نشریه انگلیسی هم در می آید، آنها هم خریدار ندارند
 
عباس پهلوان

می خواستم یک سؤال کلی بکنم در رابطه با رسانه ها و مطبوعات در لس آنجلس، بین اینها هیچ همکاری هست؟ بخصوص آنهایی که کارسیاسی می کنند یعنی آنهایی که مخالف حکومت ایرانند؟

وقتی من آمدم اینجا اولین کاری که کردم کانون رسانه ها را تشکیل دادم و خیلی زحمت کشیدم اما با وجود دودستگی و اختلاف و اینها نتوانستم مقاومت بکنم.

خیلی فشار روی من بود، اول اینکه عده ای می گفتند که این از پاریس آمده برای ما می خواهد کانون درست کند، با این حال از همه آنها جلوتر بودم یعنی پیشکسوت بودم، حرف مرا هم زیاد گوش کردند ولی به هر حال اینجا مبارزه هایی که بود میان دستگاههای مختلف، نتوانستیم به جایی برسیم و اصولاً با وجود این جمعیتی که اینجا هست برد رسانه ها کم است.

یعنی استقبالی که باید بشود نمی شود؟

نخیر نمی شود.

چرا؟ به خاطر کیفیت خود رسانه هاست یا به خاطر بی علاقه بودن مردم است؟

به خاطر کیفیت خود رسانه هاست به خاطر اینکه اغلب بخصوص تلویزیونها با هم دعوا می کنند، دعواهای خصوصی خود را در رسانه شان مطرح می کنند، یک مقدار هم وضع توزیع کشش کافی ندارد، سابق بر این عصر امروز در شمال کالیفرنیا هم پخش می شد ولی الآن دیگر نمی شود.

اصولاً علاقه مردم هم کمتر شده، همین طور شنونده رادیوها کمتر شده، اصولاً وضع رسانه ها به خوبی سالهای اولیه حتی به خوبی ده سال پیش نیست.

شاید به خاطر اینکه رفته رفته نسل جدیدی آمده که فارسی کمتر بلدند و کمتر می خوانند؟

من که اینجا آمدم خیلی به من فشار آوردند که سرمایه گذاری کنیم که مجله فردوسی را منتشر کنیم.

من مطالعه کردم دیدم آن مجله فردوسی که تجربه پانزده ساله ما بود اتکایش روی دانشگاهیان، استادان، معلمان و جوانان بود ولی اینجا هر جوانی و استادی هست یا دانشجویی هست فارسی نمی تواند بخواند، از این رو دیدم که بردی نخواهد داشت اگر مجله فردوسی را به همان سبک در اینجا منتشر کنیم.

ما فقط همین عصرامروز را کمی نو کردیم، خواننده های ما کسانی اند اغلب چهل ساله به بالا، پسر من نمی تواند فارسی بخواند با اینکه فارسی خوب صحبت می کند فقط تیترها را می تواند بخواند اما مسئله این است که با وجود اینکه بعضی مجلات صفحه های انگلیسی گذاشته اند و دو تا نشریه انگلیسی هم در می آید، آنها هم خریدار ندارند.

علت دیگرش هم می تواند این باشد که تعداد زیادی از مردم ممکن است علاقه به سیاست نداشته باشند، یعنی مثلاً شما می بینید که تلویزیونهایی که کار سیاسی نمی کنند، تجارتی ترند و برنامه های سرگرم کننده دارند، وضعشان از نظر مالی بهتراست و بیشتر هم بیننده دارند یا مثلاً فرض بکنید مجله ای که بیشتر به هنر می پردازد.

برای اینکه قبلاً مردم تشنه خبر بودند روزنامه می خواندند ولی الآن رادیو هست خودشان اینترنت دارند، عطش خبری مردم از این طریق اقناع می شود و روزنامه فقط جنبه ای پیدا می کند که حاشیه داشته باشد یا حاشیه هنری داشته باشد یا مثل ما حاشیه دیگری داشته باشد که مطالب را تحلیل بکند.

کتابفروشی در خیابان وستوود لس آنجلس
 ما برای یک توده ای که اینجا هست برای اینکه نا امید نشوند، برای اینکه دلسرد نشوند با مقالات و اخبار دلگرمشان می کنیم، ما فقط اینجا را می توانیم گرم کنیم، از اینجا نمی توانیم آنجا نه شورش راه بیندازیم نه قیام کنیم
 
عباس پهلوان

یعنی پس شما معتقد نیستید که روزنامه شما برای اینکه وضع مالی اش بهتر بشود مرامش را عوض بکند یا بیشتر به مسائل هنری بپردازد.

ما نمی توانیم این کار را بکنیم، در هرحال من به شخصه نمی توانم سیاسی نباشم.

برای اینکه هم مبارزه کردم با این رژیم، هم به زندان افتادم، هم دو تا گوشم آسیب دیده، هم پایم آسیب دیده و هم دندانهایم آسیب دیده اند، بنابراین نمی توانم سیاسی نباشم.

خوب همین مبارزه سیاسی که می کنید شما که تنها نیستید و رسانه هایی اینجا کار سیاسی می کنند یعنی مخالف حکومت ایرانند، به نظر شما راهی که اینها برای این مبارزه در پیش گرفتند راه درستی است یا اینکه اشتباه می کنند؟ یعنی منظورم این است که اختلافات داخلی باعث می شود که اصلاً این مبارزه هیچ نتیجه ای ندهد و هیچ ثمری نداشته باشد؟

آنهایی که صدایشان به ایران می رسد کارشان ثمربخش است، ما برای یک توده ای که اینجا هست برای اینکه نا امید نشوند، برای اینکه دلسرد نشوند با مقالات و اخبار دلگرمشان می کنیم، ما فقط اینجا را می توانیم گرم کنیم، از اینجا نمی توانیم آنجا نه شورش راه بیندازیم نه قیام کنیم.

نه منظورم رسانه ها به طور کلی است، روزنامه شما نیست، چون مثلاً در ایران می گویند که کسانی هستند که می آیند در تلویزیون حرفهایی می زنند که برنامه سیاسی شان تبدیل به کمدی می شود.

آنهایی که صدایشان به ایران می رسد غیرسیاسی اند.

یعنی سیاسیها در ایران دیده نمی شوند؟

بعضیها هستند که می خواهند دو جنبه ای باشند یعنی یک خورده هم سیاسی باشند، بله یک کسی هست در واشنگتن به همه فحش می دهد، به دین فحش می دهد، به اسلام فحش می دهد، به پیامبر اسلام فحش می دهد، به آخوند هم فحش می دهد، ولی کاری اش نمی شود کرد.

منظورم این بود که مثلاً در تلویزیون یک آقایی آمد چیزی درست کرد که برای مردم باعث خنده شده بود، این روی مبارزه شما اثر عکس نمی کند؟

چرا، مسلم است، جمهوری اسلامی از این ترفندها در اینجا زیاد می زند.

یک عده ای اول خیلی تندند بعد می گویند مبارزه فایده ای ندارد و یک عده ای از مردم که به این دل بسته اند یک دفعه شل می شوند یا مثلاً اگر به من معتقدند که مبارزه می کنم، یک دفعه من بگویم که دیگر فایده ندارد و ما ماندنی شده ایم.

جمهوری اسلامی از این کارها در اینجا خیلی می کند، بخصوص با عواملی که دارد ایجاد نفاق می کند، ایجاد دعوا می کند، ولی آنکه صدایش برسد به ایران خیلی مؤثر است.

عباس پهلوان
 اگر این نسل ما برود هیچ نسلی نیست، من الآن هفتاد سالم است
 
عباس پهلوان


یعنی شما نشانه هایی در دست دارید که در ایران تأثیر دارد؟

بله ما خودمان در جبهه نجات و بعد در رادیو درفش کاویانی که برنامه هایمان از صوت العرب پخش می شد خیلی تأثیر داشت، دو بار ما امجدیه و چنین بار مبارکه را شلوغ کردیم.

خوب فرض بکنید امجدیه شلوغ بشود، این غیر از اثر تبلیغاتی چه اثر دیگری دارد؟

باید در آنجا تشکل وجود داشته باشد، باید در ایران تشکلهایی باشد، شما الآن فکر بکنید مثلاً اگر الآن بی بی سی بتواند حوادث ایران را منعکس بکند کم تأثیر دارد؟

وقتی شما بخواهید بازنشسته بشوید، چه کسی این کار را انجام خوهد داد؟

باید جوانها بیایند وسط، ما کسانی که یک مقدار کناره گرفته بودند مثل استادهای دانشگاه را یک مقدار علاقمند کردیم که کار بکنند.

روزنامه نگار جوان نمی آید، من در ایران که بودم چندین نسل را در فردوسی تربیت کردم، خیلی شاعرها بودند نویسنده ها بودند ولی اینجا متأسفانه نه.

یعنی علاقه ندارند؟

همین طور که گفتم فارسی نمی دانند.

یا اینکه فکر می کنند درآمد برایشان ندارد؟

اگر فارسی بدانند، بتوانند بنویسند، درآمد هم دارد.

من تنها کسی که توانستم تربیت بکنم دخترم بود، آن هم در پاریس بود مجبورش کردم فارسی بخواند و حرف بزند، الآن هم اینجا برنامه تلویزیونی دارد.

بقیه لهجه دارند یعنی آنهایی که می آیند پای تلویزیون می خواهند حرف بزنند همه لهجه دارند و مقدار زیادی انگلیسی مخلوط فارسی می کنند، اگر این نسل ما برود هیچ نسلی نیست، من الآن هفتاد سالم است.

شما غیر از کار روزنامه نگاری نویسنده هم بودید و داستان هم می نوشتید.

اصلاً دلم می خواست داستان بنویسم، یعنی اساس روزنامه نگاری هم با داستان نویسها بوده، مطیع الدوله حجازی، محمد مسعود، صادق هدایت هم در مجله سخن می نوشت اما او هم به هر حال اساسش بر همین بود، نقیبی، مجید نوایی، ناصر خدایار اینها همه نویسنده بودند، من یک هفته که کمی از سیاست روز دور بشوم می خواهم که داستان بنویسم.

در حال حاضر داستانی در دست دارید؟

چیزهایی یادداشت می کنم ولی فرصت نمی کنم بنویسم، خیلی دلم می خواهد داستانهایی را که گاهی اوقات می شنوم و شرح حالهایی را که از ایران یا لابلای مطبوعات ایران می بینم به صورت داستان درآورم.

من آن موقعها هم نوول می نوشتم، شش تا کتاب نوول دارم که معروفترینش نادرویش است، بعد دو تا سفرنامه حج و سفرنامه هند دارم، بسیاری از داستانهایم در ایران مانده، پنج سال که در ایران بیکار بودم هر روز می نوشتم ولی نمی دانم کجاست.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.