رفاه و تامین اجتماعی در عصر هخامنشیان
رفاه و تامین اجتماعی در عصر هخامنشیان
انسان که جزیی از هستی بیکران است، از آغاز ظهور خود تاکنون برای «زیستن» و «بهزیستن» پیوسته با کار و تلاش و به کار بردن «دست» و «فکر» یا «اندیشه» کوشیده است تا زندگی بهتر و امنتری را برای خود و آیندگان بعد از خود بسازد.
به همین جهت به جای شکارکردن و گردآوری خوراک که چندان مطمئن نبود به «تولید خوراک» (Production) پرداخت و با ابداع زبان و سخنگویی یا «اندیشهورزی» Homo Sapaims و سپس خط و کتابت تغییرات عمیقی را در زندگی بیرونی و درونی خود پدید آورد.
مهارتها، یافتهها و دانستههای خود را به دیگران منتقل کرد و بر خلاف سایر جانوران از آنجا که باهوشتر، چابکتر و بیناتر نسبت به سایر حیوانات بوده توانسته است در مبارزه برای بقا و زندگی بهتر و صرفهتر بر دیگران که کمتر از این صفات برخوردار بودند، برتری پیدا کند، طولانیتر زندگی نماید، با محیط زندگی خود انطباق پیدا کند، همواره مناطق «غلبه انسان بر طبیعت» و وسیله حریت خود را افزایش دهد، زاد و ولد نماید و ویژگیهای خود را به نسل بعد انتقال دهد. و نماینده خدا در روی زمین گردد.
در ایران عزیز ما نیز از چند هزار سال قبل، گذشتگان، بزرگان و دلسوزان این مرز و بوم به گواهی اسناد و مدارک تاریخی چنانکه در این مقاله به طور مختصر اشاره شده است با کار و تلاش فراوان و قابل ستایشی که به عمل آوردهاند، اقدامات زیادی در جهت تامین و رفاه اجتماعی مردم این سرزمین مقدس انجام دادهاند که بدون شک افتخاری برای بشریت و به خصوص ملت بزرگوار ایران است.
این مقاله قصد دارد به طور بسیار مختصر گوشهای از اقدامات صورت گرفته توسط ایرانیان را تنها و تنها درباره «رفاه و تامین اجتماعی» در دوره هخامنشیان را مورد بحث و بررسی قرار دهد و معلوم نماید که مردم ایران و حکومتهای ایرانی که در چند هزار سال پیش و مخصوصا عصر هخامنشیان میزیستند مردمانی بسیار متمدن و کشور ایران سرزمین توسعه یافتهای بوده است (در مقایسه با جهان آن روز).
انسانهای بیتفاوتی نبودند و همواره در جهت توسعه و رفاه نوع بشر به خصوص ملت ایران گامهای بسیار اساسی برداشتهاند و اقدامات فراوان و گوناگونی درباره «رفاه و تامین اجتماعی» به عمل آوردهاند که تا مدتها بعد از آنان وجود داشته و اثر آنها را هماکنون نیز در لایههای زیرین آداب و رسوم خود درمییابیم که به نام رفاه و تامین اجتماعی سنتی میباشد و به جرات و با قاطعیت میتوان گفت زمانی که بسیاری از مردم دنیا در زندگی بسیار سختی بسر میبردند نیاکان بزرگوار ما در جهت رفاه و تامین اجتماعی نوع بشر گامهای بسیار ارزشمندی برداشتهاند که نمونه آن، «لوح حقوق بشر» کوروش کبیر است.
بنابراین هدف این مقاله، بیان تاریخ محض نیست، بلکه روشن کردن اذهان جوانان عزیز این مرز و بوم است که با الگو گرفتن از گذشته پرافتخارمان آینده بهتری را برای نسل آینده بسازند، چرا که دیر یا زود آیندگان درباره ما و آنها به قضاوت مینشینند و اگر دست روی دست بگذاریم و بیتفاوت از کنار مسایل بگذریم، بدون شک نسل آینده خاطره خوشی از آنها به نسلهای بعدی منتقل نخواهد کرد.
اقدامات رفاه و تامین اجتماعی در عصر هخامنشیان
(دولت رفاه)
اگر رفاه و تامین اجتماعی را مجموعهای از: قوانین و مقررات، برنامهها، خدمات اجتماعی، اقدامات عمرانی، کمکهای اجتماعی، ارائه خدمات رایگان به نیازمندان، خدمات بهداشتی، گسترش آموزش و پرورش، اعطای معاش دوران بیکاری، تامین نیازهای سالمندان، ناتوانان، تهیدستان، حمایت از مادران و کودکان، زنانی بیسرپرست، پرداخت مزد عادلانه به کارگران و کارمندان زن و مرد، بیمه و بیمه بیکاری و از کارافتادگی، کاهش فقر، کمک به معلولان، برقراری عدالت و قضاوت عادلانه و ایجاد امنیت و نظام اداری و کشوری عادلانه و همچنین مقابله با آثار و نتایج چهار نوع رنج اجتماعی مشترک بشر یعنی: بیکاری، بیماری، بیچیزی و فقر و ناتوانی و ضعف است در نظر بگیریم که موضوع اصلی رفاه و تامین اجتماعی است (زیرا مراد از تامین اجتماعی برنامههای رفاهی است که به طور کلی به منظور مخاطرات در زندگی و حمایت از افراد جامعه صورت میگیرد) و از ویژگیهای «دولت رفاه» میباشد، باید به جرات بگوییم که در عصر هخامنشیان تا حد بسیار زیادی و در مقایسه با وضعیت امروزی کشور خودمان و بسیاری از کشورهای جهان به خوبی وجود داشته و کاملا اجرا میشده است.
کوروش کبیر نه تنها در زمینه رفاه و تامین اجتماعی ایران بلکه مردم سرزمینهای دیگری که به تصرف آنها درمیآمد، (چنانکه در خلال مقاله به خوبی درخواهیم دریافت) کوشش فراوان به عمل آوردند تا به گسترش عدالت، کردار نیک و اندیشه نیک، صلح و آرامش (چون رفاه و تامین اجتماعی در آرامش حاصل میشود) رفع بردگی، آزادی دینی، دادخواهی، جلوگیری از اندوه و غم در ممالک محرومه، جلوگیری از خشونت و بدکرداری، دخالت نابجا در زندگی مردم، دستدرازی به اموال دیگران، آبادی خانههای ویران، سازندگی و غیره است.
چنانکه همه این موارد در بیانیه و لوح حقوق بشر کوروش کبیر به خوبی نمایان است. کوروش، برخلاف بسیاری از فرمانروایان پیشین و زمان خود چون «آشوربانی پال» و دیگران که پس از غلبه در جنگها بر قوم مغلوب، شدیدترین مجازات را اعمال میکردند. طبق شهادت تاریخ و لوح استوانهای موجود در موزه، از قتل و غارت اجتناب میکردند و به عمران و آبادی سرزمین آنها میپرداختند.
چنانکه یهودیان بابل که در شدیدترین وضعیت در «بابل به بیگاری گرفته میشدند، توسط سپاه ایران و به دستور کوروش آزاد شدند و کوروش کبیر با بودجه ایران و از محل غنائم «بابل» دستور بازسازی معابد و خانههای ویران شده یهودیان را صادر کرد و آن قوم را از تیرهروزی چندین ساله نجات داد. بهمین جهت است که یهودیان دنیا، هنوز پس از این همه سال در سرتاسر دنیا، روز آزادی بابل و نیز روز تولد کوروش کبیر را جشن میگیرند.
این در حالی است که در همان روزگار «آشوربانی پال» با سرافرازی، رفتار دژخیمانه خود را چنین ثبت کرده است که «من در مدت یک ماه و یک روز، خوزیان و بابل را از آبادی تهی ساختم. من به دست خوش سه هزار جنگجو را از دم تیغ گذراندم و برخی را به کام آتش سپردم، چشمان بسیاری را درآوردم و پس از همه این کارها، شهرها آر آتش زدم و همه چیز را به آتش و خون کشیدم.»
کوروش بزرگ چنین میگوید: «چون به بابل درآمدم، به شادی و خوشی در کاخ شاهان نشیمن کردم «مَردُوک» خدای بزرگ بابل، مردمان آزاده بابل را به سوی من گرداند و من هر روز بر پرستش او روی آوردم، سربازان بیشمار من به آرامش به بابل درآمدند. در برابر «سومر» و «آکد» رفتار دژخیمانه اجازه ندادم، یوغ ننگین را از آنها برداشتم، خانههای فروافتادهشان را از نو ساختم و ویرانهها را پاک کردم، «مردوک» خدای بزرگ از کارهای نیکم شاد شد و از روی مهر، مرا آفرین گفت، مرا کوروش، شاهی که او را پرستش میکند و کمبوجیه پسرم و همه سربازانم و ما، بیریا و با شادی خداوندگاریش را ستودم.
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شدند. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
من برای صلح کوشیدم «نبونید» که مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود کاری که درخور شان آنان نبود. من بردهداری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیاز دارند.
فرمان دادم که هیچ کس، اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. «مردوک» از کردار نیک من خشنود شد. او بر من، کوروش که ستایشگر او هستم. بر پسر من کمبوجیه و همچنین بر همه سپاهیان من، برکت و مهربانی ارزانی داشت، همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم و همه پادشاهان سرزمینهای جهان از «دریای بالا» تا «دریای پایین» (دریای مدیترانه تا خلیج فارس)، همه مردم سرزمینهای دور دست، همه پادشاهان همچادرنشینان، مرا، خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند، من شهرهایی «آگادِه»، «اِشنونا»، «زمبان»، «مِتورنو»، «دیر»، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آنسوی «دجله» که ویان شده بود از نو ساختم.
فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند به جای خود برگرداندم.
خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به «همبستگی» فرا خواندم. همچنین پیکره خدایان سومر و آکدا را که «نبونید» بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی «مردوک» به شادی و خردمی به نیایشگاه خودشان بازگردانم. بشود که دلها شاد گردد، بشود خدایانی که آنان را به جایگاه مقدس نخستینشان بازگرداندم.
هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگی بلند باشند. بشود که سخنان پربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من «مردوک» بگویند.
به کورش شاه: پادشاهی که ترا گرامی دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی درسرای سپند ارزانی دارد. بیگمان در روزهای سازندگی همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم، جامعهای آرام فراهم ساختم، صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم. برج و باروهای بزرگ شهر بابل به نام "ایمگور – انلیل" را استوار گردانیدم، دیوار آجری خندق شهر را که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند، به انجام رسانیدم. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سدر و روکشی از مفرغ.5
این در حالی است که "آشوربانی بال" چنان که گذشت و بسیاری از فاتحان پس از کوروش و قبل از او چون: هونها، ژرمنها، ویزگوتها، استروگوتها، لمباردها، انگلوساکسونها، واندلها ، فرانکها، نورمانها که به نظر یونانیان در حال توحش به سر میبردند کشتارهایی میکردند که نظیری ندارد . از وحشیگریهای اعراب مسلمان در حمله به ایران و تصرف همراه با قتل عام آنان و مغولان و دیگر اقوام مهاجم، کوششهایی از این مستندات تاریخی است.
آنگاه اعلامیه کوروش معنی الهی پیدا میکند و حتی سبب شده است تا بعضی از منابع از او به عنوان پیامبر و مسیح یاد کنند. آنگونه که در تورات، خداوند کوروش را مسیح و منجی و نماینده خود معرفی می کند .
در تورات آمده است خداوند به مسیح خویش یعنی کوروش که دست راست او را گرفتم تا با حضور وی امتها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم و تا درها را به حضور او مفتوح نمایم و دروازههای دگر بسته نشوند، چنین گوید: که من پیش روی تو خواهم خرامید و جاهای ناهموار را هموار خواهم ساخت و درهای برنجین فلز برنج را شکسته و پشت بندها آهنین را برید و گنجهای ظلمت و خزاین مخفی را به تو خواهم بخشید تا بدانی "یهوه" که تو را به اسمت خواندم خدای اسرائیل میباشم.
کوروش درا ین اعلامیه و دیکر کتیبههایی که از بجا مانده ضمن تاکید شدید بررفاه و تامین اجتماعی مردم از تمام جهات بر پرستش اهوارمزدا و خداوند بزرگ تاکید می کند و به دستور او در تمامی قلمرو هخامنشیا تمامی پیروان ادیان مختلف در پرستش و عبادت آزاد گردیدند. امری که امروزه همه ما به خوبی آگاهیم در بعضی از کشورهای دنیا برای پیروان ادیان مختلف آرزویی دست نیافتنی است .
آزادی دینی و اجتماعی که بسیاری فکر می کنند مربوط به بعد از انقلاب فرانسه است در حالی که در ایران زمان هخامنشیان شاهد هستیم و در مدت دویست سال از حکومت این سلسله به جرات میتوان گفت مردم در قلمرو و پادشاهی هخامنشی نسبت به مردم هم عصر خود با آسایش و رفاه آزدی بسیار زیادتر و غیرقابل قیاس زیستند که از شاخصهای عمده رفاه و تامین اجتماعی یا دولت رفاه به شمار میروند زیرا از وظایف اصلی و اساسی دولت رفاه آن است که در جهت گسترش تامین و رفاه اجتماعی چه بیشتر تلاش نماید .
مخالفت با بردهداری نیز در زمانی که در تمامی دنیا حتی کشورهای متمدن چون: یونان که مهد دموکراسی خوانده میشود، امری رایج بوده، ایرانیان در 2500 سال پیش لغو بهرهبرداری را تصویب کردند و بسیاری از مردم ممالک تحت الحمایه ایران از چنین بدبختی نجات دادند و برابری کاملی بین تمام مردم ایران زمین به وجود آوردند.
چنانکه در یونان ارسطو میگفت: غلام ابزار جاندار است که برای به حرکت انداختن ابزار بیجان لازم است. به عقیده او وجود بردگان برای رفع نیازمندیهای مردم آزاد ضروری است. غلام از روز اول غلام خلق شده و باید عمر خود را در خدمتگزاری مردم آزاد سپری کند.
در حالی که در ایران دوره هخامنشی برابری کاملی که بسیاری از ادیان بر آن تاکید میکنند اولین بار به صورت مکتوب در اعلامیه کوروش آمده است و سربازانی که توسط سپاه ایران اسیر میشدند. اگر به ایران تبعید میشدند، این آزادی را داشتند تا با آموزش علم به کودکان و جوانان ایرانی آزاد شوند. بودند اسیرانی که در ایران عصر هخامنشیان به بالاترین مقامات لشکری و اداری رسیدند. همچنین از سنگ نبشتهایی که برپیشانی آرامگاه کوروش در مشهد مرغاب در فارس قرار داشته این سخن وی به گوش میرسد که:
"ای انسان هر که باشی و از هر کجا بیایی زیرا میدانم که خواهی آمد. من کوروش هستم که برای پارسیها این شاهنشاهی پهناور را بنیاد کردهام. بدین مشتی خاک که مرا پوشانده رشک مبر.
در زمینه کسب دانش و فنون و حرفههای گوناگون و بالا بردن سطح تولیدات و تامین هر چه بیشتر نیازمندیهای غذایی و وسایل لازم و مورد احتیاج هخامنشیان اقدامات بسیار اساسی نمودند به حدی که آموختن فنون حرفهایی به اندازهایی اهمیت یافت که بعدها، حتی آنان که در رفاه بودند و بدان نیازی ناشتد آن را فرا میگرفتند.
هم چنین بسط سازمان و تشکیلات ارتش و تقویت آن چنانکه قادر به برقراری امنیت و حفظ تمامیت ارضی درمقابل هر متجاوز خارجی باشد، از اهمیت زیادی برخوردار بود.
بدین منظور آنان به ذخیره خواربار و حوائج دیگر و نیز تهیه و تربیت افراد جنگی میپرداختند و با فراگرفتن اسب سواری و تیراندازی و شکار خود را برای هدف مبارزه با دشمنان آماه میکردند.
در زمینه ایجاد راههای ارتباطی، پست، ارتباطات و مخابرات همانگونه در تمدن جدید راه، تلفن، تلگراف، رادیو، تلویزیون و غیره و همچنین کتاب، مجله، روزنامه از عومل ارتباط جمعی و رفاه اجتماعی است و وسیلهای است که باعث آشنایی و نزدیکی (ذهنی، علمی، فرهنگی، اقتصادی) میان افراد یا یک قوم و جامعه با اقوام و جوامع دیگر میباشد و در دوره هخامنشی نیز تا آنجا که در توانایی و گنجایش علم و صنعت آن دوران بوده توجه خاص شده و نیاکان ما در حد امکان برای بالا بردن سطح دانش و خواستهای اجتماعی و تبادل فرهنگی، اقتصادی، و ... با همسایگان خود کوشش کردهاند.
به همین سبب است که پست و چاپار و تلگراف را بنیاد نهادند. هردوت مینویسد: "مخترع پست و چاپار ایرانیان دوره هخامنشی میباشند و هیچ انسانی به سرعت قاصدهای پارسی نمیتواند مسافرت کند.
بدین منظور علاوه بر تربیت چاپارهای مخصوص چاپارخانهای دایر کردند(با مطالعهای که به عمل آورده بودند فاصلهایی که یک اسب تندرو میتوانست در روز طی کند تعیین کرده بودند) تا نامههای دولتی و غیردولتی را از مرکز تا نزدیکترین چاپارخانه ببرد و به چاپارخانههایی که آماده بر سر خدمت ایستاده بودند میرساندند و او در دم حرکت کرده و نامه را به چاپارخانه دوم، سوم، و دیگر تسلیم میکرد. بدین منوال چاپارها شب و روز درحرکت بودند.
سرعت و نظمی که ایرانیان برای رساندن پست برقرار کرده بودند و ابتکارهایی که نقل و انتقال اخبارشان دادند شهرت جهانی دارد و جالب است که بدانیم شعار پستخانهای آمریکا از این گفته هردوت درباره چاپارخانههای هخامنشی گرفته شده ست "برف، باران، یخبندان و تاریکی نمیتواند ما را از ادامه رساندن نامه و سفر خویش باز دارد."
چاپارهای ایران دوره هخامنشی فاصله تقریبا 2500 کیلومتری از بندریونانینشین افرو Ephesos در ساحل مدیترانه در آسیای صغیر تا سارد مرکز ایالت لیدی و از آنجا به سوریه و بینالنهرین تا شوش پایتخت هخامنشی در 15 روز طی میکردند. حال آنکه عبور از همان راه برای یک قافله نود روز طول میکشید.
همچنین تنظیم امور مربوط به مخابرهی سریع اخبار وگزارشات مهم که در حقیقت نوعی مخابره تلگرافی بصری بوده در ایران دوره هخامنشی وجود داشته است . بدین معنی که از شوش و همدان به اطراف کشور ایران با فاصلههای منظم تپههای طبیعی را برای مخابره معین مینمودند و در نقاط دیگر که کوه و تپههای طبیعی یافت نمیشد، تپههای مصنوعی بلند ساخته و بر بالای آن نگهبان میگماشتند که در روز جرأت دادن دست و بیرق و یا ایجاد دود درشب با افروختن آتش اخبار فوری به فاصلههای نسبتا دور اطلاع دهند.
آثار تپههایی از این قبیل در نزدیکی تهران هم وجود دارد که از ری به طرف شرق و از شمال ورامین به ایوانکی میرود و بقایای برجهای خبررسانی عهد هخامنشی است.
از شیوه دیگر مخابراتی مدیران(تلگراف آینه)یی است که در روز با کمک آفتاب مورد استفاده قرار میگرفت و این طریقه تا این اواخر در ارتشهای جهان سوم مورد استفاده قرار میگرفت و این طریقه تا این اواخر در ارتشهای جهانی سوم مورد استفاده بود و هنگام مخابرات توسط نور چراع انجام میشده است. بدین طریق که پشت بام قلعه یا خانههای بلند در برجک مخصوص چراغ میافروختند و با بستن و باز کردن سوراخهای آن برجک و قطع و وصل روشنی، اخبار و گزارشات لازم را به نقاط دیگر مخابره میکردند.
در زمینه اقدامات عمرانی هخامنشیان اقدامات بسیار مهمی به نظر تاریخنویسان درسدسازی مخزنهای آب، کاریز، ترعهها، جادهها و پلها و اقدامات زیادی در گسترش و اصطلاح کشاورزی و انتقال دانهها و قلمههای گیاهان مختلف از ناحیهای به ناحیه دیگر نمودند و هیاتهای پژوهشی و اکتشافی که به زمینها و دریاهای دور فرستادند مانند ماموریت فرستادن نجیبزاده ایرانی برای اکتشاف سواحل آفریقا به دستور خشایار که از جبلالطارق گذشته و کنارههای قاره آفریقا را پیمودند صحبت به میان میآید .
مثلا در ناحیه هرات دریاچهای برای کمک به کشاورزان کندند. کشت پسته و نوعی ازمو را در شام، کشت کنجد را در مصر، کشت برنج را در میان رودان(بینالنهرین) و کشت نوعی گردو را دریونان معمول داشتند .
کوروش عوارضی را که در بابل از آب برای کشاورزی میگرفتند لغو کرد .
درباره راه و راهسازی که مهمترین وسیله ارتباطی و تفهیم متقابل افکار و عقاید و کسب تجارب علمی، فنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و از کارهای مهم و اساسی در جهت رفاه و تامین اجتماعی است هخامنشیان اقدامات بسیار مهمی انجام دادند.
چنانکه احداث راه شاهی به امر داریوش بزرگ از بند یونانینشین در ساحل مدیترانه در آسیا صغیر یا سارد مرکزایالت لیدی و از آنجا به سوریه و بینالنهرین تاشوش پایتخت شاهنشاهی هخامنشی نمونهای ازاین علاقه ایرانیان در تماس و آمیزش با ملل گوناگون و برقرار ساختن یک رابطه پایدار میان فرهنگهای مختلف است .
در هزار و سیصد سال پیش از آنکه آبراه سوتر میان دریای سرخ و دریای مدیترانه ساخته شود به دستورداریوش با کندن تراعهای بزرگ که عبور آن چهار روزطول میکشید رود نیل را به دریای سرخ متصل نمودند و آرزوی فراعنه مصر در کندن چنین تراعهای را برآورده ساختند . سنگ نبشتهایی که در نزدیکی ترعه سوئز پیدا شده داریوش شاه گوید:
« من یک پارسی هستم
از پارس مصر را گشودم
فرمان دادم این کانال را بکنند
از رودخانهای به نام نیل که در مصر جاری است
تا دریایی که از پارس میرود
پس از آن این کانال کنده شد
چنانکه فرمان دادم
و کشتیها از مصر، از میان این کانال به سوی پارس روانه شدند
چنانکه خواست من بود»
همچنین داریوش بزرگ هیأتی را مأمور نمود تا مسیر رود سند را بررسی نموده تا از راه اقیانوس هند و دریای احمر به ایران برگرداند. پیرو این اقدام که به گفته « هرودت» سی ماه طول کشید چند بندر و یک راه دریایی برای تسهیل روابط بین هندوستان و بخشهای باختری شاهنشاهی و دریای مدیترانه برقرار گردید.
در یونان به امر خشایار شاه دو مهندس ایرانی، کوه «آتوس» را بریده، ترعهای به طول تقریباً 2500 متر و به عرض کافی برای آن که دو کشتی دارای سه ردیف پاروزن پهلو به پهلو ازآن عبور نمایند، ساختند و این گونه راه ارتباطی آبی را بسیار کوتاه کردند.
همچنین هخامنشیان، هزاران کیلومتر جاده منظم، کاروان سراها و منزلگاهها برای تعویض اسب و مأموران لازم برای حفظ امنیت و تعمیرات جادهها میان شوش و سارد و تنکه به سفر و ازمیر، در جهت مخالف تا هند و هرات و مرزهای چین ساختند معروفترین این راهها جادهی شاهی است که شوش و سارد
(همانگونه که گفتیم) به هم وصل میکرد که به گفته تاریخ نویسان یونانی سطح آن برای بلند نشدن گرد و خاک با نفت خام پوشانده بودند که کشف بقایای آن، صحت نوشتههای یونانیها را ثابت کرده است.
برای تعمیر و نگهداری جادهها از کارمندانی استفاده میشد که از طریق خزانه دولتی حقوق دریافت میکردند. مسافرین دولتی و اشخاص مهم با کسب مجوز از شاهراهها استفاده میکردند باین مجوزها را در الواح مجموعه تخت جمشید میتوان مشاهده کرد. در سندهایی که یافت شده، معلوم میشود مجوزهای عبور و مرور در جاده شاهی و دیگر شاهراهها، جهت استفاده از جیره توسط مسافرین و نیز اطلاع از هویت افراد بوده است. جالب آنکه در این مجوزها مقدار جیره و نام مسافر و مبدأ و مقصد آنان ذکر میشده است.
ازجمله اقدامات دیگر، هخامنشیان میتوان به توسعه قنات سازی در ایران اشاره کرد که نخستین بار توسط کوروش و پس افراد توسط دیگران به صورت گستردهتری ادامه یافت «پولیوس» در کتاب تاریخ خود مینویسد: پارسیان آن هنگام که ارباب آسیا بودند، حق بهرهبرداری از زمین را برای پنج نسل به کسانی اعطا میکردند که آب چشمه را به مناطقی که پیش از آن آبیاری نمیشد، ببرند.
داریوش در وصیت نامهاش به خشایار شاه در مورد اقداماتش میگوید:
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته میشود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه میشوند، حشرات در آن به وجود نمیآیند و غله در این انبارها چند سال میماند. بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن این انبارها ادامه بدهی تا این که همواره آذوقه دو و یا سه سال کشور موجود باشد و هر سال بعد از اینکه غله جدید بدست آمد، از غله موجود در انبارها برای تأمین کسری خواروبار از آن استفاده کن و غله جدید را بعد از آنکه «بوجاری» شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک میشود.
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای ممکلتی نگمار و برایآنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است. چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند. نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی، چون تا دوست هستند و تو ناچاری رعایت دوستی بنمایی.
کانالی که من بین شط نیل و دریای سرخ به وجود آوردم، از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد. اما مواظب باش که عوارض عبور کشتیها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتیها، ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند. اکنون سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو، نظم و امنیت برقرار کنند ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی.
پس از کوروش، داریوش اول و کمبوجیه و دیگر پادشاهان راه او را در راه مملکت ادامه دادند و تخت جمشید و شهر پارسه از بزرگترین بناهایی است که توسط وی در سال 518 (ق.م) بنیانگذاری و توسط شاهان پس از او تکمیل شد.
بیش از 30000 لوح خشتی و تعدادی لوح سنگی که در سال 1312 توسط باستان شناسان در گوشه شمال غربی تخت جمشید کشف شده به خوبی و روشنی نشان میدهد که کارگران در تخت جمشید (برخلاف کارگران سازنده اهرام مصر) نه تنها در تخت جمشید بلکه در تمامی اماکن و تأسیسات دولتی، حقوق کافی دریافت میکردهاند و علاوه بر آن از « جیره ماهنامه» برخوردار بود و شگفتآورتر از آنکه همه آنها «بیمه» بودند.
در تخت جمشید نه تنها مردان و پسران بلکه دختران و زنان مشغول به فعالیت بودند، هم چون مردان از حقوق و مزایای کافی برخوردار بودند. دستمزد کارگران براساس سن و مهارت تقسیمبندی میشد و مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز حق اولاد استفاده میکردند. دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند با جیرههای ویژه، ترمیم میشد تا گذران زندگیشان آسودهتر باشد.
«پیر بریان» مینویسد:
«در مورد جیرههای غذایی کارگران، الواح و مستندات گوناگونی از تخت جمشید بدست آمده.
جیزه غذایی شامل: گندم، جو، شراب، نان گوشت و دیگر مواردی بود که با حسابرسی دقیق با توجه به سن، مهارت و جنس و وضعیت کلی کارگر یا استفاده کار و کارمند به او پرداخت میشد.
جالب توجه اینکه حتی به حیوانات متعلق به کارگران که در تخت جمشید کار میکردند از سوی «دربار» جیره نقدی تعلق میگرفت که بیشتر غله بود.
مطابق الواح بدست آمده در سال 500 (ق.م) حدود 228 لیتر شراب در میان هشت کارگر و استادکار توزیع شده که توسط رئیس بخش اداری تخت جمشید دستور توزیع آن داده شده است. بدین صورت که 1914 لیتر شراب به هر دو نفر 23 لیتر به دو استادکار و نیز 23 لیتر به نفر زنی که بین این هشت نفر بودند داده شده اما کسانی که ریاست را برعهده داشتند، غلات بیشتری از مقدار استاندارد و معمول داده میشد است که جیرهها ماهیانه را میتوان به طور مختصر به شرح زیر تقیسم کرد:
1- غلات 2- آرد 3- شراب 4- گوسفند 5- نان 6- سکه 7 - پارچه
8- آب جو
توزیع بعضی از جیرهها مثل: گوسفند همه گرو همیشگی نبوده است. گروههای کارگران در تخت جمشید تحت نظارت و ریاست ناظرین بودند و ناظرین نیز تحت فرمان خزانهدار و کمک خزانه دارای وقت بودند. جالب آنکه این کارمندان برای جلوگیری از فساد هر چند سال تعویض میشدند.
محل زندگی کارگران نزدیک شهر پرسپولیس بنا شده بود تعداد کارگران 25000 نفر تخمین زده شده است که به طور دائم به مدت 50 سال مشغول ساختن مجموعه تخت جمشید بودهاند.
مدت زمان کارکرد روزانه کارگران 8 ساعت و در تابستان 10 ساعت بوده است.
دستمزد کارگران به صورت رسمی در ماه یک «در یک طلا» و استاد کاران 5 یا 6 برابر آن در ماه دریافت میکردهاند. از آنجا که هر کارگر و یا استاد نمیتوانست تا آخر عمر کار کند (8/1) حقوق هر فرد در صندوق جداگانه زیرنظر خزانهدار پس انداز میشد. تا در هنگام از کارافتادگی به او و یا خانواده او پرداخت میشد. ( بیمه از کارافتادگی امروزی) مزد کارگران در زمانهای تعطیلی نیز محاسبه و پرداخت میشد»
همانطور که قبلاً هم ذکر شد، در تخت جمشید فقط مردان مشغول به کار نبودند. بلکه در اموری همچون بافندگی، زنان و دختران هم حضور داشتند. در بیست و سه لوح و متن که از کاوشهای بدست آمده به گروههای زنان اشاره شده معلوم میشود که زنان پشم میریسند و انواع لباس و جامه تهیه میکردهاند.
حقوق زن و مرد در اغلب اوقات برابر بوده است و زنان میتوانستند کار نیمه وقت انتخاب کنند، تا از عهده وظایفی که در خانه به خاطر خانواده داشتند برآیند.
از نکات بسیار شگفانگیزی که در مورد زنان و وضعیت آنان باید اشاره کرد امور رفاهی فراوان و برابری زنان و مردان بوده است . زنان در عصر هخامنشی میتوانستند حتی به ریاست گروههای کار انتخاب شود و در هنگام زایمان از جیره بیشتری نسبت به مردان برخوردار بودند. پس از زایمان از مرخصی با حقوق و نیز هدایایی بهرهمند میشدند. آنها میتوانستند که در هنگام کار در تخت جمشید، کودکان خود را به «مهدکودک» بسپارند.
طبق شواهدی که موجود است. خانواده ایرانی در عصر هخامنشی به صورت عمدتاً تک همسری و خانواده گسترده بوده است.
در بین الواح مکشوفه که ذکر آن گذشت به همه زنان بافنده نیز اشاره شده است در اغلب اوقات جیره شراب، آب جو و غلات دریافت میکردند. به مادران بیشتر از زنان و دختران، جیره تعلق میگرفت که خود پاداشی بود برای فرزندآوری جیرههای اضافی که به ازای فرزندان بیشتر به مادران تعلق میگرفت اساساً به زنان امکان میداد که نیروی خود را باز یابند و با شیر خود، کودکانشان را تغذیه کنند. اسناد تخت جمشید آن قدر دقیق است که حتی تعداد نوزدانی که در صد کودک نگهداری میشدهاند به همراه مادرانشان جیره دریافت میکردهاند.
دختران در عصر هخامنشی مطابق دستورات دین زرتشت در امر ازدواج اختیار کامل داشتند. بنا به گفته هردوت، در زمان هخامنشیان دولت به مردم کمک مالی میداد تا بتوانند همسر انتخاب کنند. داریوش حتی به خانوادههایی که فرزند زیاد داشند جایزه میداد.
مرتضی راوندی مینویسد: چنانکه سوابق نشان میدهد، حجاب به صورت غیر جدی و آمیخته با تساهل فقط در بین طبقات ممتاز وجود داشت. معاشرت دختران و پسران قبل از ازدواج معمول بود. زنان مخصوصاً آنان که وابسته به طبقات پایین بودند در فعالیتهای گوناگون اقتصادی و اجتماعی شرکت میجستند.
زرتشت خطاب به دخترش میگوید: آن کسی را به همسری برگزین که «خرد» تو به آن فرمان میدهد. همین تعالیم مذهبی مطمئناً در عصر هخامنشی نیز به صورت رایج وجود داشته است.
زنان در عصر هخامشیان، به بالاترین مرتبه فرماندهی لشکر رسیدند « آرتمین» نخستین زن دریا نورد ایرانی بود که در حدود 2480 سال پیش به فرمان خشایار شاه به مقام دریا سالاری و فرماندهی کل نیروی دریایی ایرانی رسید. همچنین او اولین زن در تاریخ دریا نوردی جهان است که در جایگاه فرماندهی قرار گرفته از دیگر نکاتی که در مورد جایگاه زنان در عصر هخامنشی میتوان به آن اشاره کرد. برگزاری روز «زن» در ایران باستان بوده است که در پنج اسفندماه سال بوده است.
زنان در این روز از شوهرانشان هدیه میگرفتند. در ایران باستان این روز را به احترام فرشته پاک «سپندارمز» برای پیروی از صفات پاک جشن میگرفتند و شادی پایکوپی میکردند. ابوریحان این جشن را، مژده گیران یا مزدگیران نامیده است که البته این رسم در آیین زرتشتی چندان با دوام نماند و کمتر خانواده ایرانی و زرتشتی در ایران چیزی از این مراسم میدانند.
در مورد نظام قضایی و رعایت عدالت که از ویژگیهای رفاه و تأمین اجتماعی است. در زمان هخامنشیان بسیار مدون و عادلانه بود. زیرا مجری قانون و دادگستری، مغان و پیشوایان مذهبی بودند که نزد ایرانیان از فرزانگان و دانشمندان به شمار میرفتند.
در همین زمان برجعی تحت عنوان «محکمه اعلی» وجود داشت که از هفت قاضی منتخب از نجیبزادگان تشکیل میشد و محکمههای محلی، نیز در سراسر کشور ایجاد شده بود تا از طولانی شدن محاکمهها جلوگیری کند.
برای هر نوع محاکمه زمان معینی تعیین و همواره به طرفین پیشنهاد سازش از طریق داوری میگردید. به علت زیادی سوابق قضایی و طول و تفضیل قوانین گروه خاصی به نام «سخنگویان» قانون پیدا شدند که مردم با آنان مشورت میکردند و برای پیشبرد دعاوی از آنان کمک میخواستند.
در زمان هخامنشیان فقط موبدان دنجبا به مقام قضاوت نمیرسیدند. بلکه عمل قضاوت و حتی انتخاب قضات به دانشمندان سالخورده نیز واگذار میشد.
رشوه دادن از گناهان بزرگ و مجازات آن اعلام بود. کمبوجیه دستور داد پوست قاضی اسدی را کندند و بر کرسی قضاوت وی کشیدند و فرزندش را بر آن تحت نشاندند تا پیوسته هنگام قضاوت سرگذشت پدر را به خاطر داشته باشد و از راه درست منحرف نشود.
اگر کسی در محکمه محلی نمیتوانست به حق خود برسد، میتوانست به شاه رجوع کند.
داریوش در یکی از کتیبههای خود مینویسد:
« به خواست اهورا مزدا من چنانم که راستی را دوست دارم
بدی را دوست نیستم چون مرا خشم مسلط شود با اراده سخت نگاه میدارم
برخویشتن سخت فرمان روا هستم
در جای دیگر مینویسد:
« از دروغ روی گردانم، دوست ندارم ناتوانی از حقکشی در رنج باشد هم چنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد آنچه را که درست است من آن را دوست دارم من بر خشم نیستم»
داریوش مجموعه قوانینی تنظیم کرد که آن را «دستورات نظامات خوب» نامید که تا دورترین نواحی کشور اجرا میشد. چنانکه داریوش در کتیبه بیستون به آن اشاره میکند کلمه «دات» که امروزه به قانون ترجمه شده است. نخستین بار توسط داریوش در کلیه 2500 کشور تحت الحمایه ایران رایج شد در همین مورد داریوش در کتیبهای مینویسد:
"خواست خدا در زمین، جنگ نیست. بلکه صلح نعمت و حکومت خوب است من در دل خود تخم کینه نمی کارم هر آنچه که مرا به چشم آورد از خود دور میسازم و با نیروی خود بر خشم چیره خواهم شد ."
در جای دیگر میگوید:"آنکه گزند رساند وستم کند به اندازه گوشمالش میدهم. نمیخواهم کسی زیان برساند و کیفر نبیند. آنچه کسی در بندگی دیگر مرا بگوید مرا قانع نمیکند مگر طبق قانون نیک گواه درست آورد و داوری شود.
داریوش در وصیتنامهاش به خشایارشاه در قسمتهایی مینویسد:
زنهار، زنهار هرگز هم مدعی و هم قاضی نشو. اگر از کسی ادعایی دارد موافقت کن تا یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار و رای صادر نماید زیرا کسی که مدعی است اگر هم قاضی باشد ظلم خواهد کرد...
عفو و سخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجستهترین صفت پادشاهان عفو و سخاوتمندی است. ولی عضو باید موقعی به کار بیافتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگر خطا کرده باشد و تو عفو کنی بدان ظلم کردهایی: زیرا حق دیگری را پایمال نمودهای.
آنچه در این سند و دیگر اسناد مکشوفه ذکر شده بنابر شهادت مورخین فقط شعار نبوده بلکه در عمل اجرا شده زیرا الواح یافته شده نشان می دهد که مسوولان انجام وظایف دادگستری سخت به انجام رعایت عدالت و دادگری پایبند و به عمل در میآوردهاند.
کورورش برای نخستین بار در ایران دستور داد تا دادگاههای محلی تاسیس شود و روزی در هر ماه برای بارعام به همه اقشار مختلف تعیین کرده بود تا شخصا بتواند با مردم به صورت مستقیم دیدار کند و مردم بتوانند مشکلاتشان را با وی رودررو در میان بگذارند که عمل در اصطلاح سیاسی امرزوی، حرکت دموکراتیک خوانده میشود . درنتیجه نمیتوانست حکومت فاسدی صورت بگیرد. البته مردم هم از این فعالیتها حمایت می کردند .
درباره آموزش دینی و اخلاقی هخامنشیان فرزندان خود را ازکودکی به فراگرفتن ورزشهای گوناگون و کارهای دسته جمعی عادت میدادند تا از این راه حس همکاری و جوانمردی را درایشان ایجاد نمایند و در انجام وظایف اجتماعی و حفظ حقوق خود و دیگران کوشا باشند، از قوانین جمعی پیروی نمایند و آن را محترم دارند و گذشته از آن از اندیشه و کردار نکوهیده در امان باشند زیرا می دانستند:
دل تهی، بدی جوید و دست تهی به گناه گراید.
اوستا در قبال مردم سه وظیفه بزرگ و اساسی را برعهده هر زرتشتی گذاشته است:
1. دشمن را دوست کن.
2. پلیدی را پاکیزه بدار.
3. نادان را دانا گردان.
- رسم اول مردمی و انسان دوستی را در دل بیدار و تقویت می کند .
- وظیفه بعدی وی تکلیف می دارد که بکوشد تا با رفتار و کردار نیک خود و دیگران را پاک و منزه سازد و پلیدیهای بیرون و درون دیگران را بردارید.
- و سرانجامبه وظیفه بزرگ و اصلی انسان میرسیم که شرکت و کمک به آموزش دیگران است بیسواد را سوادآموختن و بی دانش را دانش بخشیدن .
دین زرتشت آموزش و پرورش نسلها را به صورت فریضهای الهی طرح کرده است و در "وندیداد" میگوید:
"از سه راه به بهشت برین میتوان رسید:
اول، دستگیری به نیازمندان و بینوایان .
دوم، یاری کردن در ازدواج دو نفر بینوا.
سوم، کوشش و کمک به تعلیم و تربیت نوع بشر که به نیروی دانش، شر و ستم این دو آثار جهل از جهان رخت بربندند"
داریوش در وصیتنامهاش به خشایارشاه مینویسد:
"همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نمایند و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد و از هر کیش که میل دارد پیروی نماید ."
- در مورد نظام مالی و اداری ایرانیان در عصر هخامنشی، نخستین قوانین مالی منظمی در جهان آن دوران را در جهت توسعه امور مالی در کشورداری تنظیم کردند. در الواح مکشوفه تخت جمشید که ذکر ان گشت به طور بسیار دقیقی نام: خزانهدار، سرکارگران، کارگران و زمانکار انجام شده آنها و بهای آن محاسبه شده است .
در تاریخ کشور ما، کوروش پادشاه هخامنشی از کسانی بوده است که روشهای مدیریت او در امور اداری و کشورداری به توسعه و تکامل این علم کمک فراوان کرده است.
در طرحریزی و پیشبینی عملیات و برنامهریزی که اصل اول مدیریت است . کوروش عقیده داشت که "شبانگاه باید به این فکر بود که صبحگاه چه کنیم و چون روز فرا رسید باید به این اندیشه باشیم که شب را چگونه به صبح آوریم ."
- علاوه بر این نامه او به عنوان یکی از نخستین صاحبنظران درباره تقسیم کار بر مبنای تخصص "مشخص بودن فرمانها"، " مطالعه در حرکات"، "طرح استفاده صحیح از جا و مکان و حمل و نقل مواد" در تاریخچه توسعه و تکامل مدیریت ثبت شده است "
داریوش هخامنشی بازرسان سلطنتی را برای نخستین بار در تاریخ به وجود آورد او اولین سازمان جاسوسی رسمی دنیا را جهت جلوگیری از فساد حکومتی و ستم به مردم و کنترل مرزها و امنیت داخلی به نام "چشم و گوش" شاه در هر ساتراپی به وجود آورد .
این سازمان با توجه به اعتمادی که شاه به آنان داشت در تمام امور مملکتی اختیار نظارت غیرمحسوس داشتند و همین امر موجب میشد تا ماموین حکومتی و اشراف و توانمندان نتوانند بر مردم ستم کنند.
مبارزه داریوش با فساد و رشوه آنچنان شدید بود که تاثیرش را تا سالها بر نظام اداری ایران باقی ماند .
نگهداری از 20 تا [1] بود (خشتروبان به منزله استانداران اموزی و یا والی در زمان صفویه بودند و تمام قدرت اداری و قضایی در دست او بود همچنین حفظ امنیت ب وصول مالیات و نظارت بر دادگستری که به دست امرای محلی بود نیز از وظایف والی استاندار بود . 30 ساتراپی که به منزله ایالت بودند و در هر یک فردی به نام "خشترویان" یعنی تعیین شده
ساترایی منطقهایی را در برمیگرفت که طی تاریخ شکل گرفته بودو ساکنان آن از نظر مردم شناسی یعنی از لحاظ فرهنگی و آداب و رسوم مشابه بودند .
در مورد امور مالیه داریوش برای هرایالتی یک مالیات جنسی و نقدی مقرر داشت. سپاه ایران در این دوره به صورت مرزی اداره میشد و همچنین تعداد سپاهیان و پادگانهای هر ساترایی تعیین گردیده بود.
داریوش در ادامه اقدامات اصلاحی خویش دستور تنظیم و استاندارد شدن اوزان و مقیاسها را صادر کرد و جمعآوری مالیات و پرداختها را قاعدهمند کرد .
ضرب سکه نقره به شکل به صورت گسترده و رسمی در همین عصر و با یک وزن استاندارد شده ه دستور او رایج شد.
فهرست خزانهداران تختجمشید از سال 490 ق.م در الواح تختجمشید ثبت شده است. به طور مثال شخصی به نام "بردکمه" از سال 490 تا 446 ق.م عنوان خزانهدار کل ایران را داشته و جیره ماهیانه بسیار زیادی که ثبت شده نشان میدهد از اهمیت فوقالعادهایی برخوردار بوده وطبق اسناد تنها خزانهداری بوده که این مدت طولانی سمت خویش را حفظ کرده است. در کنار این خزانهدار اصلی خزانهدارهای دیگری بودهاند که در مواقع ضروری از آنها استفاده میگردیده است . در آن دوران سیستم اداری و مالی دقیقی طراحی و اجرا شده بود به طوری که حتی نام انبارداران قسمتهای مختلف بیست و پنج ساتراپی ایران و چند پادشاه بعد از داریوش به خوبی معلوم است .
گمرک برای نخستین بار به معنای امروزی آن در تمام شهرهای بزرگ ایران به دستور داریوش اول برپا شده بود و کلیه کالاهایی که وارد یا خارج میشدند مشمول اخراج میشدند. پادشاهان هخامنشی جهت امور مملکتی از هیاتی از مشاوران حکومتی استفاده می کردند و در کنار آن در امور مالی و سیاسی و... از خشتروبان نیز نظر مشورتی میخواستند چنانکه پولیاس در کتاب تاریخ خود در فصل یازدهم بند سه همین نکته را اشاره میکند و بیان مینماید که : داریوش نخستین کسی است که میزان خراج پرداختی اقوام خود را تعیین کرد و در تعیین میزان آن از نظر استانداران استفاده کرد و میزان خراج را پس از مشورت به نصف کاهش داد .
همچنین جهت بایگانی اسناد خزانه مرکزی تأسیس شد و اسناد چندین دهه در یک تالار بزرگ در تخت جمشید بایگانی میشد.
اینها و موارد منعقد دیگر به خوبی نشان میدهد که نظام اداری عظیمی که در زمان هخامنشیان به وجود آمده یک هدف اصلی داشته و آن جلوگیری از فساد و ایجاد نظم و حرکت ه سوی توسعه یافتگی و رفاه و تامین اجتماعی و بهزیستی مردم در قلمرو خویش تا چندین دهه، مردم در آن دوران نسبت به مردمان هم عصر خویش از رفاه بیشتری برخوردار بودهاند .
زیرا مشارکت مردم در برنامههای رفاهی هخامنشیان، نظم، مسوولیتپذیری حاکمان، سیستم اداری منظم، فقدان فسد به صورت گسترده در حکومت و همچنین برنامهریزی دقیق در کلیه امور از مهمترین عوامل توسعه رفاه و تامین اجتماعی است که در آن روزگار وجود داشته است .
از اینرو دوران حکومت هخامنشیان بدون شک یکی از درخشانترین دورانی بوده است که مردم به چشم دیدهاند حکومتی که در جهت توسعه و رفاه مردم این سرزمین تلاش فراوانی از خود بروز دارند و صفحات درخشانی را از خود بیادگار گذاردند .
- درباره توسعه و گسترش آموزش و پرورش که از عوامل اصلی و اساسی رفاه و تامین اجتماعی است هخامنشیان کوشش بسیار زیادی به عمل آوردند و برخلاف تصور چنانکه منابع تاریخی نشان می دهدعموم مردم از آموزش و تحصیلات برخوردار بودند و مانعی برای تحصیل کسی وجود نداشت .
البته فرزندان طبقه اشراف و بالای جامعه از آموزشهای متفاوتی برخوردار بودند که عملا توسط قشر پایین جامعه دسترسی به آن امکان پذیر نبود . همانطوری که امروز هم وجود دارد . وظیفه تعلیم و تربیبت در اوایل حکومت هخامنشیان برعهده موبد موبدان و روحانیون مذهبی بود و پس از آن به تدریج اقشار دیگر جامعه از جمله دانشمندان به این حوزه وارد شدند.
تربیت کودکان و نوجوانان در این دوره بیشتر با این هدف صورت میگرفت که آنان را دلیر و فداکار و خردمند و مفید به حال کشور پرورش دهند .
در نظام آموزشی عصر هخامنشی فرد ایرانی میبایست چنان پرورش مییافت که برای جامعه عضو مفید و سودمند باشد و منظور از تربیت آن بود که جوانان را دلیر و فداکار، خردمند و آراسته به زیور اخلاق و بالاخره مفید به حال کشور و جامعه بار آیند.
در پندنامه "آذرباد ما را اسپندان " آمده است .
اگر تو را فرزند خردسال باشد او را به دبستان بفرست زیرا افروغ دانش چون دیده روشن و بیناست .
آوزگاران را "ایثیراپائیتی " (Aethrapaiti) یا هیربد دانشمند می خواندند و هر یک پنجاه تن شاگرد بین هفت تا پانزده سالگی سپردند و آنان می بایستی روزی هشت ساعت به فرا گرفتن درس بپردازند.
معلم کسی بود که از دانش و آگاهی لازم برخوردار باشد و همواره به مطالعه بپردازد .
ای زرتشت مقد کسی را معلم بخوان که تمام شب مطالعه کند او از خردمندان درس بیاموزد تا ازتشویق خاطر فارغ گردد و در سر پل صراط با قوت قلب باشد و به عالم مقدس روحانی یعنی بهشت نائل گرد.
معلمان نیز به چند رشته و مرتبه تقسیم میشدند:
- معلمین دینی، سوادآموزی، تربیت بدنی و معلمان علوم دیگر مانند معلمین ساب علمالاشیاء، کشاورزی و...
- معلمان دینی را مغان و هیربدان یا "آثراوان" یا دو "فرهنگ خوانان"و اندرزپتان و همچنین معلمان در باری و معلمان عمومی که آنان نیز بر حسب سن و خصوصیات دانش آموزان تعیین میشدند .
برای تربیت و آموزش اطفال از میان پیران و اشخاصی را انتخاب می کردند که بتواند اخلاق آنان را نیز پرورش دهد و برای نوجوانان از میان مردان و برای مردان اشخاصی را که بتوانند آنان را برای شناسایی و رعایت احکام و دستورات حکومت آماده تر کند و برای پسران نیز از میان خودشان اشخاصی را برای سرپرستی انتخاب می نمودند.
اولین مراکز آموزشی در ایران باستان دوران هخامنشی، آتشکدهها بود و چنانچه نظامی میگوید :
چنین بود رسم اندر آن روزگار که باشد در آتشگه آموزگار
که از حدود یکصد و چند آتشکده به این امر مهم اختصاص داشته است.
از جمله مدارس دیگر که در دوره هخامنشی وجود داشته و بعدها در زمان ساسانیان شاهد آن هستیم ، مدراس "رها" و دیگری "نصین" است 40.
از تعداد شاگردان این مدارس که در حدود هشتصد نفر ذکر شده میتون به تشکیلات منظم و سازمان مجهز آنها پی برد . علاوه براین مدراس دیگری با تنوع و گوناگونی بیشتر چون مداس، فنی و حرفهای و همچنین حوزههای فلسفی، مانوی،مزدکی، زرتشتی، یهودی و مدارس علمی و ادبی چون پزشکی، ریاضی، نجوم و ... وجود داشته که زمینه را برای پیدایش این دانشگاه جندیشاپور را بعدها فراهم کرده است .
دانش آموزان و شاگردان در ایران باستان از چند نظر به چند رشته تقسیم نمودهاند:
1. دانشآموزان خاص که شامل: شاهزادگان و بزرگزادگان(اشراف) و درباریان، ساتراپ شهربانان، دبیران، افسران ارشد، بود که علوم جنگی و سیاسی و کشور داری را میآموختند.
2. دانشآموزان حرفهای که شامل فرزندان مغان، هیربدان و موبدان بودند علوم دینی را فرا میگرفتند و فرزندان پیشهوران و اصناف و صنعتگران و کشاورزان و غیره که هریک فنون وصنایع پدری را میآموختند.
3. دانشآموزان عمومی که شامل فرزندان آموزگاران، کارمندان، بازرگانان که آموزش فرهنگی، اداری و اقتصادی کشور را میآموختند.
از چگونگی کامل دانشگاهها و مراکز آوزش عالی در دوران هخامنشی به علت از بین رفتن مدارک اطلاع کاخی در دست نیست ولی شواهد باقی مانده وجود آموزش عالی را در این زمان همانطور که گفته شد تایید میکند .
زیرا در اوایل عهد هخامنشی مکتبهای سده در اکباتان و دیگر درسارد و سمرقند تأسیس شده که گفته میشود در آنها پزشک، دبیر، کاهن پرورش مییافتند و احتمال دارد که غیر از اینها مدراس دیگری وجود داشته که جز آنها به زمان کنونی نرسیده است .
گفتهاند که یکی از قدیمیترین مدارس، ایرانین باستان، مکتب اکباتان است این مدرسه یکصدسال پس از زرتشت توسط یکی از شاگردان او تأسیس گردید و با یکصد شاگرد به درمان کردن مردم میپرداختند.
فلوطرحس نوشته است که در مکتب سده و اکباتان که شخصا به آن راه یافته بود حکمت، نجوم، طب، جغرافیا تعلیم داده میشد و یکصد شاگرد در آن به تحصیل مشغول بودند 43.
در دروه هخامنشی علاوه بر دانشکدهای برای تحصیل طب در سائیس مصر چند مدرسه عالی مهم نیز در شهرهای بورسیبا ، میلت و از ارخویی تأسیس گردید به علاوه در آذربایگان، ری و بلخ نیز محققاتی وجود داشته است .
تحصیل در مدرسه معمولا از سن هفت سالگی تا چهارده، پانزده سالگی ادامه مییافت و کودکان و نوجوانان خواندن و نوشتن و علوم مقدماتی و اولیه را در محیط آموزشگاه فرا میگرفتند. مدرس عمومی در نقاط مسکونی و در نزدیکی محل کسب بازار و محل زندگی اکثریت ساخته میشد تا کلیه مردم و فرزندانشان به راحتی بتوانند از آن برخوردار شوند .
در کتاب یونان و بربرها در مورد محمل مردسههای ایرانیان باستان چنین نوشته شده که ایرانیان برای مدرسه جایگاه مخصوص دارند که جایگاه آزادی نامیده میشود .
درباره چگونگی گذران اوقات فراغت که یکی از عوامل مهم در بهبود و توسعه رفاه و تامین اجتماعی و از دغدغه مهم کنونی کشورهای توسعه یافته است هخانشیان در دوران باستان اقدامات بسیار مهمی انجام داده و کوشیدهاند تا هر چه بیشتر و بهتر زندگی مردم به شادی و رفاه بگذرد به همین لحاظ علاوه بر جشنهای سالانه در هر ماه حداقل یک روز را به جشن و پایکوبی و شادی و تفریح میپرداختند. ایرانیان باستان روزهای بسیاری از سال را شادمانه جشن میگرفتند و در این روزها با مراسمی دلانگیز و شادیآفرین فرشتگان نیکی را تقدیس و اهورامزا را ستایش میکردند. به همین جهت است که در اکثر کتیبههای ایران باستان با چنین مضامینی روبرو میشویم اهوارامزدا مردم را آفرید .
و از خدای بزرگ و یکتا که به شهر شادی ارزانی فرمود، سپاسگزاری شده است .
تعداد جشنها درایران باستان زیاد و رسم برا ین بود که کلیه جشن را با پرستش اهوارامزدا آغاز مینمودند. بدین معنی که پیش از شروع برنامههای اصلی جشن دعایی از اوستا خوانده و سپس برنامه اصلی جشن آغاز میگردید.
از بسیاری جشنها در ایران باستان چنین پیداست که ایرانیان برای شادیهای زندگی ارزش فراوان قائل بودند و طبع انسانی و روح دادگری و بیزاری از خونریزی و گرایش به راستی و درستی کرداری و مهربانی خود دلیل بارزی بر طبع لطیف و شادی آفرین نیاکان ما میباشد.
همانطور که گفته شد، جشنهای ایران باستان از دو دسته بزرگ، سالانه و ماهیانه تشکیل میشد که جشنهای سالانه به ترتیب درجه اهمیت و بزرگداشت عبارتند از:
1- جشن نوروز یا جشن بهاران
2- جشن مهرگان که از اول مهر تا 30 روز تمام جشن برپا میکردند این عید به مناسبت پیروزی فریدون بر ضحاک ماردوش است .
3- جشن سده یا سدک که به مناسبت سپری شدن صد روز از زمستان برپا میشد و به نام جشن پیدایش آتش معروف است .
4- جشن زایش آشوزرتشت که در روز ششم از ماه فروردین برپا میشد و روز خانوارده بود زیرا در این روز مشیه و مشیاد مرد و زنی که در آیین مزدیستی مانند آدم و حوا میباشند به دنیا آمدهاند .
5- جشنهای گامان بار، که در شش نوبت و هر نوبت به مدت پنج روز یعنی روی هم یک ماه در هر سال برگزار میشده است .
6- جشن سیرسور که در روز چهاردهم دی ماه به منظور دفع آفات شیطانی و امراض گوناگون برگزار میشد و آن را سیر سور میگفتند .
7- جشن پنجه یا پنجه دردیده که در اواخر ماه دوازدهم برگزار میگردید و برای شادی روان گذشتگان و دستگیری از مستمندان پرداخته میشد و با خواندن سرودهایی از اوستا، آمرزش و رستگاری نیاکان خود را از اورمزد توانا می خواستند.
اما جشنهای ماهیانه بدین ترتیب بود که چون نام هر یک از روزها با نام همان ماه همزمان و مطابق میشد، آن روز را جشن میگرفتند پس در هر ماه یک روز مخصوص جشن ماهیانه بود به جز ماه دی که سه جشن داشتند.
بنابراین با توجه به صورت اسامی روزهای جشنهای ماهیانه از این قرار بوده است:
1. نوزدهمین روز در فروردین ماه جشن فروردینگان
2. سومین روز در اردیبهشت جشن اردیبهشتگان
3. ششمین روز خورداد ماه جشن خوردادگان
4. سیزدهمین روز در تیرماه جشن تیرگان
5. هفدهمین روز در امردادماه جشن امردادگان
6. چهارمین روز در شهریورماه جشن شهریورگان
7. شانزدهمین روز در مهر ماه جشن مهرگان
8. دهمین روز در آبان ماه جشن آبانگان
9. نهمین روز در آذرماه جشن آذرگان
10. هشتمین روز در دیماه جشن دیگان
11. پانزدهمین روز در دیماه جشن دیگان
12. بیست و سومین روز در دیماه جشن دیگان
13. دومین روز در بهمنماه جشن بهنمگان
14. پنجمین روز در اسفندماه جشن اسفندگان
خلاصه آن که ایرانیان باستان در عصر هخامنشی با فرهنگ و تمدن درخشان خود که گنجینه عظیمی از هنر، اندیشه، اخلاق، فرزانگی، آداب و رسوم و سنن است همواره با اقدامات موثر و گوناگونی که در جهت رفاه و تامین اجتماعی مردم این سرزمین به عمل آورند، کوشیدند تا این مهم و حیاتی را در میان مردم به بهترین نحو به اجرا درآورند زیرا دریافته بودند که به- زیستن سر بقا و توسعه جامعه و کور به سوی تعالی است و تا این مهم حاصل نیاید جامعه توسعه نمییابد و حکومت دوام نمیآورد .
بدین منظورآنان با استفاده از تمام عوامل ممکن که شرح آنها گذشت تلاش کردند تا حداکثر رفاه و بهزیستی و امنیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و... را در جامعه به وجود آورند .
علاوه بر آن کوشیدند تا فرد ایرانی را چنان پرورش دهند که برای جامعه عضو مفید و سودمندی باشد و وظایف خود را در قبال میهن به انجام برساند و با عادت دادن کودکان و جوانان به کارهای دسته جمعی حس همکاری و جوانمردی را در ایشان ایجاد نموده و در انجام وظایف اجتماعی و حفظ حقوق خود و دیگران کوشا باشند، از قوانین جمعی پیروز نماید آن را محترم دارد و گذشته از آن از اندیشه و کردار نکوهیده در امان باشند. زیرا می دانستند که "دل تهی بدی جوید و دت تهی به گناه گراید"
از این رو برماست که میراث فرهنگی و بزرگان گذشته را مقدس و محترم شماریم بدینوسیله از خودبیگانگی و فرار مغزها در جامعه جلوگیری نماییم .
منابع و مآخذ:
2-1- دکتر محمدمحمدی – فرهنگ و تمدن پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی – دانشگاه تهران 1353 ص 19
3- ر.ش به کتابهای تامین و رفاه اجتماعی – دکتر محمد آراسته خو – دانشگاه پیام نور – 1383 تمام کتاب
4- عل اصغر حکمت – آموزش در ایران باستان – انتشارات موسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی آموزشی 1350 ص 39
5- پیربریان – امپراطور هخامنشی – ترجمه ناهید فروغان – نشر قطره 1381
6- دکتر اسماعیل دولتشاهی – تاریخ عمومی - دانشسرای عالی 1334 – ص 65-64
7- پییر بریان – همان و حکمت – همان ص 89
8- مرتضی راوندی – تاریخ اجتماعی ایران جلد 5 - ص 726-723
9- مرتضی اروندی – تاریخ اجتماعی ایران جلد 6 – نشر ناشر – 1363 – ص 18
10- بدیع آیه کوثر – سنگ نبشتهها سخن میگویند – روابط عمومی ستاد بزرگ ارتشباران تهارن ص 111-110 و 132- 131
11- حکمت – همان ص 80
12- حکمت – همان ص 80
13- حکمت – همان ص 143
14- حمید نیرنوری- سهم ایران در تمدن جهانی – شرکت ملی نفت ایان – سال 1345 ص 118
15- محمدجواد مشکور – تاریخ مردم اوراتور – نشریه شماره یک انجمن فرهنگی و هزار ایران– 1331- ص 5 و همان ص 146
16- پییر بریان – همان صفحه 572-562 – راوندی جلدی 5- همان ص 529 و محمد جواد مسکور تاریخ اجتماعی ایران تهران – امیرکبیر 1347ص 56
17- حکمت همان ص 147- و ایرانشهر – یونسکو- ایرانشهر- کمیسیون ملی یونسکو دانشگاه تهراغن سال 1342-1343
18- ا ج آربری – میراث ایران – بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران 1346 – ص 323
19- بدیع ایه کوثر همان ص 31 و حکمت همان صفحه 41
20- پی یر بریان – همان ص 572-562
22- پی یر بریان – همان ص 651 و حکمت همان ص 443 و کتاب اشکانیان تالیف م . م دیاکولو – اشکانیان – ترجمه کریم کشاورز – انجمن فرهنگ ایران باستان 1344- ص 74
|