چرا غربی ها از ما مسلمان ترند

 چرا غربی ها از ما مسلمان ترند

تا به حال شاید زیاد شنیده ایم که غربی ها دستورات اسلامی را بهتر از ما عمل می کنند در حالی که ما مسلمانان به آن ها کمتر توجه داریم. من به این مساله زیاد فکر کردم. به ویژه زندگی در غرب به من بیشتر کمک کرد که این موضوع را بهتر درک کنم. بنابراین آن چه که در زیر می آید بیشتر محصول تجربه شخصی خودم است. Go to fullsize image

یک بخش عمده از دین و تعالیم حضرت محمد (ص) مربوط به اوامر و نواهی اخلاقی و کرداری است. البته هر انسانی می تواند عمده ای از رذایل و حسنات را به صورت طبیعی درک کند. شاید دیده اید که وقتی که دیوار منزلی را می سازند، پس از ساختن آن با شیلنگ بر آن آب می پاشند که دیوار جان بگیرد و محکمتر شود. از نظر من , و بلا قیاس نقش وعظ در همین حد است. یعنی ابتدا باید دیواری ساخت و بعد بر آن آب پاشید تا مستحکم شود. خطای صورت گرفته این است که بسیاری فکر می کنند می شود با آب وعظ دیوار ساخت. در حالی که باید دیوار اخلاق وجود داشته باشد تا با آن آب آن را استحکام بخشید.

به عبارت روشن تر باید زمینه های لازم از لحاظ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، روانی، و مواردی از این قبیل و جود داشته باشد تا بتوان حسنات را جا انداخت و رذایل را دور کرد. بگذارید قبل از این که به صورت موردی و با چند مثال مطلب را روشن کنم با مثالی تاثیر وعظ بدون پیش زمینه های لازم و پیامد آن را روشن کنم. البته مرا ببخشید که این مثال را می زنم اما فکر می کنم که  اکثر آقایان و تا اندازه قابل توجه ای خانمها به این مساله مبتلا بوده ان دو بسیار قابل هضم و درک است.: بسیاری از ما به دلیل مسائل مذهبی یا دستاوردهای پزشکی و روانشناسی خود ارضایی را عملی نا درست می دانیم. با این وصف بسیاری اقلا در مقطعی به این کار دست زده اند. فشار جنسی به آدم نهیب می زند که خود را تخلیه کن. برخی از دستوارت دینی، روانشناسی و پزشکی می گوید نکن بچه. تضادی عجیب آدم را فرا می گیرد و سرانجام فشار جنسی غالب می شود. احساس گناه و انزجار از خود پس از این عمل دوباره سراغ آدم می آید. اگر زمینه رابطه ای جنسی صحیح با شرایط کافی وجود داشت شخص هرگز به این کار دست نمی زد. ببینید این جا آن تعالیم باعث ایجاد تضاد درونی و باعث رنجوری و وسواس فکری آدم می شود. چنان که آن شخص به تعالیم دینی روانشناسی و پزشکی اعتقادی نداشته باشد حداقل دچار آن تضاد نمی شود. وعظ و تعالیم اخلاقی و رفتاری اگر زمینه های لازم وجود نداشته باشد، بیشتر آدم را به طرف ویرانی می کشاند تا ساختن. به ویژه آن که آدم هادائما وعظ بشنود و ناچارا بر خلاف آن عمل کند. بدتر از آن تکرارر وعظی است که شرایط لازم و کافی برای انجامش نیست. نهایتا عمل مخالف آن آدم را مثل شیطان می کند که چون از درگاه خدا نومید شد بدترین موجود گردید. وقتی که می گویند خدا آدمی را دوست دارد که این و آن ویژگی را داشته باشد و وقتی انسان می بینید که نمی تواند آن گونه باشد از درگاه خدا نومید می شود و به راهی می رود که شیطان رفت.

حال چند نمونه از مواردی که واعظان می گویند نکنید و ما می کنیم:

۱: واعظ می گوید دروغ نگویید که حتی از گناهان کبیره به شمار می رود. ماشالله دروغ برای بسیاری از ما مثل آب خوردن شده است.

به بانک می رویم و فرم وام کشاورزی را پر می کنیم در حالی که می خواهیم صرف کار دیگر بکنیم. در غرب چرا این دروغ اقلا در سطح عام نمی شود؟ اگر در غرب زندگی کرده باشید گاهی تبلیغات بانک ها در صندوق پستی شما می افتد که بیایید و تا این سطح می توانید وام بگیرید. و قول می دهیم که در پانزده دقیق پول نقد دستتان باشد. فقط یک کارت شناسایی معتبر و فیش حقوقی و مانند آن را به همراه داشته باشید. پس آن غربی نیازی ندارد که برای وام گرفتن دروغ بگوید. هر گاه این زمینه در ایران فراهم شد من از همین الان قول می دهم که مردم ما هم در این زمینه دروغ نخواهند گفت.

دانشجو درس نخوانده و حالا باید برود و از استاد گدایی نمره کند. توی خوابگاه می گردد و هر چه دارو هم خوابگاهیهایش دارند در یک کیسه پلاستیک می کند تا به استاد نشان بدهد که مریض است و در حال احتضار و برای شاد شدن روحش هم که شده استاد به او نمره بدهد. حالا چرا دانشجو باید دروغ بگوید؟ سنوات تحصیلی محدود است. قانونی مشروطی بسیار سخت است. دانشجو باید زودتر فارغ التحصیل بشود و کاری جفت و جور بکند که دستش به دهنش برسد و از منت پدر و مادر رها بشود. مدرک خیلی مهم است. و مجموعه ای از این موارد. من به یک نمونه از تسهیلات دانشجویی در یکی از کشورهای غربی که دیدم اشاره می کنم. در وب سایت یکی از بانک ها با شرایط زیر دانشجویان می توانستند تا شش سال و هر ماه مبلغ 800 یورو دریافت کنند. کسانی که در اروپا هستند می دانند که این مبلغ برای گذراندن یک زندگی حدودا راحت کفایت میکنند. حال شرایطش چیست. دارای مجوز اقامت دائم در آن کشور و حداقل سه سال سکونت در آن کشور. تازه دو سال بعد از فارغ التحصیلی قسط بندی با شرایط عالی شروع می شود. حالا اگر یک دانشجوی ایرانی برایش این شرایط فراهم باشد اصلا غرورش اجازه نمی دهد که برای یک نمره دروغ بگوید و منت کشی کند.

دوم : واعظ می گوید غیبت نکنید. ماشاالله اگر عبیت را از ما بگیرند چطوری تفریح کنیم؟ چطوری عقده هایمان را خالی کنیم؟ چگونه محفلمان را  گرم کنیم؟ در جامعه ای غیبت نمی شود یا شیوع ندارد که آدمیان به مساله کرامت انسانی ایمان داشته باشند و بدانند که انسان صاحب کرامت است. وقتی که در جامعه با کرامت با ما برخورد نمی شود چگونه کرامت را بیاموزیم. فکر می کنیم ارزشمان همین است. همه ما سر و کارمان با ادرارت دولتی بوده است. خودمان هم شاید کارمند دولتیم و ارباب رجوع داشته ایم. وقتی که سر و کارمان به یک اداره می افتد می دانیم که باید یک جوری دل کارمند مربوط را به دست بیاوریم، با لبخند، قیافه ذلیلها را به خود گرفتن، چخان کردن و مسائلی از این قبیل. این جا آدم کرامتش را به خاطر این که کارش انجام شود و یا سهل تر شود زیر پا می گذارد. در جایی که ما به نام غرب می شناسیم. معمولا رسم بر این است که ارباب رجوع طلبکارتر است تا کارمند مربوط. اصلا آن کارمند وظیفه خود می داند که آن کار را انجام دهد. نه بیشتر و نه کمتر. البته این کارمند علاوه بر این که در جایی که خود ارباب رجوع بوده است با وی چنین برخورد شده است شرح سازمانی مشخص و کاملا تعریف شده ای دارد نه این که یک نفر یک شبه نشسته باشد و شرح وظایف سازمانی نوشته باشد. حال اگر در ایران هم ارباب رجوع برود و کارش با همان سرعتی که در غرب انجام می شود انجام شود معنای کرامت را درک می کند. البته نمی خواهم بگویم که مشکل غیبت کردن ما تنها ادارات دولتی هستند. خواستم نمونه ای از خورد شدن کرامت آدمی را در ایران بگویم. نمونه های آن بسیار است. از برخورد پلیس راهنمایی گرفته تا راننده اتوبوس خط واحد...

سوم: نگاه به نامحرم گناه است و تیری است از تیرهای شیطان. اصلا یکی از راههای شناخت ایرانیها عرب ها و ترک ها در غرب علاوه بر قیافه ظاهری، طرز نگاهشان به خانمها و چشم چرانی هست. به ویژه کسانی که در آن جا متولد نشده باشند و در بزرگ سالی به غرب رفته اند. حال واویلا به بقیه. در جامعه ای چشم چرانی نمی شود متلک نمی گویند و زنان را مورد اذیت قرار نمی دهند که مردمش عقده جنسی نداشته باشند. مسائل جنسی دارای سوپاپ است. یعنی وقتی که از یک حد بزند بالا سوپاپ حشر بالا می زند. سالها که این سوپاپ بالا بماند وقتی که شعله را با ازدواج دوست دختر و غیره پایین بیاورند دیگر آن سوپاپ آن بالا شکل گرفته است و پایین نمی آید.در کنار آن از بس تفکیک های جنسیتی را در جاهای مختلف دیده ایم که قلقلکمان می آید که به آن سوی دیوار جنسیت چشم بیاندازیم. آن سوی جنس خودمان دنیای پر رمز و رازی است که ما از سفر به آن باز داشته شده ایم. توی اتوبوس خط واحد گاهی خانمها حسرت آن سوی میله و آقایان حسرت این سوی میله حائل را می خورند. نمی خواهم بگویم که در غرب این مساله چگونه حل شده است. چون بسیار پیچیده است. همین قدر بگویم که همین آمار غیر رسمی هم می گوید که حتی فحشا در ایران کمتر از غرب نیست. این جا همه چیز علنی است در ایران نیمه علنی.

این چند نمونه کوچک بود که با ان بتوانم منظورم را روشن کنم و احساسم را در اختیار شما بگذارم.

منبع : لیریکال

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.