جوانی که در ۱۶ سالگی مرتکب قتل شده بود در شیراز اعدام شد

او تا ابد چشم به راه دیدن مادر ماند

جوانی که در 16 سالگی مرتکب قتل شده بود در شیراز اعدام شد

یکی از همبندی‌های متهم به قتل 20 ساله: الو، سلا‌م شما مادر محمد هستید؟

مادر متهم به قتل: بله، برای محمد اتفاقی افتاده؟

همبندی محمد: نه، اما حال محمد خوب نیست، حتما امروز به ملا‌قات او بیایید.

مادر متهم به قتل: حتما میام، اما مگر چیزی شده...

تلفن قطع شد و پس از این مکالمه کوتاه، مادر متهم به قتلی که مدت چهار سال در زندان عادل‌آباد شیراز روزگار گذرانده، برای ملا‌قات فرزندش که حالا‌ 20 سال سن دارد، به زندان رفت.

مادر متهم به قتل رو به مسوولا‌ن زندان: به من گفتند که حال پسرم خوب نیست. خواستم او را ببینم. اتفاقی افتاده؟

مسوولا‌ن زندان: شما مادر کدام متهم هستید؟

مادر متهم به قتل: من مادر متهم 20 ساله‌ای به نام محمد هستم که حالا‌ پسرم چهار سال تمام در این زندان روزها را سپری می‌کند.

مسوولا‌ن زندان با اندکی سکوت پاسخ دادند: پسر شما دیروز اعدام شد. لطفا به پزشکی قانونی بروید و جسدش را برای خاکسپاری تحویل بگیرید.

مادر متهم به قتل فقط سکوت می‌کند. او در بهت این است که پسر 20 ساله‌اش دیگر نفس نمی‌کشد. او سکوت می‌کند و برای دیدن جسد او راهی پزشکی قانونی می‌شود.

زندان عادل‌آباد

به جای کانون اصلا‌ح و تربیت

این ماجرایی بود که در روز سوم اردیبهشت امسال در شیراز رخ داد. خبر کوتاه و تکان‌دهنده بود. پسر 20 ساله‌ای که در سن 16 سالگی مرتکب قتل شده بود را قصاص کردند، بدون اینکه حتی به خانواده‌اش خبر دهند تا بیایند و او را برای آخرین بار ملا‌قات کنند.

مادر محمد که حالا‌ هر شب جمعه با رفتن بر سرخاک پسرش آرام می‌گیرد، از پشت خط تلفن با صدایی گرفته و با لهجه غلیظ شیرازی در جوابم که پسرش چطور مرتکب قتل شد، می‌گوید: <چهار سال پیش بود که این اتفاق افتاد. پسرم آن زمان تنها 16 سال سن داشت و مشغول تحصیل بود. یک روز وقتی از مدرسه در حال آمدن به خانه بود، با یکی از دوستانش جروبحثش می‌شود.

ماجرا از همان دعواهای نوجوانان و بحث‌های مخصوص این سن بود که به راحتی بین هر نوجوانی شاید پیش می‌آید. آن روز و در آن ساعت ماجرا تمام شد و پسرم در حال آمدن به خانه بود که مقتول با برداشتن چاقویی از خانه‌اش سد راهش شد. این ماجرا در نزدیکی خانه‌مان رخ داد و پسر من که بی‌دفاع بود، به حیاط خانه آمد. از قضا آن روز چاقو در حیاط خانه بود که محمد با دیدن آن، چاقو را برداشت و برای ترساندن مقتول به کوچه رفت.

محمد و مقتول با هم درگیر شدند، ما بی‌خبر از همه جا داخل خانه بودیم. محمد دقایقی پس از این ماجرا به خانه آمد. وقتی چاقو را در دستش دیدم، شروع به دعوا کردم و گفتم که چرا با خودش چاقو حمل می‌کرد که در نهایت پسر نوجوانم همه چیز را برایم گفت. محمد آن روز گفت <مامان، یک ضربه به دستش زدم. خدا کند که زیاد زخم‌اش جدی نباشد.> اما همه ما غافل از آن بودیم که ضربه پسرم به جای دیگری از بدن مقتول خورده و او در اثر خونریزی شدید جان باخته است.>

مادر محمد در میان تعریف از روز حادثه بارها و بارها از اینکه در این پرونده حق‌کشی شده است و محمد نباید قصاص می‌شد، می‌گوید.

<قاضی در مراحل مختلف بازپرسی محمد و خانواده مقتول را احضار کردند، اما ما باز هم از همه چیز بی‌خبر بودیم.

پسرم در زمان قتل تنها 16 سال سن داشت، بارها خودم نزد قاضی پرونده‌اش رفتم و گفتم پسرم سن کمی دارد. او نباید در زندان عادل‌آباد که در آن متهمان بزرگسال هستند، باشد. باید او را به کانون اصلا‌ح و تربیت بفرستید، اما هیچ کس به حرف‌هایم گوش نداد. هرچه تلا‌ش کردم، محمد را جابه‌جا کنم تا او را به کانون بفرستند، کسی ترتیب اثر نداد.>

مادر محمد در میان صحبت‌هایش سکوت می‌کند و دوباره با گریه می‌گوید: <چه بگویم که چهار سال پیش درست در همین روزها بود که محمد خودش را از بین برد و همه را هم داغدار کرد.>

از مادرش می‌خواهم که از وضعیت محمد را زمانی که در زندان عادل‌آباد شیراز بود، بگوید و او پاسخ می‌دهد: <من یا پدرش هفته‌ای یک بار حق داشتیم به ملا‌قاتش برویم. یک هفته من می‌رفتم و یک هفته پدرش. پسرم از وضعیت زندان و اینکه چطور روزها را در آنجا سپری می‌کند، چیزی نمی‌گفت، اما بگذارید مساله‌ای را که یک بار محمد برایم تعریف کرده بود برایتان بگویم تا ببینید در این زندان چه می‌گذرد. یک مرتبه که به ملا‌قات پسرم رفته بودم، متوجه شدم رنگ و رویش پریده و حال خوشی ندارد. وقتی علت را جویا شدم، گفت <مادر، اینجا در نمازخانه زندان یکی از زندانیان را با چاقو زده‌اند و بعد از سه روز تازه مسوولا‌ن زندان متوجه شدند و جنازه‌اش را بردند. جسد این مرد را خودم دیدم.>

مادر محمد با کشیدن آه بلندی، دوباره ادامه می‌دهد: <نمی‌دانید در این چهار سال به من چه گذشت. هر لحظه منتظر شنیدن خبر بدی از داخل زندان بودم.

با خودم می‌گفتم نکند پسرم را در داخل زندان با چاقو بزنند یا مشکل دیگری به وجود بیاید، اما غافل از این بودم که پسرم را دست آخر قصاص می‌کنند، بدون اینکه حتی به ما چیزی بگویند. مگر این حق من نبود، چرا نباید خبردار می‌شدم.>

اعدام متهم بدون اطلا‌ع به خانواده‌اش

مادر محمد از روزی می‌گوید که همبندی محمد با او تماس می‌گیرد تا ببیند پدر و مادرش از قصاص او خبر دارند یا نه.

ادامه می‌دهد: <آن روز یکی از همبندی‌های محمد با خانه تماس گرفت. گویا این جوان وقتی در صحبت با من متوجه می‌شود از همه جا بی‌خبر هستم، می‌گوید که سری به زندان بزنم. چند دقیقه پس از تماس او، یکی از مسوولا‌ن زندان هم تماس گرفت و گفت آقای ]...[ که مدیر داخل زندان است با ما کار دارد. من آن روز فکر کردم حکم آمده و قصد دارند محمد را قصاص کنند.

هزارجور فکر می‌کردم، اما این‌طور خودم را تسکین می‌دادم اما نمی‌گفتم شاید اولیای دم دلشان به قصاص راضی نشده و قصد رضایت‌دادن دارند. چقدر خوشبینانه به مسائل نگاه می‌کردم، بدون اینکه بدانم پسرم مدتی است که دیگر نفس نمی‌کشد.

همان روز همراه همسرم نزد آقای ]...[ رفتیم. هر لحظه منتظر این بودم که یکی از مسوولا‌ن بگوید اولیای دم رضایت دادند و پسرتان را با خودتان ببرید. به این فکر می‌کردم که نام محمد را دوباره برای ادامه تحصیل در مدرسه‌ای ثبت‌نام کنم. به این فکر می‌کردم پس از این مدت امسال تابستان دو پسر دیگرم برادر بزرگشان را در کنارشان دارند. به خودم می‌بالیدم پسر 20 ساله‌ای دارم، هرچند او خطایی بزرگ انجام داده بود.

در فکرهای خوشبینانه خود غوطه‌ور بودم که یکی از مسوولا‌ن زندان با داشتن برگه‌ای در دست نزد من آمد. لبخندی روی لب داشتم و سرخوش از اینکه الا‌ن برگه آزادی پسرم را در دست می‌گیرم. ناگهان مسوول زندان گفت: <خانم حکم پسرتان دیروز صبح اجرا شد، ما به شما نگفتیم، چرا که فکر می‌کردیم شاید با این کار شما در لحظه اجرای حکم، بیش از حد بی‌تاب شوید. خدا پسرتان را بیامرزد. جسدش را از سازمان پزشکی قانونی تحویل بگیرید. بفرمایید، این هم برگه تحویل جسد که باید آن را به مسوولا‌ن سازمان بدهید.>

زبانم بند آمده بود. گویی همه شیراز را بر سرم آوار کردند. نمی‌دانستم چه بگویم. یعنی من دیگر پسرم را نمی‌توانستم ببینم. نمی‌توانستم به روزهای ملا‌قات با پسرم دلخوش باشم. دیگر نمی‌توانستم صدایش را بشنوم. پاهایم توان تحمل بدنم را نداشت. بی‌اختیار مانند همان روزی که گفتند پسرت مرتکب قتل شده، خرد شدم و به زمین افتادم. در آن روز مقابل دیدگان مسوولا‌ن زندان به زمین افتادم.

به پزشکی قانون رفتم، اما این بار فقط جسد پسرم را دیدم، بدون اینکه حتی حرفی بزند، جسد پسرم را تحویل گرفتم. جسدی که حتی در آن لحظه به آغوش کشیدنش مرا تسکین می‌داد. پیش از اینکه محمد را خاک کنیم، با او حرف زدم. از همه این چهار سال گفتم. پسرم دیگر می‌فهمید بر مادرش در این مدت چه گذشته است. پسرم 20 ساله بود. محمد را در گلزار دارالرحمه شیراز به خاک سپردیم و حالا‌ هر شب جمعه سر خاکش می‌رویم. اینجا راحت‌تر به دیدن محمد می‌روم، چرا که دیگر لا‌زم نیست از کسی یا مسوولی مانند آن چهار سال اجازه ملا‌قات بگیرم.

باید صراحتا اعدام افراد

زیر 18 سال لغو شود

مادر محمد آنقدر در انتهای حرف‌هایش با آرامش از محمد 20 ساله‌اش سخن می‌گوید که دوست ندارم با پرسیدن سوال‌های دیگر، آرامشش را خراب کنم.

حالا‌ دو برادر دیگر محمد که یکی از آنها مشغول تحصیل در کلا‌س اول دبیرستان و دیگری اول راهنمایی است، برای ملا‌قات برادر بزرگشان در روزهای یکشنبه به زندان عادل‌آباد شیراز نمی‌روند.

دو برادر کوچک محمد حالا‌ متوجه شدند که نباید به هیچ دلیلی چاقو یا هر وسیله دیگری را با خود همراه داشته باشند تا این‌طور هم زندگی خود را و هم خانواده‌شان را تباه نکنند.

دو برادر 12 و 16 ساله محمد می‌دانند اگر مرتکب جرمی مانند برادرشان شوند، حتی اگر سنی کمتر از 18 سال داشته باشند، اما مسوولا‌ن می‌گذارند آنها به سنی برسند که بتوانند قصاص‌شان کنند، آن‌وقت مجازات می‌شوند.

این دو پسر 12 و 16 ساله هم دیگر به وعده‌های برخی مسوولا‌ن که می‌گفتند باید تکلیفی بین افراد زیر 18 ساله که مرتکب جرم می‌شوند، با افراد بالغ وجود داشته باشد، اطمینان ندارند.

همان‌طور که نسرین ستوده، وکیل مدافع محمد در توضیح این مساله می‌گوید: <انتظار است که پس از پیوستن ایران به کنوانسیون حقوق کودک طبق ماده 377> صراحتا اعدام افرادی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از 18 سال دارند، ممنوع اعلا‌م شود.

همچنان که بارها و بارها در نشست‌های مختلف از زبان مسوولا‌ن قضایی شنیده‌ایم که استیذان اجرای احکام اعدام برای افرادی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از 18 سال دارند، صادر نمی‌شود که باید واقعا چنین وعده‌هایی عملی شود.>

نسرین ستوده در ادامه اظهاراتش از وعده مسوولا‌ن به مادر محمد می‌گوید و ادامه می‌دهد: <طبق اظهارات مادر محمد، به او گفته بودند افرادی که زیر 18 سال دارند، اعدام نمی‌شوند، اما اگر این فرد به سن 18 سال رسید و او را اعدام کردند چه؟ اینجاست که سوالا‌تی بیشتر در جهت نقض حقوق بشر و حقوق کودکان در ذهن ایجاد می‌شود.>

ستوده در پایان ابراز امیدواری می‌کند که ایران و دستگاه قضایی و قانون‌گذاران ایران بیش از پیش به تعهدات بین‌المللی عمل کنند.

فعالیت‌ها همچنان ادامه دارد

پیش از این سخنگوی قوه قضاییه گفته بود: <در لا‌یحه رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان که در شور اول کلیات آن به تصویب رسیده و امید است مجلس تا پیش از پایان کار، کل لا‌یحه را به تصویب برساند، مجازات اعدام و حبس‌های سنگین از موارد مجازاتی کودکان و نوجوانان حذف شده است.>

به گفته جمشیدی در این لا‌یحه رژیم تدریجی مسوولیت با توجه به سن، نبود تفاوت بین دختر و پسر، اعمال تدابیر اصلا‌حی به جای مجازات‌های سنگین، مجازات حبس حداکثر تا هشت سال برای نوجوانان 15 تا 18 سال و حذف مجازات اعدام و حبس ابد از نظام کیفری اطفال، تخفیف در مجازات و استفاده از مجازات‌های جایگزین، برگزاری دادگاه‌های بدوی و تجدیدنظر خاص با حضور مشاوران زن و قضات متاهل که ترجیحا دارای فرزند باشند، تاکید بر نظام میانجیگری و صلح و سازش، تعلیق تعقیب، تعویق در صدور حکم و اجرای مجازات و حضور الزامی وکیل در همه مراحل دادرسی پیش‌بینی شده است.

جمشیدی پیش از این خبر از پایان تدوین لا‌یحه‌ای دیگر برای حمایت از کودکان و نوجوانان داد و گفته بود: <مشخص‌شدن مفاهیم و مصادیق وضعیت مخاطره‌آمیز برای کودکان، ممنوعیت سوءرفتار، سهل‌انگاری و بهره‌کشی، تشدید مجازات کسانی که برای اطفال جرم‌انگاری می‌کنند، تعیین آیین دادرسی ویژه برای اطفال بزه‌دیده و تعیین حدود وظایف همسایگان، معلمان و اطرافیان کودک آزاردیده و بزه‌دیده، مهمترین نکات پررنگ این لا‌یحه است.>

در این بین کارشناسان حقوقی معتقدند، نظام قضایی کشور ما در برابر حمایت از حقوق کودک کاستی‌های زیادی دارد.

آنها معتقدند نبود قوانین اجرایی شفاف سبب شده تا ضابطان قضایی نتوانند برخوردی قاطعانه با موارد گوناگون کودک‌آزاری انجام دهند. این در حالی است که خلا‌های قانونی در بسیاری از مواقع موجب شده تا مسوولا‌ن قضایی توان اجرای قوانین پیشگیرانه را نداشته باشد.>

بحث کش و قوس‌دار ممنوعیت اعدام برای افرادی که زیر سن 18 سالگی مرتکب جرم می‌شوند، همچنان ادامه دارد.

گویا اطلا‌عیه سازمان عفو بین‌الملل هم که مدت‌ها قبل منتشر و از تمامی مقامات قضایی خواسته بود اقدامات لا‌زم برای متوقف‌کردن تمامی محکومیت‌های مرگ اعمال شده در مورد افرادی که جرم خود را زیر سن 18 سالگی مرتکب شده‌اند، انجام بدهد نیز اثر چندانی نداشت.

فعالیت‌ها برای انجام چنین عملی همچنان هم ادامه دارد، به طوری که هرازچندگاهی جمعی از تشکل‌های غیردولتی نامه‌ای به رئیس قوه قضاییه در این راستا می‌نویسند، مسوولا‌ن قضایی همچنان گفته‌هایشان را تکرار می‌کنند و حتی سخنگوی قوه قضاییه با اطمینان از این موضوع صحبت می‌کند، اما هنوز هم در شهری از همین کشور، نوجوانی را که زیر سن 18 سالگی مرتکب جرم شده است اعدام می‌کنند، بدون اینکه حتی این بار به خانواده‌اش هم اطلا‌ع دهند.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.