سکس و روان - جنسیت و جامعه (۲)

سکس و روان

جنسیت، مفاهیم بنیادی زن یا مردبودن و فعل و انفعالات برخاسته از فعالیت جنسی فرد را از زاویه‌ی آناتومی انسانی مختصر مروری کردیم. گرچه غافل نیستیم که در تکوین‌ شخصیت یک شخص عوامل بیشماری دست دارند، در دومین بخش از سلسله برنامه‌ی «جنسیت و جامعه» این مجال را داریم که نگاهی گذرا بیندازیم بر اثرات متقابل عمل جنسی و روان شخص.

 

***

 

توجه به عامل جنسی در شکل‌دادن به شخصیت انسان و نیز، نقش آن در ساختن تمدن بشری صریحاً با انتشار اندیشه‌های زیگموند فروید، بنیادگذار اتریشی دانش روان­کاوی آغاز شد. هرچند این مباحث در سده‌ی بیستم از این بسی فراتر رفت، لب اعتقادات هواداران فروید را شاید بتوان چنین بیان کرد: هر آن­چه از ابتدای خردسالی در زمینه‌ی مسائل جنسی برای انسان پیش آمده باشد، سهم بنیادینی در شکل‌گیری شخصیت فرد دارد. خرسندی یا گره‌های وی در این امر حتا اگر مستقیم بروز نکند، به شکل‌های دیگر در افکار و رفتار فرد، و در نتیجه جامعه، آشکار می‌شود. نظر دکتر جعفر کاظمی روان­شناس ایرانی مشغول در یکی از بیمارستان­های هلند را در این­باره می‌پرسم.

اولاً فروید می‌گوید قوی­ترین غریزه در انسان غریزه‌ی جنسی‌ست و معتقد است هرکاری ما انجام می‌دهیم، پشت‌اش غریزه‌ی جنسی ما حاکم است. یعنی اگر تحصیل می‌کنیم، اگر ثروت می‌اندوزیم، اگر دنبال مقام و قدرت هستیم، هرکاری می‌خواهیم بکنیم، پشت‌اش غریزه‌ی جنسی‌ست که ما را تحریک می‌کند این کار را انجام بدهیم. خب فروید می‌گوید وقتی بچه به‌دنیا می‌آید موضع جنسی دهانه­ی مقعدی‌ست که این را مرحله‌ی فالیک می‌گوید که البته وقتی شخص رشد می‌کند و بزرگ می‌شود، این موضع‌ جنسی از دهانه­ی مقعدی به آلت جنسی منتقل می‌شود. آن­هایی که منتقل نمی‌شود، در مرحله‌ی فالیک می‌مانند و از همان مقعدشان لذت می‌برند. یعنی دیگر لذت جنسی را از غیر از موضع جنسی واقعی باید ببرند، اینها احتمالاً همجنس­گرا می‌شوند.


اما کسانی که پیرو تئوری‌های فوکو هستند می‌گویند در روان­پزشکی یا در نرم­های جامعه کاملاً می‌شود شک کرد و بیماری­ای وجود ندارد. یعنی هموسکسؤالیته را نوعی از بیماری قلمداد نمی‌کنند، این­ها را نوعی از گرایش و طبیعی هم می‌دانند.

البته آن­هایی که به اصطلاح در مرحله‌ی فالیک می‌مانند،‌ دست خودشان که نبوده،‌ طبیعت این بازی را با این­ها کرده. بنابراین این­ها مقصر نیستند و نمی‌شود گفت که این­ها بیمارند. چون این به­صورت مریضی نیست که ما علاجش کنیم. در کشورهای بسیاری در اروپا می‌بینیم که این مسأله­ی همجنس‌بازی را آزاد کرده‌اند و می‌گویند این­ها گناه­کار و مریض نیستند؛ این­ها هم مثل دیگران باید بتوانند از آن روشی که لذت می‌برند استفاده کنند.

شما در طول مدتی که مراجعاتی داشتید، کسانی که می‌آمدند با شما مشورت روان­شناسی بکنند، به مواردی برخورده‌اید که مشکلاتی داشته باشند که از سکس برخاسته و بعد در زندگی‌شان راه ‌یافته؟

مطمئناً. چون فروید می‌گوید پشت همه‌ی بیماری‌های روانی محرومیت جنسی وجود دارد. خب وقتی مراجعه می‌کنند ما یکی از سؤالاتی که ازشان می‌کنیم راجع به زندگی جنسی‌شان است. اگر کسی از نظر جنسی متعادل باشد، کمتر گرفتار مشکل می‌شود.

این تعادل چه هست، آیا معیار خاصی دارد؟

معیار خاص بسته به خود شخص است. اگر شخص ۵ روز یک­بار ارضا می‌شود، این شیوه برای او نرمال است و ممکن است برای فرد دیگری نرمال نباشد. ولی اگر شخصی احتیاج دارد ۵ روز یک­بار ارضا بشود و جلوی ارضایش گرفته شود، این­جا محرومیت به­وجود می‌آید و این­جا بیماری ایجاد می‌شود.

شخص از کجا باید بفهمد که الان نیاز دارد؟

خب این همان میلی‌ست که در شخص به­وجود می‌آید و حالت­هایی‌ست که آلت تناسلی نشان می‌دهد. وقتی در مرد مثلاً حالت ایرکشن یا نعوز به­وجود می‌آید. خب در مورد مردها این­طور است، زن­ها از کجا باید بفهمند؟

زن­ها هم صحنه‌هایی از رابطه‌ی جنسی‌ای که داشته‌اند برایشان مجسم می‌شود. میل و هوسش را دارند و دلشان می‌خواهد آن به­وقوع بپیوندند برایشان و این­جاست که معلوم می‌شود او اکنون احتیاج دارد.

فرض کنید یک کسی هست که جنس مخالف می‌طلبد، اما مثلاً اگر مرد است زن در اختیارش نیست یا اگر زن است مرد در دسترس‌اش نیست، خب می‌تواند فرض کنید مستربیشن یا کارهای دیگر بکند. چه جوری‌ست که یک شخصی را می‌توانیم بگوییم محروم است از سکس؟

محرومیت یعنی برآورده‌نشدن احتیاج. در جوامع مذهبی که حتماً بایستی ازدواج اول انجام بگیرد و بعد رابطه‌ی جنسی برقرار بشود، شخص به خودش تلقین می‌کند که رابطه‌ی جنسی برقرار نکند. رابطه‌ی جنسی برقرار نکند،‌ چون گناه بزرگی‌ست، چون گناه کبیره است. در اثر این تلقین و خودداری فرد دچار اختگی روانی می‌شود. نمونه‌اش این که یک بچه‌ای که پدرش او را می‌برد به تکیه‌. آقای معممی وقتی روضه می‌خواند می‌گفت،‌ زنا گناه کبیره است و هر کسی مرتکب زنا بشود، تا ابد در آتش جهنم می‌سوزد. این بچه همان­جا شروع کرده بود به­ دعا که خدایا به من هیچ­وقت میل جنسی نده که مبادا من دچار این گناه بشوم. در اثر این تلقین مداوم دچار اختگی روانی شده بود و هیچ­وقت میل جنسی پیدا نکرد. ولی آن­هایی که حالا این­قدرها هم خودشان را نگه نمی‌دارند و متوسل به مستربیشن و خودانگیزی می‌شوند، درست است که به اندازه‌ی واقعی لذت بهشان نمی‌دهد، ولی بالاخره رفع فشار می‌شود و این­ها دچار اختگی نمی‌شوند. اما باز یک محرومیتی در آن­ها ایجاد می‌شود، چون واقعیت در دسترس‌شان نیست و در عالم خیال خودشان را ارضا کرده‌اند. از نظر فیزیکی عمل همان بوده، اما خب یک چیزی از نظر روحی کمبود بوده است. آن است که ناراحت‌شان می‌کند.

و بعضی‌ها که این کار را می‌کنند احساس گناه شدید می‌کنند؟

این احساس گناه هم در اثر آموزش­هایی‌ست که دارند. می‌گویند این­هایی که این کار را می‌کنند، مثلاً فرض کنید، نور چشم‌شان کم می‌شود یا اعصابشان خراب می‌شود و دچار، چه می‌دانم،‌ لرزش دست می‌شوند. خب وقتی این اعتقاد در شخص به­وجود بیاید، مطمئناً همین بیشتر باعث این ناراحتی می‌شود. شخص معقتد می‌شود که این کار باعث کم‌شدن سوی چشم می‌شود، خب این تلقین است دیگر و همین تلقین یک وقت می‌بینی همان مسأله را هم به­وجود آورد. ولی به­طور کلی تحقیق علمی نشان داده که مستربیشن از نظر جسمی صدمه ایجاد نمی‌کند و تنها از نظر روحی‌ست که این شخص دچار احساس کمبود می‌شود.

خود این احساس گناه آن­وقت چه تاثیری روی بچه‌ها دارد؟

خب احساس گناه وقتی شدت داشته باشد، مطمئناً وسواس ایجاد می‌کند. مثلاً فرض کنید چندین‌بار دست خودش را می‌شوید، چندین‌بار یک کار را انجام می‌دهد و همه‌ی این­ها به­خاطر این است که در درون خودش دارد خودش را تنبیه می‌کند و این­قدر این کار را انجام می‌دهد که این تنبیه برابری بکند با آن گناهی که مرتکب شده و وقتی به آن حد تقریباً رسید، دیگر آن کار را نمی‌کند. یا می‌ترسد گناهی را مرتکب بشود و برای کنارآمدن با آن، شروع می‌کند خودش را تنبیه‌کردن و این تنبیه به­صورت تکرار رفتار به­وجود می‌آید، اضطراب دارد و دارای آرامش نیست.

عوارض یا بیماری‌های دیگری از این جنس،‌ یعنی از این­که در اثر محرومیت یا نابسامانی تأمین مسائل جنسی به­وجود آمده، چه نوع دیگرش را مثال می‌زنید؟

وقتی میل جنسی برانگیخته می‌شود، غدد جنسی شروع می‌کنند هرمون جنسی ترشح کردن و توی خون ریختن. این هرمون جنسی راه می‌افتد می‌رود توی مغز، می‌رود به غده‌ی هیپوفیز. غده‌ی هیپوفیز شروع می‌کند میل را ایجادکردن. شخص دلش می‌خواهد آن را به‌دست بیاورد و اگر توانست پیدا بکند، بعد ارضای جنسی به­وجود می‌آید و آن هرمون­ها توی خون خنثی می‌شوند و از بین می‌روند. وقتی این کار را نکرد، این هرمون­ها توی خون می‌ماند و خون را مسموم می‌کند. خون را از حالت عادی خارج می‌کند. یعنی همین خون می‌رود توی مغز می‌چرخد و مغز را تحت تأثیر قرار می‌دهد و ناراحتی‌های روحی به­وجود می‌آید به شکل‌های مختلف.

جنون جنسی اصطلاح انگلیسی‌اش sexmaniac است. البته این علل مختلفی می‌تواند داشته باشد. فعالیت فوق‌العاده و بیش از اندازه‌ی غدد جنسی یا مسأله­ی روانی‌ست،‌ محرومیت‌هایی که در بچه­گی شخص کشیده یا محرومیت‌هایی که بعد از بلوغ‌اش کشیده. گاهی این­ها اصلاً قاتل می‌شوند. یعنی این­هایی که جنون جنسی دارند اگر توأم با سادیسم باشد، نه تنها از شخص استفاده‌ی جنسی می‌کنند، بلکه شخص را می‌کشند. یکی از آن­ها اصغرقاتل بود که بچه‌های ۱۲-۱۰ ساله را به‌طریقی گول می‌زده و می‌برده بهشان تجاوز می‌کرده و بعد هم می‌کشته. یا کسی که در مشهد زن­های به‌اصطلاح روسپی را، با این­که خودش زن داشت، می‌برد و ازشان استفاده‌ی جنسی می‌کرد و بعد هم می‌کشت. به­طور کلی جنون جنسی را نمی‌شود گفت که یک چیز عادی‌ست، یعنی همه­ی اشخاص این­جوری نیستند.

تفاوتش با اعتیاد جنسی چه هست؟

اعتیاد می‌دانید در اثر تکرار یک کار به­وجود می‌آید. این­هایی که اعتیاد جنسی پیدا می‌کنند، یعنی عمل جنسی را مرتباً و به مقدار زیاد انجام می‌دهند معتاد می‌شوند. این هست که باید حتماً آن کار را بکنند. بنابراین این اعتیاد جنسی به آن جنون جنسی فرق می‌کند. همان­طور که اعتیاد را می‌شود ترک کرد، یعنی در اثر انجام ندادن و یادگیری معکوس می‌شود اعتیاد را از بین برد.

تنوع خواهی، تنوع‌طلبی که در بعضی مردها و زن­ها وجود دارد در مورد رابطه‌ی جنسی، از چی هست؟

آن همان حالت sexmaniac است، همان حالت جنون جنسی‌ست و باید علت‌هایش را در زندگی شخص جست­وجو کرد. یا علت فیزیکی دارد و یا به­خاطر انگیزه‌های روانی‌ست که کشش پیدا کرده. آن انگیزه را اگر علتش را پیدا کنیم، این مسأله حل می‌شود.

بعضی‌ها می‌گویند مونوگامی بودن یا نبودن را نمی‌شود گفت بیماری‌ست؛ یک چیز طبیعی‌ست و هر کسی یک­جور است.

خب این­که هر کسی یک­جوری‌ست، یعنی شخص این­جوری خلق شده و اکتسابی نبوده و فرد را گناه­کار یا مجرم اجتماعی یا مجرم قانونی حساب نمی‌کنند.

دکتر من این­جا، به­خصوص در اروپا، زیاد دیده‌ام که جوان­ها خیلی از این شاخه به آن شاخه می‌شوند، از نظر بوی فرند و گرل فرند عوض‌کردن و پارتنرعوض کردن و این­ها. چه جوری تحلیل می‌کنید؟

خب قبلاً خیلی بیشتر متداول بود. به­ قول گفتنی برایشان آسان است یا به قول خودشان نعمت فراوان است. روان­شناسی می‌گوید همان­طور که همه­ی قیافه‌ها باهم فرق دارند، همه‌ی اخلاق­ها و شخصیت‌ها هم باهم فرق دارند؛ این دختر آن دختر، این پسر آن پسر. می‌خواهند مدام امتحان کنند، امتحان کنند تا یک کسی که مورد پسندشان هست، دیگر با او ثبیت بشوند. ولی از وقتی که این بیماری ایدز پیدا شد، دیگر این­ها ترسیدند و سعی می‌کنند کمتر این کار را بکنند.

توی هلند سکسولوژیست هست؟ کسانی که از این زاویه به زوج­ها یا به افراد کمک کنند؟

این­جا بایستی هر فردی در مورد سکس آموزش­ داشته باشد. بچه خواه‌ناخواه می‌خواهد این را یاد بگیرد، منتها اگر شیوه‌ی درست را یادش ندهند،‌ پدر و مادرش یاد ندهد، توی مدرسه معلم یاد ندهد،‌ این­ها می‌خواهند از هم­دیگر یاد بگیرند و آن­جا به­خاطر چیزهای غلطی که بهم یاد می‌دهند دچار هزار اشتباه می‌شوند. چه بسا که هیچ­وقت هم یاد نمی‌گیرند.

دیده‌اید توی کیس‌هایتان زن و شوهر یا پارتنرها یا زوج­هایی بیایند پیش‌تان که مشکل جنسی داشته باشند و بعد توی رفتارشان ببیند که باهم نمی‌سازند؟

صددرصد. بیشتر بیمارهای ما همین­جوری‌اند. آنهایی که مشکل جنسی دارند در روابط زناشویی اکثراً یا باعث خیانت و یا باعث جدایی‌شان می‌شود. مثلاً بعضی زن­ها سردمزاج‌اند، یعنی ازخودشان میل نشان نمی‌دهند. مرد این­جا کاملاً ارضا نمی‌شود و به­تدریج از آن زن زده می‌شود، یا این­که مرد ضعف جنسی دارد یا انزال سریع دارد. انزال زن دیرتر از مرد است. زن یک مدتی روی خط مستقیم می‌رود، بعد منحنی را شروع می‌کند. مردها از همان ابتدا می‌روند روی منحنی. در حالی­که وقتی مردها به اوج رسیدند، زن­ها هنوز دارند روی آن خط راست می‌روند یا در نیمه‌راه خط سربالایی‌اند.

دکتر می‌خواهم یکی‌ـ دوتا از کیس‌هایتان به ما بگویید که مسأله­ی جنسی داشتند و به چیزهای دیگری کشیده شده.

مردی به من مراجعه کرد. مرد خوش‌اندام و خوش‌هیکلی بود و زن بسیار جوان و زیبایی داشت. منتها وقتی با زنش همخوابه می‌شد، حالت نعوزش از بین می‌رفت و نمی‌توانست دخول انجام بدهد. بنابراین این­ها با این­که سال­ها با هم ازدواج کرده بودند، نمی‌توانستند بچه تولید کنند و هم زنش از نظر جنسی محروم بود و هم خودش. و این­جا مرد چندبار تصمیم به خودکشی گرفته بود و از زنش می‌خواست طلاق بگیرد. زندگی‌شان واقعاً داغان بود. من در روان­کاوی متوجه شدم که این مرد در بچه­گی پدرش ژاندارم بوده و دائماً در مأموریت بوده. مادر جوانش می‌رفته شاطر سر کوچه را می‌آورده و جلوی این بچه‌ی ۴ساله لخت می‌شدند هردو و عمل جنسی انجام می‌دادند. این صحنه در ذهن این بچه مانده بود، طوری که وقتی بزرگ هم شده بود از نظر خودش این مسأله را بد می‌دانسته. همین باعث شده بود که وقتی زنش لخت می‌شد،‌ آن صحنه ناخودآگاه جلوی چشمش می‌آمد و میل جنسی‌اش را از بین می‌برد.

اگر الان کسی با این مشکل برخورد کند، یعنی در هیچ حالتی تحریک نشود، از هیچ چیزی برانگیخته نشود...

باید دید علت چه هست. اگر از نظر فیزیکی هیچ مشکلی ندارد، اگر از نظر روحی به اصطلاح ترمزهایی ایجاد شده، بهتر این است که به کمک روان­شناس این ترمزهای روانی را از بین ببرد. یعنی خودش به تنهایی شاید نتواند به‌خودش کمک بکند. اگر زن است و در اثر این­که شوهر با او رفتار درستی انجام نداده و به­تدریج در او مثلاً این مسأله به فراموشی سپرده شده، متخصص می‌آید معاینه می‌کند که ببینید او تحریک‌پذیر هست یا نه. اگر تحریک‌پذیر است، شوهرش را باید بیاوریم و یادش بدهیم تا دوباره آن میل خاموش‌شده یا ضعیف‌شده‌ی این زن را بتوان تقویت کرد و او را به حالت سلامتی بازگرداند. ولی اگر به­طور کلی از بین رفته باشد، واقعاً دیگر به­صورت عقیم درآمده باشد، دیگر کاری نمی‌شود کرد.

اهمیت سکس برای یک فرد را مروری کردیم. در قسمت بعد به رابطه‌ی سکس و سن خواهیم پرداخت.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.