حیات جنسی انسان و تن فرد - جنسیت و جامعه (۱)

حیات جنسی انسان و تن فرد

اهمیت بررسی مسأله‌ی سکس یا امور جنسی در جوامع بشری تا بدین اندازه است که:
متفکران قرن بیستم امور انسان را عمدتاً مبتنی بر سه نظریه‌ی کلی ارزیابی می‌کردند. آن‌ها که زیربنا را اقتصاد می‌دانسته‌اند، همچون مارکس و هوادارانش. آن‌ها که این امور را معطوف به قدرت ارزیابی می‌کرده‌اند، چون فوکو و همفکرانش و آن‌ها که امور بشری را در ارتباط با مسائل جنسی می‌سنجیده‌اند، مثل فروید و طرفدارانش. پژوهشگران همواره افق‌های تازه‌ای برای چنین بحث‌هایی بازگشوده‌اند، اما این پویایی در دانش، ما را از توصیف رویدادهای جاری بازنمی‌دارد.

جنسیت یا مسائل جنسی چه اثری بر فرد می‌گذارد و نمودهای این بدنی‌ترین و خصوصی‌ترین امر انسانی در عرصه‌های عمومی چیست؟ این پرسش محور رشته برنامه‌ای‌ست که می‌کوشیم طی آن به‌طور خلاصه جوانب گوناگون جنسیت و جامعه در ایران امروز، به‌ویژه سه‌دهه‌ی اخیر را بررسی کنیم. به اهمیت سکس از نظر فردی، تظاهرات بدنی آن، اثر شهوت، تن و روان بر یک‌دیگر می‌پردازیم و نمود اروتیسم در ادبیات ایران و عرب، پس از آن، رابطه‌ی جنسی و خانواده را می‌نگریم و سپس موضوع گسترده‌تر جنسیت و اجتماع را پیش می‌کشیم که خود شامل مسائلی چون زن و مرد در حکومت، سکس و سیاست، مکانیسم‌ها، ابزارها و چگونگی مهار امور جنسی‌ست. البته در خلال برنامه‌ها به کشورهای دیگری نیز سرمی‌زنیم و ماجرا را از زبان‌های دیگر می‌شنویم، همراه گفت‌وگو با صاحبان‌نظران و شهروندان.

در نخستین بخش از رشته برنامه‌ی جنسیت و جامعه به نوع و چگونگی اهمیت امر جنسی بر شخص می‌پردازم و اثر آن بر خود فرد.


جنس و جسم

دکتر اکبر کرمی پزشک مقیم ایران درباره‌ی مسائل جنسی پژوهش ویژه‌ای داشته و نوشته‌های متعددی در این زمینه منتشر کرده است. ابتدا از او می‌خواهم درباره‌ی مفاهیم بنیادین جنس زن یا مرد بودن از زاویه‌ی آنتامومی انسانی برایمان توضیح دهد.
در تعاریف و باورهایی که تاکنون رایج بوده، معمولا انسان‌ها را به دو دسته‌ی مؤنث و مذکر تقسیم می‌کنند، "Male" و "Female". ولی به‌تدریج داده‌های جدید این تقسیم‌بندی را در واقع ناکارآمد کرده و کنار گذاشته و تقسیم‌بندی مناسب‌تری را که کمک بیشتری به تحلیل ما می‌کند ارائه می‌دهد. با آدم‌هایی روبه‌رو هستیم که ممکن است هم گرایشات زنانه نشان بدهند و هم تمایلات مردانه را. ممکن است یک آدم ظاهر زنانه‌ای داشته باشد، ولی گرایشات مردانه‌ی غالب داشته باشد یا بالعکس. بنابراین صرف این‌که ظاهر یک فرد که به آن می‌گویند "Phenotype" یا حتا خزانه‌ی ژنی آن فرد که به آن می‌گویند "Genotype" دال بر زنانه‌گی یا مردانه‌گی باشد، به این معنا نخواهد بود که الزاماً گرایشات زنانه یا مردانه داشته باشد. براین اساس ما با یک تنوعی روبه‌رو هستیم. برای مثال ممکن است یک نفر ژنوتیپ مردانه داشته باشد و فنوتیپ مردانه داشته باشد، ولی گرایشات غالب زنانه داشته باشد. یا مثلاً ممکن است که ژنوتیپ مردانه داشته باشد، ولی فنوتیپ مردانه داشته باشد با گرایشات زنانه یا مردانه.

آقای دکتر کرمی اولین نشانه‌های زن یا مرد بودن از نظر علمی چیست؟
تظاهرات اولیه جنسی زنانه یا مردانه که یک نوزاد همراه با تولد خودش واجد آن هم هست.

منظور دقیق‌ترتان همان آلت‌های باروری‌ست؟
بله، و در واقع جنبه‌هایی که به سخت‌افزار سیستم ادراری‌ـ تناسلی مربوط می‌شود. در واقع به‌وسیله‌ی وراثت ‌از طریق ژن‌ها و خزانه‌ی ژنی به ارث می‌رسد و یک کودک از هنگام تولد، اگر نرمال و طبیعی باشد، آن ظاهر زنانه یا مردانه را دارد. اما اگر فرایند تحول و تکامل را طی بکند، مثلا از ۸ سالگی به بعد، به‌تدریج ما ممکن است با یک‌سری تظاهرت دیگری که تظاهرت ثانوی جنسی نامیده می‌شوند و هنگام تولد همراه کودک نیستند روبه‌رو بشویم.

نخستین نمودهای کشش جنسی از چه سنی آغاز می‌شود؟
اولین گرایش‌ها و تمایلات یا تکانه‌های جنسی براساس مطالعات جدید به نظر می‌رسد که حدود سنین ۶سالگی در بچه‌ها دیده می‌شود که گاهی با آن خودشیفته‌گی اولیه که تعریف می‌کنند، در واقع Libidos معطوف به خود است و به یک موضوعی فراتر از خود یا Object libidos معطوف نیست.

سنی را که شما اعلام کردید به نظر می‌رسد خیلی زودتر از آن است که در تصور غالب جامعه وجود دارد و آن را سن بلوغ می‌دانند. تفاوت سن بلوغ با آن‌چه شما گفتید، چه هست؟
بله. سن بلوغ با این یک‌مقدار متفاوت است. تظاهرات ثانویه برخلاف تظاهرات اولیه‌ی جنسی در سنینی حول و حوش ۹ تا ۱۵سالگی ممکن است ظهور کند. مثلاً پسرها ممکن است حالت عضلانی پیدا کنند، صدایشان یک‌مقدار بم شود و مو توی صورتشان بیاید و آلت تناسلی‌شان ممکن است یک‌مقدار رشد کند. نزد دختر خانم‌ها ممکن است به‌تدریج سینه‌هایشان برجسته بشود و فرم آناتومی لگن و قسمتی که مربوط به زایمان و دستگاه‌های تناسلی‌ست یک‌مقدار تغییر کند و به‌تدریج ممکن است عادات‌های ماهیانه را هم ببینم. برعکس‌اش ممکن است حالت‌هایی از رسیدن به ارگاسم و رفتارهای جنسی در پسر بچه‌ها ببینیم. با ظهور تظاهرات ثانویه جنسی هست که می‌گویند فرد بالغ شده. چون در عصر باستان و ماقبل علم شناخت کاملی از آناتومی بدن نداشتند، در واقع «بلوغ» یک اصطلاح ماقبل علمی هست. امروزه بهتر است بگوییم تظاهرات ثانویه جنسی ظهور می‌کند.

این تغییر و تحولات جنسی چه اثری روی تن می‌گذارند؟
ببینید، مسلماً مرز مشخصی بین تن و ذهن، اگر منظور شما را دقیق‌ فهمیده باشم، وجود ندارد. امروزه مسائل خیلی مشخص هست که بیمارها و فشارهای Somatic، یعنی بدنی، می‌تواند منجر به اختلالات ذهنی بشود و از آن‌طرف اختلالات ذهنی و روانی و همه آن چیزهایی که در دسته‌یNerves قرار می‌گیرند، این‌ها می‌توانند با تظاهرات ساماتیک یا بدنی خودشان را نشان بدهند.


پس اجازه بدهید سؤال را به شکل دیگری طرح کنم. اهمیت سکس برای سلامت یک فرد چگونه است؟
با ورود و ظهور تظاهرات ثانوی جنسی، به دنبال تغییراتی که در عامل‌های جنسی در بدن صورت می‌گیرد، ما از یک‌طرف با فوران هیجانات جنسی روبه‌رو هستیم که دنبال پاسخی می‌گردند برای ارضا، برای رهاشدن از آن تنش‌ها و تنشن‌ها و از طرف دیگر با فوران رفتارهای جنسی روبه‌رو هستیم. مثلاً با تغییرات هورمونی که در دخترها ایجاد می‌شود، فرم بدنی خاصی پیدا می‌کنند. نوعی رفتارهایی که معطوف به بیان خود است، معطوف به مطرح کردن خودش است شکل می‌گیرد. از نظر زیبایی شناسی جلوه‌های خاصی که این بچه‌ها پیدا می‌کنند، از یک‌طرف در واقع نشان‌دهنده‌ی بیدارشدن آن نیاز جنسی هست و از طرف دیگر بروز رفتارهای جنسی‌ست که طرف یا طرف‌های مقابل را ممکن است تحت تأثیر قرار بدهد. همین اتفاق را ما میان پسرها هم می‌بینیم.

شکل این رفتارهای جنسی، آیا سلامت یا ناسالمی را نشان می‌دهد؟ به عبارتی "انحراف جنسی" معنای علمی دارد؟
در گذشته به‌خاطر رسوبات برآمده از سنت‌ها و مذاهب بیشتر این وجود داشته که مصداق طبیعی برای تمایل جنسی را محدود بکنند در چند شکل خاص. تنها عمل جنسی که مجاز و طبیعی و هنجار و سالم در نظر گرفته می‌شد، یک تمایل جنسی بود که معطوف به جنس مخالف باشد. اما امروزه در تغییراتی که در تعاریف بنیادین در مورد سکس و جنسیت و تمایلات جنسی ایجاد شده، می‌بینیم که دامنه‌ی این مصادیق خیلی گسترده شده و مثلاً بسیاری از مکاتب، مکاتبی که در روانشناسی و سکسولوژی کار می‌کنند ممکن بود تمایلات همجنس‌خواهانه یا همجنس‌بازانه را خیلی منفی بنگرند و به‌عنوان بیماری در نظر بگیرند. اما به‌تدریج می‌بینیم که بعضی از مکاتب دارند راه را باز می‌کنند که این‌ها را هم جزو تظاهرات جنسی سالم در نظر بگیرند. حتا در گذشته خیلی اصرار می‌ورزیدند که اگر مصداق تمایلات جنسی به خود فرد برگردد، پدیده‌هایی شبیه «Masturbation»، این‌ها را سعی می‌کردند ناهنجاری یا رفتارهای ناسالم در نظر بگیرند و حتا سعی می‌کردند لیستی از مضرات را برای این رفتارها تصور بکنند و توضیح بدهند.

اتفاقا می‌خواستم بپرسم که پدیده‌ی "خودارضایی" در علم پزشکی چه‌طور ارزیابی می‌شود؟
ماستروبیشن که توی خانم‌ها فوق‌العاده شایع است، در دخترها قبل از ازدواج و در پسرها هم دیده می‌شود، جزو تظاهرات ثانوی جنسی‌ست. یعنی همان‌جوری که مثلاً پسرها وقتی بالغ می‌شوند، ریش درمی‌آورند، تظاهرات ثانویه‌ی دیگری دارند مثل ماستروبیشن که در این‌ها ظهور می‌کند و هیچ ضرری هم ندارد. یعنی در واقع برعکس آن‌چیزی که در یافته‌ها و داده‌های ماقبل علمی همه‌ی این‌ها را منفی تلقی می‌کردند و مضرات زیادی را برایش بیان می‌کردند، مشخص شده که این‌جوری نیست و این‌ها پدیده‌های طبیعی هستند.

بگذارید از آن‌طرف ماجرا وارد شویم. تغییرات روحی‌ـ روانی یا احساساتی مثل آرامش، اضطراب، غم یا شادی یا حالت‌های دیگر روانی تأثیری بر شهوت یا میل جنسی دارند؟
به نظر می‌رسد که غالب نروزها اثرات ِ در واقع بیمارگونه‌ای را روی تمایلات ورفتارهای جنسی می‌گذارند. برای مثال می‌توانم از یک سیکل معیوبی یاد بکنم که پیرامون «مستروبیشن» شکل گرفته یا خودارضایی. ببینید، در بسیاری جوامع سنتی یا مذهبی که مستروبیشن را به‌عنوان یک گناه بزرگ در نظر گرفته‌اند. اگر این بچه‌ها به این باورها اعتقاد داشته باشند، این کار برایشان فوق‌العاده عذاب‌آور است. برایشان جالب‌تراست که بدنشان به‌گونه‌ای بود که این کار را مرتکب نمی‌شدند. وقتی مستروبیشن می‌کنند با این‌که از نظر سکسی «تنشن‌»شان کمی کاهش پیدا می‌کند، ولی از نظر روانی تحت فشار قرار می‌گیرند و فکر می‌کنند آدم‌های پست و کثیفی هستند و آدم‌های ناسالمی هستند و فکر می‌کنند بقیه‌ی پسرها یا دخترها این کار را نمی‌کنند وفقط این‌ها این کار را می‌کنند. بنابراین همه‌ی این فکرها روی‌هم‌، یک روان ناآرامی را برای این‌ها رقم می‌زند که این روان ناآرام ایجاد نروز و ایجاد اضطراب می‌کند و برای رهایی از این فشار، برای رهایی از اضطراب ممکن است که «مستروبیشن» بیشتری را انجام بدهند.

در مجموع دکتر کرمی، حالات ذهنی و سکس چه اثری متقابلی برهم دارند؟
بسیاری از فشارهای ذهنی و روانی که به سطح افسردگی یا اضطراب یا مسائل پیچیده‌تر می‌رسد، تأثیرات کاملاً مشخصی روی سکس می‌گذارند. فرضاً آدمی که رفتار سکسی و تمایلات سکسی کمتری دارند از هنجارهایی که حالا در پزشکی براساس شاخص‌های مشخصی تعریف می‌شود، ممکن است افسرده باشند. یا مثلاً فرض کنید یک‌سری رفتارهای جنسی که خارج از هنجارهایی، باز می‌گویم، با معیارهای مشخص و البته قابل انعطاف که در سکسولوژی یا روانشناسی مطرح می‌شود، رفتارهای متفاوتی دارند، این‌ها ممکن است مشکلات شخصیتی یا مشکلات عاطفی و مسائل مربوط به تغییرات «مود»شان را داشته باشند. بنابراین تأثیر به‌سزایی می‌گذارد. یعنی هم تحولات و تمایلات سکسی و نحوه‌ی ارضای نیازهای سکسی تأثیر مشخصی روی روان و شخصیت فرد می‌گذارد، و از آن¬طرف تغییرات شخصیتی و روانی و ذهنی می‌تواند تأثیرات آشکاری روی تمایلات سکسی و نوع انتخاب مصادیق سکسی و نیز نوع رفتارهای سکسی بگذارد.

در علم پزشکی آیا "کمبود" یا "زیاده‌روی" در سکس معنی دارد؟
در سطح مطالعاتی که من دارم فکر می‌کنم این‌ها بیشتر یافته‌ها و گزاره‌های ماقبل علمی هستند. چون در قدیم باستان سکس به یک معنایی اهمیتش خیلی بیشتر از چیزی بود که امروزه ما به آن نگاه می‌کنیم. تصور بر این بود که مثلاً حتا عمر آدمی یک‌جورایی با نوع وچگونگی فعالیت‌های سکسی آدمی مربوط می‌شود. بنابراین خیلی ساده می‌توانستند این‌طوری استنباط بکنند که کسانی که رفتارهای جنسی مثلاً بیش از اندازه دارند، حالا آن‌هم با نرم‌های خاص خودشان، ممکن است عمر کوتاه‌تری داشته باشند یا مثلاً فرض بکنید می‌گفتند که اگر با فرد جوان‌تر از خودش رابطه‌ی سکسی داشته باشد، عمر بلندتری خواهد داشت و یا کسانی که سکس کمتری دارند، ممکن است از سلامت جسمی بیشتری برخودار باشند. همین مسائل پیرامون «مستروبیشن» و خودارضایی هم مطرح است. ولی امروزه مشخص شده که تقریباً این نوع معادله‌ها و گزاره‌ها، گزاره‌های بی‌معنا هستند. یعنی در یک شرایط طبیعی آدم‌ها تمایلات جنسی‌شان ممکن است با هم متفاوت باشد، ولی از یک الگوی تقریباً مشترکی که در قالب همان منحنی زنگوله‌شکل توزیع نرمال پیروی می‌کند، در آن قرار می‌گیرند. بنابراین پاسخ من این است که نه،‌ امروزه از نظر پزشکی چنین چیزی مطرح نیست که مثلاً فرض کنید تجویز بکنند که شما چندبار در هفته یا چندبار در ماه سکس داشته باشید. در موارد خیلی نادر به¬خاطر فشارهایی که رابطه‌ی سکسی برقرار می‌کند، مثل بعضی از بیماری‌های قلبی‌ـ عروقی ممکن است توصیه بشود رابطه‌ی سکسی کمتر داشته باشید.

ماه‌منیر رحیمی

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.