هوارد فاست خالق رمان های تاریخی
هوارد فاست خالق رمان های تاریخی
فیلم اسپارتاکوس که به یک شاهکار هنری تبدیل شد یک واقعه حقیقی است اما یک نویسنده صاحبنام این حادثه تاریخی را در یک رمان معروف گنجانده و در اختیار فیلمسازان سینمایی قرار داده است. این نویسنده کسی نیست جز (هاوارد فاست.) او در خلق رمانهای تاریخی شهرت بسزایی داشته و با نوشتن وقایع تاریخی، تلاش بسیار زیادی در به ثبت رساندن آن و شناساندن چنین رخدادهایی به مردم کرده است.این رماننویس و نویسنده تلویزیونی آمریکایی عنوان قهرمان فراملی را به خود اختصاص داد و حتی بعد از مرگش نیز میلیونها نسخه از آثارش بهخاطر شیوه جذاب و قلم پویایش به چاپ رسیده و از محبوبیت زیادی برخوردار است.در این مقاله به شرح زندگی این نویسنده تاریخنویس خواهیم پرداخت.
کودکی فاست
هاوارد ملوین فاست در 11 نوامبر 1914 در نیویورک به دنیا آمد. او از یک خانواده فقیر و کارگر بود.
مادرش ادانی یک مهاجر انگلیسی و پدرش بارنی هاوارد اصلیت اکراینی داشت که برای یافتن کار و زندگی بهتر به آمریکا عزیمت کرده بود و با ادانی آشنا شد و ازدواج کرد. این دو در یک کارخانه تهیه کاغذ استخدام شدند و طی شبانه روز 14 ساعت کار میکردند تا هزینه مسکن و خوراک و پوشاک خود را برآورده سازند. این زوج مهاجر و فقیر صاحب سه فرزند پسر به نامهای جولیوس، جروم و هاوارد شدند.
هاوارد فرزند دوم آنان بود. با تولد فرزندان، زندگی سختتر و مشقت بارتر شد تا حدی که ادانی از شدت خستگی و سوء تغذیه به بستر بیماری افتاد و در سال 1923 در حالیکه هاوارد فقط نه سال داشت خانوادهاش را تنها گذاشت و چشم از جهان فرو بست. با مرگ ادانی، نگهداری از فرزندانش هم به دوش پدرخانواده افتاد. لذا سروقت به سر کار نمیرفت و گاهی بر اثر خستگی پشت دستگاه تهیه کاغذ خوابش میبرد. سر کارگر هم این وضع را تحمل نکرد و او را از کار بیکار کرد. بارنی ناامید در خیابانهای نیویورک پرسه میزد اما خبری از کار نبود. او مجبور شد کوچکترین فرزندش جولیوس را به یکی از اقوام خود که بچهدار نمیشدند بسپارد تا هزینه و خرج یکی از فرزندان کمتر شود.
هاوارد نه ساله و برادر بزرگترش که 11 سال بیشتر نداشت برای کسب عایدی به روزنامهفروشی و واکسزنی مشغول شدند.
این دو برادر روزها در خیابانها و کوچه و پسکوچهها کار میکردند و شبها درس میخواندند. آنها کتاب درسی از پسر همسایه قرض گرفته بودند و خودشان به تحصیل میپرداختند.هاوارد از همان کودکی به نوشتن علاقهمند بود. او روزنامههای باطله را برای خودش نگه میداشت و شبها در تاریکی به خواندن میپرداخت. او توانست به عنوان پادو در کتابخانه عمومی نیویورک کار نیمه وقتی پیدا کند. هاوارد به تمیز کردن و گردگیری کتابها و میزها میپرداخت و از هر لحظه بیکاری خود استفاده میکرد و کتابی برمیداشت و در گوشهای مینشست و غرق در آن میشد. 12 ساله بود که داستان کوتاه (خط آهن) را نوشت. البته نوشتهاش قابل چاپ نبود اما همین داستان چشمانش را به سوی رماننویسی باز کرد.
اولین رمان
اولین رمان طولانی خود را با نام (دو دره) در 18 سالگی نوشت و توسط یکی از دوستانش که در کتابخانه با وی آشنا شده بود، به چاپ رساند.او به کتب تاریخی علاقه بسیار زیادی داشت. همچنین دلش به حال بردههای سیاهپوست میسوخت لذا کتابی با نام (زاده آزادی) در سال 1939 نوشت که درباره زندگی بردهها بود.
سفر به آینده
هاوارد به جای اینکه به تحصیلاتش ادامه دهد سودای سفر به دریاها به سرش زد اما نیروی دریایی به دلیل کمی سن و سالش او را نپذیرفت. ولی او دستبردار نبود و به سیاحت در چندین شهر ساحلی آمریکا با یک کشتی کوچک پرداخت. او برای کسب هزینه سفرش به هر شهر که میرفت مشغول به کار میشد. از چوببری گرفته تا پادویی در ادارات و نشریات.مدتی هم در فرهنگستان ملی طراحی به آموزش نقاشی پرداخت تا به این ترتیب خرج خود و سفرش را دربیاورد و پولی برای پدر پسانداز کند.در طول جنگ جهانی دوم در وزارت اطلاعات جنگ آمریکا به عنوان کارمند استخدام شد. مدتی هم در رادیو آمریکا نویسندگی میکرد.در سال 1945خبرنگار مجلههای کورونت و اسکوایر شد. وی به دلیل عقایدی که در سر داشت و با کنگره آمریکا مخالفت میکرد، در سال 1950 به زندان افتاد.در طول مدت حبس، معروفترین کتاب زندگی خود را با عنوان (اسپارتاکوس) نوشت. البته این واقعه حقیقی بود و فقط هاوارد آن را به رشته تحریر درآورد. او سعی داشت رنج و عذاب بردهها را به تصویر بکشد.بعد از آزادی از زندان در سال 1952 نامزد انتخاباتی حزب کارگر در کنگره نیویورک شد. او یکی از حامیان نهضت جهانی صلح بود و در این راه تلاش بسیاری کرد و توانست عضو شورای عالی این نهضت شود.این نویسنده شهیر در کنار پل روبسون تنها آمریکایی بود که در سال 1953 به دریافت جایزه صلح بینالمللی استالین نایل شد. او در آن دوران رمانهایش را با نام مستعار ای.دی. کونینگهام به چاپ میرساند.او در سال 1937 با بت کهن ازدواج کرد. ثمره این ازدواج یک پسر و یک دختر بود. بت در سال 1994 بر اثر تب شدید از دنیا رفت و هاوارد در سال 1999 با مرسده ازدواج کرد. حاصل این ازدواج نیز یک دختر به نام (مولیجان فاست) بود. دختر هاوارد نیز نویسنده شد.
هاوارد مدتی برای تئاترهای تلویزیونی نمایشنامه مینوشت. او بعدها به همراه خانوادهاش به کالیفرنیا رفت و برای فیلمهای هالیوودی و تلویزیونی برنامه مینوشت. او جایزه بهترین نویسندگی را هم از آن خود کرد.بیشتر نوشتههای او از تاریخ و زندگی مردم آمریکا به ویژه در زمان انقلاب آمریکا و جنگهای استقلال مایه میگیرد.
این نویسنده چیرهدست در 12 مارس 2003 در سن 88 سالگی چشم از جهان فرو بست.همسرش مرسده هنوز زنده است و دخترش ازدواج کرده و صاحب سه فرزند شده است.