آزادی دختر دانشجو که به خاطر ناموسش آدم کشت

دختر دانشجویی که به خاطر ناموسش آدم کشت، آزاد شد

دختر دانشجویی که به خاطGo to fullsize imageر حفظ ناموس خود، پسر رزمی کار را در خانه اش کشت تبرئه و از زندان رشت آزاد شد.
آنچه گذشت .

به گزارش روز شنبه خبرنگار گروه حوادث ایسکانیوز: مهناز- ع 20 ساله که در بابل به دنیا آمده است وقتی در رشته گیاه پزشکی، دانشجو شد از فرط خوشحالی در پوست خود نمی گنجید. او فرزند یک خانواده مومن و متشخص بود و پدر و مادرش به چنین دختری افتخار می کردند.

مهناز، همای سعادت را روی شانه هایش می دید و آرزو داشت روزی دکتر سرشناسی شود اما یک عشق خیابانی- اینترنتی، مسیر زندگی اش را به کلی عوض کرد.

مهران، دانشجو، قهرمان ورزش های رزمی و پسر یک استاد دانشگاه بود. خانواده اش وضع مالی خوبی داشتند ووقتی مهناز پیشنهاد ازدواج مهران را جدی دید خود راسوار بر ابرهای سپید خوشبختی یافت.
مهران می گفت تصمیمش را گرفته و می خواهد به هر قیمت ممکن با شاپری آرزوهایش ازدواج کند.
دختر دانشجو با وعده هایی که قلب و روحش را می لرزاند دعوت مهران را پذیرفت و قرار شد غروب سرد 13 دی 1383 برای دیدار با خانواره پسر مورد علاقه اش به خانه آنان در رشت برود.
عقربه ها 16:30 را نشان می داد که راننده تاکسی بی سیم 133 رشت به در خواست مهران به خوابگاه دختران دانشجو رفت و مهناز را به خانه پدر او رساند.
جنازه ای در اتاق خواب
21:45همان شب پدر مهران که به تهران سفر کرده بود به خانه اش برگشت و زنگ طبقه سوم را زد اما هیچ جوابی نشنید. دل شوره عجیبی به جان استاد افتاده بود و دلش می خواست هر چه زودتر آن در چوبی لعنتی باز می شد. مرد میانسال که فراموش کرده بود کلید همراهش ببرد سرانجام با همکاری همسایگان، در را گشود و وارد ساختمان شد.
پدر وقتی به اتاق خواب پسرش رسید صحنه ای دید که نزدیک بود تپش های قلبش را برای همیشه بگیرد. جنازه کارد آجین مهران روی کف اتاق افتاده و دستانش از طرف چپ با طناب پلاستیکی بسته شده بود.
استاد ناگهان فریاد تلخی سرداد و پسرش را که هنوز گرم بود به نزدیک ترین بیمارستان رساند اما هیچ کاری از دست پزشکان برنیامد. مهران بر اثر خونریزی شدید قربانی جنایت شده بود.
یکساعت بعد افسر نگهبان کلانتری 11 رشت در جریان ماجرا قرار گرفت و قاضی کشیک وقت، رسیدگی به پرونده را در دستور کار خود قرار داد.
در بازرسی از قربانگاه، یک قبضه کارد دسته مشکی آغشته به خون، پنج بطری مشروب الکلی، چند جلد کتاب و... به دست آمد و شواهد نشان داد هیچ دستبردی صورت نگرفته است.همچنین روی موزاییک ها در هشت نقطه رد پای یک انسان لاغر اندام به چشم می خورد و باکشف نخستین سرنخ ها دستور سپردن جنازه به پزشکی قانونی صادر شد.
از مهمانان خارجی، خبری نشد
زهره – خواهر مهران – در بازجویی‌های مقدماتی گفت: 15/11 بود که از مدرسه به خانه رسیدم. کمی نشستم و بعد با کتایون – نامزد برادرم – ناهار درست کردیم و خوردیم. همان موقع تلفن های مشکوکی به برادرم زده شد که او به اتاق می‌رفت و جواب می‌داد. کتایون بعد از ناهار به دانشگاه رفت و من خوابیدم. مهران 15/3 عصر مرا بیدار کرد و گفت:‌پسر عمه‌ام می‌خواهد با چند مهمان باکویی به خانه ما بیاید. بعد هم مرا به خانه دوستم فرستاد و دیگر برادرم را ندیدم، فقط 30/5 همان روز یک تماس تلفنی با او داشتم که گفت مهمان‌ها یکساعت دیگر می‌روند. گزارش ایسکانیوز می‌افزاید: پدر مهران در ادامه تجسس‌ها، چند آشنا را به عنوان مظنون معرفی کرد و رییس دایره مبارزه با جرم‌های جنایی استان گیلان نیز با توجه به حساسیت پرونده، شخصا پیگیر مساله شد.
همچنین پسر عمه قربانی که یکی از آخرین دیدارکنندگان با مهران در روز جنایت بود توضیح داد: یکشنبه 13 دی 83 با شریکم از آستارا به رشت آمدیم تا کامپیوتر بخریم. ساعت دو تا سه عصر به رشت رسیدیم و از موبایل شریکم با مهران تماس گرفتم. مقابل خانه دایی‌ام بودیم که مهران با لباس راحتی – شلوار و تی‌شرت- جلوی درآمد و سوار ماشین شد. می‌گفت نامزدش در خانه است و به همین خاطر تعارف نکرد. ما هم راهمان را کشیدیم و رفتیم تا اینکه خبر رسید پسر دایی ام کشته شده است.
از سوی دیگر بازپرسی‌های محلی، از دوستی مهران با چند دختر حکایت داشت و با آنکه او حتی یک قهرمان رزمی کار نامیده می‌شد مشروب الکلی مصرف می‌کرد.
راننده تاکسی وکلید معما
فقط یک شبانه روز از جنایت گذشته بود که راننده تاکسی بی‌سیم رشت سراسیمه به سراغ پلیس جنایی این شهر رفت و با ارایه اطلاعات جدید، رسیدگی به ماجرا را وارد مرحله تازه‌تری کرد: تازه به محل کارم رسیده بودم که دوستانم خبر دادند مهران در خانه‌اش کشته شده است. خیلی ناراحت شدم و حالا اینجا آمده‌ام تا شاید بتوانم برای دستگیری قاتل، کمکی بکنم. عصر شنبه 12 دی 83 – مهران با تاکسی بی‌سیم 133 تماس گرفت و ماشین خواست. بنابراین به خانه پدرش که استاد دانشگاه و مردی متشخص است رفتم. مهران گفت به خوابگاه دانشجویان بروم و دختری را به ساختمانشان برسانم. همان موقع پسر استاد با موبایل دختر مورد نظر تماس گرفت و گفت ساعت چهار تاکسی می‌رسد. از مهران خداحافظی کردم و سرقرار رفتم. دختری که 20-22 ساله به نظر می‌رسید سوار شد و بین راه با موبایل مهران تماس گرفت . به درخواست دختر دانشجو با مهران تلفنی صحبت کردم و گفتم کجایی؟ جواب داد: خانه هستم و 30/4 عصر به خانه پدرش رسیدیم. بعد هم کرایه‌ام را گرفتم و خداحافظی کردم.
بازداشت دختر دانشجو
با نشانی‌های تازه‌ای که پلیس جنایی رشت از راننده تاکسی گرفت خیلی زود مهناز را شناسایی و دستگیر کرد. این دختر بدون هیچ مقاومتی لب به اعتراف گشود و با چشمانی اشکبار به آدمکشی اعتراف کرد. گزارش ایسکانیوز اضافه می‌کند: مهناز در بازجویی‌ها اظهار داشت: همه بدبختی‌های من با یک دوستی تلفنی – اینترنتی و بعد خیابانی، آغاز شد. یک ماه بود که با مهران آشنا شده و به او دل بسته بودم. می‌گفت عاشقم شده و حاضر است دنیا را به پایم بریزد. پسر بدی به نظر نمی‌رسید و من فریب نگاه‌های او را خوردم. مهران هرگز نگفته بود نامزد دارد و اگر این مساله را زودتر می‌فهمیدم شاید حالا دست‌هایم به خون و جنایت، آلوده نمی‌شد. مهران با ماشین خودش دنبالم می‌آمد، در شهر گشت می‌زدیم، صحبت می‌کردیم و چندبار در رستوران غذا خوردیم. آن پسر، روز یکشنبه از من خواست به خانه دوست متاهلش بروم تا با او و همسرش آشنا شوم. وقتی اما غروب 13 دی به ساختمان مورد نظر رفتم تازه فهمیدم دروغ گفته و به خانه پدرش پا گذاشته‌ام. با دلشوره و تشویش، کنار پنجره نشستم و سرگرم تماشای آلبوم عکس‌های مهران شدم که به اتاق خواب رفت و رفتارهای غیر عادی نشان داد. باورم نمی‌شد مردی که می‌خواست با من ازدواج کند و مرا به اوج آرزوهایم برساند آنگونه سعی داشت اسیر وسوسه‌های شیطانی شوم! لباس فرم دانشگاه به تن داشتم و تلاش کردم از آن خانه خارج شوم اما مهران، نزدیک در بود و مانع شد. حرکاتش مشمئز کننده بود و می‌دانستم اگر باز هم غفلت می‌کردم عفت و شرفم لکه دار می‌شد. مهران تا به من حمله کرد چاقویی را که همیشه برای احتیاط با خود حمل می‌کردم بیرون کشیدم و ...
دانشجوی رشته گیاه پزشکی رشت، بارها قسم خورد فقط برای دفاع از ناموس خود دست به چاقو برده و هرگز نمی‌خواسته مهران کشته شود: به سختی شوکه شده بودم و چاقو را همانجا رها کردم. بعد با جوراب خونی روی قالی تا دم در ورودی رفتم، کفشم را پا کردم و خارج شدم.
می‌خواهم زنده بمانم
در پی تکمیل تجسس‌ها و بازسازی صحنه جنایت، پرونده در شعبه 10 دادگاه عمومی وقت رشت تحت رسیدگی قرار گرفت و پدر مهران مدعی شد چون مهناز متوجه شده بود پسر او نامزد کرده به خاطر شکست در عشق و کینه جویی، ‌دست به جنایت زده است و برایش اشد مجازات خواست. با راه‌اندازی دوباره دادسرا، محاکمه در شعبه 105 دادگاه عمومی جزایی رشت از سرگرفته و دختر دانشجو 16 مرداد 84 به جرم آدمکشی به مرگ و به خاطر خلوت کردن با پسر نامحرم به 15 ضربه شلاق محکوم شد. حکم صادره اما با اعتراض وکیل مدافع مهناز در شعبه 26 دیوان عالی کشور شکست و 11 دی 84 به شعبه 107 دادگاه عمومی – جزایی رشت سپرده شد. 25 خرداد85، قاضی این شعبه ادعای دفاع از ناموس دختر دانشجو را رد و بار دیگر او را به مرگ محکوم کرد که باز هم با اعتراض وکیل مدافع رو به رو شد.
بدین ترتیب هیات عمومی دیوان عالی کشور متشکل از 50 قاضی، نشست ویژه‌ای برگزار کرد و پرونده اصراری کیفری به ریاست آیت الله مفید و با حضور دری نجف آبادی – دادستان کل کشور – به شور گذاشته شد. 34 قاضی براساس ماده‌های 61، 625 و 627 قانون مجازات اسلامی و همچنین بند «الف» ماده 629 همین قانون مدرک‌های موجود در پرونده – از جمله جوابیه پزشکی قانونی و تحقیق جامع پلیس جنایی – تایید کردند مهناز در دفاع از ناموس خود و رهایی از چنگ مهران، چاره‌ای جز استفاده از کارد نداشته است. بر همین مبنا، رای شعبه 26 دیوان عالی کشور مبنی بر رهایی دختر 20 ساله از مجازات تایید و او به تازگی از زندان آزاد شد. بی‌شک این رای در تاریخ قضایی ایران، جاودانه خواهد ماند./120/05

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.