گیلبرت و جورج؛ 'هنر برای همه'
گیلبرت و جورج؛ 'هنر برای همه'
این اولین باری است که آثار هنرمندی در قید حیات تمام فضای یک طبقه این موزه را اشغال کرده است.
مشخصه بارز کارهای گیلبرت و جورج عکسهای بزرگی است که به صورت گرافیکی در آمده و در آنها رنگهای تند و زنده بسیار استفاده شده است.
بدن عریان خودشان، عکسهای بسیار بزرگ شده ای از مدفوع، نشان دادن تمایلات همجنسگرایانه و حشرات غول پیکر به وفور در کارهای آنها به چشم می خورد.
اختصاص پیدا کردن یک طبقه کامل موزه تیت مدرن به کارهای این دو هنرمند خود می تواند گواهی باشد بر اهمیت کارهای گیلبرت و جورج و تأثیری که آنها بر روند جریان های هنری گذاشتند.
شرم و بدن انسان
یک وجه تمایز کارهای گیلبرت و جورج، پرداختن آزادانه آنها به موضوع سکس و بدن انسان است و معمولا هم موضوع اصلی آثار، یا خود این دو هنرمند یا تعدادی پسر جوان هستند.
آنها معتقدند که جامعه و خانواده، انسان را از بچگی با بدنش بیگانه می کنند و باعث می شوند که انسان از طبیعت وجودی خود احساس شرمساری کند و آنها سعی می کنند با خلق اثری شوک آور، خلاف آن را به بیننده نشان دهند.
گیلبرت و جورج اذعان می کنند که بعد از خلق تعدادی از آثار که اتفاقا موضوع اصلی تابلو ها هم خودشان بودند، از خلق آنها احساس خجالت کردند، ولی این مسئله را نکته قوت آن اثر می بینند و معتقدند که اثر هنری باید دارای این خصوصیت باشد، یعنی احساس قوی ای را در بیننده بر انگیزد.
آثار گیلبرت و جورج در اوایل فعالیتشان به رنگ سیاه و سفید بود ولی بعد رنگ قرمز هم به رنگبندی آثار اضافه شد و کم کم جرئت پیدا کردند و استفاده از رنگهای تند و زنده یکی از مشخصه های اصلی آثارشان شد.
به علاوه عنصر تقارن، در مجسمه عکسهای آنها به وفور به چشم می خورد. چرا کارهای آنها را مجسمه عکس می نامیم؟
آنها خود را مجسمه ساز می دانند و ادعا می کنند که ازعکاسی تنها به عنوان میدیوم یا وسیله ارتباطی در ساخت مجسمه استفاده می کنند.
این دو هنرمند در آثارشان، تعریف خاص خود را از اخلاق، مذهب و کلا شیوه زندگی به بیننده ارائه می دهند و موضوعاتی که به آن می پردازند، موضوعات جهانی است، موضوعاتی مثل شهوت، مذهب، مرگ و غیره. موضوعاتی که بیننده با هر پس زمینه فرهنگی و تربیتی آنها را درک می کند.
هنر مدرن و احساسات
در دهه هفتاد سبک مینیمالیسم و هنر انتزاعی مرکز توجه دنیای هنر بود و تاکید هنرمندان بر فرم و ساختار اثر هنری بود.
به همین خاطر گیلبرت و جورج از بقیه متمایز شدند چون آنها عنصر متفاوتی را در آثارشان وارد کردند که آن نشان دادن احساسات بود. احساساتی مثل میل جنسی، عشق، نفرت، خشم و احساسات دیگر.
کارهای گیلبرت و جورج با بقیه فرق داشت و با شعار "هنر برای همه"، آثاری را خلق کردند که مخاطب عام هم با آنها ارتباط برقرار می کرد.
گیلبرت و جورج را می شود به جرئت یکی از نامتعارف ترین زوجهای هنری در دنیای هنر مدرن به شمار آورد. ظاهر همیشه آراسته و مرتب آنها با کت و شلوار یک شکل بیشتر یادآور کارکنان بانک است تا هنرمندانی ساختار شکن.
در حقیقت آنها با طرز لباس پوشیدنشان هم به نوعی، خود را موضوع آثارشان قرار می دهند.
مجسمه های زنده
گیلبرت و جورج در سال ۱۹۶۷ میلادی در مدرسه مجسمه سازی سنت مارتین لندن با هم آشنا شدند و از همانجا دوستی و همکاری هنریشان شکل گرفت.
آن زمان به خود لقب "مجسمه های زنده" را داده بودند و به این ترتیب خود را نه تنها خالق اثر هنری بلکه خود اثر هنری معرفی کردند.
گیلبرت و جورج در سال ۱۹۶۹ با اثر "مجسمه آوازخوان" به شهرت رسیدند. در آن اثر در حالیکه صورت و دستهاشان را به شکل مجسمه برنزی رنگ کرده و کت و شلوار رسمی پوشیده بودند، تکه ای از موسیقی "زیر طاقها" از فلاناگان را به همراه حرکاتی نمایشی اجرا می کنند.
"مجسمه آواز خوان" با استقبال زیادی رو به رو شد و آنها در سرتاسر اروپا این اثر را به نمایش گذاشتند و حتی گاهی به مدت هشت ساعت متوالی اجرای این کار طول می کشید.
اما چون تعداد مخاطبانشان در هر اجرا محدود بود، آنها را به فکر انداخت که از ابزار دیگری برای بیان افکار و احساساتشان استفاده کنند. در آن زمان بود که به استفاده از عکاسی و فیلم روی آوردند. و البته استفاده از عکاسی هنوز هم در آثارشان تا امروز به چشم می خورد.