جوکهای دست اول نیمه بهداشتی

.1- یارو زنگ میزنه آژانس انرژی اتمی: میگه..میخوام با دکتور البرادعی ...صحبت کنم......
    البرادعی: بفرمایید
    یارو میگه: آقای البرادعی شما دکترین ؟
    البرادعی میگه: بله من دکترم
    یارو میگه: پس آخه باسه چی تو آژانس کار میکنی


2. به یارو میگن ترمز ABS چیه؟
   میگه: ایلده تو پیچ ها کاره یا ابولفضل رو میکنن !!!!


3.یه اصفهانی خونش آتیش میگیره ....به آتش نشانی  sms میزنه!!!


4. میدونید تفاوت سگ نگه داشتن و شوهر کردن چیه ؟
    اولی به فرشت میشاشه دومی به زندگیت !!!!


5.مدتی می شد که در آن شب تاریک پشت دیوار خانه شان قدم می زد و بیخبر بود
   از اینکه پسر خلاف همسایه مدتی است که او را زیر نظر دارد.
   جوووون ، جیگرتو بخورم عجب رون و سینه ای  .
   پسر خلاف همسایه اینها را گفت و در یک چشم بر هم زدن پرید  و او را سخت در
   آغوشش گرفت تا ببرد در جای خلوتی و به کام دل برسد.
   و فردا پسرک همسایه، تمام روز در به در دنبال چاقترین مرغش می گشت


6. پیرزنه از مکه برمیگشت توی ساکش شیشه های مشروب پیدا میکنن !! میپرسند اینا چیه ؟
    پیرزنه میگه : ننه جون من که نمیتونستم دور خونه خدا بگردم یک گیلاس از
    اینا میخوردم خونه خدا دور سرم میچرخید !!!!


7. به یارو میگن اگه بخوان دنیا رو بهت بدن چیکار میکنی ؟
     میگه : بهشون میگم نمیخوام میخوام درسمو بخونم !!!


8. یارو شب میخوابه ، خواب میبینه داره کتک میخوره !! فردا شبش با دوستاش میخوابه !!!!


9. یارو سمند میخره برای اولین بار که سوارش میشه زنه میگه لطفا درو ببندید !
    یارو خوشحال میشه میگه درو بستم حالا بیا بیرون جیگر !


10. دستام خسته شدند. پاهام طاول زدند. از کمر افتادم. اصلا جون ندارم. دارم میمیرم تو رو خدا
      یکی از اندی بپرسه خوشگلا تا کی باید برقصند ! 


11. به یارو میگن اسم یه پیامبر رو بگو ؟ میگه : سوج !! میگن اینو دیگه از کجا آوردی ؟
      میگه خودم پشت یه اتوبوس دیدم نوشته  (( یا سوج )) !!  


12. آخرین فتوی جهت مسافرینی که قصد سفر به قزوین را دارند.
     احتیاط واجب بر این است که نماز را در شهر قزوین شکسته نخوانید بلکه نشسته بخوانید !  

   
 13. عبود و جاسم میرن توالت عمومی !!! عبود از این دستشویی میگوزه جاسم از اون دستشویی !! 
       یک دفعه عبود داد می زنه می گه جاسم عزیزم اومدی دستشویی یا اومدی با من بحث کنی !!


14. جاسم یه دختر خوشگل میبینه بهش میگه: میبخشی خانم شمارو مادرتون زائیده ؟
     دختره تعجب میکنه میگه : آره مگه شمارو مادرتون نزائیده ؟
     جاسم میگه : در مقابل مادر شما مادر من ریده !!! 


15. نگاهم با نگاهت کرد برخورد ....... خدامرگت بده حالم به هم خورد


16. یه روز یه عنکبوت قرص اکس می خوره پتو میبافه 


17. از یه آمریکایی میپرسند چرا اومدین عراق میگه چون امام حسین طلبید !!
      میگن کی میرید؟ میگه : هروقت امام رضا طلبید !!!


18. شباهت هویج با مینی ژوپ : هر دو چشم ها رو تقویت میکنه


19. به یارو میگن اصول دین را نام ببر توحید ؛ نبوت ؛ امامت ؛ رسالت ؛ ونک  


20. عزیزم، خوشکلم، دلبرم، یه روز میام می برمت، می برمت یه جای دور، که
      دست هیشکی بهت نرسه. قربونت ، عزراییل


21. عباس قادری ثابت کرد خوانندگی تیپ نمی خواد ، هایده ثابت کرد خوانندگی هیکلم نمی خواد،
       شماعی زاده ثابت کرد اتفاقن خوانندگی صدا هم نمی خواد


22. یارو میگه عجیبه! میگن چی؟  میگه 100،000 نفر ،22 بازیکن، 3 داور،
      عجیبه! میگن چیش عجیبه؟  میگه کفتره همه رو ول کرد رید به من!


23. یارو صبح میره مغازه و کرکره رو بالا میکشه و میگه بسم الله رحمان الرحیم وارد
     میشه بعدش میبینه همه مغازه رو خالی کردن !!! کرکره رو میکشه پایین و
     میگه صدق الله علی العظیم.


24. یارو از کنار دیوار رد میشده، یه کاغذ میافته رو سرش می میره، ملت جمع میشن
      ببینن چی شده، می بینن رو کاغذه نوشته آجر!


25. غضنفر به اتاق رئیسش رفت و گفت: آقای رئیس من برای ازدواج دو روز مرخصی
      می خوام. رئیس گفت : شما که یه هفته تعطیلی داشتین چرا ازدواج نکردین؟
      غضنفر گفت : آخه نمی خواستم تعطیلاتم رو خراب کنم !!!


26. مامانه به بچه هه میگه میدونم شیطون گولت زد موهای خواهرتو کشیدی! بچه هه میگه
     آره ولی لگدی که زدم تو شیکمش ابتکار خودم بود .


27. دنیا رو بدون خانوما تصور کنین: بازارا خلوت ، پولا اضافه ، خیابونا خلوت ، شیطون بیکار
      مخابرات ورشکسته ، همه میرن بهشت!


28. یارو داشته نماز می خونده میگه  : قل هو الله احد ، الله صمد ، نمی دونم یلم به یولد بود
      یا یولم به یلد!


29. یه لره میره بالای درخت چنار  ! میگن داری چیکار میکنی ؟؟ میگه : دارم توت میخورم !!
      میگن : الاغ آخه اوون درخت چناره !! میگه : برو گیتو بخور ! توت تو جیبمه !!


30. یارو داشته پولکی میخورده میگه : نگین اینقدر یارو ها خرن ولی چرا این چیپس ها شیرینند.


31. یارو شب که میشه میخوابه ، خواب حنا بندون عروسیشو میبینه  !! صبح که از
      خواب بلند میشه میبینه تو خودش ریده !!!


32. به لره میگن سفر حج چطور بود ؟ میگه خیلی سنگ به سر و صورتم خورد ولی بالاخره بوسیدمش !!!!!


33. آبادانیه میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده ، راننده میگه آقا این بلیط
      ماله آبادانه !! آبادانیه میگه : کوکا چیشتو خو ب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه !!!!


34. یه چیز جالب ! حتما این کارو انجام بدید !  اول برنامه Word رو باز کنید و شماره هواپیمایی
      رو که روز 11 سپتامبر به برجهای دو قلوی نیویورک خورد رو وارد کنید ( Q33YN )  حالا
      فونت اونو تغییر بدید به  "  "Wingdings حالا چی میبینید ؟


35. یارو از دختری سئوال میکرد : اسمت چیه ؟ دختره گفت : نیلوفر ولی بچه ها بهم میگن نیلی !
      ولی اسم خودت چیه ؟ طرف میگه : چراغعلی ولی بچه ها بهم میگن لامپ !!!


36. یارو یه بار میره مشهد ، دو بار هم میره قم . دوستاش بهش میگن مش قمقمه!


37. یه فیلسوف ترک میگه : دایره زندگی یه مسطتیلیه که سه ضلع داره ، محبت و عشق !!!!
38. به یارو میگن وقتی حضرت یونس رفت تو دهن نهنگ چی شد ؟ یارو میگه : یه سازمانی
     تشکیل شد به نام یونس کو !!!!!

۱. خسیسه صد هزارتا صلوات نذر میکنه. وقتی نذرش برآورده میشه میره ورزشگاه آزادی داد میزنه : محمدیاش صلوات!!

۲. یارو میره حموم، آب جوش بوده با نعلبکی دوش میگیره! .....میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!....میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ میگه: قربان شما، دست بوسن!...میره سیگار فروشی میگه: آقا سیگار برگ دارین؟ خیر.میگه: پس یک بسته کوبیده بدین!...ازش میپرسن شما تهرانی هستین؟ میگه: نه چشماتون قشنگ میبینه!

۳. یک گروه از محققین انسان شناسی داشتن روی تفاوت مغز نژادهای مختلف انسان تحقیق می‌کردند، اول مغز یک آمریکاییه رو باز می‌کنند، می‌بینند ای بابا اینا اینقدر با الکترونیک و کامپیوتر ور رفتن که تو مغزشون پر شده از IC و مدارهای الکترونیکی. خلاصه می‌ترسن دست به یک چیزی بزنند خراب شه، زود مغز یارو رو می‌بندند. بعد مغز یک ژاپنیه رو باز می‌کنند، می‌بینند ای بابا این وضعش از آمریکاییه هم خراب تره و مغزش شده پر از مدارای نوری و چیزای عجیب غریب، خلاصه مغز این رو هم جرات نمی‌کنند دست بزنند. بعد جمجمه یک احمق رو باز می‌کنند، می‌بینند تو ش فقط یه دونه سیم ازین ور جمجه رفته اونور. باخودشون می‌گن: خوب ما اینو قطع می‌کنیم، اگه دیدیم خیلی ضایع شد، فوقش دوباره وصلش می‌کنیم! خلاصه سیمه رو قطع می‌کنند، یهو گوشای یارو میافته!

۴. زن: اگه امشب نیایی بریم خونه مامانم دیگه منو نمی‌بینی! مرد: برای چی؟ زن: واسه اینکه چشماتو درمی‌آرم!

۵. یک روز آقایی رو پلیس میگیره میگه : کارت ماشین ٬ بیمه ٬ گواهی .نامه یارو میگه چیکار کنم جمله بسازم .

۶. پیره زنه دندون نداشته میخواسته بره نازی آباد به تاکسیها میگفته نای نی نانای نی نای نای (( یعنی نازی آباد نگه دار ))

۷. اگه یه روز یه مگس رو سرت نشست سعی نکن بپرونیش میدونی چرا؟ چون تو مهم شدی چون تو ( یه گوهی شدی)

۸.خــداونـــــد زمیــن و اسمــان را افـریـد و گفت : چـه زیبـاست..... مــرد را آفـریـد و گفت : چـه زیبـاست...... و زن را افریـد و گفـت :........ اشکال نداره آرایش میکنه.

۹.ابتدا خدا زمین را افرید...سپس استراحت کرد. بعد مرد را افرید...سپس استراحت کرد و بعد زن را افرید. انگاه ........نه خدا استراحت کرد نه زمین و نه مرد .

۱۰. مرد: قسم می‌خوری که منو به خاطر پولهایم دوست نداری؟ زن: هزارتومن بده تا قسم بخورم!

۱۱. یارو کنار یه چاهی وایساده بوده، هی میگفته:‌ سیزده،..سیزده،..سیزده.. یکی از اونجا رد میشده، می‌پرسه: ببخشید قربان، می‌تونم بپرسم دارید چیکار می‌کنید؟ یارو یقشو میگیره، پرتش می‌کنه تو چاه، میگه: چهارده،...چهارده،...چهارده!

۱۲. یه مگس دست میندازه دور گردن دوست دخترش میگه:میدونی عزیزم از گو بیشتر میخوامت!!!

۱۳. یکی جونش به لبش می رسه،تف می کنه میمیره..........

۱۴. یه یارو شراب میخوره شنگول میشه گرگه میخورتش .

۱۵. احمقه داروخونه داشته، یک روز جلو در مغازه بزرگ مینویسه: سوسک کش جدید رسید! خلاصه بعد یک مدت یک بابایی میاد تو میگه: ببخشید، جریان این سوسک‌کش جدید چیه؟ این خونة ما رو سوسک سر گرفته.  احمقه میگه: این دارو خیلی جدیده و بازدهیش هم تضمینیه. شما این دارو رو میریزید تو یک قطره چکون، بعد کشیک میکشید تا سوسکها رو بگیرید. هر سوسک رو که گرفتید، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازین دارو میچکونید، بعد از یک مدت سوسکها کور میشن و خودشون از گشنگی میمیرن!! یارو کف میکنه، میگه: خوب آخه اگه سوسکها رو بگیریم که همونجا درجا می‌کشیمشون!  احمقه میره تو فکر، بعد یک مدت میگه: آره خوب، ازون راهم مِشِه!!

۱۶. از یارو میپرسن: به نظر شما اگه آمریکا افغانستان و عربستان رو بگیره، به کره و چین هم حمله کنه تکلیف ایران چی میشه؟ یارو میگه: ایلده چی میشه نداره که، ایران میره جام جهانی!!!

۱۷. یارو رفت دکتر گفت آقای دکتر چند وقتیه که دچار بی تفاوتی شده ام دکتر گفت یعنی چی ، بیشتر توضیح بده یارو گفت یعنی اینکه الان من شما رو .........حساب نمیکنم!!!

۱۸. یارو  میره حرم امام رضا، دخیل میبنده و گریه زاری میکنه و از امام رضا میخواد که تو قرعه کشی بانک ملی پراید برنده شه! بیچاره هر چی دعا می کنه اثر نمی کنه! یه ماه بعد بانک تجارت تبلیغ میکنه که میخواد یه بنز الگانس جایزه بده! باز یارو  میره حرم و دخیل میبنده و شروع میکنه به گریه زاری! که یهو امام رضا میاد بخوابش و بهش میگه: احمق اول برو یه حساب تو بانک باز کن بعد بیا دعا کن!

۱۹. یارو داشت اظهار نظر می‌کرد: این جلال آل احمد که هی ازش تعریف می‌کنن، فقط یه کتاب خوب نوشته که اسمش بوف کوره. یکی گفت: بوف کور که مال صادق هدایته! یارو  گفت: دیگه بدتر، یه کتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته!؟

۲۰. یه عشق‌لاتی با رفیقش میرن جاده چالوس. بعد از مدتی رفیق یارو می‌خوابه. یارو عشق لاتیه، همینجور که رانندگی می‌کرده یهو می‌زنه روی ترمز و می‌بینه: ای دل غافل، ترمز بی ترمز...! خلاصه هر کاری که می‌کنه می‌بینه نمیتونه ماشینو نگه داره. سرشو که بلند می‌کنه می‌بینه یه تریلی هم از روبرو پیچید و داره میاد... میزنه رو پای رفیقش و میگه: «اصغر... پاشو تصادفو حال کن...!»

۲۱. ماشین یه یارو رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو یارو داد میزنه: هیچ خودشو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟ یارو میگه: ایلده من شمارشو برداشتم!!!

۲۲. از یه یارو میرسن: اسمت چیه؟ میگه: حمزه، ولی توخونه شیش کوچولو صدام میکنن!!

۲۳. تو یه شهری حکومت نظامی بوده، یارو سروانه به سربازش میگه که تو اینجا کشیک بده، از هفت شب به بعد هرکیو تو خیابون دیدی در جا بزنش. حرفش که تموم میشه، تا میاد بره سوار ماشینش شه، میبینه صدای گلوله اومد. برمیگرده میبینه سربازه زده یک بدبختی رو کشته! داد میزنه: احمق! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه میگه: قربان این یک آدرسی پرسید که عمراٌ تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد!!!

۲۴. یه روز خوب بهار نداری آروم قرار... یه روز خوب بهار من شاغلم تو بیکار... یه روز خوب بهار پیاده ای من سوار... یه روز خوب بهار نه شام دارید نه ناهار... یه روز خوب بهار کوفت بخور و زهرمار... یه روز خوب بهار میکنی از من فرار... یه روز خوب بهار دارم باهات هزار کار... یه روز خوب بهار باقالی دارم،خر بیار... یه روز خوب بهار می کشمت من به دار... یه روز خوب بهار ...((باقیشو خودت حدس بزن!!!)))

۲۵. یه بار یه ماره روسری سرش می کنه میگه من کبرام ...

۲۶.آقا یه یارو میره حج. بعد میره رمی جمرات شروع میکنه به سنگ انداختن که سنگش تموم میشه . بعد بقیشو فحش میده.

۲۷. یه روز به یه نفر میگن تا حالا بهت آقا گفتن؟میگه آره.یدفه که رفته بودم جمکرون، وقتی خیلی تو دستشویی موندم یه نفر هی لقد می زد به در و می گفت: هی گند آقا زود بیا بیرون ترکیدم.

۲۸. سه نفر که از اهالی همون شهری بودند که معروفند به خسیسی با هم میرند استخر و قرار می گذارند هر کی زودتر سرش رو از آب درآورد بقیه رو ساندویج بده............بعد از گذشت چند دقیقه هر سه در آب خفه شدند.

۲۹. یارو سوار اتوبوس میشه، میره یک گوشه وامیسته. راننده بهش میگه: آقا این همه صندلی خالی، چرا نمیشینی؟ یارو میگه: حالا صبر کن، دو دقیقه دیگه همین یک ذره جا هم پیدا نمیشه!

۳۰. یک زنِ آپاندیسش رو عمل کرده بوده، بعد از عمل شوهرش میاد ملاقاتش. منتها زنه هنوز خوب بهوش نیومده بوده و داشته زیر لب هزیون می‌گفته: احمق…بی‌شعور…عوضی! یک دکتری داشته از اتاق رد میشده، میگه: خوب به سلامتی مثل اینکه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف میزنه!!!

۳۱. بابای یارو میمیره، مجلس ختمش رفیقای ترکه همه میان بهش تسلیت میگن. یارو خیلی احساساتی میشه، میگه: به خدا خیلی زحمت کشیدین تشریف آوردین، ‌شرمنده کردین… ایشالله ختم پدرتون جبران می‌کنم!!! بوده!!

۳۲. بعد از عمری داریوش میاد ایرن، اجرا زنده میگذاره تو استادیوم آزادی. خلاصه دیگه ملت داشتن خودشون رو خفه میکردن، داریوش هم میاد خیای حال بده، از ملت میپرسه: چی میخواین براتون بخونم؟ یک ترکه ازون پشت داد میزنه: اِبـــی بـخـــون.. اِبـــی بـخـون!!!

۳۳. یارو بچش بعد از عید فطر به دنیا میاد، اسمشو میگذاره: پسفطرت

۳۴. عملیه شب جمعه‌ نشسته بوده تو حیاط واسه خودش بساط میزونی جور کرده بوده و تو حال بوده، که یهو یک توپ از آسمون میاد میزنه بساط منقل و وافورش رو به گند میکشه. خلاصه بدبخت صاب وافور همینجوری هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرین میفرستاده، که یهو صدای زنگ در بلند میشه و حالا زنگ نزن کی زنگ بزن! جناب عملی با هزار بدبختی، خودشو میرسونه دم در، میبینه پشت در یک بچه ده-یازده ساله واستاده، هی داد میزنه: توپم...توپم! یارو خیلی شاکی میشه، میگه: ای بی ظرفیت!! بابا خوب منم توپم... دیگه نمیام کاسه کوزه مردم رو بهم بزنم که!!!

۳۵. تمساحه میره گدایی،‌ میگه:‌به من بدبختِ مارمولک کمک کنید!!!

۳۶. یارو سوار هواپیما میشه، میشینه کنار دست یک پیرمرده. خلاصه سر صحبت باز میشه و این دوتا نسبتاٌ با هم رفیق میشن. وسطای راه، یک مهمون دار میاد از پیرمرده میپرسه، پدر شما شکلات میل دارید؟ پیرمرده میگه: نه خیلی ممنون، من بواسیر دارم. مهمون داره از یارو میپرسه: شما چی؟ یارو میاد تریپ رفاقت بگذاره، میگه: نه مرسی. این رفیقمون بواسیر داره، باهم میخوریم!!!

۳۷. یارو صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره یک زمینی بخوریم!!!

۳۸. یارو با کُت وزیر شلواری تو خونشون نشسته بوده. ازش می‌پرسند: واسه چی تو خونه کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید مهمون بیاد! میپرسن: پس چرا دیگه زیر شلواری پوشیدی؟! میگه: خوب شاید هم نیاد!!!

۳۹. یارو میره نماز جمعه هی شعار برعلیه امریکا میدن جو میگیرتش میره میکروفن رو میگیره میگه : خواهرا بیزحمت هفته دیگه نیاین میخوایم فحش مادر بهشون بدیم!

۴۱. یارو داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بود!!!

۴۲.یه بابایی میمیره باباش رضایت نمیده.

۴۳. یارو یه سکه توی دستش می‌گیره و دستش عرق می کنه ... به سکه میگه : هر چقدر هم گریه کنی خرجت نمی‌کنم.

۴۴. یارو میره دیوونه خونه میبینه همه تو صف واستادن دارن یکی‌یکی تو یه سوراخه نگاه میکنن بعد دوباره میرن ته صف وامیسن. یارو کنجکاو می‌شه ببینه تو سوراخه چه خبره، خودش هم میره تو صف وامیسه و تو سوراخه رو نگاه میکنه هیچی نمیبینه، یه بار دیگه تو صف وامیسه بازم هیچی نمیبینه،‌ از یکی میپرسه: شما چی رو نگاه میکنین؟ من که هر چی نگاه میکنم هیچی نمیبینم. یارو بهش میگه: برو بابا دلت خوشه! ما دو ساله داریم این تو رو نگاه میکنیم هنوز هیچی نمیبینیم، تو میخوای با دو بار نگاه کردن چیزی ببینی؟!!

۴۵. یارو میره کله پاچه فروشی، طرف بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!!

۴۶. یارو تو یه دهی دکتر بوده ، میخواسته به یه زنه آمپول بزنه. زنه ازین شلیته‌های لایه لایه پاش بوده، هرچی دکتره دامناش رو بالا میزده، تموم نمیشده. آخر شاکی‌میشه به زنه میگه: ببخشید خانم، باسن شما صفحه چنده؟!!

۴۷. یارو رفته بوده استخر، مسؤول اونجا می خواسته واسه ادرار کردن تو آب جریمش کنه. یارو داد و بیداد می کنه که:‌ خوب بابا همه تو آب ادرار میکنن! طرف میگه: ‌آره، ولی نه از رو دایو!!!

۴۸. شیره‌ایه می‌میره، می‌برنش بهشت. دو سه روز می‌گذره، ‌یک روز میان ازش می‌پرسند که همه چی میزون هست یا نه، میگه: والله همه چیز عالیه، فقط یوخده شـوژ میاد! می‌برنش دم مرز جهنم که یخورده گرمای جهنم بخوره بهش، بلکن گرم شه. دوباره بعد از چند روز میان می‌پرسند: خوب اوضاع چطوره؟ میگه: والله همه‌چی خوبه، ولی هنوز یوخده شـوژ میاد! میگن بابا تو اصلاً لیاقت بهشت رو نداری، میندازنش تو جهنم! بعد از چند روز میان، می‌پرسند: خوب بالاخره گرم شدی؟ میگه: والله اینجا بهتره، ولی هنوز هم یوخده شـوژ میاد! شاکی می‌شند میندازنش طبقه هفتم جهنم، تو مرکز آتیش. چند روز می‌گذره، ‌میان بهش سر بزنن ببینیند اوضاع احوالش چطوره. تا درو باز می‌کنند، یارو داد میزنه: ‌داداش اون درو ببند،‌ شــوژ میاد!!

۴۹. یارو زنگ میزنه خونه دوست دخترش، میگه: عزیزم من لهجه دارم؟ دختره میگه: آره. میگه: پس من قطع میکنم دوباره میگیرم!!!

۵۰. یارو داشته پیاده تو خیابون می رفته به سرعت گیر که میرسه،سرعتش رو کم می کنه.

۵۱. دو نفر در طول مهمانی کنار هم نشسته بودند و در طول دو ساعت یک کلمه هم با هم حرف زدند. پس از دو ساعت یکی از آنها به دیگری گفت: پیشنهاد می‏کنم حالا در مورد موضوع دیگری سکوت کنیم!

۵۲. وقتی زنت خونه نیست چه کار می‌کنی؟ استراحت. وقتی هست چی؟ استقامت!

۵۳. بچه‌ای از پدرس پرسید: فرق تفنگ و مسلسل چیست؟ پدرش جواب داد: پسرم وقتی من و مادرت حرف می‌زنیم بیا گوش کن. آن وقت می‌فهمی فرقش چیه!

۵۴. اولی به دومی: آن دو نفر را می‌بینی؟ ده سال است که ازدواج کرده‌اند و به قدری یکدیگر را دوست دارند که آدم فکر می‌کند اصلا ازدواجی بین‌شان صورت نگرفته است!

۵۵. زن: من بر خلاف تو همیشه موقع شنا سرم از آب بیرونه. شوهر: آخه عزیزم، چیز سبک همیشه روی آب می‌مونه!

۵۶. یه یارو مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه. میپرسه: تو جیب جا میشه؟ یارو کلی فکر میکنه، بعد میگه:‌ تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه!

۵۷. یارو تو کلیسا نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختر خیلی میزون میاد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی...فقط ازت یه چیز دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح‌! خودت کمکم کن! یارو از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده!‌ خودم میرم!

۵۸. تلویزیون داشته گل خداداد عزیزی رو به استرالیا نشون میداده، یه یارو تماشا می‌کرده. دو سه بار که صحنه آهسته گل رو نشون میدن،یارو شاکی میشه، میگه: ‌حالا اونقدر نشون بده تا اون دروازه بان بگیردش!

۵۹. یه روز یارو ٬ یه پلیس می‌کشه ٬ زنگ میزنه ۱۱۰ ٬ میگه : یکیتون رو کشتم شدید ۱۰۹تا !!!!

۶۰. یارو تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبل از مسابقه بهش میگن: ببین جواب ژاندارمریه ولی همون اول نگی که ضایع بشه، یه چند تا سوال اولش بکن بعد جوابو بگو. مسابقه شروع میشه، یارو میپرسه: جانداره؟

۶۱. یارو زنگ میزنه به صدا سیما، میگه: بابا این چه وضعیه؟! این چه تصاویره مستهجنی بود که تو اون سریال امام علی نشون دادید؟! طرف بهش میگه: قربان ما که فقط پاها رو نشون دادیم. یارو میگه: بابا تلوزیون من پرش داشت، همه جاشو دیدیم!

۶۲. دو نفر میرن یک رستوران کلاس بالا، ‌دو تا کوکا سفارش میدند‌، بعد هم یکی یک ساندویچ از کیفشون درمیارند، ‌شروع می‌کنند به خوردن. گارسونه میاد میگه: ‌ببخشید،‌شما نمی‌تونید اینجا ساندویچ خودتونو بخورید. یک نگاهی به هم می‌کنند، ‌ساندویچاشونو باهم عوض می‌کنند!

۶۳. یارو 10 تومن میندازه تو صندوق صداقات، هنوز دوقدم رد نشده بوده،‌ یک ماشین میزنه بهش، درب و داغونش میکنه. همون وقت یک بابای دیگه‌ای داشته یک پولی مینداخته تو همون صندوق، یارو با حال زار پامیشه، ‌میگه: آقا پولتو اونتو ننداز، اون صندوقش خرابه!

۶۴. یارو زنگ میزنه خونه دوست دخترش،‌ بابای طرف گوشی رو برمیداره، هول میشه میگه: ‌ساعت شانزده و پنجاه و چهار دقیقه!

۶۵. یارو کفترشو گم میکنه، تو روزنامه آگهی میده: بیه بیه!

۶۶. احمقه داشته پشت بوم خونش رو آسفالت میکرده،‌ آسفالت زیاد میاره،‌ سرعت گیر میذاره!

۶۷. احمق کسی است که به همه چیز اطمینان کامل داشته باشد. مطمئنی؟ صددرصد!

۶۸.از یارو میپرسن آرزوت چیه؟ میگه:‌ کاشکی شهر ما پایتخت بود! میگن: چرا؟! میگه: آخه اون وقت به ما میگفتن بچه تهرون!

۶۹. یک بابایی یه ماهی تو پاکت دستش بوده، رفیقش میبیندش، ازش می‌پرسه: جریان ‌این ماهیه چیه؟ میگه: ‌دارم برای شام می‌برمش خونه. ماهیه میگه: مرسی من شام خوردم،منو ببر سینما

۷۰. یارو زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟! طرف میگه: نه. یارو میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!

۷۱. یارو مرده شور بوده، بعد از یه مدتی میگیرنش دهنش رو سرویس میکنن. رفیقاش میپرسن بابا مگه این بیچاره چی کار کرده بود؟ میگن: این پدرسوخته سوالای شب اول قبر رو تکثیر کرده بود بین مرده‌ها تقسیم می‌کرد!

۷۲. یارو فیلم جیمز باند میبینه خیلی خوشش میاد. یکی ازش میپرسه اسمت چیه میگه: فَر...گضن فر!

۷۳. یارو و تهرونیه دعواشون میشه، میبرنشون کلانتری. افسرنگهبان از تهرونیه میپرسه: اسمت چیه؟ یارو با بیخیالی میگه: فِری... افسره حسابی چپ و راستش میکنه، میگه: بی پدر فکر کردی اینجا خونه خالست خودمونی شدی؟ گفتم اسمت چیه؟ تهرونیه که حساب دستش اومده بوده میگه: فریدون قربان! افسره برمی‌گرده به یارو میگه اسم توچیه؟! یارو اسمش قلی بوده، یکم فکر میکنه بعد با ترس جواب میده: قولیدون!

۷۴. تو جزیره آدم‌خورا یک بابایی میره ساندویچ فروشی، یک ساندویچ مغز سفارش میده. ساندویچیه میگه: میشه 2 تومن. مرده عصبانی میشه میگه: یعنی چی؟ مگه سَرِ گردنست؟! هفته پیش یک تومن بود! ساندویچیه میگه: آخه این مغز تهرونیه، بابا ‌بالاخره یک کلاس خاص خودشو داره. مردک هم ساندویچش رو میخوره و چیزی نمی‌گه. هفته دیگه میاد دوباره یک ساندویچ مغز سفارش میده، این دفعه ساندویچیه میگه:‌شد 10 تومن! یارو خیلی شاکی میشه، میگه‌: بابا چه خبرته؟! ساندویچیه میگه: آخه عزیز من،‌این دفعه مغز رشتیه، کلی فسفر داره به جان تو! باز طرف چیزی نمی‌گه و پول و میده و ساندویچش رو می‌خوره. هفته بعد دوباره میاد و یک ساندویچ مغز سفارش میده، این دفعه ساندویچیه میگه: میشه 100 تومن! یارو دیگه پاک شاکی میشه و ساندویچ رو می‌کوبه رو میز داد میزنه: این چه مسخره بازیه دراوردی؟! ساندوچیه میگه:‌آخه عزیز من،‌این یکی مغز ترکه،‌ باید 100 تا کله بشکنیم تا ازش یک ساندویچ دربیاد!!

۷۵. یارو و زنش دعواشون شده بوده، ‌با هم حرف نمی‌زدند. زن یارو وقتی شب میره بخوابه، یک یادداشت برای ترکه می‌گذاره که: منو فردا ساعت 6 بیدار کن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا میشه، ‌می‌بینه یارو براش یک یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه خر! ساعت شیشه!

۷۶. یارو تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبلش بهش میگن جواب بیسکویته، ولی تو همون اول نگو، اولش یه چند تا سوال کن که ضایع نشه. یارو میگه باشه و میره تو مسابقه، میپرسه: آقا، یک کویته؟! یارو میگه: نه. میگه: دوکویته؟ همینجوری میگه تا میرسه به نوزده کویت! یارو میگه: من یه راهنمایی بهتون میکنم، با چایی هم میخورنش. یارو میگه: هان پس بگو، ‌قنده؟!

۷۷. یارو  تو جبهه پشت ضد هوایی بوده میزنه یه هواپیما رو میندازه. خلبانه با چتر نجات میپره بیرون، یارو میگه: بچه‌ها در رین صاحابش اومد!

۷۸. یک سال، یک ماه از محرم گذشته بوده ولی هنوز تو شهر صدای سینه‌زنی میومده. مردم میرن پی ماجرا، میبینن دسته احمقها تو کوچه بن بست گیر کرده!!!

۷۹. ترکه با چند تا رشتیه نشسته بودن داشتن جوک می گفتن، رشتیا برای ترکا جک میگن، نوبت ترکه که میشه،‌ تا میاد بگه: یه روز رشتیه... همه بهش میگن بشین بابا نمیخواد بگی! دوباره یه دور میزنه میرسه به ترکه، باز تا میاد بگه: یه روز یه رشتیه... میپرن وسط حرفش، نمیذارن بگه. بار بعد که نوبت میرسه به ترکه، میگه: یه روز یه ترکه داشته میرفته با سر میخوره زمین! همه رشتیا میخندن بعد ترکه میگه: وقتی بلندش میکنند می بینند رشتی.

۸۰. یه روز یه بابایی یه دستش قطع شد, خیلی از زندگی ناامید شدهبود. راه افتاد تو خیابون یه جا دید یه یارو کنار خیابونقر میده و بالا پایین میپره . رفت جلو دید یارو دوتا دست هم نداره .تعجب کرد به یارو گفت بابا دمت گرم عجب روحیه ای داری با این وضعقر میدی . یارو گفت برو بابا روحیه چیه باسنم میخاره نمیدونم چیکار کنم ...

۸۱. یارو گوشش درد میکرده، میره گوششو میکشه! رفیقش بهش میگه: بابا دیوونه، چرا دادی گوشتو کشیدن؟! یارو میگه: آخه خیلی درد میکرد! رفیقش میگه: خب.... خل میدادی مثل من پرش میکردن.

۸۲. عبود و جاسم مغازه تخم مرغ فروشی باز میکنن، رو تابلوش مینویسن: عبود ، جاسم، تخم مرغ... محصولی از کون مرغ.

۸۳. یارو دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده رو دوشش،‌ داشته می‌برده بالای ساختمون. صاحب‌کارش بهش میگه: تو که فرقون داری،‌ چرا اینا رو میگذاری رو کولت؟! یارو میگه: ‌اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذیت می‌کرد!

۸۴. به یارو میگن: با ابریشم جمله بساز، میگه: هوا ابریشم خوبه

۸۵. یه روز حضرت آدم در خونشونو میزنه حوا میگه کیه؟ آدم میگه بی مزه مگه غیره من کسه دیگه ای هم هست؟ (خیلی یخ بود آره)

۸۶. ده نفر آدم که خیلی بد بودند رو میندازن تو جهنم بعد از دو روز میبینن که اونا نیستن میرن ته جهنم میبینن چند تا کرد دارن قاچاقی ردشون میکنن .

۸۷. یه روز یه مرده در مغازش می نویسه امام با پنیر....میان سراغش میگن این چیه نوشتی...میگه...بهتر ازون که شما می نویسین خدا با ماست.

۸۸. یه روز یارو بچه اش نمی خوابیده بهش ژل می زنه

۸۹. به یارو میگن: اگه یک کامیون طلا بهت بدن چیکار میکنی؟ میگه: ایلده یکلام 2500 میگیریم‌ خالی میکنیم.

۹۰. زنه هنرپیشه بوده، به شوهرش میگه: دیدی وقتی تو فیلم خودم رو زدم به مردن،‌ چطوری همه داشتن گریه میکردن؟!‌ یارو میگه: آره، آخه میدونستن که واقعا نمردی!!

۹۱. یه روز یه یارو می‌خواسته یه زیر دریایی رو غرق کنه ٬ می‌ره زیر دریا ٬ در ِ زیردریایی رو می‌زنه ٬ بعدش فرار می‌کنه .

۹۲. یکی میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: 2000 تومن. یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: 1000 تومن. باز یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: 700 تومن. اونم دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!!

۹۳. یارو میره ساندویچی، میگه: ببخشید بندری دارید؟ طرف میگه: بعله. یارو میگه: پس قربون دستت، ‌بگذار یک حالی بکنیم!!

۹۴. یارو هر روز زنگ یک کلیسا رو می‌زده و در می‌رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه،‌ یک روز پشت در کمین می‌کنه، تا یارو زنگ می‌زنه، ‌خرشو می‌گیره. یارو حول میشه،‌ با تتپته میگه: ببخشید، ‌عیسی هست؟!!

۹۵. یارو زنگ میزنه به صدا سیما، میگه: بابا این چه وضعیه؟! این سریال امام علی که همش بدآموزی داره! یارو میگه:‌چرا آقا؟‌ برای چی؟ یارو میگه:‌ بابا الان دو هفته‌ست هروقت میام پسرمو تنبیه کنم،‌ میدوه میره تو کوچه لخت میشه!

۹۶. از یه یارو پرسیدند: "اسم کوچیک فردوسی چیه ؟"گفت: " میدان "!!!!!

۹۷. یارو تا ده سال برای مادرش عزاداری میکرد و همش گریه میکرد . بهش گفتند : آخه چقدر گریه میکنی ، ده سال گذشته گفت: "آخه هر وقت یادم میافته که موقع خاکسپاریش چه دست و پایی میزد جیگرم آتیش میگیره "!!!

۹۸. یارو ادعای میغمبری میکرده،رفیقاش بهش میگن: بابا همینجوری که نمیشه! باید بری چهل روز بشینی تو غار، تا از خدا برات وحی بیاد. خلاصه یارو میره، دو روز بعد با دست و پای شکسته و خونی مالی برمیگرده! رفیقاش میپرسن: چی شده؟!  میگه: ما رفتیم تو غار، یهو جبرئیل با قطار اومد!

۹۹. یه روز دو نفر سوار یه تاکسی می‌شن. به راننده می‌گن که یه نوار بذار برامون. راننده هم میگه که نوارها تو داشبورده. هر کدوم رو که می‌خواهین خودتون بذارین. یکیشون شروع می‌کنه به گشتن و خلاصه یه نوار ویدیویی در میاره و فشار می‌ده که بذارتش تو ضبط! رفیقش هم تا می‌بینه می‌‌زنه زیر گوشش و می‌گه: احمق! این مال ضبط تریلیه! تو می‌خوای بذاریش تو ضبط پیکان!

۱۰۰. یارو از طبقه صدم یه ساختمون می‌پره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!!!

۱۰۱. یارو میره لباس فروشی،‌ میگه:‌ ببخشید شلوار نخی دارید؟ طرف میگه:‌بعله. یارو میگه: بی‌زحمت دونخ بدین!!!

۱۰۲. به یارو میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه:‌ کبوتر، کلاغ، خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو دیدی پرواز کرد!!!

۱۰۳. یارو سوار هواپیما میشه، میشینه کنار دست یک پیرمرده. خلاصه سر صحبت باز میشه و این دوتا نسبتاٌ با هم رفیق میشن. وسطای راه، یک مهمون دار میاد از پیرمرده میپرسه، پدر شما شکلات میل دارید؟ پیرمرده میگه: نه خیلی ممنون، من بواسیر دارم. مهمون داره از ترکه میپرسه: شما چی؟ یارو میاد تریپ رفاقت بگذاره، میگه: نه مرسی. این رفیقمون بواسیر داره، باهم میخوریم!

۱۰۴. یارو داشته پسرشو در مورد ازدواج نصیحت میکرده، میگه: پسرم خواستی زن بگیری، برو از فامیل زن بگیر.. ببین تو همین دور وبر خودمون، داییت رفته زن داییت رو گرفته... عموت رفته زن عموت رو گرفته... حتی خود من، اومدم مادرت رو گرفتم!

۱۰۵. یارو عینک آفتابی می‌زنه. بچه‌اش میاد توی اتاق. به بچه‌اش می‌گه: کجا بودی تا این وقت شب...؟!

۱۰۶. یارو خورد به جدول، حلش کرد.

۱۰۷. یه روز یه یارو داشته رد می‌شده،‌ یه نمره بهش میدن قبول بشه!

۱۰۸. یک روز عروس رفت گل بچینه، شهرداری گرفتش!

۱۰۹. یک روز یه یارو از حال رفت، از آشپزخانه اومد تو!

۱۱۰. یارو میخواسته تو یک ادارة دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟! یارو هول میشه، میگه: ایلده شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم!

۱۱۱. دکتر نظام وظیفه پسر لاغری را معاینه کرد و در برگه نوشت: معاف، به دلیل ضعف جسمانی. پسر لاغر با خوشحالی گفت: آخ جون! فوری می‏رم زن می‏گیرم. دکتر نوشت: و همچنین ضعف عقلانی...

۱۱۲. یارو واستاده بوده دم مسجد، داشته خرما خیرات میکرده. خلاصه هرکی رد میشده، یک خرما برمیداشته و یک صلوات میفرستاده. بعد یک مدت، یک بابایی دست میکنه یک مشت خرما برمیداره، یارو دستشو میگیره میگه: هوووی! چه خبره؟! یک نفر آدم مرده، اتوبوس که چپ نکرده!

۱۱۳. یه جایی جشن بوده، یارو همینجوری میره تو و شروع میکنه به رقصیدن و بخور بخور. یکی ازش میپرسه: ببخشید! شما رو کی دعوت کرده؟ یارو میگه: من از خونواده عروسم. طرف میگه: ببخشید، ولی اینجا جشن تولده!

۱۱۴. یارو میره کارواش میگن ماشینت کو میگه دیدم نزدیکه پیاده اومدم.

۱۱۵. یه دفعه ملا می ره بالا ی منبرروضه بخونه یادش می ره شروع می کنه حرفهای نامفهوم زدن می گه اده بدو اده بدو بهش میگن ملا این چه روضه ای دیگه ؟ می گه روضه ی علی اصغر

۱۱۶. یه روز یه پرگار مست می کنه مستطیل می کشه......

۱۱۷. یه نفر میره بقالی،‌ می‌بینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟!!

۱۱۸. یه روز یارو بچش میره زیر ماشین . دمپائی مزنه درش میاره .

۱۱۹. به یارو میگن شنیدی احمد آقا ماتیز گرفته؟ میگه : نه بابا از ایدز بدتره؟

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.