مذاکره با آمریکا: سقط جنین یا بلوغ!
مذاکره با آمریکا: سقط جنین یا بلوغ!
سرانجام، آمریکا شرط ایران را پذیرفت و درخواست خود برای گفت و گو با تهران را به طور رسمی از طریق سفارت سوییس به وزارت خارجه کشورمان اعلام کرد و بدین ترتیب، اولین "مانع شکلی" در راستای تحقق مذاکرات ایران و آمریکا مرتفع شد.
پیش از این، هر چند آمریکایی ها، از طریق رسانه ها یا واسطه ها خواستار گفت و گو با ایرانی ها شده بودند ولی تهران مدام بر این نکته پای می فشرد که تا این تقاضا از مجرای رسمی نرسد، به آن ترتیب اثر داده نخواهد شد.
البته، تهران، در اوایل کار، این پیام خود که آمریکا از مجرای رسمی تقاضا دهد را از مجاری غیررسمی و عمدتا رسانه ای به واشنگتن می رساند ولی در آخرین گام و در یکشنبه گذشته، سفیر سوییس در تهران به وزارت خارجه دعوت شد و "رسما" به او گفته شد که تهران فقط پیام های رسمی آمریکا که از طریق سفارت سوییس ارسال شود را بررسی خواهد کرد. (سوییس حافظ منافع آمریکا در ایران است.)
پس از این تحول، طولی نکشید که آمریکا "درخواست رسمی" و تهران به آن پاسخ مثبت داد.
حال سوال اینجاست که چرا تهران پذیرفت با آمریکا درباره عراق گفت و گو کند؟ به ویژه آنکه منتقدان می گویند ایران هیج وظیفه ای برای حل مشکلات آمریکا در عراق ندارد.
پاسخ به این پرسش را باید در فضای بسیار پیچیده عراق جستجو کرد.
درست است که آمریکا، اینک در عراق دچار بحران حاد امنیتی شده و هر روز تعدادی از سربازان آمریکایی در این کشور کشته می شوند ولی نباید از یاد برد که این مشکل، فقط دامنگیر آمریکا نیست و دولت نوری المالکی نیز به شدت درگیر آن است.
پس از سالها حکومت سنی های بعثی، دولت مالکی، اولین دولت شیعی در عراق است و این، برای اغلب کشورهای منطقه، به ویژه ممالک ذی نفوذی مانند مصر و عربستان و حتی کشورهای کوچک تر مانند اردن و کویت، بسیار ناخوشایند است و جالب اینجاست که تعدادی از همین کشورها، برغم آنکه عراق عضوی از اعضای اتحادیه عرب است، هنوز سفرای خود را به بغداد نفرستاده اند. به بیان دیگر، تلاش اعلام نشده ولی آشکاری از سوی اکثر کشورهای عربی برای منزوی سازی دولت کنونی عراق وجود دارد.
برای آنها، بسیار فرح بخش خواهد بود اگر سقوط اولین دولت شیعی در عراق را به علت ناکامی های امنیتی شاهد باشند به ویژه آنکه نیک می دانند این دولت، روابط بسیار نزدیکی با تهران دارد. مالکی،سالها مقیم ایران بوده و حتی با بسیاری از مقامات ایرانی، دوستی های شخصی دارد.
سقوط دولت مالکی، می تواند به معنای از دست دادن یک متحد مهم برای تهران باشد و بدتر از آن، این امکان قوی نیز وجود خواهد داشت که یک جریان کاملا ضد ایرانی در عراق بر سر کار آید و بدین ترتیب مشکل "عراق صدامی" به نحو دیگری برای ایران تکرار شود و برای سالیان دراز و ای بسا برای دستکم ده ها سال ایران را از جانب مرزهای غربی اش، آزار دهد.
از این رو، حفظ دولت نوری المالکی، یکی از راهبردی ترین مسایل سیاست خارجی ایران در منطقه است چه آنکه این موضوع به نحو انفکاک ناپذیری با امنیت ملی ایران در دراز مدت گره خورده است.
مع الوصف، نباید از یاد برد که آمریکایی ها ترجیح می دهند تهران را صرفا به این علت که "امنیت عراق امنیت خودش هست" وارد گود عراق شود و در پروسه امنیتی این کشور مشارکت کند و البته بخشی از منافع این رویکرد نیز نصیب آمریکا شود بی آنکه هزینه ای بپردازد.
به علاوه، این مهم نیز به عنوان یک دغدغه وجود دارد که مرتفع شدن نسبی بحران امنیتی در عراق می تواند آمریکا را تا حد زیادی در مساله عراق فارغ البال کند و زمینه ساز تشدید فشارهای واشنگتن علیه تهران شود.
اینجاست که یک معادله پیچیده پدید می آید که رفتار تهران صرفا از رهگذر حل آن شکل گیرد، به بیان ساده تر، حل بحران امنیتی عراق از یک سو به نفع ایران است چون باعث تثبیت دولت المالکی به عنوان دولت ایران می شود و از دیگر سو، بخش عمده ای از ظرفیت سیاسی و نظامی آمریکا را آزاد می کند که این ظرفیت امکان دارد علیه ایران به کار گرفته شود.
از این رو، می توان به تصریح گفت که دستگاه دیپلماسی ایران بر لبه تیغ گام گذارده است و چاره ای جز احتیاط مضاعف در مذاکره با آمریکایی ها ندارد چه آنکه هنوز حسن نیت واشنگتن برای ایرانی ها، احراز نشده است.
بی گمان، اگر تهران در مذاکرات قریب الوقوع خود با واشنگتن، نشانه هایی از این نبیند که آمریکا تمایل دارد هزینه های این گفت و گوها را بپردازد و می خواهد ایمن سازی فضای عراق برای نظامیانش را به رایگان کسب کند، گزینه ای جز توقف زودهنگام مذاکرات نخواهد بود.
اینک آمریکاست که با رفتار خود، تعیین می کند که آیا "مذاکره" در اوان جنینی سقط می شود یا آنکه تولد می یابد، رشد می کند و به بلوغ می رسد.
سید ضیاءالدین احتشام