زخم گونههایشان تا ۱۰ سال به یادگار میماند
زخم گونههایشان تا 10 سال به یادگار میماند
آن روز 8 ساله بودند و امروز 9 سال دارند. شاید نمیدانند که باید تا 10 سال دیگر برای التیام زخمهایشان صبوری پیشه کنند؛ زخمهایی که از واژگونی یک چراغ علاءالدین در کلاس درس بر صورتهایشان به یادگار مانده است.
نمیخندد. تنها نگاهم میکند. انگار با نگاهش حرف میزند. در این اتاق تنها مریم و پریسا بستری هستند مابقی دانشآموزان برای مدتی به منزل برگشتهاند و دوباره به تشخیص پزشکان برای معاینه و جراحی باز خواهند گشت.
ابتدا به کنار تخت مریم میروم. بیدار است. حالش را میپرسم. نگاهم میکند و آرام میگوید: «خوبم اما اولش خیلی درد داشتم»
مریم دوست دارد که دندانپزشک شود. میپرسم: «الآن درس میخوانی؟» پاسخ میدهد: «نه!»
میگویم: «وقتی درس نمیخوانی، چه جوری میخواهی دندانپزشک بشی؟»
لبخند میزند و جواب میدهد: «در تعطیلات درس میخوانم.»
مادر مریم میگوید: «مریم قبل از این حادثه شاگرد اول بود.»
رو به مریم میکنم و به او میگویم: «منتظرم که دندانپزشک بشی تا بیایم پیشت البته به شرطی که با من ارزان حساب کنی.»
با سر تأیید میکند و بر لب کلمه «حتماً» را میراند.
میپرسم: «وقتی خانه هستی چکار میکنی؟»
پاسخ میدهد: «خاله بازی میکنم و بعضی موقعها هم کتاب میخوانم.»
مریم دو خواهر دارد و خود فرزند دوم خانواده است و آرزویش این است که هر چه زودتر بهبود یابد.
* میخواهم دخترم بتواند بنویسد
بعد از مریم به سراغ پریسا میروم. او تازه جراحی شده است و به خاطر اثر داروهای بیهوشی حال مساعدی ندارد. پریسا 40 درصد سوختگی داشته و به دلیل عمق سوختگی استخوان انگشتان دستش، پزشکان مجبور شدند که انگشتان دست وی را قطع کنند.
از پریسا حالش را میپرسم. پاسخ نمیدهد. تنها نگاهم میکند، آنگونه که وجودم به درد میآید. از مادرش میپرسم:«پریسا حرف نمیزند یا اینکه احساس غریبی میکند؟»
رئیس بیمارستان سوانح سوختگی قطبالدین شیراز میگوید: «پریسا بسیار خوش زبان و خوش تعریف است اما تازه جراحی شده است.»
از دکتر محمدی درباره وضعیت پریسا سؤال میکنم. پاسخ میدهد: «40 درصد سوختگی عمیق داشت اما زخمهایش کشیده شده است و هماکنون زخمی ندارد. به خاطر عمق سوختگی و اینکه استخوانهای دستش هم سوخته بود، تمام انگشتانش قطع شد. ضمناینکه سوختگی تنفسی بسیار شدیدی نیز داشت به طوریکه چندین روز لولهای در راه تنفس هوایی او گذاشتیم و تحت مراقبت تنفسی بود. آن زمان 40 درصد احتمال میدادم پریسا زنده بماند اما خدا را شکر بهبود یافت.»
برای لحظهای چشمانش را میگشاید. به او میگویم: «پریسا جان درد داری؟» حرف نمیزند. تنها با سر پاسخ آری میدهد و دوباره چشمانش را میبندد. مژههای بلندش در میان صورت تمام سوخته است. او حس عجیبی به انسان میدهد.
از مادر پریسا میپرسم: «وضع جسمانی پریسا بهتر شده است؟»
مادر پریسا پاسخ میدهد:«دکتر محمدی همه کار کرده است اما روزی که انگشتان پریسا را قطع کرد، گفت پیوند میزند اما الآن میگوید نمیشود.»
درباره روحیه پریسا سوال میکنم. میگوید: «بد نیست»
میپرسم: «موقعی که در خانه هست چه کار میکند؟»
مادر پریسا دستی بر سر فرزندش میکشد و پاسخ میدهد: «حرف میزند. میگوید دوست دارم بیرون بروم اما حقیقتش میترسم زمین بخورد. چند بار هم همراه پدرش به دبیرستان رفته است. پدر پریسا فرهنگی است. پریسا روحیه قوی دارد.»
مادر پریسا تنها خواستهای که دارد این است که انگشتان دخترش پیوند بخورد و باز بتواند قلم بر دست گیرد.
* نباید توقع داشت که چهره این دانشآموزان به حالت اولش برگردد
به سراغ علیاکبر محمدی متخصص جراحی عمومی و رئیس بیمارستان سوانح سوختگی قطبالدین شیراز میروم و در خصوص وضعیت دانشآموزان حادثهدیده در آتشسوزی دبستان شهید رحیمی روستای درودزن سؤال میکنم.
محمدی میگوید: «روز چهاردهم آذر سال گذشته 6 دختر و 2 پسر با سوختگی بسیار شدید به این مرکز آورده شدند. درصد سوختگیها از 10 درصد تا حدود 40 درصد بود که البته عمق و شدت سوختگی خیلی زیاد بود. وجه مشترک سوختگی دانشآموزان این بود که همگی صورت و دستهایشان جزو نواحی سوختگی بود. سوختگی صورت به دلیل اهمیت از نظر زیبایی و هم عملکرد و سوختگی دستها به این دلیل که عضو منحصر به فرد بدن هستند و برای هر کاری مورد نیاز است، جزو سوختگی شدید تلقی میشود. ضمن اینکه روزی که این دانشآموزان را آوردند همه سوختگی تنفسی نیز داشتند زیرا در کلاس درس گیر افتاده بودند و ریهها آسیب دیده بود.»
وی به وضعیت تنفسی بسیار بد سه نفر از آنها اشاره میکند و میگوید: « در مورد سه دانشآموز امکان مرگ وجود داشت اما خوشبختانه با تلاش تیم پزشکی نجات یافتند.»
از رئیس بیمارستان سوانح سوختگی قطبالدین شیراز میپرسم:«آیا بچهها به موقع به بیمارستان آورده شدند؟»
پاسخ میدهد:«بلافاصله که حادثه اتفاق افتاده بود بدون هیچ توفقی بچهها را اینجا آوردند. هنر درمان این است که مریض را از مرگ و عوارض و مشکلات اعضای مختلف بدن نجات دهیم. همه این 8 دانشآموز زنده ماندند و به هیچ ارگان داخلی آنها آسیب ندیده است و این نشان میدهد که هم به موقع دانشآموزان را آوردند وهم کارهای درمانی اولیه درست و دقیق انجام شده است. درباره کارهای ترمیمی و جراحی آنها نیز شاید کمتر بیمارانی داشتیم که به این سرعت کارشان انجام شده باشد. بیماران در این مرکز و خیلی از مراکز کشور معمولاً یک ماه تا دو ماه آنهایی که زخمهای عمیق دارند ابتدا درمانهای اولیه انجام و بعد پیوند پوست انجام میشود اما ما برای این بچهها به صورت زودرس که روش درمانی نوینتر نسبت به روش قبلی است، برخورد کردیم یعنی نسوج سوخته را برداشتیم و پیوند پوست را در همان هفته اول و دوم برایشان انجام دادیم که این از خیلی از عوارض میتواند جلوگیری کند. هم از عفونتها و هم از عوارض اختلال دست و صورت و نواقص دیگری که ممکن است پیش بیاید جلوگیری کند.»
می پرسم: «روند درمان دانشآموزان چگونه بود؟»
جواب میدهد: «بعد از مراقبتهای اولی که حدود دو هفته طول کشید وضعیت تنفسی آنها بهتر شد و به محض اینکه در شرایطی قرار گرفتند که بتوانند تحمل بیهوشی را داشته باشند، به تدریج به اتاق عمل منتقل شدند و زخمهای نواحی سوختگی و نسوج آسیبدیده برداشته شد و پیوند پوست در مراحل مختلف برای آنها انجام شد. تقریباً جراحی درمان حاد آنها از همان روز پنجم و ششم شروع شد و هنوز ادامه داد. ضمن اینکه به محض اینکه زخمها پوشانده شد روند درمان ترمیمی آنها نیز شروع شد. برای نواحی دست و صورت و جاهایی که اختلال عملکرد پیدا کرده بودند، جراحیهای ترمیمی انجام شد.»
وی در پاسخ به این پرسش که تاکنون چند عمل روی دانشآموزان انجام شده است؟ میگوید: «تا به امروز تقریباً حدود 40 مورد جراحی برای این 8 دانشآموز انجام شده است. متأسفانه 3 تا از این بچهها به حدی آسیب دستهایشان جدی بود که یکی از آنها همه انگشتان هر دو دستش و دو تا از آنها انگشتان یکی از دستهایشان به دلیل عمق سوختگی و آسیب رسیدن به استخوانهای دست قطع شد.»
محمدی درباره وضعیت وضعیت فعلی دانشآموزان نیز میافزاید: «تقریباً درمان حاد به اتمام رسیده است و آنهایی که اختلال عملکرد دستگاه داشتند، ترمیم برای اکثریت انجام شده و چند نفر از آنها در لیست اتاق عمل هستند که به زودی انجام میشود. یک سری از جراحیها نیز اعمال جراحی با فوریت کمتر و اعمال جراحی زیبایی هستند که به این دلیل که تا یک سال و یک سال و نیم بعد عمل جراحی ممکن است عوارض گوشت اضافی در ناحیه سوختگی وجود داشته باشد به همین دلیل باید صبر کرد.»
از رئیس بیمارستان سوانح سوختگی قطبالدین شیراز میپرسم: «مهمترین اقدام برای این دانشآموزان در حال حاضر چیست؟»
پاسخ میدهد: «مهمترین اقدام درمانی برای آنها فیزیوتراپی است. شاید لازم باشد که فیزیوتراپی در دسترس آنها باشد و آنها را به شکل جدی و مکرر فیزیوتراپی کنند مخصوصاً دستها تا کمترین اختلال عملکرد را داشته باشند.»
وی ادامه میدهد: «در کمیسیون پزشکی که برای این دانشآموزان برگزار کردیم مشخص شد که بعضی از جراحیها باید بعد از بلوغ انجام شود. حداقل تا 10 سال دیگر باید سالیانه چند بار مراجعه کنند و عملهای جراحی برای آنها انجام شود که این آمادگی باید به خانوادهها و مسئولان داده شود تا بعد از این فاز آنها را رها نکنند.»
از محمدی میپرسم: «با این جراحیها آنها چقدر به وضعیت دوران سلامت خود نزدیک میشوند؟»
میگوید: «باید هم خانواده آنها و هم مسئولان بدانند که برگشت آنها به شرایط قبل غیرممکن است یعنی هیچوقت آنها از نظر زیبایی و از نظر عملکرد مثل شرایط قبل نمیشود و شاید همه اینکارهایی که انجام میشود برای این است که آنها 60 تا 70 درصد به شرایط قبل نزدیک شوند.»
رئیس بیمارستان سوانح سوختگی قطبالدین شیراز در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه «آیا نیاز است این بچهها به بیمارستان دیگر یا خارج از کشور منتقل شوند؟» میافزاید: «جلسهای با این موضوع با حضور تمامی جراحان پلاستیک شیراز برگزار شد که همه جراحان متفقالقول بودند هیچ نوع درمان جراحی و دارویی نیست که برای این دانشآموزان لازم باشد و در شیراز قابل انجام نباشد. در هر حال ولی توصیه گروه این بود که مسئولان هر چه را صلاح میدانند انجام دهند و اگر میخواهند با متخصصان دیگر برای درمان مشاوره کنند.»
* میلیونها تومان هزینه به دلیل کمبود امکانات
آموزش و پرورش استان فارس طی گزارشی اعلام کرد تمامی هزینههای درمانی اعم از بیمارستانی، دارویی و هزینههای جانبی که توسط خانواده دانشآموزان آسیبدیده صورت گرفته، پرداخت شده است. ضمن اینکه خانه معلم شهدای فرهنگیان شیراز برای اسکان خانواده دانشآموزان همراه با پذیرایی و ارائه خدمات ایاب و ذهاب در حین درمان و پس از طی دوران نقاهت در اختیار خانواده قرار گرفته است و جمعاً 384 میلیون و 400 هزار ریال هزینه شده است.
بر اساس این گزارش، با توجه به اینکه تمامی دانشآموزان استان تحت پوشش بیمه حوادث بودند از سوی وزارت متبوع و سازمان آموزش و پرورش فارس با بیمه ایران برای استیفای حقوق بیمهای دانشآموزان اقدام شد که در نهایت مبلغ 33 میلیون و 50 هزار ریال از سوی بیمه ایران، مبلغ 15 میلیون ریال از سوی اداره کل تعاون و امور رفاهی وزارت آموزش و پرورش و مبلغ 15 میلیون ریال نیز از سوی سازمان آموزش و پرورش فارس به هر یک از خانوادههای دانشآموزان حادثه دیده پرداخت شد.
این اعتباری که پرداخت شده تنها به دلیل نبود یک بخاری استاندارد در کلاس درس، هزینه شده است. اگر تنها بخش کوچکی از این اعتبار صرف خرید یک بخاری مناسب میشد و دانشآموزان مجبور نبودند با چراغ علاءالدین سر کنند، این حادثه هیچگاه روی نمیداد.
* تحصیلات دانش آموزان حادثهدیده ادامه دارد
بعد از این حادثه برای اینکه دانشآموزان از تحصیل عقب نمانند، آموزش و پرورش استان فارس با اعزام یک آموزگار در محل اسکان دانشآموزان، به این امر اقدام کرد.
محمدحسین روزیطلب مدیر آموزش و پرورش استان فارس در این خصوص میگوید: «وقوع حادثه آتشسوزی در این دبستان به دلیل کمبود امکانات روی داد و مسئولان سازمان آموزش و پرورش استان فارس در همان روز اول این موضوع را پیگیری کردند و بلافاصله دانشآموزان را به بیمارستان منتقل کرده و از هیچ اقدامی برای سلامتی آنها دریغ نکردند.»
وی با گلایه از برخی رسانهها که عنوان کرده بودند آموزش و پرورش این موضوع را اطلاعرسانی نکرده است، ادامه میدهد: «به موقع رساندن دانشآموزان به بیمارستان نشان از این است که آموزش و پرورش پس از حادثه به سرعت وارد عمل شده است. ما باید برای حل مشکل اقدام میکردیم که اینگونه بوده است.»