ازدواج به سبک ایرانی در استرالیا

ازدواج به سبک ایرانی در استرالیا
تا عروس و داماد دست در دست هم بر سر در ورودی مجلس ظاهر شدند، صدای هلهله و شادی میهمانان به اوج خود رسید.
عروس و داماد ایرانی
یک زوج ایرانی که در سیدنی ازدواج کرده اند

مادر داماد در حالی که دائماً قربان صدقه عروسش می رفت، شروع به پاشیدن ‌ نقل و سکه بر سر زوج خوشبخت کرد و بچه ها به سمت سکه های دو دلاری طلایی رنگ که بر روی زمین غلت می خوردند یورش بردند.

بوی اسپند فضا را پر کرده بود ، اما از قربانی کردن گوسفند پیش پای عروس و داماد خبری نبود چون ذبح خانگی حیوانات ،‌ مغایر با قوانین استرالیاست. اما عروسی، رنگ و بوی ایرانی داشت.

یافتن همسر در استرالیا،‌ "کاری نه چندان آسان"

علی، جوان ۳۰ ساله ای است که به تازگی از دانشگاه "مک کوایری" در رشته کامپیوتر فارغ التحصیل شده است. او همه امکانات مالی برای شروع یک زندگی جدید دارد،‌ خانه، ‌ماشین ، ‌کار و ... اما تلاشهایش در یافتن همسر مناسب بی نتیجه مانده است. علی می گوید: "من بسیار احساس تنهایی می کنم و به نظرم الان در شرایط ازدواج بسر می برم، اما در اینجا دختران زیادی وجود ندارند که تمایل به ازدواج داشته باشند. تا حالا با دو دخترارتباط بر قرار کرده ام اما بمحض اینکه فهمیده اند که قصد ازدواج دارم رهایم کرده اند. چون آنها دنبال کسی بودند که همراهشان به مهمانی و پارتی برود و در جستجوی شریک زندگی نبودند".

برخی کارشناسان اجتماعی معتقدند که: نسل جوان ایرانی خارج از کشور با پدیده عجیبی به اسم " پسران سنتی و دختران مدرن" روبرو شده است که این موضوع در یافتن فردی ایده آل برای ازدواج تاثیر می گذارد.

بزعم این کارشناسان،‌ پسران ایرانی به مقولۀ ازدواج به دیدی سنتی نگاه می کنند. در این دیدگاه، بطور سنتی محوریت و نقش اصلی در تمامی ارکان خانواده را "مرد" بر عهده دارد و این موضوع زیاد باب میل دختران ایرانی بویژه در استرالیا نیست. بدین دلیل بعضی دختران ایرانی خارج از کشور تمایل دارند از قید و بندهایی که بطور سنتی برای دختران وجود دارد رهایی یابند.

خانم عفت میرعبداللهی، متخصص در امور ازدواج و خانواده می گوید: "مسلما تفاوتهای بیشماری بین سبک زندگی دختران ایرانی در خارج از کشور وجود دارد. دختران ایرانی در استرالیا نسبت به همتایان خود در ایران، در روابط زناشویی کمتر کنترل پذیر هستند و این موضوع به دلیل به رسمیت شناخته شدن حق تساوی زن و مرد در استرالیاست. ارکان زندگی مشترک در ایران بر مبانی دیگری استوار شده و در استرالیا، مبانی زندگی مشترک بر پایه اصول دیگری است".

ندا، ‌دختری ۲۵ ساله است که ۱۵ سال است در استرالیا زندگی می کند. او دلایل جواب رد دادن به خواستگار اخیرش را این گونه بیان می کند: "پسران ایرانی در استرالیا هنوز فکر می کنند در ایران زندگی می کنند که زن باید کنیزی کند و آنان پادشاهی. خواستگار اخیرم از من می خواست که علاوه بر کار بیرون، کلیه مسئولیت های خانه را من تنهایی به دوش بکشم ."

پسران و دختران ایرانی بیشتر ترجیح می دهند آنقدر صبر کنند تا شریک زندگی مناسب خود را از میان هموطنان ایرانی انتخاب کنند تا ازغیر فارسی زبانان و در این تلاش نقش پسران ایرانی پر رنگ تر است. اما گاهی اوقات دیدگاههای سنتی پسران ایرانی خواهان زیادی ندارد.

سفره عقد
ازدواج به سبک ایرانی در بین ایرانیان استرالیا رواج دارد

به هرحال هم پسران و هم دختران ایرانی در استرالیا از کم بودن افراد مناسب برای ازدواج گله دارند و بسیارسردر گم هستند. خیلی از آنها می گویند انتخاب همسر مناسب از ایران نیز راه حل مناسبی نیست چون به گفته آنها بعضی پسران و دختران ساکن ایران این گونه ازدواج ها را وسیله ای برای خروج از ایران و زندگی در خارج از کشور می دانند.

همایون، ‌۲۸ ساله ،‌ در این باره می گوید: "بیشتر دختران ایرانی عاشق زندگی در خارج هستند و تا می فهمند که من در استرالیا زندگی می کنم مرا وسیله ای می بینند برای فرار از ایران. من بدنبال کسی هستم که مرا برای خودم بخواهد نه بخاطر پاسپورتم. برخی دختران ایرانی مرا همچون ابزاری می بینند که می توانند آرزوهای سرکوب شده زندگیشان را برآورده سازند".

یک تجربه تلخ : روایت بیتا و فرامرز

شاید در یک مقطع زمانی، پدیده "عروس پستی" توانست مشکل ازدواج بعضی از پسران ایرانی در خارج از کشور را حل نماید، اما به نظر می رسد که این امر دوام چندانی نیافت، زیرا برخی از این ازدواجها سرانجامی جز جدایی نداشت.

بیتا ۳۲ ساله،‌ ده سال پیش از طریق ازدواج از راه دور به استرالیا آمد. او قبل از اینکه برای شروع زندگی مشترک در استرالیا به همسرش بپیوندد، هیچ شناختی از همسرآیندۀ خود نداشت و فقط چندین ساعت از طریق تلفن با او صحبت کرده بود. در آن زمان حتی امکانات اینترنتی آنقدر در ایران رشد نکرده بود تا بیتا بتواند همسر آینده اش را بطور زنده از طریق اینترنت مشاهده کند و بدین خاطر فقط به دیدن عکسی بسنده کرده بود که مادر داماد به او نشان داده بود.

مادر فرامرز، بیتا را در یک میهمانی زنانه در تهران دیده بود و از او برای پسرش خواستگاری کرد. آنگونه که مادر فرامرز برای بیتا تعریف کرده بود، پسرش سالها پیش برای تحصیل به استرالیا عزیمت کرده و توانسته بود در رشته معماری از دانشگاه فارغ التحصیل شود. بنا به گفته مادرش، فرامرز ۲۸ سال سن داشت و همه امکانات را برای شروع یک زندگی مشترک داشت.

به نظر می رسید که رویاهای بیتا در حال به حقیقت پیوستن بود و سرانجام او مرد ایده آل زندگی خود را یافته است. مقدمات ازدواج بسرعت فراهم شد و بیتا " بله " را تلفنی اعلام کرد و راهی استرالیا شد.

اولین ضربه روحی بیتا دربدو ورودش به فرودگاه بر او وارد شد ، زیرا فرامرزی که به استقبال او آمده بود با فرامرزی که در عکس دیده بود از زمین تا آسمان فرق داشت. بیتا می گوید : "پس از دیدن فرامرز در فرودگاه، انگار خروارها خاک بر سرم ریخته شد. باورم نمی شد که من به این راحتی خود را به عقد کسی در آورده ام که حداقل ۲۰ سال از من بزرگتراست. خیلی سعی کردم که پس از دیدنش در فرودگاه خود را بی تفاوت نشان دهم ، اما نشد و آنچنان به گریه افتادم که هق هق گریه های من توجه بسیاری از مردم را به خود جلب کرد".

بیتا پس از چندی متوجه می شود آنچه که راجع به فرامرز در ایران شنیده بود سراپا دروغ محض بود. بیتا می گوید: "فرامرز نه تنها مهندس نبود، ‌بلکه هیچ شغل درست و حسابی هم نداشت و از دولت حقوق بیکاری دریافت می کرد. برخلاف آنچه که مادرش گفته بود او برای تحصیل به استرالیا نیامده بود بلکه خود را بعنوان پناهنده سیاسی جا زده بود و از طریق دریا بطور غیر قانونی به استرالیا آمده بود".

کیک عروسی
برخی از زوج های ایرانی که تن به ازدواج غیابی می دهند، تجربه خوبی از آن ندارند

بیتا با تلخی از خاطرات زندگیش تعریف می کند: "ای کاش من می مردم و رشته زندگی ام با رشته زندگی مردی که سراپا نکبت و بدبختی بود گره نمی خورد. بعد از چند وقت متوجه شدم که فرامرز الکلی و قمارباز است. نمی دانستم چه کار کنم. از طرفی نه جرات داشتم وضعیت فرامرز را برای خانواده ام در ایران بازگو کنم و نه طاقت داشتم در بستر مردی بخوابم که بوی تعفن و دروغ سراپای او را آکنده بود. بالاخره تصمیم خود را گرفتم و ازاو جدا شدم".

یک‌ تجربه شیرین: روایت سارا و علی

برگزاری کنسرت اندی ،‌ خواننده معروف لس آنجلسی ، در سیدنی تنها محفلی برای رقص و آواز نیست ، بلکه خواص دیگری نیز می تواند داشته باشد. سارا و علی ، اولین بار همدیگر را در کنسرت اندی دیدند و آشنایی آنها ‌از یک اتفاق ساده شروع شد .

علی که مهندس کامپیوتر است در خصوص نحوه آشناییش با سارا می گوید: "وقتی که کنسرت تمام شد از سالن بیرون آمدم و از دور دیدم که مادر یکی از دوستانم بهمراه سارا در بیرون از محل کنسرت ایستاده اند، بی اختیار حضور سارا توجه ام را جلب کرد و به سمتشان رفتم تا سلام و علیک کرده باشم . فکر نمی کردم که همسر آینده ام را به همین سادگی بیابم".

پس از این دیدار کوتاه ،‌ علی که مهر سارا در همان نگاه اول بر دلش نشسته بود،‌ از مادر دوستش راجع به سارا اطلاعاتی خواست و پس از فراز و نشیب های بسیار، سرانجام موفق شد با سارا تماس تلفنی برقرار کند.

سارا که دانشجوی مهندسی فن آوری اطلاعات و تجارت است در این باره می گوید: "راستش در ابتدا من کمی مردد بودم که با علی تماس داشته باشم، ‌چون از او هیچ شناختی نداشتم. ولی پس از پرس و جو از دوستان خانوادگی، تصمیم گرفتم که با او بیشتر آشنا شوم و رفته رفته متوجه شدم که علی،‌ آدم خوش قلب و مهربانی است ، ‌در نتیجه جدی تر به نقش او در زندگی آینده ام فکر کردم ".

اما این آشنایی بیش از ۴ ماه بطول نیانجامید که پس از این مدت، سارا و علی تصمیم گرفتند که با یکدیگر بر سر سفره عقد بنشینند. وقتی از سارا می پرسم چه دلایلی باعث شد که علی را بعنوان همسرت انتخاب کنی می گوید: "بنظرم علی قابل اعتمادترین، باهوشترین و ماجراجوترین انسان روی کره خاکی است. او بهیچ وجه ملالت بار و خسته کننده نیست و ایام خوشی را در کنار او سپری میکنم ".

عروس و داماد ایرانی درسیدنی
بسیاری از ایرانی ها در استرالیا ترجیح می دهند مطابق رسوم ایرانی ازدواج کنند

علی نیز سارا را مهربانترین انسان روی زمین می داند و با خنده می گوید که او بسیار خوش سلیقه نیز هست چون او را به همسری انتخاب کرده است.

مثل بیشتر عروسی های ایرانی، مقدمات عروسی بسرعت مهیا شد. اما خانواده علی برخلاف خانواده سارا در ایران زندگی می کردند و بهمین دلیل باید برای حضور در جشن عروسی به استرالیا می آمدند. علی می گوید: "ما بسیار خوش شانس بودیم که برای تمامی اعضای خانواده ام توانستیم ویزا بگیریم،‌ ولی واقعاً پروسه طولانی و مشکلی را پشت سر گذاشتیم تا موفق به انجام آن شدیم. ولی توصیۀ من این است که زوجها درجایی عروسی کنند که بتوانند خانواده ها را راحت تر در کنار هم جمع کنند".

از لحاظ برگزاری مراسم عقد و ازدواج، تقریباً همان تقسیم وظایفی که در ایران بین خانواده ها وجود دارد در عروسی سارا و علی نیز وجود داشت. در این ازدواج ،‌ جهیزیه را خانواده سارا متقبل شدند و کلیه مخارج عروسی نیز برعهده داماد بود. از لحاظ مسائل دیگر نیز رسوم ازدواج ایرانی حفظ شد و مهریه سارا مشتمل بر یک جلد کلام الله مجید و تعدادی سکه بهار آزادی مقرر شد.

سارا و علی بسیار شادمانند که در عروسی آنها ،‌ جنبه های سنتی ازدواج ایرانی وجود داشت. سارا دربارۀ سنت های ازدواج ایرانی می گوید : "بنظرم ایرانیان سنت های زیبایی را بهنگام ازدواج دارند.همین قند سابیدن بر سر عروس و داماد توسط دختران و زنان خوشبخت و یا رسم دادن شاه باش، دارای معانی بسیاری در فرهنگ ایرانی است. جالب آنکه ،‌حتی بعضی دختران استرالیایی وقتی به ازدواج پسران ایرانی در می آیند تمایل دارند که به شیوه ایرانیان ازدواجشان صورت بپذیرد. بنظر من سنت های ازدواج ایرانی بسیار زیبا ست".

بهر حال عروسی این زوج در تالار"لی آکوا" در "دارلینگ هاربر" که یکی از زیباترین مناطق سیدنی است صورت پذیرفت و ۷۰ نفر در آن شرکت کردند. در استرالیا برخلاف ایران مراسم پاتختی در روز بعد از عروسی وجود ندارد و میهمانان بگونه ای دیگر هدایای عروسی خود را تقدیم عروس و داماد می کنند.

 وقتی که در آرایشگاه بودم ناگهان دود، تمامی سالن را در برگرفت و ما متوجه شدیم که ساختمان بغلی آتش گرفته، تنها راه چاره این بود که آرایشگر در خیابان به کار ادامه دهد که همین کار را هم در میان تعجب عابران انجام داد
 
سارا، عروس ایرانی

سارا در این باره می گوید: "برخی فروشگاههای بزرگ، ‌بخشی را بعنوان "مراسم جشن عروسی" دارند که عروس و داماد قبل از مراسم ازدواج، فهرستی از کالاهای مورد نیاز خود را از آن فروشگاه مشخص می کنند. سپس بهمراه کارت عروسی،‌ کارتی نیز برای مدعوین ارسال می شود که نشان دهنده نام فروشگاه و شماره خاص عروس و داماد است. پیش از مراسم عروسی، مدعوین در فروشگاه مورد نظر حضور می یابند و وسایل مورد نیاز عروس و داماد را به عنوان کادوی عروسی خریداری می کنند و سپس تمامی هدایا توسط فروشگاه به آدرس عروس و داماد ارسال می شود".

ارا و علی یک ماه پیش ازدواج کردند و در حال حاضر لحظات شیرینی را در کنارهم در سیدنی سپری می کنند. وقتی از سارا درباره جالب ترین خاطره عروسی سئوال می کنم در جواب می گوید: "وقتی که در آرایشگاه بودم ناگهان دود، تمامی سالن را در برگرفت و ما متوجه شدیم که ساختمان بغلی آتش گرفته. چاره ای نبود و ما از سالن بیرون آمدیم چون آرایشگر نمی توانست در آن شرایط به کار خود ادامه دهد. تنها راه حل ممکن این بود که به خیابان بیاییم تا آرایش عروس تمام شود و همین کار را هم کردیم .سپس، آرایشگر در میان عابران پیاده که با تعجب به من نگاه می کردند به کار خود ادامه داد و در زمان مقرر کار خود را پایان داد. بالاخره عروسی های ایرانی شیرینی های خود را دارد و این از وقایع جالب است که هیچ گاه از یاد نخواهم برد."

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.