آرامش نزد مولوی
آرامش نزد مولوی
مثنوی در واقع یک کتاب تعلیمی است که غرض مولوی از بیان آن شعرها، راهنمایی و راهبری مخاطب به سمت ارزشهای اخلاقی و انسانی و در نهایت به سوی یک زندگی بهتر و برتر است. یکی از مولفه های مهم و حیاتی برای داشتن زندگی بهتر، وجود آرامش است. آرامش گوهری است که بدون آن ، زندگی انسان جهنم می شود؛ به طوری که ذره ذره هستی آدمی را اضطراب و تشویش در بر می گیرد.
یکی از بهترین و برجسته ترین کتابهایی که در تاریخ تفکر بشری موجود است ، کتاب مثنوی معنوی سروده مولانا جلال الدین محمد بلخی مشهور به مولوی است.
این کتاب که مشتمل بر شش دفتر و در مجموع 26 هزار بیت است ، در برگیرنده داستان های مختلفی است که هر کدام از آنها برای بیان مقصود و موضوعی خاص سروده شده است.
مثنوی در واقع یک کتاب تعلیمی است که غرض مولوی از بیان آن شعرها، راهنمایی و راهبری مخاطب به سمت ارزشهای اخلاقی و انسانی و در نهایت به سوی یک زندگی بهتر و برتر است. یکی از مولفه های مهم و حیاتی برای داشتن زندگی بهتر، وجود آرامش است. آرامش گوهری است که بدون آن ، زندگی انسان جهنم می شود؛ به طوری که ذره ذره هستی آدمی را اضطراب و تشویش در بر می گیرد.
در روزگار ما، این مولفه مهم زندگی انسانی دستخوش بحران و تلاطم شده است و افراد سعی می کنند از راههای مختلفی (درست و نادرست) آن را به دست آورند. امروزه زیاد می شنویم که شبه عرفان های متعددی مدعی اند که می توانند به افراد آرامش ببخشند و حتی عده زیادی هم جذب آنها می شوند. همین گرایش ها نشانه آشکاری است از نبود آرامش در میان انسان های این عصر و زمانه.
یکی از دلایلی که مولوی برای این ناآرامی ذکر می کند، داشتن تعلقات است.
بسی افراد برآنند که آرامش نتیجه عوامل بیرونی است ، بنابراین مشغول جمع آوری و تهیه وسایل و لوازم مختلف می شوند تا بتوانند به گونه ای موفق به کسب آرامش شوند.
اما اینها نه تنها باعث حصول آرامش نمی شود، بلکه موجب گرفتاری و دغدغه بیشتر آدمی می شود. از نظر مولوی ، آرامش واقعی در گرو کم کردن تعلقات است ، آدمی باید بتواند هر چه را که موجب تعلق خاطر می شود، از خود دور کند. در واقع تعلقات همانند تیغ هایی هستند که بر روح و جان آدمی چنگ می زنند و زخم سنگینی بر دل و جان می نشانند. در جهان امروز عمدتا مخالف این آموزه رفتار می شود.
فناوری های جدید همانند ماهواره ، رایانه ، اینترنت ، تلفن همراه و... تا جایی که امکان جدیدی جهت زندگی بهتر در اختیار افراد قرار می دهد پسندیده است ، اما همین که تبدیل به اشتغال بیهوده و از بین رفتن فرصت برای فکر کردن پیرامون خود را از انسان سلب کند باید دور شود، در غیر این صورت به قول مولوی ، همانند آبی است که به جای آن که در زیر کشتی باشد و باعث نجات کشتی شود، به درون کشتی می رود و موجب هلاکت آن می شود.
مال را کز بهر دین باشی حمول
نعم مال صالح خواندش رسول
آب در کشتی ، هلاک کشتی است
آب اندر زیرکشتی ، پشتی است
«مولانا سرچشمه خوشی و ناخوشی ها را درونی می شمارد نه بیرونی ، او می گوید منبع جمیع خوشی ها، دل و ضمیر آدمی است و این ضمیر اوست که سایه و آثارش را بر اشیاء و امور خارجی می اندازد و باعث مطلوبیت آنها می شود؛ اما آدمی از سر جهل و نابخردی ، ابزار خوشی را با سرچشمه خوشی درهم می آمیزد و در نتیجه ابزار خوشی را منشائ خوشی می پندارد. او در تبیین این قضیه ، شخصی گرسنه را مثال می آورد که ساده ترین غذا، بیشترین لذت را برای او به بار می آورد و چون سیر شد، رنگین ترین غذاها در نظر او لذت نمی آفریند و چه بسا نفرت هم برانگیزد. پس اصل لذت در اندرون ماست و سایه آن بر موجودات خارجی می افتد و کشش بدان سوی پدید می آید. هر گاه آدمی به این حقیقت واقف نباشد، اصل و فرع را در هم می آمیزد و به بیراهه می رود.»
راه لذت از درون دان ، نه از برون
ابلهی دان جستن قصر و حصون
آن یکی در کنج مسجد، مست و شاد
وان دگر در باغ ، ترش و بی مراد
قصر چیزی نیست ، ویران کن بدن
گنج در ویرانی است ای میر من
این نمی بینی که در بزم شراب
مست آنگه شود، کو شد خراب؟
لطف شیر و انگبین ، عکس دل است
هر خوشی را آن ، خوش از دل حاصل است
شاهراه باغ جانها شرع اوست
باغ و بستان های عالم ، فرع اوست
اصل و سرچشمه خوشی آن
است آن زود تجری تحتهاالانهار خوان
تو خوشی و خبی و کان هر خوشی
تو چرا خود، منت باده کشی
ما عموما فکر می کنیم اگر شخص مجهز به همه امکانات زندگی باشد، دارای آرامش است. البته این امکانات نقش دارند ولی نه آن گونه که بتوانند آرامش واقعی را برای ما فراهم کنند. نمونه اش زندگی انسانهای امروزی است که در این عصر از بهترین امکانات رفاهی برخوردارند ولی درون آنها پر است از اضطراب و ناراحتی و خوددرگیری ، به گونه ای که حتی حاضر می شوند برای رهایی از وضع آشفته خود، دست به خودکشی بزنند.
در مقابل این گروه (که کم هم نیستند)، در طول تاریخ انسان هایی را می بینیم که با انواع سختی ها و مشکلات مادی روبه رو بودند؛ اما درونی آسوده و آرام داشتند و نه تنها آن سختی ها را منشائ خیر می دانستند، بلکه شکرگزار خداوند هم بودند چرا که سختی ها و مشکلات زندگی را وسیله آزمایش و امتحان خداوندی می دانستند و برای عبور موفق از مصائب ، به خداوند توکل می کردند. بنابر دیدگاه قرآنی تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرد. در عرفان اسلامی و در نگره مولوی که تربیت یافته مکتب قرآنی است ، انسان برای این که بتواند به یاد خداوند باشد، باید در مرحله اول تعلقات را از خود دور کند، به تعبیر لطیفتر و ظریفتر باید دلبستگی به تعلقات را در خود زایل کند. پیداست هر قدر بندهای تعلقات را پاره کند، بیشتر به خداوند نزدیک می شود و بالطبع به آرامش بیشتری می رسد.