اسلام چگونه وارد امریکا شد؟
اسلام چگونه وارد امریکا شد؟
در دوره استعمار اسپانیا - پرتقال، بیشتر مسلمانانی که از اسپانیا راهی آمریکا شدند، صنعتکارانی بودند که مانند همکیشان خود که با پرداخت مالیات در اسپانیا ماندند، در شاخههای مختلف صنعت مهارت داشتند.
طراح و عامل قتل عام مسلمانان و یهودیان، قاضی محاکم تفتیش عقاید و کشیش مخصوص «ایزابل» ملکه کاستیلا ( CASTILLA) ، کاردینال خیمنس (CARDINAL XIMENES) بود. او درباره مسلمانان گفته بود: «آنها از ایمان ما محرومند و ما از صنعتکاری آنان». برخی از همین مسلمانها بودند که با چشمپوشی کلیسا، برای ساختمان بناهای کنار دریا و تزئین آنها به کار گرفته شدند. صنعتکارانی که به آمریکا مهاجرت کردند، در کارهایی مانند نجاری، کار با فلز، ساخت آجر، دباغی و کارهای ساختمانی مشغول فعالیت شدند. آنها به ویژه در هنر چینی سازی و کار بر روی چوب روش های جدیدی ابداع کردند. در چینیسازی که رنگ آبی بر آن حاکم بود، طرح های هنرمندان مراکش، مصر، سودان و حتی ایران از مکزیک تا برزیل گسترش یافت. روش های هنری مسلمانان در تزئینات معماری در آمریکای شمالی تحت عنوان «استیل کالیفرنیایی» بروز یافته است. میدانیم که در قرن هفدهم «مجلس شهری مکزیکو» برای جلوگیری از ادامه امتیازات صنفی به هنرمندان اندلسی تصمیماتی را اتخاذ کرده است.
تعداد قابل توجهی از کسانی که در قرن هفدهم و مخصوصا قرن هجدهم، به عنوان برده به آمریکا برده شدند، مسلمان بودند. تاجران برده در آمریکا مایل بودند زنان و کودکان را به بردگی ببرند، زیرا بدست آوردن آنها آسانتر، قیمتشان کمتر و جایی که در کشتی ها اشغال میکردند، کوچکتر بود.
در دوره استعمار اسپانیا - پرتقال، بیشتر مسلمانانی که از اسپانیا راهی آمریکا شدند، صنعتکارانی بودند که مانند همکیشان خود که با پرداخت مالیات در اسپانیا ماندند، در شاخههای مختلف صنعت مهارت داشتند.
طراح و عامل قتل عام مسلمانان و یهودیان، قاضی محاکم تفتیش عقاید و کشیش مخصوص «ایزابل» ملکه کاستیلا ( CASTILLA) ، کاردینال خیمنس (CARDINAL XIMENES) بود. او درباره مسلمانان گفته بود: «آنها از ایمان ما محرومند و ما از صنعتکاری آنان». برخی از همین مسلمانها بودند که با چشمپوشی کلیسا، برای ساختمان بناهای کنار دریا و تزئین آنها به کار گرفته شدند. صنعتکارانی که به آمریکا مهاجرت کردند، در کارهایی مانند نجاری، کار با فلز، ساخت آجر، دباغی و کارهای ساختمانی مشغول فعالیت شدند. آنها به ویژه در هنر چینی سازی و کار بر روی چوب روش های جدیدی ابداع کردند. در چینیسازی که رنگ آبی بر آن حاکم بود، طرح های هنرمندان مراکش، مصر، سودان و حتی ایران از مکزیک تا برزیل گسترش یافت. روش های هنری مسلمانان در تزئینات معماری در آمریکای شمالی تحت عنوان «استیل کالیفرنیایی» بروز یافته است. میدانیم که در قرن هفدهم «مجلس شهری مکزیکو» برای جلوگیری از ادامه امتیازات صنفی به هنرمندان اندلسی تصمیماتی را اتخاذ کرده است.
تعداد قابل توجهی از کسانی که در قرن هفدهم و مخصوصا قرن هجدهم، به عنوان برده به آمریکا برده شدند، مسلمان بودند. تاجران برده در آمریکا مایل بودند زنان و کودکان را به بردگی ببرند، زیرا بدست آوردن آنها آسانتر، قیمتشان کمتر و جایی که در کشتی ها اشغال میکردند، کوچکتر بود.
همزمان با کشف آمریکا و در دورهای که استعمار اسپانیایی آغاز میشد، تعداد قابل توجهی از مسلمانان نیز در این قاره جدید ساکن شدند.زنان و کودکان اطلاع محدودی از موضوعات اسلامی داشتند. از این رو، در نتیجه زندگی در اسارت، هویت دینی و ملی خود را به تدریج از دست میدادند. با این حال، در میان آنان که به عنوان هنرمند، کشتیساز، بازرگان و حتی برده به آمریکا آمدند، کسانی وجود داشتند که از علوم اسلامی به خوبی مطلع بودند. دیگران در اطراف چنین کسانی گرد میآمدند. در برخی موارد کودکان قبل از ترک وطن خود با قرائت قرآن و نماز آشنا بودند. این عوامل موجب میشد که اسلام به حیات خود به تدریج ادامه دهد. دلیل اصلی اینکه مسلمانان اولیه آمریکا نتوانستند جماعتی مستقل تشکیل دهند، فشار و ستمهایی بود که بر آنها اعمال میشد. سفر به آتلانتیک دشوار و پر مصرف بود. مهاجران مسلمان گاه همسران خود را به همراه نمیبردند و در منطقه اقدام به ازدواج و زناشویی با زنان بومی میکردند. بنابراین، فرزندان دو رگهای که به دنیا میآمدند، پس از گذشت چند نسل، در جامعهای که زندگی میکردند، به تحلیل رفته و هضم میشدند. این نیز یکی دیگر از عوامل عدم تشکیل جماعت مستقل مسلمین در آمریکا بوده است.
در قرن نوزدهم کارگرانی از کشورهای آسیایی با امضای قراردادهای کار، به آمریکا عزیمت کردند. به این ترتیب، در قاره آمریکا برای مسلمانان، دوره جدیدی آغاز شد. مسلمانان مذکور علی رغم برخی دشواریها، با معضلات عدیدهای که قبلیها مواجه بودند، روبرو نشده، ارتباط خود را با وطن خود ادامه دادند. آنها به لحاظ اطلاع از معارف و علوم اسلامی نیز در حد مطلوبی بودند. همه این عوامل باعث میشد که کارگران مزبور بتوانند هویت خود را حفظ نموده، گروه های اسلامی متعددی را به وجود آورند. کشورهای استعمارگری مانند انگلستان و هلند، کارگران را برای کار کردن به آمریکا اعزام میکردند. تعداد این کارگران و آن دسته از افرادی که از سرزمین های عثمانی به آمریکا مهاجرت میکردند، قابل توجه بوده است.
در نیمه دوم قرن نوزدهم، کشور عثمانی شاهد برخی تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بود. این امر مصادف بود با پیشرفتهای صنعتی کشورهای شمال آمریکا. همچنین حجم زراعت و کشاورزی در آمریکای جنوبی افزایش چشمگیری یافته بود. امکان بوجود آمده در بازار کار و دستمزدهای بالا موجب تشدید مهاجرت ها به قاره آمریکا گردید. برخی منابع ذکر میکنند که مهاجران مسلمان از سال 1820م از عثمانی عازم ایالات متحده آمریکا بودهاند. با این حال، باید گفت اولین مهاجرت ها از سوریه و در سال 1860م آغاز شده است. تعداد کسانی که اقدام به مهاجرت میکردند، در سال های اولیه اندک بود. اما سال های79 - 1878 و97 -1896 میلادی به دلیل آزادی های نسبی ایجاد شده توسط حزب اتحاد و ترقی با وقوع جنگ بالکان شاهد افزایش تعداد مهاجران بودهایم. بویژه آمار مهاجرت ها در سال های 1908 تا 1914م به اوج خود رسید.
البته اغلب مهاجرانی که در سال های مذکور به آمریکا میرفتند، مسیحی بودند؛ اما با مطالعه مدارک به جا مانده از عثمانیان، در مییابیم که حداقل 15 تا 20% رقم مهاجران را مسلمین تشکیل میدادهاند که این نیز رقم قابل توجهی است. با اینکه در این زمینه آمار مشخصی در دست نیست، ولی آنان که در این مورد تحقیقاتی بعمل آوردهاند، میگویند تعداد مهاجرین سوری و لبنانی در بین سال های 1914 تا 1960م، 300 تا 500 هزار نفر بوده است. با دقت در مطالب مطرح شده، میتوان گفت در فاصله زمانی مذکور، احتمالا بالغ بر یک میلیون نفر از مردم سرزمینهای تحتحاکمیت عثمانی به آمریکا مهاجرت کردهاند؛ نیمی از این تعداد از کشورهای سوریه و لبنان و بقیه از آلبانی، مقدونیه، تراکیا و مناطق مختلف دیگر آناتولی بودهاند.
از دلایل عمده مهاجرت مسلمانان نیز میتوان مطلوب نبودن وضع سیاسی اقتصادی و بویژه اجبار در خدمت نظام وظیفه و تفاوتهایی که در اجرای این قانون اعمال میداشتند را ذکر نمود.البته تعداد قابل توجهی از این رقم به مرور زمان به کشورهای خود بازگشتهاند. در موضوع بازگشت، به ویژه مهاجران سوری در اولویتبودند و رقم کامل مهاجرانی که به کشور خود بازگشتهاند، یک سوم مجموع مهاجرتکنندگان تخمین زده میشود.
برخی از پژوهشگران مدعی شدهاند مهاجرت مسیحیان سوری، بویژه برای رهایی از تهدیدات مسلمانان بوده است. آنها در این راستا به شورشهای دروزیان، عدم توانایی در کنترل هرج و مرج ها، گسترش فساد در بین ماموران دولتی و از بین رفتن امنیت تاکید میکنند. اغلب کسانی که برای اولین بار از سوریه اقدام به مهاجرت میکردند، از طبقات زیرین جامعه بودند که غالبا بعد از پسانداز مقداری پول باز گشتند. آن دسته از این قبیل افراد که با پس انداز بیشتری به کشور خود بازمیگشتند، در شهرستان ها طبقهای ممتاز را تشکیل میدادند و این امر تمایل به مهاجرت را در دیگران افزایش میداد.
از دلایل عمده مهاجرت مسلمانان نیز میتوان مطلوب نبودن وضع سیاسی اقتصادی و به ویژه اجبار در خدمت نظام وظیفه و تفاوت هایی که در اجرای این قانون اعمال میداشتند را ذکر نمود.
مطالبی که از ظلم و فشار و رفتارهای ناخوشایند در خصوص این مهاجرت ها گفته میشود، عموما برای جلب نظر و حمایت مسیحیان آمریکا و اروپا است. چنین ادعاهایی که عموما در مطبوعات ایالات متحده آمریکا مطرح میشده مبتنی بر گزارشات میسیونرهای مسیحی است که هر دریافت مالیاتی را فشار و هر اعمال حاکمیتی را اختناق مینامیدند! حرکت جلب حمایت مسیحیان ایالات متحده آمریکا در اوایل قرن بیستم با اقدامات آن دسته از مهاجران روشنفکری که برای تقویتحرکت های ملیگرایانه اقدام به انتشار روزنامه و مجله میکردند، در حالتی جدیتر به رویارویی با حکومت عثمانی و اسلام تبدیل شد. این قبیل روشنفکران درصدد بودند خود را به عنوان سخنگوی سیاسی مهاجرانی که به کشورشان برمیگشتند، معرفی کنند. یکی از راه های دیگر برای تامین حمایت مسیحیان، این بود که اعلام میکردند برخی از مهاجران، حتی آنها که از آناتولی و یا جای دیگر اقدام به مهاجرت کرده بودند، توسط مسلمانان از قدس اخراج شدهاند. در برخی موارد نیز بعضی از مهاجران مسیحی خود را مسلمان مینامیدند و پس از مدتی دوباره به دین قبلی خود بازگشته و از این طریق سود مالی کسب میکردند. تازمان پایان جنگ جهانی اول، همه کسانی را که از سرزمینهای عثمانی به آمریکا مهاجرت میکردند، به دلیل آنکه شهروند عثمانی بوده و گذرنامه آن دولت را حمل میکردند، صرف نظر از نوع دین و ملیتشان، «ترک» مینامیدند. این واژه در معنایی وسیعتر مترادف کلمه مسلمان نیز بکار میرفته است. هنوز در برخی از کشورها، به ویژه کشورهای آمریکای لاتین، نام خانوادگی تورکو (TURCO) وجود دارد.
مهاجران مسلمان قادر بودند پس از گذشت مدت کمی، خود را با جوامع مسیحی انطباق دهند، ولی از آنجا که آنها عموما مردان مجردی بودند و علاقه داشتند طبق رسم و رسوم خود ازدواج نمایند، غالبا نمیتوانستند جماعات و گروه های نیرومندی تشکیل دهند. در میان آنها کسانی که بتوانند ارشاد دیگران را به عهده بگیرند، کم بود. همچنین اندک بودن تعداد زنان که در تداوم فرهنگی یک نسل عنصر اصلی در خانواده را تشکیل میدهند، موجب میگردید گروه های مهاجر مسلمان ضعیف باقی مانده، در بستر زمان از بین بروند. البته بازگشت به مام میهن نیز در این موضوع نقش مؤثری داشته است.