"غضنفرهای سیاسی" مدعی دیپلماسی شده اند

"غضنفرهای سیاسی" مدعی دیپلماسی شده اند

"غضنفرهای سیاسی" یکی از مهم ترین مشکلات جامعه امروز ایران، چه در سیاست داخلی و چه در عرصه روابط بین المللی است.

"غضنفر" ،‌ در زبان طنز عامه، به کسی اطلاق می شود که با عملکرد ناشیانه و ساده لوحانه خود، به زیان جریان خود عمل می کند و مثلاً در یک تیم فوتبال، همواره توپ را به سمت دروازه خودی شوت می کند.

حرکت بر خلاف مصالح ملی، هر چند ، هم در حوزه سیاست داخلی متصور است و هم در ساحت سیاست خارجی، لکن از آنجا که روابط برون مرزی هر کشوری، باید از مسیری فراجناحی بگذرد، آلوده کردن این روند به دعواهای سیاسی و جناحی، ستم مضاعفی است که می توان بر یک جامعه روا داشت.

در اکثر کشورهای جهان، جناح ها و جریان های داخلی، برغم اختلافات سیاسی و سلیقه ای خود درباره نحوه اداره کشور و رسانه ای کردن این اختلاف ها، وقتی به حوزه سیاست خارجی می رسند، می کوشند صدایی واحد و منسجم از کشورشان به جهان خارج مخابره شود چه آنکه تشتت در کنش ها و واکنش های مرتبط با سیاست خارجه، می تواند کشور را در موضع ضعف قرار دهد و آسیب های فراوانی را متوجه آن کند ولی متاسفانه، برغم "مهم" و در عین حال "ساده" بودن این نکته، بسیاری از سیاست ورزان ایرانی، از درک آن عاجزند و یا نسبت به آن تجاهل می کنند.

در سال جدید شمسی، دو اتفاق مهم در عرصه روابط خارجی ایران روی داد که در هر دو واقعه، "غضنفرها" کوشیدند به جریان غالب تبدیل شوند تا ضمن دفاع از دروازه مقابل، توپ را به محوطه 18 قدم تیم خودی بیاورند و گل هایی را وارد دروازه ایران کنند!

جریان قطعنامه سوم شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران و نیز بازداشت نظامیان انگلیسی توسط یگان مرزی ایران، دو رویدادی بودند که عرصه تاخت و تاز این جریان مخرب سیاسی ـ رسانه ای شدند.

پس از قطعنامه اخیر شورای امنیت علیه ایران، انتظار می رفت همه جریان ها، احزاب و گروه های سیاسی، در مقابل این قطعنامه که نه علیه دولت یا وزارت خارجه که علیه «ایران»، صادر شده است، موضعگیری کنند.

هر چند، بسیاری از جریان های سیاسی چنین کردند ولی در این میان، برخی گروه ها، از جمله برخی رسانه ها و تعدادی از نمایندگان مجلس، احساس کردند که جای "غضنفر" در این میان بسیار خالی است و از این رو شروع به جار و جنجال کردند! آنها، البته برای اینکه موضع خود را مستدل جلوه دهند، دلایلی (!) هم چاشنی حرکت خلاف مسیر مصالح ملی کردند. از جمله به جای آنکه قطعنامه ضد ایرانی را نقد کنند، به تیم خودی تاختند و نوشتند: چرا "قطر مسلمان و همسایه" ـ که عضو دوره ای غیر دائم شورای امنیت است ـ به قطعنامه رای مثبت داد؟ چرا اندونزی و آفریقای جنوبی هم که جزو کشورهای غیر متعهد هستند و جزو دوستان ایران به شمار می روند، به قطعنامه رای دادند؟ و بلافاصله به سوال خود چنین پاسخ دادند: زیرا دیپلماسی ایران ناکارآمد بوده است.

البته در این مقال، قصد ورود به مبحث قوت و ضعف دستگاه دیپلماسی کشورمان را نداریم چه آنکه دفاع از عملکرد وزارت خارجه، بر عهده خود این وزارتخانه و از جمله مسوولان رسانه ای آن است.

ولی آنچه، باعث تاسف است اینکه بسیاری از بازیگران عرصه سیاسی کشور که در نهادهای حکومتی و از جمله پارلمان و نیز رسانه ها فعال هستند، به اندازه یک فرد عامی بی مدعا، درباره روابط  و ساختارهای قدرت در جهان معاصر، اطلاع و تحلیل ندارند.

به سطح تحلیل آنها نگاه کنید: « قطربا ایران دوست است. قطر در شورای امنیت به قطعنامه ضد ایران رای داد؛ نتیجه: وزارت خارجه ایران مقصر است که نتوانست قطر را متقاعد کند که علیه دوست خود (ایران) رای ندهد.»

چنین نگاهی، آنقدر سطحی و ساده انگارانه هست که حتی ارزش توجه را نیز ندارد ولی از آنجا که متاسفانه این نگاه، در محافل سیاسی و رسانه ای کشورمان وجود دارد (!)، ناگزیر هستیم برای توجیه صاحبان این تحلیل (به شرط آنکه خود را به خواب نزده باشند) نکاتی چند را متذکر شویم.

می گویند قطر و برخی کشورهای دیگر مثل آفریقای جنوبی و اندونزی، دوست ایران هستند و لذا نباید علیه ما رای می دادند و حالا که رای داده اند، دستگاه دیپلماسی کشورمان باید در جایگاه متهم بنشیند!

حال از آنها این پرسش را مطرح می کنیم: اگر دوستی یک کشور با کشورهای دیگر ملاک همراهی با کشور دوست باشد، همه کشورهایی که علیه ایران رای دادند، با آمریکا نیز دوست هستند و اتفاقاً روابط عمیق تری با ایالات متحده و نیز سایر اعضای دایم شورای امنیت دارند.
این واقعیت، باطل کننده استدلال سطحی آنهاست چه آنکه اگر "دوستی"، ملاک تصمیم گیری باشد، آنها "عملاً"، با غرب، دوست ترند تا با ایران و لذا مطابق استدلال برخی جریان های داخلی، رای درستی داده اند.

وانگهی، دوست، مسلمان، همسایه یا عضو غیر متعهدها بودن، در دنیای امروز، نمی تواند مبنای تصمیم گیری کشورها باشد.

امروزه، آنچه نقش تعیین کننده و نهایی را در تصمیمات یک کشور بازی می کند، «منافع ملی» آن کشور است (امیدواریم این واژه به گوش برخی سیاست بازان داخلی آشنا باشد!)

هر کدام از کشورهایی که در شورای امنیت به قطعنامه رای دادند، قاعدتاً پیش از اعلام نظر خود در شورا، مزایا و منافع هر کدام از رای های مثبت، منفی، ممتنع و حتی عدم حضور خود در جلسه رای گیری را بررسی کرده و در نهایت رای داده اند.

در اینجا گفته می شود که ایران می توانسته است با استفاده از ابزارهای اقتصادی اش، طوری عمل نماید که منافع اعضای غیر دایم شورای امنیت، ایجاب کند که به قطعنامه رای منفی یا ممتنع دهند!

به راستی آیا این افراد نمی دانند و یا خود را به نادانی می زنند که اگر پای بهره گیری از ابزارهای اقتصادی در میان باشد، اقتصاد ایران در برابر اقتصاد آمریکا و ابزارهای آن، اساساً حرفی برای گفتن نخواهد داشت؟

آنها به عنوان مثال بر روی قرارداد اپراتور دوم تلفن همراه ایران که شرکت آفریقای جنوبی منعقد شده است اشاره می کنند و مدعی اند که ایران می توانسته است با بهره گیری از این قرارداد، به طرف آفریقایی فشار بیاورد که به قطعنامه رای ندهد. البته، این کارشناسان دانشمند وطنی، احتمالاً نمی دانند که آفریقای جنوبی در دنیای به این بزرگی، فقط با ایران قرارداد ندارند و ده ها و صدها برابر ارزش این قرارداد را با کشور دیگر و از جمله پنج عضو دائم شورای امنیت دارد.

متاسفانه باید گفت که علاوه بر شناخت سطحی برخی جریان های سیاسی و رسانه ای از روابط بین المللی، وجود برخی عداوت های شخصی و جناحی باعث زایش چنین تحمیل های مبتذلی شده است که بر مبنای آن، به خود اجازه می دهند به جای صف آرایی در مقابل قطعنامه ضد ایرانی، در درون اردوگاه ملی ایجاد چند دستگی نمایند.

به راستی آیا پیش کشیدن مسایلی مثل استیضاح وزیر خارجه به دلیل اینکه قطر و اندونزی به قطعنامه رای دادند، ارسال علایم امیدوار کننده به جریان غربی ضد ایرانی نیست؟ آیا بروز نشانه های اختلاف با صدور این قطعنامه در داخل کشور، حاوی این پیام نیست که «قطعنامه ها دارند کار خود را می کنند و زمینه ریزش از دورن ایران را فراهم می کنند»؟ آیا به جان هم افتادن، آن هم در شرایطی که دشمن مشترک درصدد پیشروی است، تامین کننده منافع ملی است؟!

کسانی که تهدید می کنند با به راه افتادن قطار قطعنامه ها وزیر خارجه را استیضاح می کنند، خود به خوبی می دانند که مشکل اصلی سیاست خارجی ایران، وزارت امور خارجه دولت احمدی نژاد و دولت خاتمی و ... نیست ، بلکه رویکردی است که ـ به درست یا غلط ـ از اول انقلاب در قبال قدرت های بزرگ جهانی، از جمله آمریکا اتخاذ شده و این رویکرد، در گذر زمان، همانند یک امر مقدس و آسمانی تلقی گردیده و روز آمده نشده است. بنابراین، اگر آنها، واقعاً در صدد حفظ منافع ملی هستند و جسارت و توان این کار را نیز دارند، به ریشه ها اندیشه کنند و با ابزارهای حکومتی و رسانه ای خود، "اصلاح اساسی" را تمهید نمایند.

اما اتفاق دومی که رخ داد، بازداشت نظامیان انگلیسی بود ـ در آن ماجرا، برخی از همین جریانات کج اندیش داخلی، در ابتدای کار که نظامیان در بازداشت بودند، به جای آنکه عمل آنها را در ورود غیر قانونی به آب های سرزمینی ایران محکوم کنند، اعتراض می کردند که چرا این افراد را دستگیر کرده اند و جالب اینجاست که پس از آزادی این نظامیان، بناگاه مواضع پیشین خود را فراموش کردند و دادشان به آسمان رفت که چرا این متجاوزان را آزاد کردید؟! ...

مخلص کلام آنکه تا زمانی که غضنفرهای سیاسی، در برخی ارکان حکومتی جای دادند و از تریبون های رسانه ای نیز بهره  می گیرند، بسیاری از مشکلات کشور، لاینحل باقی خواهد ماند به وی‍ژه آنکه به یاد داشته باشیم، این جریان، به خوبی با اصول سفسطه گرایی نیز آشناست.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.