انواع هوش در کودکان
انواع هوش در کودکان
کدام پدر و مادری نمیخواهد فرزندش تیزهوش باشد؟
به راستی اگر ارزشهایی چون مهربانی و صداقت را به کسی نیاموزیم، باهوش بودن چه ارزشی دارد؟
تصور نمیکنم کسی در جواب این سوال دستش را بالا برده باشد. اما هنگامی که فاصله نسل والدین و فرزندان را به طور کامل درنظر بگیریم، سوالهای دیگری نیز پیش می آید. تیزهوش در چه زمینه ای؟ چه کسی هوش را معنا میکند؟ آیا این به این معناست که بچه من در مدرسه بهتر عمل میکند؟ اگر ارزشهایی چون مهربانی و صداقت را به کسی نیاموزیم، باهوش بودن چه ارزشی دارد؟
هاوارد گاردنر (Howard Gardner) روانشناس دانشگاه هاروارد که به خاطر نظریه هوش چندگانه (multiple-intelligence) برای کودکان شهرت فراوانی دارد، به بررسی این فاصله عظیم پرداخته است. گاردنر هفت نوع جداگانه هوش (در زمینه آموزشی) را شناسایی نموده است که بنا بر گفته محققین، تنها 3 نوع از آنها در تستهای هوش موجود، منظور شده اند.
قبل از اینکه به معرفی انواع هوش بپردازیم، توجه شما را به آنچه گاردنر در کتاب خود Intelligence Reframed و در رابطه با فرزندانش نوشته جلب میکنیم :
"من میخواهم که فرزندانم جهان را درک کنند، نه به دلیل اینکه جهان جذاب و ذهن انسان کنجکاو است. من میخواهم آنها جهان را درک کنند تا در موقعیتی قرار بگیرند که بتوانند آنرا به جایی بهتر مبدل کنند."
این نوع متفاوتی از هوش است و شکی نیست که تبدیل آن به یک سوال چند جوابی کار مشکلی است. زیرا برای تبدیل کردن جهان به جایی بهتر، تنها یک پاسخ وجود ندارد. چنین به نظر میرسد که گاردنر اعتقاد دارد کودکان دارای انواع متفاوتی از هوش هستند که آنها را قادر به انجام چنین کار جاه طلبانه ای خواهد نمود. باید صادقانه بگوییم که این تقسیم بندی هنوز از نظر تمام روانشناسان تایید نشده است، اما از طرفی، روزگار اعتقاد داشتن به یک مفهوم واحد نیز سپری شده است.
هوش کلامی
با کلمات سرو کار دارد. در داستان سرایان، روزنامه نگاران و وکلا، این نوع هوش در اولویت قرار دارد. این هوش، اساس توانایی در اطلاع رسانی موثر، ترغیب نمودن، مباحثه، تدریس و سرگرم نمودن است. کودکانی که در این زمینه باهوش هستند، در بازی با کلمات و ادا کردن جملاتی که ادا کردنشان مشکل است (مانند جملاتی که با کلماتی یک صدا، با تکرار یک حرف و مانند آن ساخته میشوند: مانند قوری گل قرمزی) مهارت فراوانی دارند. آنها از شنیدن صدای کلمات لذت میبرند و کتابخوانانی حریص یا نویسندگانی شیرین قلم خواهند شد.
هوش وابسته به منطق و ریاضی
واضح است که این نوع هوش، به معنای توانایی مغز در کار با اعداد و ترتیبهای منطقی است. دانشمندان، حسابداران و سازندگان نرم افزار از این جمله اند. کودکان دارای این اولویت هوشی، در درک علت و معلول، الگوهای عددی و بحث منطقی بسیار موفق هستند که به خصوص این آخری ، در مواجهه با والدین بسیار مفید است.
هوش مربوط به امور فضایی و حجمی: این هوش قابلیت تصور و تجسم ذهنی را به وجود می آورد که معمول ترین شغل برای چنین افرادی عکاسی و هنر است. این کودکان در توجه به جزئیات بصری و توانایی ترسیم تصاویر دو بعدی و سه بعدی، بسیار موفق و به نظر جلوتر از سن خود عمل میکنند. یک جنبه مهم این هوش، توانایی کودک در ترجمه تصاویر ذهنی به فرمی است که برای همه قابل درک باشد.
هوش موسیقی
واضح است که در اینجا با توانایی درک و ایجاد ریتم و ملودی سر و کار داریم. یک روش شناسایی هوش موسیقی این است که کودک بتواند دو قطعه موسیقی نسبتا مشابه را از یکدیگر تشخیص دهد. داشتن هوش موسیقی و گرایش به آن به حرفه های مشخصی منجر میشود اما ما بزرگسالانی را میشناسیم که با وجود داشتن حرفه ای دیگر، از "گوش موسیقی" خوبی برخوردارند و میتوانند ترانه ها را صحیح بخوانند. پس شاید برخوردار بودن از هوش موسیقی به جای تبدیل شدن به حرفه شخص، به بخشی از مسیر زندگی و آموختن او تبدیل شود.
هوش مربوط به حرکات جسمی
هرچند پذیرفتن این مورد برای بعضی از سنت گرایان روانشناسی مشکل است، اما واضح است که چالاکی و فرزی از جایی سرچشمه میگیرند و گاردنر این تواناییها را به ذهن نسبت میدهد. کودکانی که در آموختن دروس عملی موفق هستند دارای چنین هوشی هستند و میتوانند ورزشکار حرفه ای، مکانیک، جراح یا نجار شوند.
اگر پیش بیاید میتوانند به خوبی بافتنی ببافند و عاشق سرهم کردن ماکتهای مختلف هستند. آنها در کلاسهای ورزش و فعالیتهای فیزیکی منتظر دستور حرکت نمیمانند. گاردنر در مورد این افراد به مطلب جالبی شاره کرده است؛ افراد دارای چنین هوشی، بسیار مستعد داشتن واکنشهای غریزی شجاعانه هستند.
هوش درون نگر
اینجا حوزه شخصیت درونی فرد است. کودکانی که در این دسته بندی جا دارند، قادرند حواس خود را شناسایی نموده و درجات مختلف یک احساس بخصوص را تشخیص دهند. توانایی درک و پذیرفتن خود، هوش و ادراکی است که دارنده آن در زمان بزرگسالی از داشتن آن خوشنود شده و قدر آن را خواهد دانست. هوش درون نگر برانگیزنده خودکاوی، انضباط نفس، استقلال فراوان و تمایل به داشتن اهداف واضح و مشخص است که البته همه این موارد نباید با هم و لزوما در یک نفر بروز کند.
هوش میان فردی
این نوع هوش درباره ارتباط با دیگران است. این کودکان نه تنها با همکلاسان خود کنار می آیند، بلکه میتوانند حالات و نیازهای دیگران-از جمله بزرگسالان- را به خوبی تشخیص دهند. آنها در این زمینه از والدین خود هم بهتر عمل میکنند.
اخطار! این توانایی دو طرف دارد؛ خیر و شر. کودک دارای هوش میان فردی میتواند یک همشهری مهربان، یار و یاور دیگران باشد و یا از توانایی خود در کنترل دیگران و کلاهبرداری و امثال آن استفاده نماید.
گاردنر شخصا اعتراف میکند که هوش کلامی و ریاضی - منطقی بیش از همه مورد توجه بوده و در مدارس مورد آزمایش قرار میگیرد. هوش مربوط به امور فضایی، موسیقی و حرکات جسمی بیش از هرچیز با هنر در ارتباطند که البته هوش وابسته به امور فضایی و حجمی در تستهای هوش معمول جای ثابتی دارد.
هوش درون نگرانه و میان فردی میتواند شاهد واضحی بر این مطلب باشد که که دسته بندی گاردنر تا چه حد میتواند والدین و خانواده را تحت تاثیر قرار دهد. هیچ روش واقعی برای آزمودن و تشخیص این نوع هوش در کودک وجود ندارد، اما کدام پدر و مادری است که از داشتن فرزندی که خود را میشناسد، منظم است و میتواند احساس غم و شادی دیگران را درک کرده و به آن واکنش نشان دهد، ناراضی باشد؟