فضیلت ایرانیان از نگاه پیامبر (ص)
فضیلت ایرانیان از نگاه پیامبر (ص)
در روایات اسلامی همواره خلق و روحیه ایرانی مورد ستایش قرار گرفته است به ویژه از دو جهت دینداری و دانش دوستی. در آیه کریمه قرآن آمده است: «ولو نزلناه علی بعض الاعجمین فقراه علیهم ماکانو به مومنین».
یعنی اگر قرآن را به فردی از عجم فرو می فرستادیم اینان (اعراب) هرگز به آن ایمان نمی آوردند. امام جعفر صادق (ع) در همین زمینه میفرمایند: آری اگر قرآن بر عجم نازل شده بود، عرب به آن ایمان نمیآورد ولی بر عرب نازل گشت و عجم ایمان آورد و این فضیلت ایرانیان است. (تفسیر صافی ذیل همین آیه و سفینه البحار، ماده (عجم) نقل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی).
و جای دیگر در آیه 54 سوره مائده چنین آمده است: «یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و بحبونه اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین، بجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله واسع علیم». یعنی «ای آنان که گرویدید، کسی که بر گردد از شما از دینش، پس به زودی بیاورد خدا گروهی را که دوست دارد آنان را و دوست دارند او را، فروتنی کنندگانند بر گروندگان، درشتی کنندگان بر ناگروندگان، کارزار کنند در راه خدا و نترسند از سرزنش سرزنش کننده. این است فزون بخشی خدا. میدهد آن را به هر که خواهد و خدا فراخ بخشش است و دانا».
معنی آیه ساده و روشن است. روی سخن با عربهای مسلمان است که گروهی از آنان در پایان زندگی پیغمبر از دین برگشتند و خودسری آغاز کردند و به سزای بداندایشی خود رسیدند.
در این جا به مسلمانان عرب هشدار می دهد و میگوید:« اگر شما از دین برگردید، خداوند به جای شما گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند. این گروه در برابر گروندگان به دین فروتن ولی با ناگروندگان سخت گیر هستند، در راه خدا کارزار می کنند و از سرزنش کنندگان نمی ترسند.
در تفسیر« ابوالفتوح رازی» فشرده این داستان این گونه آمده است که سه گروه در پایان زندگی پیغمبر مکرم(ص) از دین برگشتند. گروه نخست از بنی مذحج بودند که مهتر آنان ذوالخماربن عبهله بن کعب الغنسی نام داشت. گروه دوم بوخلیفه بودند در یمامه. مهتر آنان مسیلمه نام داشت که از زبان پیامبر اسلام مسیلمه کذاب خوانده می شد. یعنی مسیلمه سخت دروغ گو. مسیلمه کذاب در پایان سال دوم هجری خود را پیغمبر خواند. گروه سوم بنو اسد بودند. بزرگشان طلحه بن خویلد نام داشت. او نیز خود را پیغمبر خواند. ابوبکر خالد ولید را به جنگ او فرستاد. پس از نبردهای طلحه به شام گریخت ولی در آن جا به دین برگشت و اسلام آورد و پابرجا ماند.
خلاصه، هنگامی که این آیه فرود آمد، یاران پیغمبر(ص) پرسیدند: اینان چه کسانی هستند که اگر ما برگردیم خدا آنان را به جای ما می آورد؟ در آن هنگام سلمان پارسی، نزد پیغمبر نشسته بود. پیغمبر خدا بر دوش او دست گذاشت و فرمود: «هذا و قومه» یعنی: «این و کسان او، یا مردمی که این از آنان است». سپس حضرت رسول اکرم سخن مهمی را اداء کردند ایشان فرمودند: «اگر دانش یا دین و یا ایمان در ستاره پروین باشد، هر آینه گروهی از مردمان ایران یا مردم ایران، به آن دست خواهند یافت».
در کتاب المسند فرمایش پیامبر از زبان ابوهزاره بدین گونه است: «لوکان العلم بالثریا لتناوله اناس من ابناء فارس» یعنی: «اگر دانش در ستاره پروین باشد، هر آینه به دست می آورد آن را مردمانی از فرزندان ایران.» در کتاب ذکر اخبار اصفهان (تالیف ابو نعیم احمد پسر عبدالله اصبهانی که در سال 403 فوت کرد) گفتار پیامبر را از زبان اباهریره سه گونه می گوید:
1- لوکان العلم بالثریا لتناوله رجال من ابناء فارس.
2- لوکان العلم معلقا بالثریا و لناله ناس من ابناء فارس.
3- لوکان هذا العلم معلقا بالثریا، لتناوله ناس من ابنا، فارس.
همه اینها می رساند که « اگر دانش در ستاره پروین باشد، مردمانی از ایرانیان به آن دست خواهند یافت». در همان صفحات، از زبان عایشه همسر پیامبر چنین یاد می کند: «لوکان العلم معالقا بالثریا لتناوله اناس من ابنا فارس».
سومین کتاب، فارسنامه این بلخی، در قرن ششم و نیز جلد چهارم بحار الانوار و کتاب نفیس نقس الرحمان فی فضائل سلمان، تالیف حاج میرزا نوری مازندرانی و بر کتاب های دیگر می باشد که همه آنها به یک مضمون اشاره دارد.
در باب دوم کتاب نفس الرحمان، که از کتاب قرب الاسناد حمیری می آورد، گفتار پیامبر مکرم اسلام(ص) را از حضرت امام جعفر صادق(ع) و پدربزرگوارشان یاد می کند که ارزشمند است. در آنجا سخنان پیغمبر از زبان امام چنین است: «لوکان العلم منوط بالثریا، لتناوله رجال من فارس» یعنی «اگر دانش به ستاره پروین آویخته شود باشد، هر آینه آن را به دست می آورد مردمانی از ایرانیان».
فرمایش پیامبر گرامی اسلام(ص) در بیشتر تفسیرها دوگونه دیده می شود:
1- « والذی نفسی بیده، لوکان الایمان منوط بالثریا، لتناوله رجال من فارس». یعنی« سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست، اگر ایمان به ستاره پروین آویزان باشدة هر آینه مردمانی از ایرانیان آن را به دست خواهند آورد».
2- « والذی نفسی بیده، لوکان معلقا بالثریا لتناوله رجال من فارس.» یعنی: سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست، اگر دین در ستاره پروین آویزان باشد هر آینه به آن خواهند رسید مردمی از ایرانیان».
دنباله آیه واپسین سوره محمد(ص) چنین است: «ان تتولوایستبدل قوما غیر کم ثم لایکونو امثالکم» یعنی «اگر روی بگردانید، خدا به جای شما می آورد گروهی جز شما. پس نباشند مانندهای شما».
دراین جا یاران پیامبر پرسیدند: آنان چه کسانی هستند، اگر ما برگردیم، خدا آنها را به جای ما می آورد و مانند ما نخواهند بود؟ پیامبر اکرم(ص) دست بر دوش مسلمان گذاشت دوباره فرمود: «هذا و قومه و سپس سخنان پیشین را درباره ایرانیان تکرار فرمود.