زندگی مولوی و حافظ با عرفان آمیخته بود!
زندگی مولوی و حافظ با عرفان آمیخته بود / شاعران ما باید دچار گونه ای تحول روحی شوند | |
علی رضا طبایی - شاعر گفت : متاسفانه عدم شناخت مردم جامعه و به ویژه جوانان از مقوله ای به نام عرفان ، باعث شده که یک فرهنگ بیگانه با عرفان و فرهنگ های وارداتی مانند عرفان سرخپوستی ، هندی ، ژاپنی و ... وارد زندگی امروز ما شوند و عده ای هم از جوانان ما هم از آن استقبال کنند . | |
این شاعر معاصر در گفتگو با خبرنگارفرهنگ و ادب مهر، با بیان این مطلب افزود : روزمرگی ها انسان امروز را نه تنها در ایران بلکه در سرزمین های دیگر ازسرچشمه خلوص و پاکی ها دورکرده و فرصت را برای پرداختن به عرفان ازبین برده است . علی رضا طبایی تصریح کرد : علاوه برمشکلات انسان خاکی امروزبا زندگی ، عدم آشنایی اش با مقوله عرفان و عدم شناخت ویژگی های عرفانی ، او را ازاین سرچشمه دورساخته است . عرفان گونه ای ازشناخت خداوند و معنویت است و راهی برای هدایت به سمت پاکی ها زلالی ها می باشد ، اما به دلیل وجود مشکلات فراوان ، انسان روزگارما درگیرو دارحل این معضلات ، سرچشمه زلالی ها را گم کرده است . وی یاد آورشد : زندگی امروز با وجود فراز و نشیب ها و سختی هایی که دارد به گونه ای وقت انسان را می بلعد که دیگر مجالی برای توجه به عرفان و مقوله هایی از این دست باقی نمی گذارد . وی ادامه داد : اگردرشعرمولوی ، حافظ ، سنایی و یا عطار ازعرفان سخن گفته می شود ، به این دلیل است که زندگی آنها با عرفان آمیخته شده بود و به تعبیری : از کوزه همان برون تراود که دراوست ، وقتی زندگی خیلی از شاعران ما با عرفان بیگانه است و آنها در پیچ و خم زندگی امروز و از حل مشکلات خودشان هم بازمانده اند چطورمی شود انتظارداشت که به مقوله عرفان بپردازند و آن را درشعرخود بگسترند تا جامعه و نسل جوان با آن آشنا شوند . علی رضا طبایی خاطرنشان کرد : این یکی ازمعضلات روزگار ماست که خشونت زندگی و سختی گذران زندگی ، وقت مردم و شاعران را که جزئی از مردم هستند به خود مشغول کرده است و درنتیجه وقت شاعربه هدر می رود و کمترمجال پرداختن به عرفان را پیدا می کند مگراینکه دچار گونه ای تحول روحی شوند تا بتوانند به عرفان هم بپردازند و عرفان در اشعارشان متجلی شود ، جامعه نیزازآن بهره ببرد . |