ماجرای آنهایی که از بالای بلندترین برج ایران پریدند

- مردی از طبقه پنجاهم یک برج سقوط کرد. وقتی به طبقه چهلم رسید، پیش خود فکر کرد: «خب فعلا که مشکلی نیست.»

او به طبقه بیستم رسید و باز هم گفت: «تا اینجا هم مشکلی وجود ندارد، همه چیز خوب پیش می‌رود.»

مرد در طبقه پنجم هم این جمله را تکرار کرد. اما وقتی سقوط می‌کنید، مساله اصلا خود سقوط نیست، مهم لحظه برخورد به زمین است!

فیلم «نفرت» با این دیالوگ آغاز می‌شود. گرچه آنجا «سقوط» کنایه‌ایست از وضعیت جامعه فرانسه و متلاشی شدن حاصل از برخورد با زمین، نشان عمق فاجعه اما واقعیت هم بی‌نیاز از کنایه، حاصلی جز این ندارد. از سقوط و لحظه برخورد به زمین حرف می‌زنیم. دقیقا 435 متر بالاتر از سطح زندگی؛ سقوط از برج میلاد.

کاملا محرمانه. خیلی‌ها حتی خبر ندارند تاکنون چند نفر از بالای برج میلاد به سمت مرگ شیرجه رفته‌اند. پس نام راویان قصه و پریده‌ها را باید لاک سفید گرفت. فارغ از نام آنها که چشمانشان سقوط را به خاطر سپرده، متن ماجرا را پیگیر باشید؛ خودکشی در برج میلاد.

نماد تازه تهران به شهر، حقیرانه نگاه می‌کند. باید آن بالا باشی تا جایگاه خودت در دنیا را خوب درک کنی؛ جایی که سرفرازترین ساختمان‌ها مکعبی کوچک بیش نیستند و خودروها قوطی کبریت. آدم تنها می‌تواند خود را در محدوده حشرات فرض کند. بعد آن بالا ریه‌ها اکسیژن باکره را با اشتیاق به کام می‌کشند. وقتی که مغز فعال شود، حقارت را ببینی و خاطرات تلخ مرور شوند، هر اتفاقی ممکن است؛ حتی سقوط!

 

 اولین سقوط

از نوستالژی «برج آزادی» که بگذریم، جایی در تهران نیست که «برج میلاد» خود را به چشم‌ها تحمیل نکند. غول بتونی شهر، گرچه ظاهری ساده دارد، اما ارتفاع منحصر به فردش خیلی‌ها را به سوی آسمان می‌خواند.

سال‌های ابتدایی اوج گرفتن برج میلاد بود که عده‌ای هوس پرسه در ارتفاع کردند. خبر ساخت یکی از مرتفع‌ترین برج‌های جهان در تهران، خیلی‌ها را شگفت‌زده کرده بود. آن روزها مسوولان برج هنوز تجربه رویارویی با حواشی یک بازدید را نداشتند. غافل از اینکه حضور بر فراز یکی از بلندترین برج‌های جهان، برای بعضی‌ها وسوسه‌انگیز است؛ فرصتی برای مرگی خاص!

«آنها یک گروه دانشجو بودند. خبر آغاز به کار پروژه برج میلاد، هیاهوی فراوانی در جامعه ایجاد کرده بود. وقتی که اوج‌گیری برج آغاز شد، خیلی‌ها تقاضای بازدید از برج و مراحل ساخت را کردند. تا پیش از آن فاجعه، مسوولان برج سختگیری چندانی برای بازدید از برج انجام نمی‌دادند. روزی یک گروه دانشجوی معماری برای بازدید از برج میلاد به آنجا آمدند. آن روزها هنوز کلاهک بالای برج نصب نشده بود. من به همراه چند کارگر دیگر مشغول کار در بالاترین ارتفاع آن موقع بودیم که گروه دانشجو با استاد و همراهانشان به آنجا رسیدند. تمام توجه گروه به فضای برج بود که ناگهان صدای جیغ و فریاد بلند شد.»

دختری خود را از بلندترین ارتفاع ممکن در تهران به پایین پرت کرده بود. این آغاز پروژه خودکشی در برج میلاد بود. کارگر شاهد ماجرا، خودکشی را توصیف می‌کند: «ناگهان از گروه جدا شد. آن موقع هنوز میان‌طبقه‌ها، ساخته نشده بود و با چند قدم می‌شد خود را به لبه ساختمان رساند. دختر دانشجو از گروه فاصله گرفت و با سرعت به سمت لبه دوید. همه شوکه شده بودند، کسی باورش نمی‌شد او قصد خودکشی دارد. او به نرده‌ها رسید، پاهایش را از روی نرده‌ها عبور داد و پرید...»

دختر دانشجو سقوط کرد. او ارتفاع بیش از 250 متر را در آسمان طی کرد و به زمین رسید. برخورد به زمین مثل بمب ترکید خبرش در گوش شهر.

«این اتفاق تا مدتی کار را تحت تاثیر قرار داد. همه جا صحبت از خودکشی دختر دانشجو در برج میلاد بود. آنهایی که شاهد صحنه سقوط بودند و بعد هم جسد را دیدند، تا چند وقت توان کار نداشتند.»

خودکشی از بالای برج منحصر به فرد تهران، خبری نبود که روزنامه‌ها به سادگی از کنارش بگذرند. آن روزها هنوز حساسیت خبری درباره اتفاقات برج میلاد به رسانه‌ها تفهیم نشده بود. گرچه این برج نمایی تازه به شهر داده بود اما هنوز کسی چندان این موضوع را جدی نمی‌گرفت که قرار است برج میلاد نماد تهران باشد. پس بی‌توجه به خدشه‌ای که خودکشی به ماهیت برج وارد می‌کرد، چند روزنامه خبر را انعکاس دادند. آنچه آن روزها علت خودکشی دختر دانشجو عنوان شد، افسردگی شدید و رگه‌های به‌جامانده از شکستی عاطفی بود. حداقل همکلاسی‌هایش شکست اورا به خاطر داشتند.

 

 ورود ممنوع

مامور چشم از تو بر نمی‌دارد. سایه به سایه‌ات حرکت می‌کند تا مبادا فاجعه. حالا همه می‌دانند در ارتفاع 435 متری، باید آدم‌ها را جدی گرفت. کافیست اندکی از گروه بازدیدکننده فاصله بگیرید، آن وقت مامور با لحنی جدی به حرف می‌آید:‌ «لطفا از گروه فاصله نگیرید. ما خاطره خوشی از این کار نداریم.»

روزشمار برج میلاد باید روز دوم مهرماه سال 86 به صفر برسد. حتی وقفه‌ای کوتاه در اتمام پروژه، باعث دردسر است. آنجا همه خوب می‌دانند که هر خودکشی، سکته‌ایست در قلب پروژه. این است که دیگر بازدید از بلندترین برج خاورمیانه ممکن نیست. در واقع غیر از خبرنگاران، آن هم با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، فرصت بازدید گروهی برای علاقه‌مندان ایجاد نمی‌شود. کسی چه می‌داند، شاید میان علاقه‌مندان، کسی هم علاقه به مرگ داشته باشد!

«هر ماه بیش از هزار نفر به شکل فردی و گروهی تقاضای بازدید از برج میلاد را دارند. به دلایل مختلف فعلاً امکان این کار فراهم نیست. گرچه از شرکت‌های مرتبط با کار ساخت و ساز، دانشگاه‌ها و... هر روز تماس داریم اما قرار است اجازه بازدید تنها پس از اتمام پروژه صادر شود.»

این حرف‌های مدیر روابط عمومی برج است که یکی از کارهای روزمره‌اش پاسخ رد دادن به تماس‌های پی در پی بابت بازدید از برج میلاد است. لحظه‌ای نیست که صدای تلفن بلند نشود و آن طرف کسی در جست‌وجوی یافتن راهی برای رساندن یک گروه به نقطه اوج برج نباشد. پاسخ اما تنها این است: «ما اجازه این کار را نداریم. اگر خیلی اصرار دارید، از آقای قالیباف نامه بگیرید تا در خدمتتان باشیم.»

به این ترتیب مسوولان برج میلاد هر مسوولیتی را به شهردار تهران می‌سپارند. شهردار هم خوب می‌داند پذیرفتن مسوولیت چه عواقبی دارد. پس در آرزوی تماشای حقارت تهران بر فراز برج میلاد، بمانید تا صفر روزشمار.

«حالا دیگر می‌دانیم حضور هر گروه یا شخصی در برج میلاد، می‌تواند مساله‌ساز باشد. ما فکر همه جا را کرده‌ایم. با ساخت میان‌طبقه‌ها، دیگر کسی نمی‌تواند به سادگی خود را به لبه ساختمان برساند. ما تمام درهای ورودی به محوطه برج در راه‌پله‌ها را هم قفل کرده‌ایم. علاوه بر این، درها مامور هم دارند. با این وجود باز هم در صدور مجوز بازدید سختگیری می‌کنیم تا خدایی نکرده فاجعه تازه‌ای اتفاق نیفتد. شاید خیلی‌ها در این ارتفاع به خودکشی فکر کنند.»

این حرف‌های یکی از کارکنان برج میلاد است. آنجا هر بازدیدکننده‌ای مشکوک به خودکشی است، حتی اگر همواره لبخند بر لب داشته باشد!

 

 خودکشی استاد

غروب یکی از روزهای سال 83، مردی متشخص وارد محوطه برج میلاد شد. چهره او برای خیلی‌ها‌ آشنا بود. بازنشسته نیروی انتظامی و استاد زبان دانشگاه، احترام شاگردان سابق را برانگیخت. بازدید از برج میلاد ممکن نبود اما نه برای استاد، بی مجوز.

«بچه‌های پایین برج او را معرفی کردند و مجوز صادر شد. او خیلی دوست داشت سری به برج میلاد بزند و علاوه بر مراحل ساخت، تهران را از ارتفاعی بی‌نظیر ببیند. امکان نداشت سختگیری‌های رایج، درباره او هم اعمال شود. استاد دانشگاه به همراه من راه افتاد تا از برج بازدید کند. همه چیز عادی بود. او جلو راه می‌رفت و من پشت سرش بودم. وقتی به طبقه‌های بالا رسیدیم او ناگهان شروع کرد به دویدن. فهمیدم چه قصدی دارد و به سرعت دویدم تا به او برسم. آن وقت‌ها هنوز، در محل ورود به محوطه برج نصب نشده بود. در واقع تنها استوانه عظیم بتونی را ساخته بودند و حتی محوطه هم درست نشده بود. یعنی اگر به محل نصب در می‌رسیدی، می‌توانستی خود را به پایین پرت کنی. درست پشت سر استاد بودم که او به محل سقوط رسید. وقتی پرید من کتش را گرفتم اما او دست‌هایش را از کت آزاد کرد و رفت.»

...و استاد رفت به سوی مرگ. این دومین خودکشی ثبت شده در پروژه برج میلاد بود. اگر شاهدان ماجرا از خودکشی اولی - سقوط دختر دانشجو - با اکراه حرف می‌زنند، لحظه برخورد به زمین استاد اتفاقی است که توصیفش شاید خیلی‌ها را حتی از سقوط هم منصرف کند.

«بدنش کاملاً متلاشی شد. خون و تکه‌های بدن به دیوار پایین برج چسبیده بود. برای تمیز کردن محل از آب فشار قوی استفاده کردند. بدتر از همه وضعیت کارگری بود که ناچار شد با دست آثار به‌جامانده روی دیوار را پاک کند.»

دومین خودکشی در برج میلاد بازتاب گسترده‌ای نداشت. تجربه مسوولان برج بیشتر شده بود و البته رسانه‌ها هم می‌دانستند این خبر را نباید انعکاس بدهند. با این حال برج میلاد در شهر انگشت‌نماست. پس بیهوده است امیدواری به بسته ماندن دهان‌ها و گوش‌ها. مرگ استاد در همین مسیر تا آستانه اکران هم پیش رفت: «یک کارگردان می‌خواست از جریان خودکشی استاد دانشگاه در برج میلاد فیلم بسازد. او دنبال دستخط استاد می‌گشت. آخر او پیش از بالا رفتن از برج، دفترچه‌ای که در آن چیزهایی نوشته بود را به یکی از شاگردان قدیمش داد. شاگرد سابق او هم در برج میلاد کار می‌کرد.»

آن کارگردان هنوز هم پیگیر ماجرای خودکشی استاد است و البته آن نوشته‌ها که می‌توانند در حکم فیلمنامه باشند. شاگردها خوب می‌دانند که استاد می‌خواست نوشته‌هایش خوانده شود. اما نهایت آن سقوط به خبری کوتاه ختم شد.آخر او از برج میلاد پایین پرید، جایی که قرار است نماد تهران باشد.

 

 آنها که به میلاد فکر می ‌کنند

«ظاهر غیرقابل تحمل جسد پس از سقوط از برج میلاد اصلا معصومانه نیست، قبول. اما این تنها ظاهر قضیه است. خوب که فکر کنی، می‌بینی سقوط ازچهارمین برج بلند دنیا خیلی کلاس دارد.»

این حرف‌های پسری 24 ساله است؛ یکی از ساکنان اغلب افسرده تهران که گاهی به خودکشی فکر می‌کند. بیهوده نیست که مسوولان برج میلاد به همه شک دارند. یک لحظه برای اجرای پروژه سقوط کافیست. برج میلاد به عنوان نمادی از شهر که از هر نقطه‌ای به چشم می‌آید، شاید خیلی‌ها را وسوسه کند. خدا را شکر که راهیابی به ارتفاع 435 متری برای همه ممکن نیست وگرنه خیلی‌ها در این شهر دنبال شهرت می‌گردند، حتی به لطف مرگ!

 

 برج، جایی برای پرش

تمایل به سقوط از برج، تنها مختص برج میلاد نیست. سال گذشته بود که یک روز ساعت 9 صبح، خیابان عباس‌آباد شلوغ شد. پسری بالای برج دوگل رفته بود و قصدخودکشی داشت. فریادهای او باعث ازدحام جمعیت شد. تلاش ماموران کلانتری عباس‌آباد برای منصرف کردن او از خودکشی، بی‌حاصل بود. پسر 20 ساله حتی با کارد به یکی از ماموران حمله کرد. عاقبت، صحبت‌های سرهنگ عبدی و برادر پسر بود که پس از 210 دقیقه در ذهن او تاثیر گذاشت. او بعدها در کلانتری انگیزه اقدام به خودکشی را مشکل مالی عنوان کرد.

پیش از آن، در تهران خبرهایی دیگر از سقوط به گوش می‌رسید. گذشته از سقوط‌های جسته و گریخته از ساختمان‌‌های بلند مسکونی و تجاری، برج فلکه صادقیه، تبدیل به میعادگاه جماعت افسرده شده بود. خیلی‌ها خود را از بالای این برج به پایین پرت کردند.

دنبال نمونه‌های قدیمی و معادل برج میلاد امروز اگر می‌گردید باید به ساختمان‌های آلومینیوم و پلاسکو بروید. پیش از انقلاب این ساختمان‌ها که بلندترین در شهر به شمار می‌رفتند، نماد خودکشی بودند؛ تا جایی که حتی چهره‌های سرشناس سیاسی، تجاری و هنری هم آن ساختمان‌ها را برای نقطه پایان در نظر می‌گرفتند؛ نشان به آن نشان که «نصرت رحمانی» یکی از بهترین خاطراتش را اقدام به خودکشی همراه با «صادق هدایت» از بالای برج پلاسکو می‌دانست. این خودکشی البته نافرجام ماند تا بعدها به قلم نصرت رحمانی شعر شود: «تصمیم...، ها... آها.../ آب دهان بی‌مزه را جمع می‌کنم/ اخ... تف!/ تف در فضای تیره کمی چرخ می‌خورد/ روی پیاده‌روی سمتی شلاپ.../ از کوچه عابری که می‌گذرد نعره می‌کشد: / ای... مواظب باش/ سیگار می‌کشم/ و فکر می‌کنم لاشه پاشیده و کثیف/ در پیش پای رهگذران، نیست/ چیزی جز اختلال/ در نظم، در امور!/ از این گذشته دور از نزاکت است/ قانون در این میان/ تکلیف خویش را  به صراحت ابراز کرده است/ هم  شهر زشت می‌شود/ هم سد معبر است!»

بگذریم؛ مثل صادق هدایت و نصرت رحمانی که گذشتند. اما به هرحال نمای برجسته شهری انگیزه‌ای برای خودکشی است. این را یک روانشناس می‌گوید: «اثبات شده که غیر همخوانی فضای شهری در بعضی افراد تمایل به خودکشی ایجاد می‌کند. در قسمت‌هایی از شهر، جایی که برجی با معماری ویژه کنار ساختمان‌های کاملاً معمولی قد علم می‌کند، این امکان به وجود می‌آید که بعضی‌ها تمایل به خودکشی از  آن مکان ویژه داشته باشند. تضاد وحشتناک ظاهری بین برج‌های ویژه و ساختمان‌های اطراف، در کنار تضاد ذهنی عجیب برخی افراد، تمایل به سقوط را ایجاد می‌کند. این است که باید همواره مراقب اقدام به خودکشی افراد در چنین مکان‌هایی بود.»

مراقب باشید، برج میلاد با تمام شهر در تضاد است!

 

 آخرین خودکشی

سقوطی دیگر، آخرین خودکشی تا امروز. وارد جزئیات نشوید، این خبر را هیچکس نمی‌داند. هرچه هست در حد حرف‌های کلی خلاصه می‌شود؛ اینکه چند ماه پیش، مردی از برج میلاد پایین پرید.

حالا کمتر از یک سال به پایان پروژه برج میلاد باقی مانده. اولین سقوط هیاهویی در شهر به پا کرد. دومین سقوط تنها بین عده‌ای دهان به دهان پیچید. سومین خودکشی اما در حکم هیچ بود. هیچ نشانی از آخرین نفر نیست. تنها یک عدد برای ثبت در تاریخ؛ سومین خودکشی از بالای برج میلاد.

 

 تمایل به سقوط

تو بپرس چرا برای سقوط برج میلاد را انتخاب می‌کنند؟ سقوط از  برج میلاد در دسته خودکشی‌های پرتابی قرار می‌گیرد. دوستی می‌گفت: «ارتفاع، با مرگ ارتباط مستقیم دارد. ارتفاع بالاتر مرگ را تضمین می‌کند. در ایران که بلندتر از برج میلاد نداریم. این برج برای اجرای خودکشی پرتابی ایده‌آل است.»

اصولا روانشناسان، خودکشی را به دو دسته تقسیم می‌کنند: اول تظاهر به خودکشی، که بیشتر خانم‌ها به آن تمایل دارند. این حرکت معمولا منجر به مرگ نمی‌شود و هدف از آن تنها ترساندن اطرافیان برای رسیدن به مقصود است. پس چند عدد قرص برای اجرای پروژه کفایت می‌کند.

دسته دوم آنهایی هستند که تصمیم خودشان را گرفته‌اند. این گروه جایی برای تردید باقی نمی‌گذارند؛ خودکشی با اسلحه، حلق‌آویز کردن و پرش از ارتفاع، نشان از تصمیم قاطع آنها به پایان زندگی خود دارد. حالا چه انگیزه‌هایی جماعت را به سوی برج میلاد می‌کشاند؟ حرف‌های یک روانپزشک را بخوانید: «یکی از دلایل می‌تواند استفاده از مواد مخدر توهم‌زا و قرص‌های روانگردان باشد. در این شرایط بعضی‌ها دچار بی‌خبری از کار خود می‌شوند. علاوه بر این ممکن است عده‌ای تصور کنند توانایی پرواز دارند. البته به نظر من این می‌تواند کوچکترین دلیل تمایل به پرش از ارتفاع باشد. مساله اصلی همان حس انتقام گرفتن از کسی یا جامعه‌ای و یا تلاش برای پرسروصدا کردن خودکشی است. طبیعی است اقدام به خودکشی کسی که از بلندترین برج شهر پایین پریده، پیش خودکشی‌های دیگر بازتاب بیشتری داشته باشد. درباره این موضوع البته می‌توان به «اگروفوبیا» (ترس از بلندی) هم اشاره کرد. افرادی که از ارتفاع می‌ترسند، ممکن است در موقعیت‌های ویژه و در پریشانی افکار و برای فرار از مشکلات، علیه همان ترس قیام کنند. آنها نیز در گروه کسانی هستند که ممکن است برای خودکشی، پرش از ارتفاع را انتخاب کنند. به طور کلی افراد افسرده باید در ابتدا و به خصوص انتهای درمان بیشتر مراقبت شوند. در این دو موقعیت احتمال خودکشی افراد افسرده بسیار بالاست. موضوع دیگر اینکه از قدیم گفته‌اند آنها که مدام از خودکشی حرف می‌زنند، به این کار اقدام نمی‌کنند. این تصور کاملا اشتباه است؛ ثابت شده که 80 درصد افرادی که اقدام به خودکشی کرده‌اند، پیش از این کار درباره آن با اطرافیان صحبت کرده‌اند.»

حرف‌های اطرافیانتان را به خاطر بیاورید. کسی با شما از برج میلاد صحبت نکرده‌؟!

 

 دردسرهای مشابه

تمایل به خودکشی از بالای برج‌های خاص، می‌تواند موضوعی برای تحقیق باشد. اقدام به خودکشی، تنها دردسری برای برج میلاد و سایر برج‌های مرتفع ایران نیست، در تمام جهان گروهی کارشان تلاش برای جلوگیری از این اقدام است.

برج میلاد پس از برج سی.ان تورنتو با 3/553 متر ارتفاع،‌ برج مسکو با 3/533 متر و برج شانگهای چین با 500 متر؛ با 435 متر ارتفاع، چهارمین برج مرتفع جهان است. تمام این برج‌ها در تاریخ خود سقوط‌های فراوانی را ثبت کرده‌اند. علاوه بر این، برجی نمادین مثل برج ایفل هم هنوز با این معضل بزرگ دست به گریبان است. تاکنون 400 نفر از بالای برج ایفل به قصد خودکشی پایین پریده‌اند. این سقوط‌ها را نمی‌شود به حساب اتفاق گذاشت، که تجهیزات ایمنی برج ایفل امکان سقوط اتفاقی را به صفر رسانده. بنابراین تنها آن ها که تردیدی در مرگ ندارند سقوط از‌ آنجا را تجربه می‌کنند. البته نوع ساختمان برج ایفل به شکلی است که اغلب سقوط‌کرده‌ها مسیر را اشتباه تخمین می‌زنند و بین راه پس از برخورد با بدنه برج، جانشان را از دست می‌دهند. آنجا هم وقتی تصمیم به سقوط می‌گیری، مهم لحظه برخورد به زمین است. تکه‌تکه شدن افراد بین آسمان و زمین دردسری بزرگ برای ماموران آتش‌نشانی پاریس است. آن ها همواره جمع‌آوری قطعات بدن افراد سقوط کرده را تمرین می‌کنند. پس هر روز با دست از برج بالا می‌روند تا برای روز مرگ یک نفر که نمی‌دانند کیست آماده باشند!

 

 چشمک‌های قرمز

چند جمله می‌خواهیم برای بستن ماجرای چند خودکشی؛ شاید زندگی در زیرزمین یک خانه قدیمی، بهترین روش برای فراموش کردن ارتفاع وسوسه‌انگیز برج میلاد باشد. گرچه از هر نقطه شهر برج میلاد پیداست. کافیست پا به خیابان بگذارید و سر بچرخانید. بعد شب‌هایی را به خاطر بیاورید که کنار پنجره به شهر زل زده‌اید. از برج میلاد، سایه‌ای غول آسا نمایان است و دو چراغ قرمز که از دور روشن و خاموش می‌شوند؛ چشمک می‌زنند!

 

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.