احمقانه ترین شکایت های تاریخ
کاربر گرامی!
_ (آلن هکارد) در ماه جولای سال 2006 از مایکل جوردن شکایت کرد. هکارد مدعی است به این خاطر که شبیه به مایکل جوردن بسکتبالیست معروف میباشد تاکنون از نظر روحی صدمات زیادی دیده است. او در دادگاه (واشینگتن کانتی) در اورگون این شکایتنامه را تنظیم و حداقل غرامت خود را 832 میلیون دلار ذکر کرد. او میگوید: از وقتی مردم مکررا فکر میکنند او مایکل جوردن است زندگی سختی را پشت سر گذاشته وقتی بسکتبال بازی میکند همه به او میگویند مثل مایکل جوردن بازی میکند و پذیرش این موضوع برای او خیلی سخت است.
_ در اکتبر ( 1998ترنس دیکسون) اهل پنسیلوانیا وقتی پس از سرقت یک خانه خواست از در گاراژ آن خارج شود متوجه شد در برقی آن خراب است و اصلا باز نمیشود. او حتی نمیتوانست از در دیگری وارد خانه شود زیرا آن در نیز قفل شده بود و دیگر باز نمیشد. صاحبخانه و خانواده او در تعطیلات به سر میبردند بنابراین آقای دیکسون مدت هشت روز در گاراژ زندانی شد. در طول این مدت او فقط از نوشابههای پپسی و غذای سگی که در گاراژ بود تغذیه میکرد. وقتی بالاخره از آنجا آزاد شد، از صاحبخانه شکایت و ادعا کرد که به خاطر بیتوجهی او به خرابی در گاراژ به ناحق گرفتار افسردگی و فشار روحی شده است. هیئت ژوری نیز شکایت او را پذیرفته و مرد صاحبخانه را به نیم میلیون دلار جریمه نقدی و عوض کردن در گاراژ محکوم کرد.
_ ژانویه سال 2000 خانم (کاتلین رابرتسون) اهل تگزاس بنا به رای هیئت ژوری موفق به دریافت 780/000 دلار جریمه نقدی شد زیرا وقتی پسربچهای در یک لوکسفروشی به سرعت به سوی ظروف گرانقیمت میدوید تا آنها را بیندازد زن برای ممانعت او جلو دوید و مچ پایش شکست. صاحبان لوکسفروشی از شنیدن رای دادگاه مات ومتحیر ماندند زیرا میدانستند که خانم کاتلین رابرتسون مادر آن پسربچه شیطان است.
_ (جانیس، دایل و کیم بردموران) خواهرانی هستند که پس از اینکه مادرشان دچار عارضه قلبی شد، او را به بیمارستان بردند. پزشکان و پرستاران بلافاصله مادر را به بخش جراحی اورژانس بردند و در جلوی چشم دخترها با عجله فراوان به این طرف و آن طرف میرفتند که خانم (نیتا برد) را از خطر مرگ نجات دهند. پس از اینکه حال مریض بهبود یافت، دخترها از کادر پزشکی شکایت کردند زیرا به نظرشان رفتار آنها استرسزا بوده است. البته نه برای بیمار بلکه برای دخترها که از دیدن شتاب و عجله پزشکان و پرستاران برای نجات مادرشان حسابی ترسیده بودند و به همین خاطر از آنها شکایت کردند. البته قاضی علیه این خانمها حکم صادر کرد ولی مسئولان بیمارستان تصمیم گرفتند از آن پس بیماران را جلوی چشم خانوادههایشان درمان نکنند.
_ در ماه می سال 2000 رستوران فیلادلفیا از سوی دادگاه موظف شد مبلغ 11/350/000 دلار به زنی به نام (امبرکارسون) اهل پنسیلوانیا بپردازد زیرا خانم کارسون در هنگام راه رفتن بر روی نوشیدنی که کف رستوران ریخته بود، سر خورد و افتاد و لگن خاصرهاش شکست. ولی جالب اینجاست که آن نوشیدنی را خود خانم کارسون چند ثانیه قبل به هنگام دعوا با نامزدش به سوی او پاشیده بود.
_ در ماه نوامبر سال 2000 آقای گرازینسکی خانه سیار 32 پایهای کاملا مدل بالایی را از کارخانه کاروانسازی (وینهباگو) خرید. وقتی آقای گرازینسکی در اولین سفر خود با این اتومبیل کاروانی در آزادراه به جلو میرفت، سرعت اتومبیل را بر روی هفتاد مایل بر ساعت تنظیم کرد و بعد با خیال آسوده صندلی راننده را ترک کرد و به قسمت عقب کاروان رفت تا یک فنجان قهوه برای خودش درست کند که کاروان از جاده منحرف شد و چپ کرد. آقای گرازینسکی بلافاصله از کارخانه (وینهباگو) شکایت نمود و ادعا کرد این کارخانه مقصر است زیرا در دستورالعمل خانه سیار خود ننوشته بود که راننده نباید چنین کاری بکند. او مبلغ 1/750/000 دلار به علاوه یک خانه سیار جدید دریافت کرد و کارخانه از آن پس در دستورالعمل کالای خود این هشدار را برای مشتریهای ابله خود وارد کرد.
_ وقتی (شون پرکینز) از پارک تفریحی و سرپوشیده (کینگز آیلند) در (میسون) ایالت اوهایو در هوای بارانی برای چند لحظه خارج شد، مورد اصابت یک صاعقه قرار گرفت. حتما میگویید مشیت الهی بوده است. درست است ولی وکیل پرکینز چنین اعتقادی ندارد. او میگوید خیلیها ممکن است با دیدن هوای بارانی هوس کنند از پارک بیرون بروند. این وکیل شکایتنامهای علیه پارک تفریحی تنظیم کرده و تقاضای پرداخت خسارت کلی کرد و اظهار داشت این پارک باید تابلوی هشداری در آنجا نصب میکرد که نشان میداد مردم نباید هنگام رعد و برق بیرون بروند.
_ سزار باربر 56 ساله و اهل نیویورک سیتی است. او که 170 سانتیمتر قد و 125 کیلوگرم وزن دارد میگوید مبتلا به چاقی، دیابت و بیماریهای قلبی شده است و همه اینها فقط به خاطر این است که رستورانهای فستفود او را مجبور میکردند هفتهای سه یا چهار بار از غذاهای چاقکننده آنها بخورد. او شکایت عریض و طویل علیه رستورانهای مکدونالد، برگرکینگ و وندی نوشت و تحویل دادگاه داد و خواهان دریافت غرامت شد زیرا به گفته او کارکنان این رستورانها هرگز به او هشدار ندادند که غذاهایشان برایش ضرر دارد. قاضی تاکنون سه بار پرونده او را رد کرده است ولی آیا این پایان ماجراست؟ وکلای آقای باربر میگویند بالاخره راهی برای ثابت کردن ادعای موکل خود پیدا میکنند.
_ (کول بارتیرومو) هجده ساله عضو تیم بسکتبال مدرسه خود بود ولی به علت آشکار شدن تقلبش، او را از تیم بیرون انداختند. کول بارتیرومو که جوان زرنگی بود مدتی بعد از مسئولان مدرسه و دستاندرکاران تیم بسکتبال آن شکایت کرد و گفت: برنامههای زیادی برای آینده خود و پیوستن به تیمهای بزرگ کشوری داشته و مدرسه با این اقدام خود آینده او را خراب کرده است و درآمدی که او میتوانست در آینده از بسکتبال داشته باشد را از او گرفته است او غرامت خود را پنجاه میلیون دلار تخمین زده است.
_ کشیش (دیوید هنسر) هفتاد ساله یکی از اولین کشیشهای کاتولیکی بود که به خاطر رسوایی کودکآزاری دستگیر شد و در سال 1990 یکی از قربانیان او از وی شکایت کرده و تقاضای شصت و پنج هزار دلار جریمه کرد. در جلسه دادگاه، هنسر توافق کرد که دیگر با کودکان کار نکند. ولی مدتی بعد همان شاکی دریافت که هنسر باز هم با کودکان کار میکند و با تعدادی از آنها نزدیک است و توافقنامه را نادیده گرفته است. او به کلیسا مراجعه کرد و از مقامات آنجا خواست جلوی هنسر را بگیرند ولی آنها دخالتی نکردند. او تصمیم گرفت به مطبوعات پناه ببرد و به وسیله آنها به مردم هشدار بدهد که هنسر نزدیک کودکان است ولی این بار هنسر از او شکایت کرد و تقاضای همان شصت و پنج هزار دلار را کرد. دلیل او این بود که این قربانی با بر ملا کردن این موضوع که باید مخفی میماند حیثیت کلیسا را خدشهدار کرده و سبب تشنج در جامعه شده است.
_ (تاینشا تورس) اهل شهر (واین دنچ) از شرکت مخابرات به خاطر غلط نوشتن نام شهرش شکایت کرد. نام این شهر در قبض تلفن خانم تورس (کرایم دنچ) نوشته شده بود ولی او حتی تقاضا نکرد این غلط را تصحیح کنند و فورا از آنها شکایت کرد. او میگوید: (من یک جنایتکار نیستم. پسرم عضو تیم فوتبال مدرسهاش است. البته این نام جدید چندان هم بیمسما نیست زیرا پلیس، آن منطقه را (منطقه پر جرم) مینامد. ولی تورس میگوید این اشتباه شرکت مخابرات سبب خشم و خجالت او شده است.)
_ شکایت بعدی مربوط به (مری اوبادی) از مدیسون کانتی است. اوبادی به عنوان مسافر سوار بر یک اتومبیل مزدا بود که راننده بر اثر بیتوجهی تصادف کرد و او نیز دچار سانحه شد.
اوبادی بلافاصله از کارخانه (مزدا موتورز) که سازنده آن اتومبیل بود شکایت و تقاضای 150 هزار دلار خسارت کرد زیرا به ادعای او این کارخانه در دستورالعمل اتومبیل خود ذکر نکرده بود که بستن کمربند ایمنی برای سرنشینان چقدر ضروری است و از بروز خطر جلوگیری میکند. وکیل شرکت مزدا نیز در دادگاه اظهار کرد این زن در عمر خود کمربند ایمنی نبسته است و اصلا نمیداند کمربند ایمنی را چگونه باید بست.
_ (کریستوفر رولز) یک شهروند اهل (مینهسوتا) است. او که از کارهای محیرالعقول دیوید کاپرفیلد و دیوید بلین شعبدهبازان مطرح دنیا حسابی گیج شده بود، از این دو شکایت نموده و تقاضا کرد اسرار کار خود را به او بیاموزند وگرنه باید ده درصد از داراییهای خود را به او بدهند که مبلغ آن طبق ارزیابیهای آقای رولز پنجاه میلیون دلار برای کاپرفیلد و دو میلیون دلار برای بلین میباشد. رولز در شکایتنامه خود ادعا کرده است این دو شعبدهباز قوانین فیزیک را ماهرانه زیر سوال بردهاند.
_ (باربارا کانرز) اهل ماساچوست در اتومبیل در حال رفتن بود و داماد هفتاد سالهاش)!( آن را میراند که ناگهان از جاده منحرف شده و درون رودخانه افتادند. داماد هر طور بود خود را نجات داد ولی مادرزن درون اتومبیل در حال غرق شدن بود که ماموران نجات سر رسیدند و ظرف چند دقیقه او را که در حال مردن بود از آب بیرون آوردند ولی کانرز به خاطرنرسیدن اکسیژن مبتلا به صدمات مغزی شد و تصمیم گرفت شکایت کند. حتما فکر میکنید او از راننده شکایت کرد ولی این طور نیست. خانم کانرز از ماموران سختکوش نجات که جان خود را به خطر انداختند تا او را نجات دهند، شکایت کرد.
_ در ژوئن سال 1998 جوان نوزده سالهای از اهالی لوسآنجلس به نام (کارل ترومن) موفق شد از پرداخت جریمه 7/400/000 دلاری به علاوه پرداخت هزینههای درمانی همسایه خود که از او شکایت کرده بود، تبرئه شود. او متهم شده بود که با اتومبیل هوندا دست همسایهاش را زیر گرفته است. در واقع آن اتومبیل متعلق به همان همسایه و در گاراژ خانه او بود و کارل ادعا کرد وقتی میخواسته آن را یواشکی بدزدد، اصلا خبر نداشت که صاحب اتومبیل در کنار آن روی زمین نشسته و کار میکرده و البته دستش هم زیر لاستیک آن بود.
_ در اکتبر سال ( 1999جری ویلیامز) از اهالی کانزاس مبلغ 14/500 دلار به علاوه هزینههای درمانی از همسایه خود دریافت کرد. زیرا سگ تازی همسایه، پای او را گاز گرفته بود. به گفته آقای ویلیامز، سگ تازی در حیاط خانه صاحبش با زنجیر بسته شده بود ولی ظاهرا با تحریکات آقای ویلیامز که با یک تفنگ ساچمهای به سمت سگ شلیک میکرد، خشمگین شده و پس از پاره کردن زنجیر او را گاز گرفته بود.جهت حمایت وبهبود کیفیت سایت بر روی یکی از تبلیغات انگلیسی بالا کلیک نمائید.
======================================