گفتگو با دکتر الهه کولایی، نماینده مجلس

 

چیزی حدود هجده سال قبل بود که او را برای اولین بار دیدم، یعنی وقتی که به دعوت نجفقلی حبیبی، رییس دانشگاه تربیت مدرس، مسئولیت روابط عمومی را برعهده گرفتم. کولایی نیز در همان ایام در آنجا تحصیل می کرد. در آن سالها جوانی بود فعال و پرتلاش و بسیار مشتاق علم و تحصیل. سالها گذشت تا فرصتی پیش آمد که او را برای دومین بار ببینم. این بار او را در مراسم افتتاحیه مجلس ششم دیدم چرا که او بار دیگر قدم به عرصه سیاست گذاشته بود آن هم با چه هیاهویی!
    وقتی اعلام کرد من با مانتو بر روی صندلی قرمز مجلس می نشینم غوغایی برانگیخت که تا ماهها ادامه داشت و حالا این مصاحبه فرصتی و بهانه ای بود برای سومین دیدار. برای کسی همچون من که تجربه چیزی حدود ۲۵ سال خبرنگاری را با خود یدک می کشم. حضور به هنگام کولایی در محل مصاحبه بسیار جالب بود زیرا طی تمام سالهای گذشته به ندرت با مصاحبه شونده ای مواجه بوده ام که راس ساعت مقرر در محل مصاحبه حاضر شود. درست سر ساعت ۱۶/۳۰ دقیقه یک بعدازظهر گرم و آفتابی و در یکی از موسسات علمی من رو در روی بانویی قرار گرفتم که کوشندگی و پشتکار او می تواند برای هر جوانی عبرت انگیز باشد چرا که دکتر الهه کولایی نه تنها به عنوان مادر چهار فرزند باید برای گرمی بخشیدن به خانواده سبز خود بکوشد، بلکه باید به عنوان یک استاد دانشگاه، یک نماینده مجلس و نیز مولفی که تا کنون یازده کتاب و ۵۰ مقاله علمی منتشر ساخته است هم انجام وظیفه کند.
    
    جوانی: من فکر می کنم خوانندگان مجله علاقمندند که مقداری با گذشته شما آشنا شوند. بنابراین برای باز کردن باب گفت و گو خواهش می کنم کمی در این خصوص صحبت کنید. (او می خندد و من از این خنده تعجب می کنم، اما وقتی صحبتش را آغاز می کند علت خنده اش را می فهمم.)
    کولایی: من خیلی زود ازدواج کردم، خیلی زود هم بچه دار شدم و الان دارای چهار فرزند هستم. همین زود ازدواج کردن و زود بچه دار شدن هم باعث شد تحصیلات من خیلی طولانی شود، یعنی من از سال ۵۴ تا ۷۴ تحصیل می کردم. البته مشکلات دیگری هم باعث طولانی شدن دوران تحصیلم شد که از عهده من خارج بود مثل شروع انقلاب یا دوران انقلاب فرهنگی و...
    جوانی: با این همه مشکلات فکر می کنم فعالیت سیاسی نداشتید.
    کولایی: نخیر، اتفاقا فعالیت سیاسی هم داشتم. مثلا من موسس اولین انجمن اسلامی در دانشگاهی بودم که تحصیل می کردم. بعد هم در تمام روزهای انقلاب بچه بغل در راه پیمایی بودم. بچه بغل از دست مامورین حکومت نظامی فرار می کردم و بعد هم کارهای دیگری بود که انجام می دادم. اما اگر فعالیت سیاسی را با فعالیت های علمی من مقایسه کنید، قطعا فعالیت سیاسی من کمتر به شمار می آید.
    جوانی: در کشور ما معمولا چهره های علمی حاضر نیستند وارد عرصه سیاست شوند چون باید هزینه اش را پرداخت کنند. چطور شد فردی مثل شما با این پشتوانه علمی قدم به این عرصه گذاشتید? (چنان با تاسف سر تکان می دهد که حیرت می کنم و می گویم می نویسم که شما سر تکان می دهید و او می خندد و می گوید اشکالی ندارد بنویسید.)
    کولایی: یکی از دلایلش این بود که می خواستم علم و عمل را در هم بیامیزم و بعد هم به خاطر تعهدی که نسبت به انقلابم، کشورم و باورهای دینی خود دارم، وارد سیاست شدم چون تحصیلات من روی اتحاد جماهیر شوروی سابق متمرکز بود و تجربه فروپاشی آن نظام را به صورت علمی داشتم وظیفه خودم دانستم تا قدم به سیاست بگذارم تا شاید از این طریق بتوانم مثمر ثمر واقع شوم.
    جوانی: با چه هیاهویی هم وارد این عرصه شدید. کمی در باره هیاهویی که بر سر حضور شما با مانتو در مجلس ایجاد شد صحبت کنید.
    (در همین هنگام تلفن همراهش به صدا درمی آید و وقتی او با ادب و متانت منحصر به فرد خود تلفن را بدون جواب می گذارد و خاموش می کند به یاد یکی از شخصیت ها می افتم که دقیقا پانزده دقیقه وسط مصاحبه با تلفن همراه خود صحبت کرد آن هم در حالیکه آن سوی خط همسر و کودکش بودند و مدام سفارش انواع میوه ها و اسباب بازیها را می دادند و این جناب با ادا و اطوارهایی که برای همیشه مرا از خود بیزار کرد جواب می داد و قربان و تصدق آنها می رفت)
    کولایی: ببینید من این باور را دارم که متاسفانه در جامعه ما زنان خیلی مظلوم واقع شده اند و حق انتخاب درباره حتی شخصی ترین مسائل را از آنها گرفته اند. من این باور را دارم که در جامعه ما آن قدر نگاه به زن سنتی است که در بسیاری موارد آنها را از بسیاری از امتیازات محروم می کنند. من البته آن واکنش ها را پیش بینی کرده بودم اما این آمادگی را هم داشتم که هزینه اش را بپردازم.
    جوانی: شما با این همه مشغله چطور به امور خانوادگی می رسید؟ اصلا فرصت دارید با خانواده باشید یا مسافرت کنید؟
    کولایی: البته قبلا همسرم با فعالیت های من خیلی مخالف بود اما بالاخره با بحث و گفت وگو مخالفت ها تمام شد اما حقیقت این است که افرادی مثل من نمی توانند خیلی در کنار خانواده باشند. ناگفته نماند که من با تک تک اعضای خانواده ام صحبت کردم و حتی وقتی می خواستم وارد عرصه سیاست شوم با آنها مشورت کردم، بنابراین در این خصوص خیلی مشکل نداریم. باور کنید من حتی روزهای تعطیل هم کمتر در کنار خانواده هستم چون واقعا مسئولیت ها سنگین است و شرایط کشور و انقلاب ایجاب می کند که کمتر به فکر خود باشیم.
    جوانی: بنابراین خانواده این فرصت را ندارد که دست پخت شما را میل کند؟ (او می خندد، استکان چای را که حالا دیگر به آب یخ تبدیل شده است سرمی کشد و به فکر می رود.)
    کولایی: البته برخی از روزهای تعطیل مجبورند دست پخت من را تحمل کنند.
    جوانی: طبق صحبت های شما در خانواده سبزتان چند جوان وجود دارند، فرزندان جوان شما می دانند مشکلات یعنی چه؟ (کولایی حیرت زده نگاهم می کند)
    جوانی: منظورم این است که در جامعه ما جوانانی که در خانواده های فقیر یا متوسط زندگی می کنند مشکلات فراوانی دارند، آیا در خانواده ای که مادرش هم استاد دانشگاه است و هم نماینده مجلس و پدرش در کارهای عمرانی فعالیت دارد، فرزند خانواده در سن جوانی با مشکلی مواجه می شود?
    کولایی: ببینید ممکن است حق با شما باشد. این مقایسه را در همه زمینه هامی شود کرد. مثلا می شود گفت جوانی که در تهران زندگی می کند با مشکلات کمتری مواجه است تا جوانی که در یک منطقه محروم زندگی می کند. در جواب شما هم باید عرض کنم که فرزندان جوان من هم مشکلاتی دارند. ممکن است مشکلات مالی نداشته باشند، اما این مشکل را دارند که مادر را کمتر می بینند، با خانواده کمتر مسافرت می روند، کانون خانواده گرمی دارند اما این کانون خیلی کم همه اعضایش را با هم می بیند. می خواهم بگویم ما نیز مشکلاتی داریم یا فرزندان ما هم مشکلاتی دارند که ممکن است خیلی از جوانان دیگر نداشته باشند.
    جوانی: من همه اینها را بهانه کردم تا بپردازم به بحث درباره مشکلات نسل جوان. به نظر شما مهمترین دغدغه یک جوان در حال حاضر چیست؟
    کولایی: من خیلی به این موضوع فکر کردم و احساس می کنم یک جوان دغدغه های متعددی دارد. البته وقتی درباره جوان می خواهیم صحبت کنیم باید جغرافیای طبیعی جوان را هم مدنظر داشته باشیم. چون همانطور که گفتم مشکلات یک جوان در تهران با جوانی که مثلا در جیرفت زندگی می کند متفاوت است. اما به هر حال احساس می کنم در حال حاضر مهمترین دغدغه یک جوان این است که آیا می تواند آینده روشنی را برای خود ترسیم کند یا خیر؟
    جوانی: شما مخبر کمیسیون امنیت ملی و روابط خارجی مجلس هستید. آیا تا به حال شده که فکر کنید مشکلات عدیده جوانان و به خصوص بیکاری آنها می تواند امنیت ملی را تهدید کند?
    (با این پرسش من او به شدت متاثر می شود و گویی بارها و بارها با چنین پرسشی مواجه شده است و بارها و بارها به این مسئله اندیشیده است که این بیکاری تا چه اندازه امنیت ملی را تهدید می کند. نیمه دیگر چای را می نوشد، آهی می کشد و بعد...)
    کولایی: بله ما حتی همین امروز یک جلسه غیر علنی در همین باره داشتیم، من معتقدم این مشکلات و این معضل بیکاری امنیت ملی را به شدت تهدید می کند. بنابراین باید همه مسئولین و همه ارگانها و سازمانها و نهادها دست به دست هم بدهند و از فرصت استفاده کنند تا مانع از بروز یک بحران جدی شویم. من منکر این مشکلات نیستم اما باید واقعیت ها را بررسی کرد. باید توانمندیها را دید و براساس داشته ها برنامه ریزی کرد.
    جوانی: ببخشید که من حرف شما را قطع می کنم. تحلیل مشکلات خیلی جوابگوی انتظارات جوانان نیست، به خصوص که طی پنج سال گذشته مدام صحبت از جوانان شد و همه جا صحبت از حل مشکلات جوانان بود و همین حرف ها که گاهی به شعار مبدل می شد باعث بالا رفتن انتظارات این نسل هم شد. من خواهش می کنم. بفرمایید به عنوان یک نماینده برای حل این مشکلات در جهت سامان دادن وضعیت جوانان چه کردید؟
    کولایی: من با شما موافقم اما نباید موانع را نادیده گرفت، ما پنج سال از جوانگرایی حرف زدیم اما...
    جوانی: من چون مایل نیستم بحث را سیاسی کنم، پرسشم را طور دیگری مطرح می کنم، شما افق را برای جوانان چگونه می بینید و اگر جوانی از شما بپرسد آیا بالاخره این مشکلات به پایان می رسد یا خیر چه جوابی دارید؟
    کولایی: من افق را روشن می بینم به شرطی که یک وفاق ملی ایجاد شود و همه دست به دست هم بدهیم. من افق را روشن می بینم، در آینده با یک برنامه ریزی اصولی می توانیم مشکلات جوانان را برطرف کنیم. (طی مصاحبه پیش خدمت موسسه مدام میز مقابل ما را با انواع میوه و شیرینی مزین می کرد و من در تمام طول مصاحبه احساس می کردم این پذیرایی شایان توجه به خاطر حضور من است، اما وقتی خانم کولایی گفت تا پنج دقیقه دیگر در اینجا قرار است جلسه ای تشکیل شود، پاسخ این سوالم را گرفتم که پس چرا کسی ما را به صرف میوه و شیرینی تعارف نمی کند!)
    جوانی: مشکلات نسل جوان یک طرف، انواع و اقسام بی مهری هایی هم که می شود یک طرف، مثلا نسل جوان متهم به ابتذال است، متهم است که گرفتار بی بندوباری می باشد و... درباره این مساله چه صحبتی دارید?
    کولایی: من می گویم اگر اینگونه است، مقصر ماییم. نسل جوان تربیت شده سیاست های ماست. اگر نسل جوان خوب است یا بد، این حاصل دست پخت ماست. بنابراین باید گفت خودشکن، آینه شکستن خطاست. ما در برنامه های فرهنگی مشکل داشتیم، سیاست های تربیتی ما مشکل داشت بنابراین نباید نسل جوان را متهم کرد، باید خودمان را سرزنش کنیم که سیاست های غلطی اتخاذ کردیم.
    (حالا دیگر چیزی به تشکیل جلسه نمانده است چون شرکت کنندگان در جلسه از دقایقی قبل در اتاق حضور یافته و شاهد گفت و گوی ما می باشند بنابراین احساس کردم رسم ادب آن است که مصاحبه را به پاین ببرم، از او که با صبر و حوصله و متانت به پرسش هایم پاسخ گفت تشکر کردم.)
    کولایی: راستی مجله تان را نیاوردید؟
    به سرعت آخرین شماره را مقابلش گذاردم، با حوصله و دقت تورق کرد و بعد او برای من و همکارانم آرزوی موفقیت کرد و من برای او.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.