قاچاق زنان بی پناه ,بردگی قرن بیست و یکم

 از ابتدای دهه ۱۹۹۰ میلادی، به خصوص پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای بلوک شرق مانند چک و اسلواکی، یوگسلاوی و.. مسئله قاچاق زنان درسطح جهانی در ابعاد گسترده ای شیوع پیدا کرد. با این که از ابتدای قرن بیستم چند پیمان بین المللی برای سرکوب این جرم طراحی و تصویب شد، اما گویی این جرم و جنایت چنان ابعاد هراس انگیزی پیدا کرده که دیگر سرکوب آن مشکل به نظر می رسد. هراس انگیز از این جهت که قانون لغو شده بردگی در اواخر سده نوزدهم و ابتدای قرن بیستم رابه شکلی حجیم در خصوص زنان به راه انداخته است. چرا که این عمل از دید برخی از تحلیل گران و جامعه شناسان وجه تشابه زیادی با برده داری و خرید و فروش انسان دارد و شاید به همین دلیل است که قاچاق زنان را «بردگی نوین» یا شکلی جدید از «مدرن بردگی» می نامند.
    پس از فروپاشی کمونیسم، تجارت زنان و دختران کشورهای اروپای شرقی و مرکزی و همچنین جمهوری های شوروی پیشین، افزایش چشم گیری داشته است که تعداد زنان قاچاق شده از ۲۵ تا ۳۰۰ هزار نفر در سال برآورد شده است و این در حالی است که احتمال شناسایی و دستگیری این قاچاقچیان بسیار اندک می باشد و جالب تر این که زنان قربانی آلبانیایی در جنوب اروپا می گویند که ۱۰ درصد از نیروی انتظامی این کشور با قاچاقچیان انسان هم کاری می کنند. قاچاق انسان به ویژه قاچاق زن، شبح وحشت خود را در جهان افکنده است.
    برای مثال کشور بوسنی هرزگوین، که پس از گذراندن دوران جنگ برای استقرار حاکمیت خود تلاش می کند، همچنان به عنوان یک مقصد نهایی مهم برای زنان قاچاق شده در شرق اروپا به حساب می آید و بخش عمده این زنان که بیشتر آنها به اجبار سر از روسپیگری در آورده اند به کشورهای شرقی اروپا، از قبیل بلغارستان، مولداوی، رومانی و اوکراین تعلق دارند. تا جایی که در ۵، ۶ سال گذشته، بیش از هفتاد هزار نفر از دختران قزاقستان به طور غیرعلنی به خارج از کشور فرستاده شده اند و یا کشور تایلند که به مرکز عمده قاچاق زنان و کودکان تبدیل شده است.
    جهان طی دهه های اخیر شاهد بوده است که میلیون ها نفراز زنان و دختران خصوصا از کشورهای آسیا، اروپای مرکزی و روسیه با این وعده که در مشاغلی نظیر خدمتکاری رستوران، بچه داری و پرستاری مشغول به کار خواهند شد و درآمد خوبی پیدا خواهند کرد، به کشورهای غربی به ویژه آمریکا انتقال داده شده اند، اما عده زیادی از این افراد در نهایت به صورت وسیله ای برای خوشگذرانی مردها در آمدند. این بردگان غالبا با پول نقد یا مواد مخدر معاوضه می شوند و از آنجا که گذرنامه و مدارک هویتشان غالبا در اختیار قاچاقچیان است، امکان فرار ندارند.
    
    پای قاچاق به ایران باز شد
    
    جای بسی تاسف است که بگوییم پای این قاچاق به ایران هم باز شده است، کارشناسان علل قاچاق زن را تنها در دو عامل می دانند، «فقر و رویا».
    گروه اول، افراد فقیر و بی بضاعتی هستند که برای کسب پول بیشتر و گذران امور زندگی به کشورهای همسایه از جمله ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس می روند که در این میان دختران گروه سنی ۱۴ تا ۲۰ سال به شیوخ فروخته می شوند و پس از آن به بارها و مراکز لهو و لعب واگذار می شوند و گروه دوم، زنان و دخترانی را شامل می شوند که از میانگین سنی نسبتا بالاتری برخوردارند یعنی از ۲۰ تا ۲۵ ساله که اکثرا تحصیل کرده و دارای موقعیت های اجتماعی و مجرد هستند که با در سرداشتن رویا و انگیزه مادی بالا، داوطلبانه وارد این شبکه ها می شوند. بیشتر این زنان از رفاه نسبی برخوردارند و چندین بار تلاش کرده اند که به اشکالی از ایران خارج شوند و رویایشان، اروپا،کانادا و آمریکاست. این افراد که از راههایی مثل ازدواج مکاتبه ای، آشنایی اینترنتی و... بارها تصمیم به فرار داشتند، اما هر بار نتوانستند اقدامی کنند، خواه ناخواه در دام قاچاقچیان انسان افتادند.
    این دسته از زنان رویایی معمولا به کشورهای اروپایی فرستاده می شوند و در کازینوها و مراکز تفریحی اروپا مورد استفاده قرار می گیرند و حتی ازدواج های غیابی نیز بهانه ای بیشتر برای کشیدن آنان به سوی این دام هاست.
    
    سوژه داغ مطبوعات
    
    این روزها اگر مطبوعات را ورق بزنید، مشاهده خواهید کرد که کشف باندهای فساد، شبکه های قاچاق دختران ایرانی به کشورهای حوزه خلیج فارس این خبرهای داغی به روزنامه های سراسری می دهد. بیشترین مراکز آشنایی زنان قربانی این شبکه به طور مستقیم و غیر مستقیم در اغلب آرایشگاهها، مراکز فال گیری و میهمانی ها و جشن ها بوده است، که در شماره آینده در همین ضمیمه به طور کامل از دستگیری کامل ۲۵ شبکه بزرگ و گرداننده آن در ایران برایتان گزارش خواندنی تهیه نمودیم که به طور حتم به چاپ خواهیم رساند.
    
    رقص شمشیر
    
    چندی پیش روزنامه های صبح ایران مطلبی به این مضمون نوشتند: «ماموران مرزی ایران، مرد عربی را که با خانواده اش قصد خروج از ایران را داشت در نقطه ای ممنوعه دستگیر کردند. به همراه این مرد یازده زن و دختر جوان ایرانی بود که پس از تحقیقات مشخص شد وی این زنان را از نقاط مختلف کشور جمع آوری کرده و قصد فروش در برخی از کشورهای عربی را داشته است.»
    مرد عرب پس از دستگیری حرفهای شنیدنی و همچنین تعجب برانگیزی به میان آورد، او می گفت: «شیخ ها در تمامی ماهها به جز ذی الحجه، رمضان و ماه های حرام مهمانی هایی می گیرند که نام آن را «لیله» می گذارند، این مهمانی ها مردانه است، همراه با رقص شمشیر و غذای مخصوصی که با آن فندق داغ می خورند، در این میان دختران مراکشی که سنشان بین ۱۴ تا ۱۸ سال است با آرایش مخصوصی به نام آرایش مراکشی با خالکوبی هایی که در چهره شان دارند و اشکالی که با حنا روی دست هایشان کشیده اند در مراسم «لیله» ظاهر می شوند و جالب این که تمام این دختران از دیارشان، مراکش فرار کرده اند.»
    برپایه آمار بین المللی، سالانه بیش از یک میلیون نفر از زنان در جهان مبادله می شوند که قریب به ۵۰ هزار نفر از این عده، در نهایت از کشورهای آمریکایی سر درمی آوردند. و تعدادی بیشتر سر از اروپا... بیشتر این مهاجران از کشورهای آمریکای جنوبی هستند به طوری که کشتی های باربری زنان مهاجر کشورهای برزیل، اروگوئه، ونزوئلا، پاراگوئه، پرو و کلمبیا را به صورت غیر قانونی به بندر آمستردام در هلند می برند و آنها از بندر آمستردام به نقاط مختلف اروپا پخش می شوند، بله این نوع برده داری در حال حاضر همه گیر شده است.
    در این خصوص، یعنی قاچاق زنان، تقریبا هیچ نقطه ای از جهان را نمی توان یافت که به نوعی از این پدیده و پیامدهای شوم آن خالی باشد، اما برخی از مناطق جهان به شکل سنتی و یا به دلایل گوناگون، بیشتر با آن دست به گریبان هستند. در این باره استاد آذرخش عضو هیات علمی دانشگاه می گوید: به نظر می رسد یک برنامه ریزی مدون و هماهنگ شده ای وجود دارد که این امور به نحو چشمگیری در جهان انجام می گیرد. سردار قالیباف، فرمانده نیروی انتظامی چندی پیش در گفتگو با بخش ویژه خبری شبکه دوم نیز خبر از سازمان دهی قوی و برنامه ریزی انجام شده برای انجام امور منکراتی در کشور داد. این یک واقعیت تلخ است که برای جرم و نابهنجاری، سازماندهی صورت می گیرد و این یعنی تلاش هدفمند برای برخورد منطقی با چنین معضلاتی. حضور سه کویتی در جریان بررسی پرونده بزرگترین باند فساد و فحشا این ذهنیت را به وجود می آورد که یک طرف چنین ماجراهایی شیوخ جزایر حاشیه خلیج فارس هستند. این همه در حالی است که به گفته صاحب نظران امور جوانان، کمی برنامه ریزی صحیح و اطلاع رسانی مناسب، مشکل بزرگی است که زمینه ساز بروز چنین مسائلی شده است. واقعا چند برنامه تلویزیونی جهت روشن شدن فکر جوانان و خانواده های سبزشان در این خصوص تولید شده است؟ چرا ما از نشان دادن واقعیت ها می ترسیم؟ آیا اینکه سرمان را مثل کبک زیر برف ببریم و صورت مسئله را پاک کنیم خدمت کرده ایم؟ جان دیوی می گوید: «آزادی، یعنی توانایی خود کنترلی.» ما باید به جایی برسیم که جوانان ما دانسته و از سر اراده نخواهند قدم به چنین مسیرهایی بگذارند. «ماندانا» یکی از کسانی است که به آن ور آب ها رفته و حالا به وضع خود افسوس می خورد: «از زندگی خسته شده بودم، پدرم از کار افتاده بود، مادرم در خانه مردم کار می کرد، برادر و خواهری کوچک داشتم که خرج آن ها کمرشکن بود، برو رویی داشتم، اما نمی توانستم ازدواج کنم، چرا که پدرم نمی توانست هزینه جهیزیه مرا متقبل شود. آرزوهای بزرگی در سر داشتم، دلم خیلی می گرفت، از این رو بیشتر روزها را پیش «نسرین» که در خانه اش فال گیری می کرد و توسط یکی از دوستان با او آشنا شدم، می گذراندم. یک روز او در فالم دیده بود که من به سفری خواهم رفت، سفری که برایم پول به همراه دارد، سفری پر از شادی و خوشی، سفری که زندگی ام را دگرگون می کند...
    به نسرین گفتم مگر چنین چیزی می شود? فردای آن روز گفت: می خواهی به دوبی بروی دختر? می خواهی پول پارو کنی؟ یکی از دوستانم در یک شرکت اماراتی کار می کند، می گویند حقوقش به دلار است، می خواهی به آنجا بروی؟ چرا که نه، می روم. حتما می روم. چقدر فالم زود تعبیرشد!
    چند روز بعد دوست نسرین که می گفت در دوبی کار می کند خبر استخدام مرا در یک شرکت داد. همه چیز مثل باد اتفاق افتاد، از راضی کردن پدرم تا مادرم و برادر و خواهر کوچکم، هیچ چیز برای من خرج نداشت، از گرفتن روادید و بلیط، تا فرود آمدن در فرودگاه دوبی... در آنجا زنی را دیدم که با پلاکاردی در دست نام مرا نوشته بود. کمی ترسیده بودم اما با او رفتم. مثل یک کابوس بود. اول پاسپورتم را گرفتند و جلوی چشمانم آن را در یک گاو صندوق بزرگ گذاشتند، گاو صندوقی پر از پاسپورت... همان لحظه به خودم گفتم: دیگر راه برگشتی ندارم... و بعد مرا به خانه یک شیخ بردند و...
    یک سال گذشت، تا توانستم با هزار بدبختی خود را به ایران برسانم... چرا? واقعا چرا... زنان و دخترانی که قاچاق می شوند سرنوشت شومی را نظاره می کنند. چه آنانی که به کشورهای حوزه خلیج فارس برده می شوند و چه آنانی که به کشورهای اروپایی می روند و از روی فقر و یا برای دست یافتن به رویاهایشان قدم به آن جا می گذارند. در هر صورت به داخل یک گرداب پا می گذارند. ناهید که سال ها در ترکیه زندگی می کرد، می گوید: من چند سال پس از طلاق به اتفاق یکی از دوستانم به ترکیه رفتم. فکر می کنید چه سرنوشتی برای او و امثال او رقم خورد? عاقبت بیشتر این بی پناهان، خود فروشی است. بیماری ایدز برایشان آشنا است، آنها طوری زندگی می کنند که ابتلایشان به ایدز صددرصد است. خیابان های استانبول، محله های پایین و کثیف، کوچه های تنگ و تاریک، خانه دسته جمعی آنهاست. خیلی هایشان به خاطر فراموشی دردهایشان به هروئین پناه می برند، اما در اروپا وضعیت کمی فرق می کند، چرا که پلیس خیلی دخالت می کند و سعی می کند امنیت را در هر شرایطی برقرار کند، اما در ترکیه اوضاع بدین منوال نیست. در اروپا زنان مهاجر بی پناه مجبورند توی خانه کار کنند که به اصطلاح به آنان Cash می گویند، یعنی به صورت نقد کار می کنند و صحنه غمگین همین جاست که زنان ایرانی به مراکز ایرانی نشین می روند، مثل رستوران های ایرانی، چون مشکل زبان دارند، پس باید جایی بروند که به زبان خودشان حرف بزنند.
    
    آیا راه فراری نیست؟
    
    این افراد به صورت قانونی راه فراری ندارند. پاسپورت، اوراق هویت و دیگر مدارک همه دست قاچاقچیان است، تازه اگر راه فراری هم داشته باشند، روی این کار را ندارند، دلشان نمی خواهد پس از مدتها بی خبری و در به دری به آغوش خانواده شان بازگردند، آنها دوست دارند خودشان را گم و گور کنند، خیلی شان معتاد می شوند، عده ای در گرداب ایدز گرفتار می شوند، گرچه می دانند که سالهاست مرده اند. اگر شانس بیاورند توسط پلیس دستگیر می شوند تا به کشورهایشان بازگردانده شوند.
    
    همسرم کجاست؟
    
    ناصر چندی پیش قرار شد به همراه همسرش «شیوا» به رومانی برود. او می گوید: ابتدا خود را به ترکیه رساندیم و قرار شد توسط یک قاچاقچی ایرانی به نام «حجت» از طریق بلغارستان به رومانی برویم. یک گروه ۲۰ نفره با ما بود، تعدادی مرد و زن مجرد. راه زیادی رفته بودیم اما نرسیده بودیم. یک شب زن ها را از میان ما جدا کردند. به حجت گفتم: پس زن ها کجا هستند? چرا هر چقدر در این جنگل راه می رویم به پایان نمی رسیم؟ حجت با داد و بیداد گفت: زن ها در حال حاضر در یک کازینو در بخارست کار می کنند، شما هم خودتان باید بروید و سپس از ما دور شد و رفت. آنجا برای من پایان یک نقطه بود، نقطه صفر...
    کارشناسان علوم اجتماعی، بر این عقیده اند که بسیاری از نابهنجاریهای موجود در کشور نتیجه ایجاد یک رویه دوگانه شخصیتی در افراد است. باید تلاش شود تا ارزشهای مثبت و منفی برای اکثر اقشار جامعه قابل فهم شود. ما باید بپذیریم تجارت زن و سکس در جهان با حمایت و پشتیبانی کمپانی های صهیونیستی به شکل برنامه ریزی شده ای در حال انجام است و شبکه های ۲۴ ساعته ماهواره و اینترنت نیز در گسترش این فرهنگ ایفای نقش می کنند. دکتر ایمانی، عضو هیات علمی دانشگاه، اینگونه نتیجه گیری می کند که: «آن چه در واقعیت وجود دارد در برخی موارد با رویاهای رنگی ما متفاوت است. جهان دو قطبی، زمینه سوؤ استفاده و بردگی قرن بیست و یکم را تسهیل کرده است. باعث تاسف است که جوامع مدنی این زیر پا نهادن حقوق بشری را نادیده می گیرند.»
    نکته حائز اهمیت که لازم است به آن توجه شود این است که فقدان برخورد مستقیم اثر گذار و کارا توسط مجامع بین المللی و سازمان های جهانی، شایعه وجود برخی ارتباطات پنهان در پشت پرده را بیشتر می کند و آن چه در این میان ضرورت دارد این است که ما بیش از گذشته هوشیارانه واقعیت ها را برای جوانان و خانواده های سبزشان مطرح و زمینه های تصمیم گیری منطقی را فراهم کنیم. به قول اقبال لاهوری:
     ای جوانان عجم جان من و جان شما چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما

                                                 

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.