مترو در آستانه یک فاجعه

هشتمین روز هفته

    مترو در آستانه یک فاجعه

اصلا" کاری به این نداریم که این روزها کارشناسان امر حمل و نقل به دو دسته شده اند و عده ای با آمار و ارقام می گویند احداث مترو به هیچ وجه صرفه اقتصادی ندارد و حتی در حمل و نقل شهری هم کار چندانی از آن ساخته نیست و بی جهت میلیاردها تومان خرج کرده و این روش خرج کردن ها را ادامه می دهیم. یا عده ای دیگر که آنها هم پرونده ای پر از آمار وارقام در زیر بغل دارند می گویند نخیر مترو یک ضرورت است و باید به گسترش آن کمک کرد.
    آنچه می خوانید مطلبی است فراتر از همه اینها و آن اینکه «مترو» چه نقشی در ایجاد آرامش در میان مردم یک شهر ایفا می کند. صادقی ۶۰ ساله و بازنشسته می گوید: باور کنید از روی اجبار سوار مترو می شوم. آخر من نمی دانم سازندگان مترو فکر نکرده اند که افراد سالخورده چگونه باید از بیش از پنجاه پله بالا و پایین بروند تا سوار مترو شوند؟ این پله ها نفس ما را بریده است. بعد از صحبت های این مسافر مترو در ایستگاه کرج و پس از تهیه بلیت، بیش از بیست پله را پایین و بعد همین تعداد پله ها را بالا می روم و منتظر رسیدن مترو می مانم. یک باره ازدحام جمعیت چنان وحشت زده ام می کند که یک لحظه تصمیم می گیرم بازگردم. فریبا نصرتی دانشجو می گوید: الان که تازه خوب است ساعت ۷ تا ۸ صبح نمی دانید چه غوغایی است. مرد و زن و پیر و جوان از سر و کول هم بالا می روند تا بتوانند جایی در مترو برای خود پیدا کنند.
    درهای مترو که باز می شوند احساس می کنم تا چند لحظه " دیگر زیر دست و پا له می شوم، پس باید من هم همرنگ جماعت شوم و دست به زورآزمایی بزنم اما هنوز سوار نشده در می یابم که صندلی ها پر شده اند و باید تا ایستگاه صادقیه تهران مانند ده ها نفر دیگر بایستم. و اما به ایستگاه صادقیه که می رسیم جمعیت موج می زند و با رسیدن مترو همه می روند، در دلم می گویم عجب دونده هایی در این شهر پیدا می شوند! در یک چشم بر هم زدن تمامی واگن ها پر می شوند، آنچنان که جای سوزن انداختن نیست. ناگزیر من هم مانند بسیاری دیگر در انتظار قطار بعدی می نشینم.
    و اما احمد حبیبی کارمند چه می گوید: به خدا هیچ کس با رضایت خاطر مترو را انتخاب نمی کند. شما به مسافرین که نگاه کنید می بینید تمامی کارگر و کارمند و دانشجو هستند و فقط و فقط به خاطر گرانی نرخ وسایل نقلیه " دیگر، مترو را انتخاب می کنند. قطار بعدی و باز دو همگانی، این بار به هر جان کندنی بود سوار می شوم. یک جوان با خنده می گوید باید اسم این قطارها را گذاشت «کنسرو آدم» و راستی نیز چنین است. در آن هیاهو به این می اندیشم که اگر خدای ناکرده یکی از این قطارها در مسیر زیرزمینی دچار حادثه ای شود چه فاجعه ای رخ می دهد؟ یکی از پرسنل مترو می گوید: ما هم مانده ایم چه کنیم. این واگن ها ظرفیت نصف این مسافرین را هم ندارند، اما خب دیگر کاری نمی شود کرد.
    باور کنید مترو در آستانه یک فاجعه است و باید مسئولین امر پیش از وقوع این فاجعه چاره اندیشی کنند. رویا ایرانی دانشجو: مسیر صادقیه ـ امام خمینی همیشه دچار همین مشکلات است. جمعیت زیاد و واگن هایی که ظرفیت این همه مسافر را ندارند، برای من که ناچارم از مترو استفاده کنم، همیشه دلهره آور بوده است. آیا می دانید یک اتفاق کوچک چه فاجعه بزرگی در پی خواهد داشت؟
    

جالب است که بدانید هزینه ایجاد هر یک کیلومتر متروی زیرزمینی بیست میلیارد تومان است. بنابراین یکی از مسافران که اتفاقا" دستی در کار دارد می گوید: من فکر می کنم احداث مترو در تهران با این هزینه سرسام آور و نقش بسیار اندک در سفرهای درون شهری فقط یک پرستیژ است و دیگر هیچ.
    وی با اشاره به عدم استفاده از پله های برقی اضافه می کند: در همه " دنیا ایستگاه مترو مجهز به پله برقی است جز در تهران. در همین بین یکی از مسافران با اعتراض می گوید: «آقا کجای کاری؟ مترو تهران هم پله برقی دارد اما برای بالای شهری ها. انگار پارتی بازی در این مملکت تمام شدنی نیست. چون در ایستگاه های پایین حتی یک پله برقی هم نیست اما بروید میرداماد تا پله برقی ها را ببینید!!» جدای از این تبعیض غیراصولی و صد البته غیراخلاقی، از دیگر مشکلات مترو نباید غافل ماند. یکی دیگر از این مشکلات پاسخگو نبودن دستگاه های تهویه است که گاه واگن ها چنان زجرآور و نفس گیر می شوند که تحمل کردنی نیست. یکی دیگر از مسافرین با ذکر این مطلب که در روزنامه ها نوشتند «برای بهره برداری از ۲۴ کیلومتر متروی زیرزمینی در تهران حدود ۴۰۰ میلیارد تومان هزینه شده است» می گوید: من فکر می کنم با این هزینه سنگین می توانستیم خیلی کارهای بهتری بکنیم، مثلا" به ناوگان شهری سروسامان بدهیم. آخر مترویی که وقتی یک پیچش خراب می شود باید ده تا چینی بیایند تا تعمیرش کنند چه دردی را دوا می کند!؟
    با این صحبت ها بود که به خاطر آوردم قرار نیست ما وارد این مقولات شویم و فقط دنبال این پرسش هستیم که آیا مسافرین از سوار شدن مترو احساس آسودگی می کنند یا خیر؟ خدیجه محمدی پنجاه و پنج ساله می گوید: به خدا نه! آخر با این همه پله و این همه مسافر مگر می شود احساس آرامش کرد. من نمی دانم آیا تا به حال زن و بچه یکی از این مسئولین سوار مترو شده است؟ به خدا نه، اگر شده بودند فورا" در مترو را تخته می کردند. باور کنید مترو سواری کاری بس دشوار شده است. دشواری آن به یک طرف، تصور کنید اگر فکری برای واگن های لبریز از مسافر نکنیم فردایی نه چندان دور فاجعه ای همچون سقوط هواپیما یا پارک شهر، آن هم در ابعادی بسیار گسترده تر، قلب همه ما را جریحه دار خواهد کرد. پس تا دیر نشده است مانع بروز این فاجعه شویم.
    در آخرین دقایق انتشار این گزارش خبری همه جا پیچید، خبری که خود به تنهایی می تواند گواهی باشد بر صحت سطر سطر این گزارش و نیز هشداری باشد برای پیشگیری از فاجعه ای که اگر رخ دهد هرگز جبران نخواهد شد. خبر این بود که یکی از قطارهای مسافربری مترو تهران کرج به دلیل قطع برق به مدت یک ساعت در بین مسیر متوقف شد. پس از توقف این قطار و طولانی شدن آن، دست اندرکاران ناگزیر شدند درهای قطار را گشوده و مسافران را به بیرون از آن هدایت کنند چرا که تنفس در واگن ها اندک اندک سخت و امکان ناپذیر می شد. حال تصور کنید اگر این اتفاق در یکی از مسیرهای سه گانه " صادقیه میدان امام خمینی یا صحن مطهر یا میرداماد بیفتد، آنگاه چه خواهد شد؟ آیا فضای بازی برای تنفس مسافران وجود خواهد داشت و آیا کسی می تواند در تونل های عمیقی که پر از کابل های سیم برق و ریل های قطار است انبوه مسافران را هدایت کرده و مانع از بروز فاجعه شود؟ حال شانس آوردیم که این متروها تنها در تهران است. r

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.