گفتگو با محمودرضا رضایی

«محمودرضا رضایی» نامی است آشنا در دنیای کارگردانی مستند که او را با فوتبال می شناسند، ۴ سال گذشته او با برنامه «از فوتبال» تا فوتبال برای خود اسم و رسمی در این راه پیدا کرد و این بار با برنامه «فوتبال ایرانی»... او با گروه خود و دوربین اش تمامی حواشی بازیهای ایران را از تهران تا ریاض و از ریاض تا دوبلین تحت پوشش قرار داد و در نهایت «فوتبال ایرانی» یک برنامه پر بیننده از آب در آمد که پنجشنبه شب ها از شبکه دوم سیما پخش می شد، به طور حتم مصاحبه با فردی که در تمام بازیهای ایران در پشت صحنه حاضر بوده خواندنی می باشد چرا که او خیلی چیزها را دیده که ما ندیده ایم، او خیلی چیزها را دیده که نتوانسته از تصویر سیما پخش کند و خیلی از ناگفته های دیگر پس مصاحبه دو ساعته جوانی با محمودرضا رضایی را بخوانید...
    
     ابتدا از تحصیلات خود بگویید؟
    
    تحصیلات من در رشته روانشناسی بود و هم اکنون مشغول گذراندن فوق لیسانس می باشم، اما از سالهای دور کار سینماانجام می دادم، منظورم از کار سینما این است که به عنوان یک فیلم ساز در مرکز گسترش صدا و سیما کارم را به صورت تجربی آغاز کردم، اما به صورت حرفه ای از سال ۷۵ شروع به کارگردانی و همچنین مجری طرح، فعالیتم را ادامه دادم.
    چه اتفاقی افتاد که به فکر ساخت برنامه ای مانند فوتبال ایرانی افتادید؟
    رضایی: جرقه این کار از جام گذشته زده شد که باعث شد برنامه «فوتبال ایرانی» را بسازیم، در همان سال ۹۸ هم بر این تصمیم نبودیم که ما برنامه از «فوتبال تا فوتبال» را بسازیم، بلکه قرار بر این بود که یک فیلم کوتاه در رابطه با بازی ایران و عربستان بسازیم، چون یک جذابیت هایی داشت که می شد از آن یک سریال تک قسمتی ساخت، اما هنگامی که وارد کار شدیم مشاهده کردیم که چه فضای بکری است، فضای پشت صحنه ۹۰ دقیقه فوتبال برای من بسیار جالب بود، مردم معمولا ۹۰ دقیقه فوتبال را می بینند، اما کسی از قبل و بعد از آن اطلاعی ندارد، ما تصمیم گرفتیم که این روند را ادامه بدهیم و از آنجا که ساخت آن هزینه آور بود بر این تصمیم شدیم که این کار را به یکی از شبکه ها اختصاص دهیم و شبکه دو داوطلب این کار شد. آن زمان حمایت خوبی از برنامه شد و ما هم ساختیم، اما از آنجا که اولین تجربه مان بود به نظر خودم کاری معمولی از آب در آمد، اما مردم و مسئولین استقبال خوبی از آن به عمل آوردند، این شروع کار ما به عنوان مستندساز ورزشی بود و متاسفانه یا خوشبختانه ما دیگر به این اسم شناخته شدیم، یعنی اگر من بخواهم کار علمی هم تهیه کنم مسئولین به من پیشنهاد ساخت برنامه ورزشی می دهند... پس از «از فوتبال تا فوتبال» با قهرمانان کشتی، پارالمپیکی ها و کشتی در آنکارا را ساختیم تا رسیدیم به «فوتبال ایرانی» که به نظرم متفاوت بود. به این خاطر که ۴ سال پیش آن برنامه را ساخته بودیم و حالا تجربه مان بیشتر شده بود.
    
    چرا فکر می کنید که این کار متفاوت از آب در آمده بود؟
    
    رضایی: چون مردم و منتقدین از ما انتظار داشتند و همچنین شرایط کار تفاوت کرده بود، چرا که یک مربی نامدار تیم را اداره می کرد می کرد و امکانات خوبی هم رییس فدراسیون برای تیم فراهم کرده بود و کره و ژاپنی هم نبودند و تقریبا" در گروه آسانی قرار گرفته بودیم، از طرفی باز هم شبکه ۲ به ما پیشنهاد ساخت آن داد.
    مشکلات شما برای ساخت این برنامه چه بود؟
    رضایی: متاسفانه ساخت برنامه ورزشی همیشه در ایران مشکل است، به طور مثال برای رفتن کنار زمین آزادی، آدم مشکل دارد چه برسد به این که بروی از نزدیک با فوتبالیست ها و مسئولین ارتباط بر قرار کنی... مشکلات آن قدر زیاد بود که من همان اوایل پشیمان شده بودم، به خودم دائما" می گفتم کاش این کار را شروع نمی کردم.
    چرا، مگر فدراسیون با شما همکاری نکرد و اگر همکاری نمی کرد، پس چه طور دوربین شما به اتوبوس بازیکنان می رفت؟
    رضایی: از ابتدا قرار بر این بود که فدراسیون با ما همکاری کند، اما دریغ از کوچکترین کمک، کوچکترین تسهیلاتی در اختیار ما قرار ندادند، این کار یک کار مشارکتی بود، از ابتدا قرار بود که به ما کمک مالی کنند، اما «یک قران» پول که ندادند بماند، به طور کامل هم به تعهداتشان پشت پازدند، حتی شرایطی هم فراهم نکردند که ما به خود بگوییم فدراسیون کمک کوچکی کرد در بهتر ساختن این مجموعه! در حالی که وقتی فیلم قبلی «از فوتبال تا فوتبال» پخش شد همه مسئولین فوتبال کشور به به چه چه کردند که چه کار جالبی بود، اما هنگامی که وارد عمل شدیم، حتی حاضر نبودند که ما یک دوربین در رختکن داشته باشیم. ما برای رفتن به «کمپ تیم ملی «مثل سایرین خبر نگاران بودیم، تازه بعضی از خبرنگاران که رابطه ای داشتند به داخل کمپ می رفتند، اما ما باید پشت فنس نظاره گر تمرینات تیم می شدیم.... و مشکلات بسیاری... شما این تصاویر بکری هم که می بینید ما ضبط کردیم تنها به خاطر خود بچه های تیم ملی بود... بچه هایی که از دوره قبل بودند، مانند دایی، پیروانی، میناوند، باقری، مهدوی کیا... از آنجا که در دوره های قبلی فیلم را دیده و بر این باور بودند که ما می خواهیم یک کار متفاوت بسازیم، ما را خیلی راحت پذیرفتند... برای مثال یک جاهایی بود که علی دایی جداگانه دست فیلم بردار ما را می گرفت و به اتوبوس می برد، جایی که بلاژ اجازه نمی داد، یا مثلا در عربستان که به واقع اگر همت علی دایی نبود، آن صحنه ها ضبط نمی شد، اگر مسئولین می گذاشتند ما به فضاهای رختکن و خلوت بچه ها می رفتیم، این فیلم بهتر از چیزی که دیدید در می آمد.
    از چه زمانی قبل از شروع بازیهای تیم اقدام به ساخت فوتبال ایرانی کردید؟
    رضایی: به ماه نمی کشد، تا آخرین لحظات من دو دل بودم، آن هم فقط به خاطر مشکلات، من یک هفته پیش از شروع بازیها به شبکه دو اعلام آمادگی کردم و انصافا مسئولین شبکه دو خیلی زود جواب دادند، یعنی وقت خیلی کم بود.
    گروه شما چند نفره بود؟
    رضایی: داخل کشور دوربین زیاد بود، اما خارج از کشور به خاطر مسائل مالی معمولا بیشتر از ۴ نفر نبودند، هزینه این برنامه هم به عهده شبکه دو بود، اگر حمایت های این شبکه نبود این برنامه ساخته نمی شد.
    مستندسازی در کشور ما چه جایگاهی دارد؟
    رضایی: اصلا جایگاهی ندارد، برعکس تمام دنیا، در آنجا گروه مستند امکانات زیادی دارند، در کشور ما فکر نکنم به جز شبکه چهار، گروه مستندسازی داشته باشیم، چرا که اصلا تعریفی برای مستند نداریم، حتی در سینما، ما در سینما هم مستند نداریم، هیچ ارگانی گروه مستند را تامین نمی کند، البته استثنا" هم وجود دارد. نمی دانم چرا سطح سلیقه مردم ما عوض شدنی نیست و این جزو کارهای دست اندرکاران سیماست، آخر من نمی دانم تا کی باید مردم ما بنشینند سریال طنز مشاهده کنند، سریالی با سطح کیفی بسیار پایین و پر از بدآموزی... همه سریال از غیبت و... شروع می شود و وسطش با جنجال و الی آخر که در نهایت مردم ما بخندند... در کشورهای دنیا، مردم برنامه دیدن را یاد گرفته اند و برنامه های با کیفیت پایین را ابدا نگاه نمی کنند، گرچه برنامه سطح پایین در آنجا ساخته نمی شود... به هر حال وارد این مقولات نمی خواهم بشوم و فکر کنم تلویزیون کوتاهی می کند، ما نظارت و ارزشیابی در تلویزیون نداریم و فکر می کنم که فقط به تایم و پر شدن آنتن توجه می شود، بگذریم که درد دل زیاد است و اصولا بهتر است که وارد این مقولات نشویم.
    چرا فکر می کنید پشت صحنه فوتبال از خود فوتبال جالب تر است؟
    رضایی: من فکر می کنم وقتی یک عده ای به عنوان قهرمان ورزشی مطرح می شوند. مردم ارتباط بیشتری با آنها برقرار می کنند، از این رو مردم خیلی دوست دارند بدانند این شخصیت ها در خارج زمین ورزش کجا می روند، با کی می آیند، چه کار می کنند و... یادم می آید که مهرداد میناوند همیشه می گفت: «حاشیه فوتبال از خود فوتبال دیدنی تر و جذاب تر است.»
    
    به واقع این حاشیه چیست؟
    
    رضایی: من که خودم حدود ۴ سال است در این گیرودار هستم، شخصا متوجه نشدم که این حاشیه چی هست و کی دامن می زند و یا این که چه اشخاصی آن را کنترل می کنند. از این مسائل کمی خارج شویم، برویم سراغ بازی های تیم ملی، مسائلی که مردم ندیدند و یا دوربین شما ضبط نکرده است، از دیدار ایران با عربستان در تهران شروع کنیم؟ رضایی: واقعا برایم دردآور بود تصویربرداری از تماشاگر ایرانی، ما تصویرهایی داریم که به علت محدودیت نتوانستیم پخش کنیم، مردمی که دو، سه روز قبل از مسابقه جلوی استادیوم به سر می بردند. یکی بلند شده بود از هزارکیلومتر آن طرف تر به تهران آمده بود، دو، سه روز در راه بود، دو، سه روز هم در تهران به سر می برد و... این فاجعه است به نظر من... من فکر می کنم یک قسمت از برنامه ما تاثیر داشت، نه تنها برنامه ما، بلکه افرادی هم که انتقاد می کردند، آنقدر این مسائل گفته شد که حالا آزادی را تجهیز می کنند. این دردآور است در کشوری که ادعای توسعه دارد، یک استادیوم صندلی دار و شماره دار نداریم که بتوانیم بلیط پیش فروش کنیم. جوانهای ۱۴ ساله، ۱۵ ساله شب می آیند پشت در می خوابند، من فکر می کنم در کشورهای عقب افتاده آفریقا و آمریکای لاتین این طور نیست، کشورهایی که از لحاظ اقتصادی بسیار در تنگنا قرار دارند، یعنی ما یک استادیوم نمی توانیم تجهیز کنیم و صندلی داشته باشد که مردم بتوانند از بانک یا گیشه های مربوط بلیط شماره دار خریداری کنند... من یک تجربه شخصی بگویم، در مسابقه ایران و ایرلند یک ساعت و نیم زودتر به استادیوم رفتیم، فقط ایرانی ها حاضر بودند، همکارانم به من گفتند که چرا این استادیوم پر نمی شود، اما یک ربع قبل از شروع بازی، استادیوم پر شد و ۵ دقیقه قبل از بازی صندلی ها کاملا" پر بود... اما در ایران تماشاگرها ۶ صبح می آیند به استادیوم آزادی و تا ۶ بعد از ظهر در آزادی اند.» این از لحاظ روانشناسی، و جامعه شناسی هم یک فاجعه است، به نظر شما این تماشاچی که ۱۲ ساعت زیر آفتاب است نباید پرخاشگر باشد، نباید انتظار داشته باشد، نباید زود از کوره در برود، نباید بی قراری کند، من به عنوان کسی که روانشناسی خوانده ام، کاملا می دانم آدمی که یک ساعت زیر آفتاب باشد، با یک تلنگر از کوره در می رود چرا که آستانه تحریکش پایین می آید، این یک چیز طبیعی است، ده ساعت زیر آفتاب نشستن... صحنه هایی بود که ما نتوانستیم پخش کنیم، آنها عاشقان فوتبال هستند و ما داریم به آنها لطمه می زنیم، فکر کنم
    در بازی ایران با عربستان این مسئله بسیار شاخص بود. اما بازی دوم با تایلند در بانکوک؟
    رضایی: فکر کنم به نکته شاخصی که باید اشاره کنم این باشد که ذخیره ها دل خوشی از کادر رهبری نداشتند. برای مثال، صحنه ای پخش کردیم که بعد بر ما خرده گرفتند برای پخش آن... آقای. ب. یک حرفهایی پشت بلاژ زد که ما بیشتر آن را پخش کردیم، قسمتی که ما پخش کردیم این بود که او می گفت: بلاژ هیچ چیز حالیش نیست، اگه من هم سر مربی تیم ملی بودم، از بچه محل هایم استفاده می کردم! متاسفانه ما حرف شنوی نداریم، نکته دیگر هم این که شب قبل از دیدار نزدیک به دو ساعت بچه های ما یک تمرین سنگین انجام دادند.
    و ایران و عراق؟
    رضایی: پس از بازی با تایلند، تیم بلیط نداشت! جالب اینکه، بچه ها را ۵تا ۵ا تا می فرستادند تهران... ما که رسیدیم تهران، گفتند ده تا ویزا بوده که به خبرنگاران داده شد... خیلی جالب است هفته نامه ای که یک تیراژ بسیار پایین داشت، خبرنگار داشت، اما ما که برای تلویزیون برنامه می ساختیم، موفق نشدیم ویزا بگیریم، بنده خدا آقای شیری مدیر شبکه دو شخصا" برای گرفتن ویزای ما اقدام کرد... و متاسفانه نتوانستیم با هواپیمای تیم ملی به عراق برویم و این باعث شد تا یک سفر عجیب و غریب زمینی را آغاز کنیم. ابتدا با ماشین تلویزیون تا لب مرز رفتیم، می گفتند که دولت عراق اجازه ورود دوربین را نمی دهد، من هم بر حسب تجربه به ماشین تلویزیون گفتم شما دم مرز بمانید تا ببینیم چه می شود... اتفاقا عراقی ها برخورد خوبی با ما داشتند و با یک ماشین که شامل مامورهای امنیتی بودن ما را تا بغداد همراهی کردند... وضع عراق بسیار افتضاح بود، یک فلاکت عمیق بود، هیچ کارخانه، هیچ ساختمان بلند و هیچ ماشین مدل بالایی ندیدیم و با یک جاده بسیار باریک و ناامن و بدون تابلوهای راهنمایی، به بغداد رسیدیم، اما مسابقه... تماشاچی های عراقی بسیار ایرانی ها را دوست داشتند، با سفیر ایران که صحبت می کردم، او هم به این مسئله اعتماد داشت، تا یادم نرفته بگویم که آنها علی دایی را خیلی دوست دارند، برای این که از علی دایی یک امضا بگیرند، توسط مامورین خود کتک می خوردند، آنها یک شعار درست کرده بودند که به نفع تیم ملی ایران بخوانند جالب این که ۱۵ هزار نفر بیشتر از ظرفیت به ورزشگاه آمده بودند، پسر صدام که این حکایت را شنیده بود، اعلام کرد که ما روز بازی سکوت می کنیم ،فقط تشویق، دست زدن است، هیچ کس شعاری ندهد تا به مهمان ما بی احترامی نشود. به نظر می آمد که این یک پلی تیک سیاسی است، من یک نیمه با دوربین وسط تماشاچی ها متعصب عراق بودم، آنها واقعا" انسان بودند، با این که از ما عقب افتاده تر بودند هیچ کاری با ما نداشتند، وقتی ما گل پیروزی را زدیم، آنها شروع به تشویق ماکردند و کنترل آنها از دست من هم خارج شده بود، خصوصا بعد از بازی هنگامی که دایی به نزد تماشاچیان رفت، درگیری پیش آمد و پلیس ضد شورش عراق شروع کرد به زدن مردم و جای تاسف دارد که تماشاچی ایرانی بازیکنان عراق را در تهران زدند... عراق را بردیم و تماشاچیانش چنان رفتار خوبی با ما داشتند، اما در ایران، واقعا" جای تاسف دارد.»
    
     ایران با بحرین در تهران؟
    
    رضایی: فوتبال ما احساسی است، غرور و ضد فوتبال بازی کردن بحرین باعث دردسر ما شد.
    و ایران و عربستان در جده، جام ۹۸ بود که عرب ها در ورزشگاه ریاض جو بسیار بدی برای ما درست کردند، اما گویا در جده از این خبرها نبود چرا؟
    رضایی: برای من هم عجیب بود. شاید به این خاطر که دوره پیش در ریاض استادیوم پر نشده بود و مجبور شده بودند با ساز و آواز جو را به هم بزنند، اما این بار می خواستند در جده و یک ورزشگاه پر به نتیجه برسند که گویا این اتفاق رخ نداد، در این مسابقه بهترین خاطرات زیارت ما بود.
    
    و ایران با تایلند و عراق در تهران؟
    
    رضایی: به نکته خاصی نمی شود اشاره داشت، جز این که بچه ها تصمیم داشتند پیروز شوند و پیروز شدند تا با خیالی راحت به دیدار بحرین بروند. پیش از این که بخواهیم به جهنم منامه اشاره کنیم، دوست داریم به بازی های پس از شکست در بحرین اشاره داشته باشیم و این بحث را در پایان مصاحبه ادامه دهیم، پس برویم سراغ ایران با امارات در تهران و ابوظبی؟
    
    رضایی: پس از باخت مقابل بحرین، انگیزه در تیم مرد، شاید تعویض های اجباری باعث شد که ما یکی از زیباترین بازیهایمان را ارائه دهیم، نمی دانم چرا چند روز قبل در برابر بحرین آنطور دست و پا بسته بودیم، کاش این بازی را مقابل بحرین انجام می دادیم، بگذریم پس از این پیروزی تیم یک تکانی خورد و حال باید درابوظبی به میدان می رفتیم... در امارات، هماهنگی ها بسیار ضعیف بود، سفارت و خانه های فرهنگ نتوانستند انسجام لازم را به طرفداران ایرانی بدهند، با این که در آنجا ایرانی های زیادی زندگی می کنند، اما آنها با مشکل توانستند بلیط بازی را تهیه کنند، پلیس های آنان تماشاگر ایرانی را می زدند، جوان های ۱۵، ۱۶ ساله و حتی خانم های ایرانی مورد بی احترامی قرار می گرفتند... و نکته دیگر اخراج زود هنگام پژمان جمشیدی بود، شاید اگر ایران شکست می خورد، او هیچ گاه خودش را نمی بخشید، ولی نکته ای که به آن باید اشاره کنم، امید طرفداران ایرانی است، همه فکر می کردند که بازی را با توجه به اخراج پژمان واگذار می کنیم، اما طرفداران ایرانی که تنها حدود ۲۰۰۰ نفر بودند، بر این اعتقاد بودند که ما بازی را به سود خود تمام می کنیم و به واقع این طور شد، حتی در ملبورن هنگامی که دو گل از استرالیا عقب بودیم، خانمی می گفت: نگران نباشید، ما حتما" به جام جهانی می رویم، نمی دانم خیلی عجیب است، به هر حال پس از پیروزی مقابل امارات تیم با انگیزه فراوانی باید به مصاف ایرلند می رفت و ایرانی های حاضر در امارات هم سرهایشان را بالا گرفتند و از ورزشگاه خارج شدند.
    
    و ایران و ایرلند در دوبلین؟
    
    رضایی: پیش از همه چیز باید به سیستم بسیار بدخبری خود اشاره ای داشته باشیم، نمی دانم این خبرنگارها از کجا آمده بودند، یکی تاجر پالتو بود، یکی دیگر تاجر فرش و یکی دیگر... اینها همه خود را خبرنگار جازده بودند و قرار شد که با هزینه شخصی خود به ایرلند بروند. البته از طرف روزنامه ی مورد نظر و به جای آن چند خبر تلفنی بدهند، رضایی در رابطه با تماشاگران هم باید بگویم که حدود ۱۵۰۰ نفر فقط از آمریکا آمده بودند و از اروپا هم آمده بودند. اما حیف که کسی نبود به آنها نظم دهد... بر عکس تماشاگران تعصبی، ایرلند آنان بسیار خوب تشویق می کردند، حتی پس از بازی، تیم ایران را هم تشویق می کردند، پس از بازی، بازیکنان ما زیاد ناراحت نبودند، همه بر این باور بودند که شاید در تهران از پس ایرلند برآیند، خیلی عجیب بود، حتی بلاژ که همیشه پس از هر بازی ناراحت بود، روحیه بدی نداشت و در جلسه مطبوعاتی حتی جوک هم گفت، ای کاش یک ایرانی مربی بود که جوک نمی گفت!
    
    مک کارتی چه عکس العملی داشت، از او خاطره هایی به یاد ندارید؟
    
    رضایی: بله، به او گفتم، فکر نمی کنید با توجه به حضور بیشمار تماشاگران، شما در تهران مشکل داشته باشید که او به طنز جواب داد: «اگر داخل زمین نریزند، مشکلی نیست.»
    برخورد مردم ایرلند چه طور بود، شنیدیم که ایرانی ها را دوست داشتند؟
    رضایی: واقعا" جالب است، نمی دانم ما ایرانی ها چه داریم که آنقدر ما را دوست دارند، مدیر هتل دوست داشت تیم ملی ایران برنده باشد! خیلی عجیب است او حتی به ایران هم سفر کرده بود و خاطرات خوبی از مهمان نوازی ایرانی ها داشت.
    
    و بازی در تهران....
    
    رضایی: باز هم باید به تماشاگران اشاره کنم، با این که تماشاگران ایرلندی را در یک حصار جمع کرده بودند، جای تاسف داشت که تماشاچیان سعی می کردند به آنها آسیب برسانند. هرچیزی که دم دستشان می آمد به طرف آنها پرتاب می کردند، آبروی ما جلوی اروپایی ها رفت، آنها حتی در دوبلین هم ما را تشویق می کردند، اما ما... بعد ما چه توقعی داریم، بروند و از ما تعریف و تمجید کنند، نکته دیگر در آن بازی بی خیالی بسیاری از ملی پوشان بود، یک عده مانند یحی گل محمدی با گریه از میدان خارج شدند و عده ای دیگر مانند برق پس از سوت پایان بازی خود را به رختکن رساندند. آنها فقط می توانند ادای حرفه ای ها را در بیاورند، و بس... بلاژ هم پیش از بازی پذیرفته بود که شکست خواهد خورد.
    و حالا پرونده بحرین را باز کنیم، شما که از نزدیک به همراه تیم بودید، فکرمی کنید چه اتفاقی افتاد که ما چنین مفتضحانه شکست خوردیم؟ و آیا این شایعات که تیم از قصد شکست خورد، حقیقت دارد یا نه؟
    
    رضایی: بگذارید ابتدا به یک خاطره اشاره داشته باشم، پس از بازی هنگامی که ما به فرودگاه مهرآباد رسیدیم، من و علی دایی در اتوبوس کنار یکدیگر بودیم، با خانواده تماس گرفتم و آنها همه به من گفتند که چنین شایعه ای قوت گرفته، هنگامی که به دایی گفتم، چهره اش بسیار برافروخته شد، چه طور می شود که فوتبالیست های ما پول گرفته باشند، یا مسائل سیاسی پشت قضیه باشد، یک تساوی هم تیم ملی ایران را حذف می کرد، دیگر دلیلی برای شکست نبود، خود دایی از کسانی بود که از جان مایه گذاشته بود یا نیکبخت و احدی که پس از بازی از حال رفته بود، نه، نه... نمی شود گفت که ما از قصد بازی را واگذار کردیم.
    
    پس علت باخت چه بود؟
    
    رضایی:چند دلیل باعث شد که تیم آنچنان سنگین در میدان حضور پیدا کند، یکی این بود که هنگامی که تیم در فرودگاه تهران متوجه شد بازی به تاخیر افتاده، نباید به بحرین می رفت، وقتی هم که به بحرین رفت، سه روز تیم زمین تمرین نداشت و کار بازیکنان شده بود خوردن و خوابیدن و کمی نرمش های سبک...همچنین آمدند گفتند که حدود ۶، ۷ تا بازیکن بحرین در تایلند کارهای خلاف کرده اند و از تیم بیرون رانده شده اند و در دیدار با ایران از بازیکنان جوان خود استفاده می کنند، ما هم گفتیم خب، تمام است دیگر خود را در جام جهانی دیدیم، اما هنگامی که وارد زمین شدیم، دیدیم که همه شان حاضر هستند، آنها استاد جنگ های روانی هستند، از طرفی بحرینی ها انگیزه بسیاری پیدا کرده بودند، چرا که مسئولین فوتبال عربستان اعلام کردند که در صورت پیروزی بحرین مبلغ ۳ میلیون دلار به فدارسیون بحرین و همچنین یک ورزشگاه ۶۰ هزار نفری برای آنان خواهند ساخت... دلیل دیگر این بود که خیلی زود گل خوردیم و همان گل باعث شد تا بازیکنان ما با استرس شدید و ترس از حذف به ادامه بازی بپردازند و دیگر این که آنها بسیار ضد فوتبال بازی می کردند، من پس از پایان بازی به مربی شان گفتم: «من فیلم سازم، بازیکنان تو هنر پیشه های خوبی هستند چرا که با هر سوت خود را به زمین می انداختند» و او تنها خندید، و آخرین دلیل هم غرور.
    
    پس این شایعات که بازیکنان روز بازی ناهار سنگین خوردند و یا این که یک ایرانی ترشی برای بازیکنان آورد که خواب آورد بود و این که عده ای از بازیکنان ما شب زنده داری می کردند، از کجا آمده، آیا شما با آن برخورد داشته اید و یا نه، تکذیب می کنید؟
    
    رضایی: نه، مطمئن باشید، من به شخصه چیزی ندیدم و فکر نمی کنم چنین مواردی صحت داشته باشد، حال شاید علی کریمی، اعتراض خود را به خاطر ناهار ابراز داشت، اما تنها اختلافات در همین حد بود... گفتم که تساوی هم ما را حذف می کرد.»
    
    و در پایان...
    
    رضایی: شاید خیلی رک بگویم، آیا بهتر نیست مردم ما نسبت به قهرمانان ملی خود مانند یک پزشک و یا کسی که برروی پروژه مهمی کار می کند، بیشتر ابراز علاقه نشان دهند، احساس می کنم، عده ای از ورزشکاران ما ظرفیت این همه توجه را ندارند، البته عده ای را می گویم، نه همه را... من گاهی اوقات چیزهایی می شنوم که جای بسی تاسف است، البته نمی خواهم در این مورد خیلی واضح صحبت کنم، اما شاید یک روز برنامه ای با عنوان «برخورد» تهیه کنم. که در رابطه با نوع رفتار و زندگی ورزشکاران است. r

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.