کیهان۳۰۰۰ماشین نطنز،غرب مسوولانه تر عمل خواهد کرد
+0
رأی دهید
-0
روزنامه کیهان در یادداشت روز یکشنیه خود نوشت:
در پرونده هسته ای ایران پس از یک دوره سکوت نسبی، تحولات مهمی در حال وقوع است. تحولاتی که به زودی سرنوشت مسایل بسیاری را تغییر خواهد داد و احتمالاً به نتایجی بسیار مهم و متفاوت با قبل خواهد انجامید.
ایران در حال برداشتن یک گام مهم در برنامه غنی سازی خود است که ماهیت پرونده را به نحو بنیادی دگرگون خواهد ساخت و جهان را مجبور خواهد کرداز منظری کاملاً متفاوت به آن بنگرد و درباره نحوه مواجهه خود با آن تامل کند.
در حالی که در روز دوم اسفند 1385 (18روز دیگر) مهلت قطعنامه 1737شورای امنیت سازمان ملل به ایران به اتمام می رسد، عملیات تبدیل سایت نطنز به یک مجتمع غنی سازی نیمه صنعتی به زودی آغاز خواهد شد. شورای امنیت از ایران خواسته بود همه فعالیت های مرتبط با غنی سازی و بازفرآوری را به حال تعلیق درآورد اما مهندسان ایرانی اکنون مقدمات فنی نصب 3000 ماشین سانتریفیوژ را در زیرزمین های نطنز آماده می کنند و این اقدام صرف نظر از اینکه واکنش غرب چه خواهد در مدت چند ماه با موفقیت به سرانجام خواهد رسید.
این رفتار ایران به چه معناست و ما درباره آنچه می کنیم تا چه حد اندیشیده ایم؟ نگارنده این یادداشت عقیده دارد راهی که دولت نهم برای استیفای حقوق هسته ای ایران در پیش گرفته تنها «مسیر موفق» است و هر راه دیگری به جز آن، تنها به از دست رفتن و ضایع شدن حقوق ایران در عرصه فناوری هسته ای می انجامد. منتقدان این مسیر قبل از هر چیز باید به یک سؤال ساده پاسخ بدهند: فناوری هسته ای داشته می خواهیم یا نه؟
ظاهراً هیچ یک از مخالفان عقیده ندارد که ما باید از این فناوری صرف نظر کنیم. در اینصورت فقط یک جواب باقی می ماند: «آری، ما فناوری هسته ای می خواهیم» و وقتی بحث به اینجا رسید می توان با قاطعیت به یک نکته پای فشرد و آن اینکه حق غنی سازی فقط از دالان بحران بیرون می آید و برای روش هایی چون مذاکره و امثال آن بیشتر از نوعی «اهرم کمکی» نباید ارزش قائل شد.
فناوری غنی سازی صنعتی نیست که کسی ادعا کند می تواند بدون دردسر و با بگو و بخند و خوش و بش های دیپلماتیک به آن برسد. همچنانکه به یاد داریم در دوره پیشین هم تا وقتی همه چیز در تعلیق بود و مهندسان ما خانه نشین بودند، جز خنده و شادمانی و قول توافق و حل مسئله از جانب اروپایی ها ندیدیم، اما همین که اولین گرم های گاز هگزا فلوراید به ماشین های نطنز تزریق شد، تمامی آن بنای خوش قد و قامت «اعتمادسازی» فرو ریخت و غربی ها در ارسال پرونده ایران به شورای امنیت ولو به قدر لحظه ای درنگ نکردند.
از آنجا که دنیای ما دنیای منصفانه و عادلانه ای نیست و در آن سهم هرکسی را به قدر «قدرت» او می دهند نه به اندازه «قوت استدلالش یا میزان انطباق خواستش با مقررات بین المللی»، و باز به این دلیل که برای پیشرفت در چنین دنیایی فرش قرمز پیش پای کسی پهن نمی کنند و پیشرفت هزینه ای دارد که طالبانش باید آن را بپردازند، ادعای حفظ بی هزینه فناوری هسته ای را- از جانب هر کسی باشد- چندان نباید جدی گرفت. هنر دیپلماسی در چنین پرونده ای این است که هزینه مقدر را حتی المقدور کاهش دهد نه این که همه چیز را در محاق تعلیق فرو ببرد و ادعا کند در حال کنترل بحران است. هزینه صفر در اینجا به معنای دستاورد صفر است. ما تنها زمانی می توانیم هیچ هزینه ای نپردازیم که که هیچ چیز نخواهیم واین دیپلماسی نیست، خودزنی است.
در اینجا خوب است به یک سؤال همواره مطرح هم بپردازیم. چرا ایران اینچنین سرسختانه در مقابل تعلیق مقاومت می کند؟ هنوز گوشه و کنار می توان یافت کسانی را که- حتی کسانی هنگام سخن گفتن خود را در جایگاه استادان کل دیپلماسی می نشانند- نتوانسته اند منطق مذاکراتی ساده- اما بسیار مهم- نهفته در پس این استراتژی را دریابند.
موضوع کاملا ساده است و لجاجتی در کار نیست. تهران به خوبی می داند تنها در صورتی غرب وارد «مذاکرات واقعی» با آن خواهد شد که خواسته خود را پیش از آغاز مذاکرات به رایگان دریافت نکرده باشد.
برادران مدعی تدبیر در دیپلماسی خود قضاوت کنند که اگر غرب ابتدا از ما تعلیق را بگیرد بعد پای میز مذاکره بیاید، چه انگیزه ای برای مذاکره جدی و واقعی برای آن باقی خواهد ماند و بابت چه چیز باید به ما امتیاز بدهد؟ در آن صورت آیا عجیب است که غربی ها تلاش کنند با آب بستن به مذاکرات آن را برای سال ها کش بدهند تا برنامه ایران در تعلیق بماند، همان کاری که در دوره قبلی تا حدودی انجام دادند؟
از سوی دیگر در این حدود 3 سال ثابت شده است ربط مستقیم و معناداری وجود دارد میان پیشرفت فنی برنامه هسته ای ایران و بالا رفتن قدرت چانه زنی آن پای میز مذاکره و منعطف تر شدن موضع طرف غربی. می توان حدس زد زمانی که 3000 ماشین در نطنز کار خود را آغاز کنند، تازه غربی ها به فکر خواهند افتاد که مسئولانه و جدی با ایران گفت وگو کنند والا تا زمانی که ببینند با توپ و تشر کارشان پیش می رود طبعا میلی ندارند کوتاه بیایند.
ایران اراده خود برای هسته ای شدن را به زیاده خواهان غربی تحمیل خواهد کرد. در واقع غربی ها اگر کمی منطقی باشند و چشم هایشان را باز کنند، خواهند دید که نهایتا کاری از دستشان برنمی آید و ایران هسته ای ظهور کرده است.
آخرین اقدامی که در صورت زایل شدن قطعی عقل غربی ها انجام آن محتمل است این است که دیوانگی کنند و حمله ای نظامی به تاسیسات ایران ترتیب دهند. اماحتی یک تحلیلگر غربی هم وجود ندارد که معتقد باشد حمله نظامی می تواند برنامه هسته ای ایران را به طور کامل متوقف کند (وگرنه چرا باید تا حالا صبر می کردند؟!) و تنها اتفاقی که پس از آن رخ خواهد داد این است که تهران برنامه خود را با شدت بیشتری ادامه دهد در حالی که در اهداف آن هم بازنگری کرده است. غرب ناچار است به زندگی با ایران هسته ای بیندیشد.
سرسختی همیشه نشانه قدرت نیست، گاهی هم باید آن را نوعی گیجی ناشی از استیصال دانست.