چگونه کودک ۸ماهه در بیمارستان آموزشی درگذشت؟

10 خرداد سال 85 ساعت 30/10 صبح
سکانس یکم: بیمارستان یحیی نژاد در یکی از شهرهای شمالی



زن 9 سال منتظر مانده بود؛ 9 سال دعا کرده بود؛ 9 سال تمام ماه محرم امام حسین(ع) را به «علی اصغر»ش قسم داده بود تا خرداد سال 85 فرا رسید و سالها انتظار «علی» و «فاطمه» برای دریافت هدیه الهی به ثمر نشست و «آرش» در آغوش والدینش جا گرفت...

سکانس دوم:عصر اول بهمن ماه برابر با اول محرم؛ حیاط منزل «فاطمه و علی»

«فاطمه»، «آرش» را در حالی که آخرین روزهای 8 ماهگی را پشت سر می گذاشت، در آغوش داشت و در حال حرکت در حیاط بود که ناگهان بر روی موزاییک حیاط در حالی که نوزاد در آغوشش بود سر خورد؛ به شدت وحشت زده شده بود؛ نکند بلایی به سر دلبندش آمده باشد...

«فاطمه» می گوید: «آرش» در بغلم حدود دو دقیقه جیغ می زد، با نوازش آرامش کردم، اما در حالی که دستم را بر سرش می کشیدم، متوجه فرو رفتگی در قسمت چپ سرش شدم؛ درنگ نکردم، فقط به فکر یک بیمارستان بودم.
سکانس سوم: 20 دقیقه بعد همان روز؛ بیمارستان فوق تخصصی کودکان «بهرامی»

«فاطمه» در راهروی اورژانس بیمارستان فوق تخصصی کودکان بهرامی ایستاده و دکتر اورژانس در حال معاینه کودک است. پس از آزمایش، دکتر اظهار کرد: «در حال حاضر مشکلی وجود ندارد و بچه در حال بازی است؛ سر بچه عین توپ پینگ پنگ است، وقتی در نقطه ای فرو رفت پس از مدتی به حالت اولیه بر می گردد؛ بچه را به منزل ببرید، اما اگر مورد مشکوکی در رفتارش مشاهده کردید، فردا صبح مجدداً به بیمارستان مراجعه کنید».

حرفهای پزشک دلگرم کننده بود، اما مادر همچنان نگران بود، دلش می خواست بگویند: «آرش» سالم سالم سالم است، اما نگفتند.

پزشک اطفال اورژانس برای اینکه خیال مادر را راحت کند، پیشنهاد کرد برای حصول اطمینان جهت تهیه عکس از سر کودک به بیمارستان امام حسین(ع) مراجعه کنند.

سکانس چهارم:اورژانس بیمارستان آموزشی درمانی امام حسین (ع)؛ ساعت 40/17 همان روز
آقای دکتر «ک» نوزاد را ویزیت کرد، اما مورد خاصی مشاهده نشد، برای معاینات بیشتر پرونده نوزاد به دکتر «ع» ارجاع داده شد؛ دکتر دوم اورژانس پس از انجام معاینه دستور تهیه عکس از سر بچه را داد.

«آرش» به همراه مادرش و زن و شوهری که از دوستان خانوادگی شان بودند، در انتظار تهیه عکس بود، «آرش» کاملاً آرام بود و در حال بازی با تسبیح عمو...

عکس در حالی که کودک مدام می خندید و بازی می کرد، تهیه شد، اما پزشک مورد خاصی مشاهده نکرد.

بررسیها همچنان ادامه داشت و این بار پرونده پزشکی کودک به دکتر «ف» ارجاع داده شد، اما دکتر اعلام کرد عکس گویای کامل واقعیات نیست و برای اطمینان بیشتر بستری 24 ساعته این نوزاد چشم آبی در بیمارستان را توصیه کرد.
در این میان، به دلیل اصرار مادر برای انجام معاینات دقیق تر، به طوری که نیاز به بستری شدن کودک در بیمارستان نباشد، دکتر «ع» دستور تهیه اسکن را صادر کرد.

مادر «آرش» می گوید: به دنبال مراجعه به واحد سی تی اسکن، در شرایطی که فرزندم کاملاً خوابیده بود و 4 تن از همراهانم نیز شاهد این مدعی بودند، مسؤول واحد سی تی اسکن پس از اطمینان از اینکه کودک به صورت طبیعی خوابیده است، تأکید کرد: «برای انجام سی تی اسکن، نوزاد باید بیهوش باشد».

بدین ترتیب، در حالی که مادر کودک اعلام کرده که فرزندش تا یک ربع دیگر بیدار نمی شود، با تأکید مسؤول وقت واحد سی تی اسکن بیمارستان آموزشی درمانی امام حسین (ع)، قرار شد بعد از هماهنگی و تأیید اورژانس، کودک جهت تهیه سی تی اسکن به این واحد آورده شود.

«فاطمه» 25 ساله در گفتگو با ایسنا، می گوید: جهت تهیه دارو به اورژانس مراجعه کردم و یکی از پزشکان اورژانس به هویت دکتر «ج» با مشاهده فرزندم و آرام بودنش به دکتر «ک» که «آرش» را ویزیت کرده بود، پیشنهاد کرد، جهت سی تی اسکن از خوراندن شربت استفاده شود و در صورتی که کودک بیقراری کرد، از آمپول استفاده شود، اما دکتر «ک» از جیبش سرنگی درآورد و خطاب به دکتر «ج» اعلام کرد: 100 میلی لیتر آمپول «فنوبارمیتال» به بچه تزریق عضلانی می کند و این در حالی بوده که «آرش» در حال بازی بوده است.

به گفته مادر کودک، در کمتر از 30 ثانیه، «آرش» شروع به جیغ زدن کرد و در لحظاتی که جهت آرام کردنش، دلبندش را از تخت اورژانس در آغوش گرفت، در فاصله کمتر از یک دقیقه کبود شد.

وی می گوید: بلافاصله این موضوع را به اطلاع دکتر «ف» رساندم، اما متأسفانه بدون معاینه «آرش» عنوان کرد که از عوارض داروست.

حال «آرش» به شدت بد بود و نمی توانستم به حرفهای پزشکی که حتی حاضر به معاینه او در آن شرایط نبود، اعتماد کنم.

بلافاصله موضوع را به آقای دکتر «ک» اطلاع دادم و آقای دکتر به دست «آرش» دستی کشید و عنوان کرد: به دلیل ضعیف بودن نوزاد، دارو سریع عمل کرده است و مشکلی وجود ندارد.

«فاطمه» می گوید: من از آقای دکتر «ک» خواستم که جهت مراجعه مان به واحد سی تی اسکن با دکتر «ح» هماهنگی کند که پس از دو دقیقه تأمل در حالی که وضعیت «آرش» رو به وخامت می رفت و هنوز مسؤول سی تی اسکن اعلام آمادگی نکرده بود، به آقای دکتر «ک» سرد شدن بدن فرزندم و کبودی صورتش را یادآور شدم.

دکتر «ک» با آقای دکتر «ف» صحبت کرد و از وی خواست در صورت امکان کودک را معاینه کند.

مادر نوزاد 8 ماهه در ادامه می گوید: آقای دکتر «ف» در حال صحبت با تلفن در مقابل اتاق پذیرش بود؛ هنوز صدایش در گوشم است، «...»
به آقای دکتر «ف» گفتم: آقای دکتر حال فرزندم بد است، اما او داشت با تلفن صحبت می کرد و حاضر به پذیرش حرفم نبود و در نهایت فرزندم را معاینه نکرد.

سرانجام پس از هماهنگی اورژانس با واحد سی تی اسکن، در حالی که هنوز حال «آرش» به شدت وخیم بود، او را به واحد مربوط انتقال دادم و قبل از اینکه او را روی تخت قرار دهم به آقای دکتر «ح» شرایط فرزندم را متذکر شدم، اما او نیز بدون توجه به صحبتهای من و حتی معاینه فرزندم، عنوان کرد: «مسأله ای نیست». «بچه را روی تخت بخوابانید و از اتاق بروید بیرون و همراه دیگر مریض به جای مادرش وارد اتاق شود».

نمی خواستم با حرفهایم مزاحم کار پزشکی دکتر شوم. به سرعت از اتاق خارج شدم و «آرش» را به دست دوستم سپردم، اما او نیز بلافاصله به دکتر «ح» متذکر شد که حال «آرش» اصلاً عادی نیست.

تهیه اسکن 5 دقیقه به طول انجامید و سرانجام کودک از اتاق بیرون آورده شد.

دکتر «ح» درخصوص زمان آماده شدن اسکن خطاب به مادر مضطرب گفت: در حال تغییر شیفت هستم، اما تا 10 دقیقه دیگر پاسخ اسکن را دریافت می کنید.

«فاطمه» قبل از آماده شدن اسکن مجدداً به اورژانس مراجعه می کند و از پرستاران درخصوص وضعیت آمدن دکتر کشیک جویا می شود.

اما دکتری که به وی نشان دادند، در حال صحبت با چند تن از افراد اورژانس بود، حدوداً 3 دقیقه گذشته بود و با وجود اعلام وضعیت بد «آرش» به وی، هنوز بالای سر کودک نیامده بود.

«فاطمه» به شدت نگران حال کودکش بود، اما دکتر حاضر به آمدن نبود، طاقت «فاطمه» طاق شد، آنها نمی دانستند برای داشتن «آرش» 9 سال انتظار کشیده است.

دکتر کشیک را با کشیدن لباسش و با اصرار بالای سر نوزاد 8 ماهه آورد، پزشک در همان لحظه قبل از معاینه فقط با دیدن چهره «آرش» دستور CPR داد و بلافاصله با درخواست نیروی کمکی با در آغوش گرفتن نوزاد، وی را با عجله به اتاق CPR آوردند.

«آرش» ضربان قلب نداشت و صحبتهای پزشکی حاکی از آن بود که تنها 3 درصد هوشیاری دارد، اما با تلاش پزشک ضربان قلب بازگشت.

سکانس پنجم:10 روز بعد 10 بهمن ماه؛ اتاق CCU بیمارستان
«فاطمه» این روزها را فقط اشک ریخته است و بر هر هیأت یا محل عزاداری از سوگواران حسینی برای شفای «آرشش» تقاضای شفا کرده بود.

برای خواندن دعا و با اصرار خواهرش حاضر به ترک بیمارستان شد.
خواهرش می گوید: رفت و آمد دو پزشک اطفال به CCU توجهم را جلب کرده بود، در ادامه پرستارها نیز به دلایل بی اهمیت تا مقابل درب CCU می آمدند و با مشاهده من مجدداً باز می گشتند.

امروز، روز دهم بود و پزشکان از زمان بستری شدن «آرش» گفته بودند: «دعا کنید»، اما بعد از 10 روز نتیجه مشخص می شود.

می دانستیم، قرار بود بیمار دیگری به هویت «ع» به CCU آورده شود، می گفتند: از اقوام یکی از مسؤولان بیمارستان است.

ناگهان یکی از پرستارها در آسانسور را نگه داشت، پرستاری دیگر میز مخصوص حمل غذا را در حالی که جسم پیچیده شده در پارچه سفید رنگ بر روی آن بود را به سمت آسانسور هدایت می کرد.

پرسیدم چیست؟ جوابم را ندادند، حتی نگذاشتند از نزدیک «آرش» را ببینم. فقط نگران بازگشت مادرش بودم و نمی دانستم چه جوابی به او که برای شفای جان فرزندش رفته بود، بدهم.

سکانس پایانی:سردخانه بیمارستان امام حسین (ع)؛ ساعت 21
«فاطمه» جسد عزیزش را در آغوش گرفته و بر کف سردخانه نشسته و کودکش را شیر می دهد؛ انگار نه انگار که مرده است...

«فاطمه» به این می اندیشد که چگونه 9 سال انتظار با غفلت آنها که قسم خورده اند به تلاش برای نجات از همنوعانشان از بین رفت...
هیچ کس توان صحبت و حتی آرام کردن «علی» و «فاطمه» را ندارد.
«فاطمه» می گفت: چرا قبل از این که دستگاهها و لوله تنفسی را از فرزندم جدا کنند، خانواده اش را مطلع نکردند.
نامه اعتراض این زوج، قبل از مرگ این کودک به ریاست بیمارستان امام حسین(ع) و رئیس حراست بیمارستان اعلام شده بود.

«فاطمه» می گوید: مدیر بیمارستان به من گفته است، شما که می دانستید «اینجا بیمارستان آموزشی است چرا فرزندتان را به این جا آوردید؟»

آیا پایان تلخ زندگی «آرش»، داستان تکراری بیمارستانهای آموزشی است که مردم برای مداوا به آنجا مراجعه می کنند؛ این پرسشی است که نه تنها مادر و پدر کودک از دست رفته از خود می پرسند، بلکه ما نیز گرفتار دست یافتن به پاسخ آن هستیم.
+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.