پاپ بر علیه آزادی کتاب نوشت!!!

وقتی پاپ کتاب می‌نویسد: " آزادی افسانه است"
شاید پاپ خواسته با این جملات، کلیسا را از دولت‌های استعماری، مثل رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی؛ جدا کند. رژیمی که با حمایت کلیسای هلند اداره می‌شد.

اختصاصی کتاب‌نیوز

کتاب "ارزش‌های زمان شورش" که به قلم  پاپ بندیکت شانزدهم نگاشته شده، در روزهای پایانی سال 2006 منتشر و راهی بازار شد. آنچه می‌خوانید گزارش تحلیلی روزنامه‌ی الشرق الاوسط در این باره است.

الشرق الاوسط: اگرچه پاپ بندیکت در کتاب جدیدش تحت عنوان "ارزش‌های زمان شورش" توضیح روشنی از شورش به مخاطب عرضه نمی‌کند، ولی حوادث اخیر و سیاست‌های کلی واتیکان بدبینی اسقف به وضعیت بشریت را بیش از پیش نمایان می‌سازد. اسقف مسیحی شرایط کنونی بشریت را با واژه "شورش" تعبیر می‌کند و در این میان اروپا و مسیحیت به عنوان دین و عقیده‌ی "راسخ و امیدبخش" معرفی می شوند. پاپ به جهان با چشم بدبینی نگاه می‌کند و سه ارزش مرسوم دنیای مدرن یعنی "پیشرفت، علم و آزادی" را خیالی و افسانه خطاب می‌کند.

با وجودیکه تمام این مفاهیم، انسانی و واقعی هستند؛ باید مشکل اول کتاب پاپ را در عدم شفافیت در بیان واژه‌ها جستجو کرد. آیا منظور پاپ این بوده که مثلاً پیشرفت در علم پزشکی تهدیدی برای نسل‌های بعدی بشر است؟ یا اینکه چرا آزادی در کتاب اسقف اعظم، به عنوان یک افسانه و ارزشی خیالی خطاب شده است؟

البته شاید در مسیحیت و یا حداقل در نوشته‌های عهد جدید، اشاره‌ای به بردگی و برده‌داری نشده است، ولی پاپ باید بداند برای آزادشدگان از غل و زنجیر، آزادی نه تنها افسانه نیست، بلکه واقعیتی است که برای درک آن نیاز به خواندن هیچ کتابی نیست. در زمانی که مردم جهان صدمین سال انحطاط تجارت برده را جشن می گیرند، کتاب پاپ منتشر می‌شود و ارزشی را خیالی و افسانه قلمداد می‌کند که بیش از یک قرن برای اثبات و ترویج آن تلاش شده است.

ارزش‌های زمان شورش

دلیل بعدی که بدبینی افراطی پاپ را در نوشته‌هایش نشان می‌دهد، توجه بیش از حد وی به اروپا است. او ظاهراً مسیحیت را مختص به اروپا می‌داند و مهاجرت روز افزون مسلمانان شمال آفریقا به کشورهای قاره‌ی سبز را، خطری بزرگ برای دین مسیحیت می داند. غافل از این که بیش از نیمی از پیروان کاتولیک ساختمانهای واتیکان، در قاره های دیگر زندگی می‌کنند.

اگرچه شاید نگرانی پاپ از جانب گسترش اسلام در سراسر جهان اجتناب‌ناپذیر باشد، ولی جناب اسقف بهتر بود حداقل برای اینکه کمی آرامش پیدا کند، افکار خیالی دیگر نویسندگان اروپایی را نیز، مطالعه می‌کرد. آرنولد توینبی، مورخ بریتانیایی؛ چند قرن پیش گفته بود: "تمام مردم و فرهنگ‌های جهان برای شیوه‌ی زندگی، از اروپایی‌ها الگو خواهند گرفت" و حالا اگرچه این تفکر جای بحث دارد، ولی اگر پاپ مطالعاتش را کمی گسترش می‌داد، از نوشتن این مطالب جدا خودداری می‌کرد.

بندیکت شانزدهم در بخشی دیگر از  کتابش نوشته است: "اکثریت (در دموکراسی) نوعی معبود محسوب می‌شود، که بر هر چیزی مقدم است."

این عقیده‌ی پاپ حتی از نظر خود اندیشمندان و سیاستمداران اروپایی نیز سالهای زیادی است که طرد شده است. هر کسی تاریخ سیاسی معاصر اروپا را مطالعه کرده باشد، به راحتی این تفکر را استعماری خطاب کرده و رد خواهد کرد. 

در این جا باز هم بهتر بود، بندیک شانزدهم؛ به جای حل مسائل سیاسی جهان، به استحکام آموزه های مذهبی تدوین شده توسط واتیکان می‌پرداخت. چرا که دموکراسی می‌تواند اشتباهات خود را در انتخابات بعدی، آن هم از طریق رای مردم، اصلاح کند؛ در حالی که برای جبران اشتباهات مذهبی کلیسا، قرن‌ها زمان نیاز است.

البته ناگفته نماند که پاپ با همراهی با نظریات اندیشمندان غربی مبنی بر جدایی سیاست از مذهب در کتابش می‌نویسد: "کلیسا نمی‌تواند یک دولت باشد" ولی تاریخ عملکرد واتیکان خلاف این امر را ثابت می‌کند. شاید پاپ خواسته با این جملات، کلیسا را از دولت‌های استعماری، مثل رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی؛ جدا کند. رژیمی که با حمایت کلیسای هلند اداره می‌شد.

علاوه بر این در جای جای این کتاب که روزهای پایانی سال 2006 منتشر و راهی بازار شد، بندیکت از انعکاس نگرانی آشکار خود از نفوذ روح اسلام در تن بی‌جان اروپای مسیحی فروگذار نمی‌کند.

البته بیان این مسئله از زبان کسی که رهبر مذهبی بخش عمده‌ای از جمعیت کره زمین محسوب می‌شود چندان معقول به نظر نمی‌رسد. چه برسد به آنکه همین فرد، پیروان مذاهب دیگر را با اتهامات بی‌مورد مورد حمله قرار دهد. با این همه، از نوشته‌های پاپ چنین برداشت می‌شود که وی، از میان مسلمانان تنها اسامه بن لادن را می‌شناسد و او را نماینده‌ی قشر عظیم مسلمانان جهان می داند!

پاپ بدون واهمه از کسی، نظریات ریز و درشت خود را در این کتاب نوشته و خود را نه به عنوان رهبر واتیکان، بلکه در جایگاه یک نظریه‌پرداز قرون وسطی! برای مخاطبان ادیان مختلف مطرح کرده است؛ جایگاهی که بر خلاف رهبران پیشین، به تکیه گاه مطمئنی برای اهداف استعماری دنیای غرب در پشت شعارهای مذهبی، تبدیل شده است.

   https://aawsat.com/english/print.asp?artid=id7687

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.